به گزارش «فرهیختگان»، پیروز ارجمند، آهنگساز، پژوهشگر و مدرس دانشگاه طی یادداشتی در روزنامه «فرهیختگان» نوشت: روزی که تصمیم گرفتم کتابی درباره «آواز و شخصیت اجتماعی محمدرضا شجریان» بنویسم میدانستم کار سخت و پیچیدهای را در پیش دارم. مقایسه آواز شجریان با مکاتب و شیوههای آوازی مرسوم نیاز به آوانویسی و تجزیهوتحلیلهای دقیق داشت و از سویی برای تحلیل شخصیت چندوجهی ایشان نیاز داشتم تا موقعیتهای مختلف دوران زندگی ایشان را با تحولات اجتماعی بررسی کنم. روزی که درمورد نتایج کتاب برایشان صحبت کردم، گفتند؛ «طی پنجاه سال فعالیت هنریشان این نخستینبار است که چنین تحلیل دقیق و خاصی از آواز ایشان میشود.» شنیدن این جمله برایم ارزش و آرامشی مضاعف داشت، چون نگران بودم شاید تحلیلهای من با اعتقاد و باورشان در تناقض باشد، لذا انتشار کتاب میتوانست با نارضایتی ایشان همراه باشد. در آن سالها برای تحصیل در خارج از ایران به سر میبردم و در سفرهایم به ایران دیدارهایی داشتیم. برای من که در اوان نوجوانی به عشق او و برای داشتن یک عکس یا اجرای اختصاصی از او هزاران کیلومتر راه را با اتوبوس به تهران میآمدم آن دیدارها و پژوهشهایم درباره شجریان، تجسم رویای نوجوانیام بود. نام کتاب را «پدیدارشناسی محمدرضا شجریان» گذاشتم. آن کتاب را هنوز منتشر نکردهام تا در فرصتی مناسب منتشر شود.
نوشتن درباره محمدرضا شجریان نیازمند شناخت هنری و شخصیتی اوست. او قاری قرآن، آوازخوان، خوشنویس، آهنگساز، باغبان، نوازنده سنتور، مبدع و سازنده ساز است. عکاسی و نقاشی و ساخت صنایعدستی و معلمی را در زندگیاش تجربه کرد. اما شهره اصلی او، آوازخوانی و شخصیت اجتماعیاش است.
در یک کلمه او «پدیده هنری» قرن ایران و «فردوسی دوم» ایران است. هیچ هنرمندی در طول تاریخ ایران، چنین مشهور، محبوب و مورد اقبال همه مردم نبوده است. نهتنها هنرمندان موسیقی بلکه همه هنرمندان و پارسیزبانان براین باور هستند که بخش مهمی از معرفی و حفظ موسیقی و زبان پارسی در سده اخیر به واسطه حضور و فعالیتهای محمدرضا شجریان است.
وجوه شخصیتی و هنری او در این جنبهها، دلیل موفقیت او طی 6 دهه فعالیت هنریاش است.
روحیه جستوجوگریاش در همه عرصهها خصوصا آواز او را بر آن داشت تا از تمام استادان آواز و ساز بهره ببرد. احمد عبادی، جلیل شهناز و نورعلی برومند نوازندگان تار و سهتار بودند ولی شجریان ردیف و جملهبندیهای ردیف را از ایشان فراگرفت. اسماعیل مهرتاش، عبدالله دوامی، سیدحسین طاهرزاده و دادبه استادان مستقیم و غیرمستقیم او در آواز بودند. هرچند اگر هر آوازی را از هر خوانندهای شنید که میتوانست به دانش و معرفت موسیقایی او اضافه کند، از فراگیری و جستوجوگریاش دست برنداشت.
توجه به اخلاق و حفظ اصول اخلاقی و آزادگی که بخشی از مهمترین باور او بوده است، موجب شد تا او در زندگیاش هماره به آن اصول پایبند باشد. این سلوک اخلاقی در میان مخاطبان و علاقهمندان به شجریان باورپذیر بود و موجب محبوبیت بیشتر ایشان میشد. شجریان بهخاطر باورها و سلوک اخلاق و رفتاریاش به بسیاری از تقاضاها «نه» گفت. به گفته خودشان؛ «به خاطر کارهایی که کردم شجریان نشدم بلکه به خاطر کارهایی هم که نکردم در این جایگاه قرار گرفتم.» شجریان، هنر را ابزاری میداند که انسان را به سمت اخلاق میبرد. او نام «سیاوش بیدگانی» را در آغاز فعالیت هنریاش انتخاب میکند تا مبادا پدرش بهخاطر باورهای مذهبیاش از او ناراحت شود.
همپایی و همراهی با استادان موسیقی دو نسل پیش و بعد از خودش از او شخصیتی فرازمانه ساخته است. از همکاری با رضا ورزنده، اصغر بهاری، احمد عبادی، نورعلی برومند، فرامرز پایور تا پرویز مشکاتیان، محمدرضا لطفی، حسین علیزاده، کیهان کلهر و موسیقیدانان جوان امروز. کمتر هنرمندی در ایران توانسته چنین تجربه فرازمانه و چندنسلی داشته باشد.
استمرار و تلاش بیوقفه در تمام دوره حیاتش، در جنبههای مختلف از او شخصیت چندوجهی ساخته است که مسیر پویاییاش را همواره ادامه داده است. او بر این باور است که؛ «در کارگاه هستی همهچیز پویشی گوهرین دارد. هر عنصری در کارگاه هستی، سه خصوصیت دارد: ایستناپذیری، ناکرانمندی و بیتکراری.»
توجه به ادبیات و شعر پارسی و موانست با استادان پارسی ازجمله هوشنگ ابتهاج و شفیعیکدکنی تاثیر شگرفی بر او و آوازخوانیاش گذاشته است. کمتر آوازخوانی در طول تاریخ موسیقی ایران با این تنوع و درک درست از شعر آواز خوانده است.
بداههخوانی و دوری از ردیفخوانی محض، آوازش را شنیدنیتر کرده است. در طول 6 دهه فعالیت آوازیاش کمتر آوازی را دوبار تکرار کرده و در هر اجرایی از گوشههای دستگاهها با استفاده از تحریرها، ادوات تحریر و شعری که خوانش آوازیاش به درک و دریافت دقیق از شعر کمک میکند، بهره برده است.
اگرچه بر شیوه تدریس شجریان، نقدهایی وارد میشود ولی موثرترین خواننده بر شکلگیری خوانندگان جدید و مکتبهای آوازی موسیقی ایران است. هرکدام از آوازهای او کافی است تا هنرجوی آواز آنها را به درستی تکرار کند تا خوانندهای خوب شود. در کلاسهای درس نیز برای بعضی از درسها آوازهایی را توصیه میکرد که در کنسرت یا استودیو و اجرای خصوصی خوانده بود و ظاهرا جنبه آموزشی نداشت ولی میتواند در آموزش هنرجویان منبع ارزشمندی محسوب شود.
شجریان تجسم عشق و معرفت ذاتی است و این موضوع در میزان تاثیر بر شنوندگان آوازها و تصانیفی که خوانده موثر است. او میگوید: «ما باید درجهت حقیقت زندگی که عشق و زیبایی است حرکت کنیم. زیبایی ایجاد کنیم تا مردم در کمند زیبایی، گناه نکنند.» او موسیقی را بازتاب درونیات هنرمند میداند و بر همین اساس به پاکی و نیکخردی و نیکعملی هنرمند تاکید میکند.
یکی از وجوهتمایز شجریان، دوری از عوامزدگی است. او با حفظ تمام ویژگیهای هنری آثارش توانست مثل بسیاری از آهنگسازان و خوانندگان معروف جهان، در قله هنریاش باقی بماند و آثارش موردپسند خاص وعام باشد.
رمز این نکته را باید در خصلت و اصول اخلاق او و همچنین اعتقاد به اصالت و زیبایی هنر موسیقی ایران و ادبیات پارسی دانست.
احترام به سنت و درعینحال عدمتوجه به محدودیتهایی که سنتها در روند خلق آثار هنری دارند، از او شخصیت پستمدرنی ساخته که در عین توجه به سنتها ولی برای حفظ و ماندگاری فرهنگ ایران به خلاقیت و نوآوریهایی روی میآورد که در راستای همان فرهنگ اصیل ایرانی است. خودش را به شنیدن موسیقی ایرانی محدود نمیکند و آثار خوانندگان غیرایرانی را هم میشنید. از امکلثوم و لویی آرمسترانگ تا خولیو ایگلیسیاس و ناتکینگ کل و پاواروتی.
با وجود تنگنظری و جفاهایی که به او طی حیات هنریاش میشد ولی بدون دلسردی و به دلیل ایمان قلبی که به درست بودن مسیرش داشت هماره پویا و قوی باقی ماند. شورای موسیقی رادیو صلاحیت او را برای خواندن در رادیو رد میکند ولی با پیگیری و دیدارش با پیرنیا به ضبط اولین اثرش به نام برگ سبز 216 با سنتور رضا ورزنده میرسد و مسیر هنریاش را با خواندن هزاران ساعت آواز و تصنیف و تلاش برای ارتقای دامنه و رنگ صوتی سازهای ایرانی با سازهای ابداعیاش پی میگیرد.
نسل امروز ایران افتخار دارد در زمانهای زیست کند که اسطورههایی در هنر و ادب ایران حیات داشتند، ازجمله محمدرضا شجریان.
نامش در تاریخ فرهنگ، هنر و ادب ایران مانا خواهد ماند.