کد خبر: 46837

بازخوانی مصادیق مشهور انفعال درمقابل دشمن

ترسوها علیه عقلانیت و منافع ملی

بعضی‌ها اسم عقلانیت و عقل را می‌آورند اما منظورشان ترس، انفعال و فرار از مقابل دشمن است درحالی که فرار کردن و ترسیدن، عقلانیت نیست. ترسوها حق ندارند اسم عقلانیت را بیاورند.

به گزارش «فرهیختگان»، نگاهی دقیق و جامع‌تر از توجه به یک سخنرانی، نشان می‌دهد که آنچه رهبری در این سال‌ها تلاش کرده‌اند با کمک گرفتن از علم، تجربه، منطق و... درخصوص نسبت ما با قدرت‌های جهانی به‌ویژه ایالات متحده بیان کنند، یک مجموعه درهم تنیده از مفاهیم مرتبط و البته بسیار دقیقی است که اگر در کنار هم مدنظر قرار گیرد، می‌تواند شاکله‌ و چارچوبی کامل و کم‌نقص برای تفکر و عمل در این زمینه باشد. در این مجموعه مفاهیم قابل تاملی از حکمت، عزت و مصلحت گرفته تا تحریف، عقلانیت و... قرار دارد.

برای مثال دیروز که رهبری از عقلانیت گفتند و توضیح دادند که «بعضی‌ها اسم عقلانیت و عقل را می‌آورند اما منظورشان ترس، انفعال و فرار از مقابل دشمن است درحالی که فرار کردن و ترسیدن، عقلانیت نیست. ترسوها حق ندارند اسم عقلانیت را بیاورند.» خواه‌ناخواه افرادی که قدری حافظه تاریخی فعالی دارند ابتدا به یاد توضیحات اخیر درخصوص خط تحریف افتادند و سپس لیست بلندبالایی از شکست‌ها و پیروزی‌های داخلی و خارجی را مرور کردند که هرکدام به نوعی مبتنی‌بر همین منطق بوده است، منطقی که می‌گوید اگر در مقابل دشمن منفعل شده و عقب‌نشینی کنی، حتما سرنوشتی سخت‌تر از روزهای مقاومت و ایستادگی خواهی داشت و هزینه‌های چندین برابری را باید پرداخت کنی. در ادامه برخی از آنها را مرور می‌کنیم.

  لیبی؛ از مذاکره تا مرگ

در ژانویه سال ۲۰۰۴ که معمر قذافی و دیگر مسئولان وقت کشور لیبی حدود ۲۵ تن سند و سازه‌های مرتبط با برنامه هسته‌ای ازجمله تمامی سانتریفیوژها و مواد غنی‌شده را به واشنگتن می‌فرستادند، هرگز گمان نمی‌کردند که تنها ظرف ۶ سال آمریکا عامل اصلی سقوط دولت‌شان باشد و با آن فضاحت یک‌یک آنها را از میان بردارد.  ماجرای لیبی و معمر قذافی با ایالات متحده به سال‌ها قبل برمی‌گشت. پس از آنکه قذافی تلاش کرد در زمینه هسته‌ای فعالیت‌هایی را انجام دهد(ازجمله رآکتور تحقیقاتی که با مشارکت شوروی در شهر تاجورا با قدرت ۱۰ مگاوات راه‌اندازی کرد و چند رشته دانشگاهی مرتبط را نیز بنیان گذاشت) و البته همزمان به محور کشورهای ضداسرائیلی هم پیوست، لیبی وارد چالش‌های متنوع و پیچیده‌ای با ایالات متحده شد؛ از آتش‌سوزی در سفارت آمریکا تا درگیری در مدیترانه و سلسله اتفاقاتی مشابه. در این میان لیبی برای سال‌ها از سوی ایالات متحده مورد تحریم‌های سفت‌وسختی قرار گرفت که البته برخی از موارد آنها با ایران یکسان و مشابه بود و بعدها در جریان پرونده‌هایی چون لاکربی وارد منازعه‌ای سخت‌تر با ایالات متحده شد.  بخش موردنظر ما در این نوشتار اما از سال ۲۰۰۳ و پس از پایان دادگاه‌های بین‌المللی و توافق آمریکا و فرانسه با لیبی برمی‌گردد، زمانی که با وجود توافق با ایالات متحده، قبول مسئولیت حمله به هواپیماها و پرداخت غرامت چندصد میلیون دلاری و همچنین گرفتن رای شورای امنیت سازمان ملل برای برداشته شدن تحریم‌ها علیه لیبی، سفیر آمریکا زیرمیز می‌زند و اعلام می‌کند رفع تحریم‌ها منوط به تعطیلی برنامه هسته‌ای لیبی است و تا زمانی که این برنامه به‌طور کامل تعطیل نشود تحریم‌ها هم برداشته نخواهد شد. در جریان این اتفاق لیبی که در چندین مرحله عقب‌نشینی کرده بود نهایتا دوباره سر تعظیم فرود آورد. این‌بار عقب‌نشینی بزرگ‌تری را پذیرفت. در اواخر سال ۲۰۰۳ لیبی توقف کامل برنامه‌های اتمی خود به همراه بازرسی‌های جداگانه‌ای را می‌پذیرد و همین وضعیت هم شرایط را برای عادی شدن روابط و رفع تحریم‌ها فراهم می‌کند و روابط به اصطلاح گل‌وبلبل میان دو کشور شکل می‌گیرد، اما خب چندی نمی‌گذرد که ائتلافی از چند کشور به رهبری ایالات متحده با لیبی وارد جنگ شده و قذافی را در سال 2011 سرنگون می‌کنند.

  عرفات، ساف و نتایج سازش

یکی از نمادهای عوض کردن مقاومت با سازش ماجرای مذاکرات یاسر عرفات و سازمان آزادی‌بخش فلسطین با آمریکا و رژیم‌صهیونیستی است. این سازمان که از اواسط دهه ۱۹۶۰ میلادی با هدف نابودی رژیم‌صهیونیستی فعالیت خود را آغاز کرده بود درنهایت با فرسایشی شدن درگیری‌ها عقب نشست و در سال ۱۹۹۱ طی نشستی در مادرید توافقنامه‌ای را با رژیم اشغالگر قدس با نام توافقنامه اسلو برای صلح و سازش امضا کرد. در این توافقنامه نه‌تنها نشانی از مقاومت نبود بلکه یاسر عرفات و سازمان به اصطلاح آزادی‌بخش فلسطین هم رژیم‌صهیونیستی را به رسمیت شناختند و هم بخش عظیمی معادل ۷۸ درصد از خاک فلسطین را به صهیونیست‌ها تقدیم کردند. در اینجا هم ساف با اتهاماتی چون فعالیت‌های تروریستی و تحت فشار آمریکا، پای میز مذاکره آمده بود و امید داشت که با چنین توافقی هم از زیر فشارهای بین‌المللی خلاص شود و هم بتواند بعد از سال‌ها به‌عنوان یک دولت اداره‌کننده کشور مستقل فلسطینی و به رسمیت شناخته شده توسط آمریکا باشد.

 آن توافق اما نه‌تنها منجر به حل‌وفصل مشکلات فلسطینیان با آمریکا و رژیم‌صهیونیستی و حامیان آنها نشد بلکه حالا کار به جایی رسیده که صهیونیست‌ها مدعی مالکیت قریب به ۹۰ درصد از خاک فلسطین اشغالی هستند و قدس را به‌عنوان پایتخت خود برگزیده‌اند و گروه‌های فلسطینی همچنان راهی جز مقاومت ندارند.

  از نامه جام زهر تا مذاکرات سعدآباد

«اگر جام زهری باید نوشید، قبل از آنکه کیان نظام و مهم‌تر از آن، استقلال و تمامیت ارضی کشور در مخاطره قرار گیرد، باید نوشیده شود.» مهم‌ترین عبارت نامه‌ای با عنوان مشهور جام زهر است که صد و اندی از نمایندگان مجلس ششم خطاب به رهبر انقلاب نوشتند و از ایشان خواستند که از مواضع اصولی خود عقب‌نشینی کنند. حتما می‌پرسید چرا؟ آنها در ابتدای آن نامه توضیح داده بودند: «شاید در تاریخ پرفرازونشیب معاصر ایران، هیچ زمانی را به حساسیت امروز نتوان یافت. تنها با تسامح می‌توان وضعیت ایران را در زمان اشغال در جنگ جهانی دوم یا پیش از پذیرش قطعنامه 598 با وضع کنونی قابل مقایسه دانست که در اولی با قطع هرگونه امید در داخل، عامل خارجی سرنوشت کشور را رقم زد و در برهه دوم اراده و تدبیر و دوراندیشی حضرت امام خمینی و اتکا به مردم کشور را نجات داد. اما شاید دوره کنونی از این لحاظ بی‌مانند باشد که شکاف‌های سیاسی و اجتماعی با تهدید خارجی و برنامه آشکار دولت ایالات متحده آمریکا (به‌عنوان قدرتی که در برابر خود مانعی نمی‌بیند) برای تغییر نقشه ژئوپلیتیک منطقه همزمان شده و نظام ناچار به کنش و واکنش در برابر این برنامه است.»  درست حدس زدید، در این نامه اصلاح‌طلبان از رهبری خواسته بودند در مقابل ایالات متحده عقب نشسته و اساسا کشور را به نقطه‌ای 180 درجه عکس آنچه در طول انقلاب بوده، ببرند. این نامه در آن روزها حرف‌وحدیث‌های زیادی به‌پا کرد و هرچند در حاکمیت توجهی به آن نشد اما نتایج تفکری مشابه آنچه در نامه یادشده آمده بود، در جریان مذاکرات هسته‌ای در همان سال‌ها مشاهده شد، زمانی که ایران در جریان نشست‌هایی در بروکسل و تهران در مهرماه سال 1382، با تعطیلی و پلمب کارخانه‌های مربوط به صنعت هسته‌ای خود موافقت می‌کند و البته اجرای پروتکل الحاقی را هم به‌صورت داوطلبانه می‌پذیرد اما در عین ناباوری به جای مساعدت از سوی غرب، بدعهدی و فشارهای مداوم و مضاعف می‌بیند. حسن روحانی نهایتا در سال 84 و در نامه‌ای به دبیرکل وقت آژانس انرژی می‌نویسد: «اکنون مشخص است که مذاکرات، آن‌گونه که در توافقنامه پاریس خواسته شده بود، درحال پیشرفت نیست و این به دلیل خط‌مشی سه کشور اروپایی/ اتحادیه اروپا در طولانی کردن مذاکرات بدون کمترین تلاش برای حرکت به سوی برآورده ساختن تعهدات‌شان، طبق توافقنامه‌های تهران و پاریس است. این استمرار کش‌دار منحصرا معطوف به تامین این مقصود است که تعلیق را تا جایی که امکان دارد حفظ کند، تا آن را در عمل به توقف تبدیل نماید. این، برخلاف روح و مفاد توافقنامه پاریس می‌باشد و در راستای اصول مذاکرات با حسن نیت قرار ندارد.»

  اگر مقاومت نکرده بودیم؟

در مقابل همه اینها البته مواردی هم وجود دارد که نشان می‌دهد آنجایی که کشور در مقابل دشمن عقب ننشسته چه تفاوت و نتیجه‌ای حاصل شده است. برای دانستن این موارد البته نیازی نیست که خیلی به سال‌های قبل برگردیم چراکه در جریان همین ماجرای فشار حداکثری حداقل دو نمونه واضح وجود دارد که اگر ایران عقب نشسته بود معلوم نبود چه اتفاقاتی در کمین است. برای مثال در جریان تعرض پهپاد جاسوسی و چندصد میلیون دلاری آمریکا به خاک ایران به صورتی واضحی مشاهده شد اگر واکنش به‌موقعی صورت ‌نگرفته بود، کشور ممکن بود تا آستانه درگیری نظامی هم پیش برود. در ماجرای بعدی و در جریان توقیف نفتکش گریس یک توسط نیروی دریایی بریتانیا هم به آشکارترین شکل ممکن مشاهده شد که اگر استنا ایمپرو توقیف نمی‌شد، هرگز امکان آزادی نفتکش ایرانی با مذاکره و خواهش و تمنا وجود نداشت و چه‌بسا دیگر هیچ کشتی و نفتکشی متعلق به ایران امکان حرکت در آب‌های بین‌المللی را نداشت. ناگفته نماند ارسال نفتکش‌های متعدد به ونزوئلا در ماه‌های اخیر تنها یکی از دستاوردهای آن مقاومت و واکنش متقابل است.

 

اخبار مرتبط:

 

مرتبط ها