کد خبر: 46806

ابوالقاسم رحمانی:

خوش آمدی، یل سپاه کربلا

گزارش‌ها از تفحص پیکر شهدای خان‌طومان حکایت دارد

مستقیم که از پیش خانم زینب‌(س) رفتید پیش امام‌رضا(‌ع)، سلام ما رو برسونید و بگید اینا حال‌شون خرابه، اینا حال‌شون مثل دنیاشون داغونه و این دل‌خوشی عزاداری برای شما رو از ما نگیرن، بگید که همه این چندساعتی که خبر پیدا شدن اسطوره‌هاشون به گوش‌شون رسیده دل تو دل‌شون نیست.

به گزارش «فرهیختگان»، ابوالقاسم رحمانی، دبیرگروه جامعه طی یادداشتی در روزنامه «فرهیختگان» نوشت: من کجا و نوشتن از شما کجا؟ من کجا و بردن نام شما کجا؟ راستش محمدآقا، بچه‌محل، همشهری، خوش اومدی، خیلی خوش اومدی، خیلی زشت بود برای من که جز نوشتن ازم برنمیاد، خبر پیدا شدن و برگشتنت رو نمی‌دادم و برای اومدن شما صفحه روزنامه رو آب و جارو نمی‌کردم با این کلمه‌ها و با اسمت، برای من زشت بود که جز نوشتن، حتی همون شبی که شما و باقی بچه‌محل‌ها تو خان‌طومان محاصره‌ تکفیری و داعشی‌های حروم‌لقمه بودید، ننویسم. البته وقتی این نوشتن و ننوشتن یکی، دوبار دست‌به‌دست شد و به من رسید، فهمیدم خودتم دوست داری من برات بگم و بنویسم.

راستش نقل و حساب شما از باقی نوشته‌ها جداست، از همون شب ترسناک که من و خیلیای دیگه این همه دورتر، از ترس تصور محاصره شدن بین اون‌همه از خدا بی‌خبر وحشی به خودمون می‌لرزیدیم و ترس همه وجودمون رو برداشته بود تا همین امروز که سرسلامتی پیدا شدن و برگشتن‌تون رو به‌هم دادیم منتظر بودم که ادای دینی کنم به خودم، به خدا، به خانواده‌ات و هرکسی که به هر شکل و طریقی متصل است به شما و راه و رسمت. حساب این نوشته جداست مثل حساب نوشتن برای حاج‌قاسم، خصوصا وقتی حاجی برای حماسه‌ خان‌طومان گفت: «مازندران کارش را به‌خوبی انجام داد.» بابا هم اون‌شب کذایی و ترسناک، هم بعد این جمله حاج‌قاسم، می‌گفت سپاه کربلا کارش درسته، همون زمان جنگم همه بچه‌های شجاع و با جنمی بودند، حاج‌قاسمم که تصدیق کرد.

نمی‌دونم با مرور خاطراتش می‌خواست دل خودش‌رو آروم کنه یا قلب من‌رو تسکین بده، اما هرچی که بود، راست می‌گفت. اون از سیدمجتبی علمدار و اون‌همه حماسه، این از شما و جانی که برای حفظ حریم و حرم ناموس اهل‌بیت دادی، پس حساب شما، حسابی جداست. شنیدم می‌خوان شما و باقی همرزماتون رو بیارن دور امام‌رضا‌(ع) بگردید. خوش‌به‌حالتون، البته شما رو نیارن کی رو بیارن؟ راستی خبر دارید ما چندماهه یکجانشین شدیم و از همه توفیقات محروم؟ خبر دارید چقده دلمون لک زده برای یک‌بار دیگه نشستن یک گوشه حرم و گفتن و گفتن و گفتن از زندگی و دردودل کردن با آقا؟ خبر دارید که ویروس لعنتی چجوری دنیا رو به‌هم ریخته و... آخ حرف از کرونا شد، شرمنده‌‌ات هستیم آقامحمد، میگن قرار نیست مراسم بگیرن برای شما، قرار نیست بذارن این‌همه چشم‌انتظارت برات کوچه و خیابون و شهر رو شلوغ کنن و نوحه سر کنن و هم صدای خانواده محلی برات قربون‌صدقه برن، ببخشید آقامحمد، ما حتی حالا هم شرمنده‌ایم.

ولی مستقیم که از پیش خانم زینب‌(س) رفتید پیش امام‌رضا(‌ع)، سلام ما رو برسونید و بگید اینا حال‌شون خرابه، اینا حال‌شون مثل دنیاشون داغونه و این دل‌خوشی عزاداری برای شما رو از ما نگیرن، بگید که همه این چندساعتی که خبر پیدا شدن اسطوره‌هاشون به گوش‌شون رسیده دل تو دل‌شون نیست و حالی به حالی هستند که یعنی می‌شه محمد بلباسی رو هم مثل این‌همه شهید مدافع حرم رو دست بگیریم و تو شهر بچرخونیم و به همه بگیم که ما ملت شهادتیم، ما ملت امام‌حسینیم. محمدآقا غرض خوشامدگویی و عرض ارادت بود ولی دردودل شد، اشکالی هم نیست، به شما نگیم به کی بگیم. به کی بگیم که دل‌مون هوای شما رو داشت، شما به داد دل ما رسیدید. خوش‌اومدی بچه‌محل.

 

مرتبط ها