به گزارش «فرهیختگان»، شکل و شمایل کتابهایشان فرق میکند و نوع خواندنشان هم مختص دنیای خودشان است. شاید بعضیهایتان باور نکنید، اما بعضیهایشان عجیب شیفته دنیای سینما و فیلم دیدن هستند. اما چه میشود کرد که ما اینقدر درگیر مسائل روزمره و آدمهای تکراری هستیم و گاهی نابینایان را نمیبینیم. نتیجه این ندیدنها باعث شده که گاهی تردد و زندگی در این شهر برایشان مشکل شود. نابینایان و کمبینایان، آرزوهای دور و زیادی ندارند، شاید دیدن یک فیلم و خواندن یک کتاب آنها را به شوق زیستن نزدیک کند. به بهانه امروز که روز جهانی عصای سفید و ویژه نابینایان است، بهسراغ دغدغههای این عزیزان برای دسترسی به کتابهایشان رفتیم.
کتاب دوست دارم، اما نیست
چشمانش را باز میکند و دستش را به روی کتابی که جلویش باز شده است میکشد و با مکثی طولانی میگوید: «من عاشق این هستم که کتاب بخوانم. از همان کودکی که مادرم برایم داستان میخواند، با همه وجود گوش میدادم و برایم یک آرزو بود که بتوانم صفحه کتابها را ببینم و خودم بخوانم. اما خب این امکان را نداشتم.»
از کتابهای موردعلاقهاش که میپرسم، میگوید: «تقریبا ادبیات کلاسیک دنیا را دوست دارم. اما نویسنده مورد علاقه خودم، نادر ابراهیمی است که همه کتابهایش را خواندهام. البته خودم که نه، برایم خواندهاند. خیلی کتابهایش و قلمش را دوست دارم. «آتش بدون دود» را که میخواندم، انگار در همان جا زندگی میکردم. خیلی برایم دوستداشتنی بود.»
مریم 30 ساله است و از کودکی با مشکل نابینایی مواجه بوده. عاشق کتاب است و تقریبا همه کتابهایی را که دوست داشته، خوانده است یا برایش خواندهاند. صحبتهایش که به اینجا میرسد، میپرسم: «کدام کتاب را خودت خواندهای؟ منظورم این است که کدامیک از کتابهایی که دوست داشتی به خط بریل بوده؟»
کمی فکر میکند و میگوید: «خب تعداد خیلی کمی بوده است که خودم خواندهام. الان حدود سه سال است که کتابهای صوتی را انتخاب کردهام. به قول معروف مطمئنا جای کتاب کاغذی را نمیگیرد، اما باز هم خوب است و میتواند به کسانی که مثل من هستند کمک بسیاری بکند.»
وقتی میگویم کمی هم از مشکلاتت بگو، لبخندی به روی لبش مینشیند و میگوید: «مشکلات زیاد است. کمی امکانات در این چندسال بهتر شده، اما بازهم میتوانم بگویم در حد صفر است. نابینایی نباید باعث شود امثال من دست از زندگی بکشیم. باید امکاناتی برایمان فراهم باشد. اما خب اینطور نیست. من نابینا میشناسم که حتی بهسمت یادگرفتن خط بریل نرفته است، چون برای خانوادهاش هزینه دارد و ازنظر مالی توان پرداخت هزینهها را ندارند. برای همین اصلا نه مدرسه رفتهاند و نه سوادی دارند. گوشه خانه و تاریکی را انتخاب کردهاند. در این سالها خیلی تلاش کردم که بتوانم با امکاناتی که خودم دارم چند نفر را با خط بریل آشنا کنم. موفق هم بودهام، اما خب نمیتوانم برای همه این کار را انجام بدهم.»
از امکاناتی میپرسم که لازم دارند و میگوید: «ما فقر امکانات داریم. آنقدر امکانات کم است که حتی به ذهنم نمیرسد باید چه چیزی بگویم. خانم احساس میکنم کسی اصلا به قشر نابینا فکر نمیکند. این مساله خیلی مهم است. ما تعدادمان زیاد است و باید امکانات داشته باشیم تا بتوانیم زندگی کنیم. کتابهایی که با خط بریل وجود دارد، کیفیت پایینی دارد. خیلی سخت میشود این کتابها را خواند. هرچقدر بگویم کم است. شاید برای شما باور این موضوع سخت باشد، اما واقعا ما شرایط بسیار سختی داریم. کاش یک روز بیایید با هم بیرون برویم. غیر از مساله کتاب و اینها مشکلات دیگر هم زیاد است. اما بیایید یک روز با هم برویم کتابفروشیهای خیابان انقلاب. همه کتابفروشیها را بگردیم، شما یک کتاب با خط بریل پیدا نمیکنید. این خیلی مساله مهمی است؛ یعنی برای تعدادی آدم که کم هم نیستند، هیچ امکاناتی برای علائقشان وجود ندارد.»
تعداد نابینایان کشور
روایت کوتاه مریم از زندگیاش، داستان زندگی خیلی از نابینایان کشور است؛ کسانی که از نعمت دیدن محروم هستند و درکنار این محرومیت باید سختیهای دیگر برای زندگی را بهخاطر نبود امکانات تحمل کنند. طبق آمار 160 هزار نفر نابینا و حدود 670 هزار کمبینا در ایران زندگی میکنند که تنها 20 درصد از این افراد شاغل هستند، که آنها هم مشکلات زیادی دارند. اما مساله مهمتر این است که همه این افراد تقریبا از بیشتر امکانات و سادهترین حقوق شهروندی محرومند. سال ۱۳۰۴ و به قولی در سال ۱۲۹۹ نخستین مدرسه ویژه نابینایان ابتدا در تبریز و بعد در اصفهان تاسیس و تلاش برای تامین کتاب درسی برای دانشآموزان نابینا آغاز شد. تهیه این منابع با دستگاههای تایپ بریل یا لوح و قلم تامین میشد. بهمرور این جریان با واردات دستگاههای نوین، ارتقا پیدا کرد. نخستین دستگاه چاپ ملخی که امکان تولید انبوه کتاب بریل را فراهم کرد، اواخر سال ۱۳۴۷ وارد ایران شد و تا امروز، یعنی بعد از ۵۰ سال، خوشبختانه همچنان فعال است. بهمرور زمان با واردات دستگاههای جدید از کشورهای مختلف ازجمله آلمان یا نروژ، جریان تولید کتاب بریل تقویت شد.
آرزوهایی که دارند
امیر محمدی سالهاست که با نابینایان سروکار دارد. پدرش مشکل کمبینایی داشته و برای او این مساله از کودکی مهم بوده و همیشه این فکر را از کودکی در ذهن داشته است که وقتی بزرگ شود، کاری برای نابینایان و کمبینایان انجام دهد. برای همین خط بریل را یاد گرفت و تصمیم گرفت معلم شود.
وقتی از او درباره مشکلات نابینایان و کمبینایان میپرسم، میگوید: «یکی از مشکلات کسانی که نابینا هستند این است که منابع زیادی برای خواندن در دسترس ندارند. ما بچههایی را داریم که همین چندسال پیش بهخاطر نبود امکانات ترکتحصیل کردهاند؛ یعنی فقط مقطع ابتدایی را تمام کرده و دیگر نتوانستهاند تحصیل را ادامه بدهند، چون راهی برای ادامه تحصیلشان وجود نداشته است. من خیلی سعی میکنم این بچهها را پیدا کنم و به مدرسه نابینایان ببرم. اما خب راضی کردن خانوادههایشان هم سخت است.»
محمدی با اشاره به کتابهایی که برای آموزش نابینایان وجود دارد، میگوید: «ببینید، در گذشته فقط ازطریق کتابهای موسسه رودکی آن هم بهصورت محدود یک هفتهای میتوانستیم برای بچهها کتاب تهیه کنیم. برای اینکه کتابها به دستمان برسد، در بروکراسی اداری هم باز مشکل داشتیم. این شرایط الان کمی بهتر شده، اما نکته اینجاست که در کیفیت کتابها دارای مشکل هستیم. کیفیت خیلی خوبی ندارند. البته بودنشان بهتر از نبودشان است. یک نکته مهم درمورد کتابها با خط بریل این است که نابینا وقتی خودش کتاب را میخواند، تمرکز بالایی دارد و همین باعث میشود ازلحاظ املایی هم پیشرفت داشته باشد. نباید آنها را محدود کنیم که بهسمت کتابهای صوتی بروند، بلکه باید با همکاری ناشران و امکاناتی که دولت میدهد، بهسمت چاپ کتاب بریل برویم. این بچهها از یک امکانی که همه ما داریم و آن توانایی دیدن است، محروم هستند، برای همین همهشان بهدنبال یک سرگرمی هستند تا سرشان را گرم کنند و اکثرشان بهسمت کتاب خواندن میروند، ولی کتابهایی که دوست دارند با خط بریل وجود ندارد. شاید آرزوی خیلیخیلی کوچکی باشد، اما این بچهها خیلی دلشان میخواهد بتوانند کتابهای جدید را خودشان بخوانند. تا آنجاکه من مطالعه داشتم، در همه دنیا این اتفاق میافتد که هر کتاب جدیدی که چاپ میشود، درکنار آن کتاب گویای آن کتاب و همچنین خط بریل هم منتشر میشود. خب این مساله خیلی مهم است؛ یعنی به قشری که این معلولیت را دارند هم اهمیت میدهند و حذفشان نمیکنند.»
تنها مرکز کتاب برای نابینایان
مجتمع رودکی، شاید تنها مرکزی است که برای نابینایان خدمات تخصصی ارائه میدهد؛ مرکزی که خودش هم دارای مشکلات زیادی است و از همان سال 87 که قرار بود از زیرنظر بهزیستی به بخش خصوصی منتقل شود و خیلی از نابینایان و کمبینایان به این مساله اعتراض کردند و میخواستند اگر قرار است از زیرنظر بهزیستی بیرون بیاید، به وزارت ارشاد سپرده شود تا بتوانند از امکانات آنجا هم استفاده کنند، اما زیرنظر بهزیستی باقی ماند.
این کتابخانه شامل بیش از 10هزار جلد کتب ارزشمندی است که تعدادی از آنها به کتب بریل و گویا تبدیل شده است. نظر به اینکه تعدادی از مراجعان مرکز را افراد کمبینا تشکیل میدهند، بهکارگیری تجهیزات درشتنما مانند دستگاه بهدید و ذرهبینهای مختلف موجود در این کتابخانه امکان مطالعه کتب و جزوهها را برای نابینایان فراهم کرده است.
در این کتابخانه کتبی که روی لوح فشرده یا نوار کاست ضبط شدهاند نگهداری و به اعضا امانت داده میشود. اهم فعالیتهای این کتابخانه شامل آمادهسازی و امانت کتب گویا است که از دو طریق مراجعه حضوری یا ارسال آنها ازطریق پست رایگان صورت میگیرد. اما کتابهایی با خط بریل هم در این کتابخانه وجود دارد، پس از اخذ فایل حروفچینیشده کتب از ناشران، عملیات تنظیم و تصحیح متن با رعایت اصول و قوانین بریل و با استفاده از نرمافزارهای مخصوص تبدیل حروف الفبا به حروف بریل، توسط اپراتور انجام میگیرد. ویراستار نابینا متن نوشتاری بریل را ویرایش میکند، سپس متن تصحیحشده توسط اپراتور مربوطه ازطریق شبکه داخلی به بخش چاپ کامپیوتری ارسال میشود.
خاموش شدن دستگاههای چاپ بریل
کارشان این بود که کتابها را مخصوصا کتابهای قدیمی را بهخط بریل منتشر کنند. حدود 15 سال فقط کارشان چاپ این کتابها بوده اما حالا و شرایط آنها را بهسمتی برده است که دیگر نمیتوانند به چاپ کتاب در این حوزه بپردازند. آقای بشیری کارش چاپ کتاب بود و عمرش را در این حوزه صرف کرد اما حالا و در سال 99 واقعا بهبنبست رسیدهاست. او میگوید: «از زمانی که یادم میآید در کار چاپ کتاب هستیم، خانوادگی حرفهمان این است. 15 سال پیش یکی از دوستانم بهدیدنم آمد و بهخاطر فرزندش درخواست کرد، که اگر امکانش وجود دارد برای بچههای نابینا خط کتاب بریل راه بیندازم. فکر خوبی بود کتابهای با خط بریل کم داشتیم، همین که میتوانستم در سال دو یا سه کتاب چاپ کنم، برایم کافی بود و میدانستم باری را از دوش نابینایان برمیدارم.»
حرفهایش را بهسمت کاغذ میبرد که خیلیخیلی در این اوضاع کار چاپ کتاب را پیچیده کرده است و میگوید: «در چندسال اخیر مشکلات زیادی داریم؛ کاغذ اوضاع خوبی ندارد. دقیقا قیمت هر بند کاغذ چندبرابر شده و برای چاپ کتاب نابینایان احتیاج به امکانات بیشتری داریم که در این اوضاع تحریم خیلی سخت است بتوانیم این امکانات را فراهم کنیم. کاغذ کتابهایی که با خط بریل چاپ میشود، متفاوت است و تقریبا سهسال است که هر روز این کاغذ گرانتر میشود. فراهم کردن این کاغذ الان جوری شده است که باید برای پیدا کردنش در بازار کاغذ بسیار بگردیم و بعد از پیدا کردن هم با قیمت زیادی باید خریداری شود، این مساله خیلی مهم است. خودم وقتی به دستگاهها نگاه میکنم که خاموشند، ناراحت میشوم اما شرایط ما را بهسمتی میبرد که دیگر نمیتوانیم کار کنیم.»
بشیری میگوید: «یک راهکار مناسب که برای این کار داریم، این است که الان تنها مرکزی که برای نابینایان کتاب با خط بریل چاپ میکند، مرکز رودکی است. سالهاست این حرف را میزنیم که ناشران فایل حروف چینیشان را در اختیار این مرکز قرار دهند تا کتابها با سرعت مناسب بهدست نابینایان برسد. اما ناشران هم در این زمینه بسیار کمکاری میکنند. آنها همکاران من هستند اما باید این مساله را بگویم که اصلا همکاری ندارند. در این 15 سال هر کتابی را برای نابینایان چاپ کردیم، بسیار اذیت شدیم تا توانستیم فایلها را بهدست بیاوریم. همه میگویند بریل چاپ نکنید، کتاب گویا هم میتواند برای این افراد کمککننده باشد اما نکته اینجاست که کتاب بریل دقت بچهها را بالا میبرد. وقتی فرد نابینا خودش کتاب را بخواند برایش بسیار جذابتر است تا گوش بدهد اما امکانات در اختیار هیچ ناشری نیست که کتابهای با خط بریل را بتواند بهراحتی چاپ کند.»
در سال چندکتاب با خط بریل منتشر میشود؟
با توجه به تعداد نابینایان در کشور این افراد در تهیه کتاب با مشکلاتی جدی مواجهند. در این میان کودکان نابینا، علاوهبر محرومیت از کتابهای مصور، به کتابهای بریل نیز دسترسی چندانی ندارند. براساس آمار تنها 50 عنوان کتاب مصور برای این گروه از کودکان درسراسر کشور موجود است که این تعداد بسیار کم است.
نورا حقپرست که زمانی مدیریت انتشارات کانون پرورش فکری کودک و نوجوان را برعهده داشت دررابطه با انتشار کتابهای بریل برای کودک و نوجوان میگوید: «در کانون تقریبا سالانه 15 عنوان کتاب بریل منتشر میکنیم اما این تعداد با توجه به اوضاع کاغذ و گرانی و اینها ممکن است افت داشته باشد. کانون معتقد است باید تمام بچهها را تحتپوشش قرار دهیم و بر این اساس با ارتباطی که با خود کودکان برقرار کردهایم؛ چه آنهایی که عضو کانون هستند و چه دیگر کودکان نابینا، اما نکته این است که کانون پرورشی هم بهسمت چاپ کتابهای گویا رفته است و مقرر کردهاند که در سال بیش از 60 عنوان کتاب کودک برای کودکان نابینا تولید کنند.»
میزان تولید کتاب بریل با میزان تولید کتاب در کل کشور قابل مقایسه نیست، بهطوری که سالانه ۱۰۰هزار عنوان در کشور منتشر میشود اما میزان تولید سالانه کتاب بریل از چندصد عنوان چاپ نخست تجاوز نمیکند که اختلاف قابلتوجهی را نشان میدهد و نکته دیگر این است که در چاپهای بعدی این کتابها منتشر نمیشود.
هزینه چاپ کتاب بریل
بهگفته کارشناسان بهطور دقیق نمیتوان درباره هزینه تمامشده هر کتاب بریل اظهارنظر کرد. این کتابها با کاغذهای ۱۲۰ تا ۱۶۰ گرمی تولید میشود، بنابراین ماده اولیه کتاب بریل در ردیف مقوا دستهبندی میشود. این ماده اولیه بهشدت دچار نوسان قیمت است، بنابراین مشکل تامین کاغذ برای تولیدکنندگان این حوزه چندبرابر دیگر ناشران برآورد میشود. الان هزینه چاپ و صحافی با 200 نسخه برای یک کتاب معمولی، حدود هفت میلیون تومان است. برای یک کتاب بریل این مبلغ چندبرابر هم میشود.
همه درقبال نابینایان مسئولیم
مرتضی هادیان، کارشناس امور نابینایان معتقد است که همه ارگانها باید برای حل مشکلات نابینایان ورود کنند و میگوید: «وزارت ارشاد باید به زمینه تولید مواد مطالعاتی نابینایان ورود کند. یادم میآید در جلسهای که چندسال پیش در ارشاد برگزار شد، اعلام کردم این تفکر که تنها بهزیستی باید ارائه خدمات کند، اشتباه است و همه مسئولان دربرابر افراد معلول وظیفه دارند. وزارت ارشاد یکی از مسئولترین ارگانها برای رفع این معضل است، چنانچه برای بینایان کتاب منتشر میکند برای نابینایان هم موظف است که مواد اطلاعاتی تولید کند. راهاندازی مراکز تولید کتاب بریل و گویا و دیجیتال هزینهبر است و سرمایهگذار هم بهدنبال سود شخصی است. درنتیجه ارشاد موظف است از چنین مراکزی درسطح کشور حمایت کند. وزارت کار و تعاون و وزارت علوم هم باید در این زمینه ورود کنند. وزارت علوم باید حداقل دررابطه با منابع درسی که در دانشگاهها وجود دارد و نابینایان باید از آن استفاده کنند، تولید داشته باشد و این تولیدات را دراختیار دانشجویان قرار دهد. درسطح کارشناسی دربرخی رشتهها منابعی تهیه شده اما درسطح کارشناسیارشد و دکتری با مشکل حاد کمبود منابع اطلاعاتی روبهرو هستیم و بالای 80 درصد از منابع دکتری برای نابینایان موجود نیست. باید تدابیری اندیشیده شوند تا واسطه تبدیل متن به خط بریل از بین برود، کتابها با سیستمهای رایانهای آمادهسازی و تهیه میشوند. نویسنده و ناشر متن رایانهای را تهیه و بعد نسخه چاپی آن را منتشر میکنند. باتوجه به امکانات رایانهای بریل و گویا که در اختیار نابینایان هستند، اگر تمهیداتی از جانب اهل قلم اندیشیده شود بهگونهای که حقوقشان پایمال نشود، این فایلها میتواند مستقیما در اختیار نابینایان قرار گیرد و با این اتفاق واسطه تبدیل متن به بریل حذف میشود و کار سرعت بیشتری میگیرد.»
دغدغه کار برای نابینایان داشتم
«همیشه دلم میخواست برای کودکان نابینا کاری انجام دهم، آن هم برای کودکانی که هنوز وارد مدرسه و اجتماع نشدهاند. ایده اولیه من قصهگویی و بهخصوص شاهنامهخوانی بود. طرحی را هم تا نیمه جلو بردم که شاهنامهخوانی برای کودکان نابینا بود، اما چندان بهنتیجه نرسید. آن زمان شناخت چندانی از نابینایان و دنیای آنها نداشتم، بعد از مدتی یکی از دوستان نابینایم در رادیو با من تماس گرفت و پیشنهاد اجرای رادیویی داد. از آنجا که همیشه این دغدغه را داشتم، برایم جالب بود که این پیشنهاد را بپذیرم. وقتی وارد جمع نابینایان مشغول در رادیو شدم و دیدم که مرا میشناسند، کارهایم را دنبال کردهاند و درباره سریالهای «شهرزاد» و «کیمیا» از من میپرسند، خیلی تحتتاثیر قرارگرفتم، چراکه اتفاقا با نگاهی ریزبین و دقیق درباره کار حرف میزدند و نقد میکردند.» این صحبتهای گلاره عباسی، بازیگر سینما و تلویزیون است که تقریبا یک سال است یکی از آرزوهای نابینایان را که دیدن فیلم در سینما بوده، برآورده کرده است. میخواستیم با او گفتوگویی داشته باشیم اما شرایط گفتوگو را نداشت برای همین از صحبتهایی که در این زمینه داشت، استفاده کردیم. او میگوید: «از دوستان نابینایم میپرسیدم چطور کارهای سینمایی یا تلویزیونی را پیگیری میکنند؟ گفتند ما فیلم و سریال میبینیم، اما سختیهایی سر راهمان وجود دارد. آنها ترجیحا با یک همراه بهتماشای فیلم و سریال مینشینند، اما این موضوع در فضایی مثل سینما دردسرساز است، چراکه بقیه تماشاگران ممکن است متوجه نشوند که صدای حرف زدن برای چیست یا حتی اعتراض کنند. از طرف دیگر خیلی از نابینایان تنها زندگی میکنند یا همراهی ندارند که صحنههای فیلم را برایشان توضیح دهد. بخشهایی از فیلم که دیالوگ دارد برای نابینایان مشکل ایجاد نمیکند، اما در بعضی سکانسها که اتفاقا تاثیرگذار هم هستند، دیالوگی وجود ندارد؛ مثلا در سریال شهرزاد، سکانسی وجود داشت که من در نقش اکرم، با دلهره به کاراکتر عمهخانم که پشت پنجره نشسته نزدیک میشوم. سکانس بعدی با صحنه مرگ عمه شروع میشود و اگر کسی نباشد که این سکانس کلیدی را برای بیننده نابینا تعریف کند، او قصه را از دست خواهد داد. به تعریف کردن صحنههای بیدیالوگ، صوتی کردن فیلم میگوییم که راهی برای راحت شدن تماشای فیلم و سریال برای نابینایان است. هدف ما این است که کتاب، تئاتر و فیلمها را صوتی کنیم تا نابینایان هم بتوانند از آنها استفاده کنند. کار آنقدرها پیچیده و عجیب نیست و اگر من هم آن را متوقف کنم، افراد دیگر آن را بهسرانجام خواهند رساند.»
* نویسنده: عاطفه جعفری، روزنامهنگار