کد خبر: 46716

بحران قفقاز و مساله «آذربایجان» از دیدگاه سیدحسن تقی‌زاده

در دیدگاه تقی‌زاده درحالی که منطقه و سرزمین مورد نظر در منابع مختلف به اران شهرت دارد، اتخاذ اسم «آذربایجان» ناشی از سوءنیت و سوءقصد دولت عثمانی است.

به گزارش «فرهیختگان»، محمود ذکاوت،پژوهشگر تاریخ معاصر ایران نوشت:

 وضعیت منطقه و بازیگران

از جمله وجه‌مشخصه‌های دوران معاصر مساله جدال و منازعه بر سر سرزمین‌ها و مناقشه میان دولت‌ها برای تصاحب آنهاست. البته قبل از دوره معاصر میان ملت‌های مختلف منازعاتی از این دست بوده اما جنس تخاصمات جدید اساسا متفاوت است. جدال بر سر قره‌باغ یکی از گسل‌های جغرافیای سیاسی منطقه است. این موضوع با مساله پان‌ترکیسم و جدایی‌طلبی تا حدودی گره خورده و مناقشه‌ای بین کشورهای ارمنستان و آذربایجان به‌وجود آورده است. مناقشه صرفا به مساله‌ای مربوط به این دو کشور محدود نمی‌شود؛ چراکه مانند دیگر مسائل منطقه‌ای در دوره معاصر به عناصر ‌هویتی دیگری نیز مربوط است. «قومیت» و «مذهب» از جمله این عناصر هستند که حساسیت بحران قره‌باغ را افزایش داده‌اند. مقاصد کشورهای پیرامونی نیز مزید بر علت شده است. از یک طرف ترکیه، از سوی دیگر ایران و در وجهی دیگر روسیه با این مساله درگیر هستند. کشورهای دیگری نیز وارد معرکه شده‌اند، اگر نگوییم در ایجاد آن نقش داشته‌اند. در این میان نفوذ رژیم صهیونیستی پررنگ است. تا جایی که در مناقشه مذکور صریحا و حتی مستقیم ورود کرده و یکی از محرک‌های آذربایجان برای از سرگیری تخاصم بوده است.

همان‌طور که اشاره شد قره‌باغ صرفا ناحیه‌ای درون یک بستر جغرافیایی نیست. با برجسته‌سازی رسانه‌ای که صورت گرفته موضوع به مساله قومیت «ترک» بدل شده است. در اینجا نقش کشور ترکیه و اردوغان در پمپاژ این موضوع برجسته است. وجود عناصر دل‌بسته به ایده «پان‌ترکیسم» در منطقه و ایران مساله را پیچیده‌تر کرده است. عناصر تکفیری نیز برای برجسته‌سازی رویارویی اسلام و مسیحیت، به تعبیر دیگر اسلام و کفر و حق و باطل وارد معرکه شده‌اند. در کنار همه این تفاسیر سیاست رسمی و اعلامی دستگاه دیپلماسی ایران -به‌عنوان عنصر تعیین‌کننده در مختصات منطقه- «رصد وضعیت» است. اینکه این موضع ناشی از تسلط ایران بر اوضاع منطقه است یا عدم‌شناخت آن، در آینده مشخص خواهد شد.  

 توجه به میراث تاریخی برای پاسخ به مساله کنونی

مواجهه ایران با مساله قره‌باغ و بحران آن بسیار مهم و حایز اهمیت است. ایران و ایرانیان خاصه شهروندان ترک و به تعبیر دیگر آذری در کجای این معادله قرار دارند؟ از زوایای مختلفی می‌توان به این مساله و موضوع نگریست. در اینجا نگارنده به سراغ یکی از شخصیت‌های پیچیده تاریخ معاصر رفته تا با توضیح ایده وی در این باب بخشی از میراث ایرانی-آذری در این معادله را به اکنون عرضه کند، بلکه رهگشا باشد.

 آذربایجان و مساله ترکی

قدمت جمهوری آذربایجان به‌عنوان پاره‌ای از خاک ایران به اندازه تاریخ ایران است. استیلای روسیه تزاری در این منطقه 90 سال ادامه یافت تا آنکه به‌دنبال انقلاب اکتبر روسیه کشور نوپایی به‌نام آذربایجان قفقاز شکل گرفت که استقلال آن به دو سال نرسید و با حمله بلشویک‌های آذری به رهبری نزیمان نریمانف و سقوط بادکوبه این قلمرو به‌عنوان آذربایجان شوروی در ترکیب اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی قرار گرفت. در این دوره بود که استالین حمله‌های سختی را به فرهنگ و زبان این منطقه صورت داد. در سال 1991 و با فروپاشی شوروی جمهوری آذربایجان سر برآورد.(1) از این به بعد بود که منازعه هویتی در آذربایجان به‌شدت اوج گرفت و ترکیه همه توان خود را برای القای هویت دلخواه خود به آذربایجان به‌کار بست. چنین رویکردی به تحرکات قومی و جدایی‌طلبانه ترک‌ها در ایران نیز دامن زد.

 تبریز زهدان وطن‌خواهان ایرانی

برخلاف تصوری که «رسانه‌های فارسی‌زبان ایران‌ستیز» و «پان‌ترک‌های ایران گریز» در صدد تبلیغ آن هستند، تبریز و خطه آذربایجان همواره مهد وطن‌خواهان ایرانی و احیاگران زبان فارسی بوده است. فقط اشاره به اسامی شخصیت‌های مذکور از حوصله این نوشته خارج است. متکی به همین میراث است که همواره یکی از پایگاه‌های پایداری از هویت ایران، آذربایجان بوده است. نقش این خطه در مبارزه با استعمار و استبداد در عصر قاجار و پهلوی، تحقق انقلاب اسلامی و دوران دفاع مقدس بسیار مهم بود.

 اهمیت سیدحسن تقی‌زاده

سیدحسن تقی‌زاده یکی از  شخصیت‌های مورد نظر است. وی در تبریز زاده شد و تحصیلات اولیه را همان‌جا طی کرد. در تبریز بود که نشریه، مدرسه و کتابخانه تأسیس کرد و در جهت تحقق چیزی که «تجدد» می‌دانست تلاش کرد. وی جزء نمایندگان مجلس اول و دوم مشروطه بود. در ادامه با توجه به عملکردش مجبور به جلای وطن شد و در اروپا و آمریکا اقامت گزید. تا آنکه با روی کار آمدن رضاخان به ایران بازگشت. تقی‌زاده از 1916 تا 1922 (قبل از تأسیس سلطنت پهلوی) در آلمان، نشریه کاوه را منتشر کرد. نشریه‌ای که یکی از منابع مکتوب مهم و میراث روشنفکری سکولار ایران است. وی در نشریه مذکور در مساله «تجدد» و «اندیشه سیاسی» بر موضعی ایستاده که به شدت قابل نقد است. «تنها راه علاج مشکلات ایران را غربی شدن روحی و جسمی دانستن» از جمله ایده‌های مناقشه‌برانگیز وی در تاریخ اندیشه معاصر ایران است که در کاوه تبلیغ می‌شد. همچنین تقی‌زاده جزء طیف روشنفکران سکولاری است که با وجود شائبه‌‌های همکاری با انگلستان در دوره‌های مختلف و عضویت وی در لژ‌های فراماسونری اما به شدت در موضوع استقلال وطن در مقابل استعمار و ملی‌گرایی ایده‌های متنوع و دغدغه‌های شایان توجهی داشت. نگارنده با ایده‌ها و تأملات تقی‌زاده همدل نیست اما بی‌شک بخشی از نظرات وی درباره سیاست‌های دولت‌های استعماری و دولت‌های منطقه‌ای درباره ایران و مناقشات پیرامونی را مهم دانسته و بازخوانی آن را نیاز این روزگار می‌داند. همان‌طور که ایده‌های ناکارآمد تقی‌‌زاده باید بررسی و تبارشناسی معکوس شود. تأملات تعیین‌کننده وی نیز باید مورد توجه قرار گیرد.

 تقی‌زاده و مساله «آذربایجان»

اشاره شد که تقی‌زاده در آلمان روزنامه کاوه را منتشر می‌کرد. اگرچه این تنها کار و مسئولیت وی در این دوره نبود اما اکنون این بخش از میراث وی مورد توجه است. تقی‌زاده در این دوره و پس از آنکه راهبرد وی و هم‌قطارانش در همراهی با آلمان در جنگ جهانی اول به شکست منتهی شد، به انتشار نشریه کاوه ادامه داد. در یکی از سرمقاله‌های این نشریه در مه 1920 تقی‌زاده به مساله‌ای پرداخته که کم و بیش با اکنون ما نسبت مستقیمی دارد. بدیهی است که این نسبت به‌معنای این همانی نیست بلکه از زاویه‌ای دیگر به مساله‌ای تاریخی نگریستن که اکنون ما را درگیر کرده، یک ضرورت است.

 تقی‌زاده در مطلبی با عنوان «آذربایجان و قفقاز» تأکید می‌کند: «استقلال خطه موسوم به آذربایجان در کنار گرجستان و ارمنستان به‌خودی خود از لحاظ منافع ایران زیانی ندارد، بلکه اگر واقعا یک امارت یا دولت مستقل به تمام معنی که به ساز هیچ یک از دول خارجه نرقصد در آن سرزمین که یک وقتی از قلمرو سلاطین و جزء مملکت ما بود به عمل آید چون در منافع اقتصادی و تمدن با ایران بیشتر از هر مملکت خارجی مربوط هستند و نیز ما را از مملکت قزاق و قشون سرخ جدا می‌کند اسباب خوشوقتی ما است. لیکن شرط اولش آن است که آن مملکت واقعا مستقل باشد و نه‌تنها در سیاست بلکه در روح نیز و یک عروسک خیمه‌شب‌بازی نباشد که در جسم آن روح دیگری کند و صدای دیگری از گلوی او بیرون بیاید.

اولین آثار این ممکلت جدید یعنی قفقاز که مردم را در باب این نوع از استقلال به شک انداخت و آن‌چنان بود که همه لغات قاموس‌ها را کنار گذاشته و اسم یک ایالت ایران را برای تسمه مملکت جدید خود انتخاب کرده و آن را «آذربایجان» نامیدند. این فقره به لاشک اثر یک سوءنیت و بلکه سوءقصد بود از طرف معلمین عثمانی این مملکت که مشاق و استاد موسیقی سیاست و اداره‌ آن شده بودند. این دسته خام خیال همان بلندپروازی‌ها و مالیخولیاهای موهومی را که اسباب خرابی مملکت خودشان شد در قفقاز و ماورای خزر و قازان وعظ و تبلیغ می‌کنند.»(2)

 استقلال به‌شرط عدم‌نفوذ خارجی

نخستین اشاره تقی‌زاده به مساله استقلال آذربایجان آن است که این امر مشکلی را متوجه ایران نمی‌کند. اما نکته‌ای و شرطی که در تتمه این بحث اشاره می‌کند جالب است. اینکه استقلال مورد نظر وقتی بلااشکال است که این منطقه تبدیل به محل نفوذ دولت‌های خارجی نشود. در واقع تقی‌زاده نسبت به نفود خارجی‌ها و تحریک‌های آ‌نها در کشور آذربایجان احساس خطر می‌کند. اگر قرار باشد آذربایجان محلی برای نفوذ دیگر قدرت‌های خاصه قدرت‌های استعماری باشد منافع ایران دچار خطر می‌شود. اتفاقی که در شرایط کنونی خطر آن حس می‌شود. به‌خصوص وقتی اخبار مبنی‌بر نفوذ و تأثیرگذاری رژیم صهیونیستی در آذربایجان علنی شده است.

 منافع استقلال سرزمین آذربایجان

نکته‌ دیگری که تقی‌زاده مورد توجه قرار داده وجود یک دولت حایل بین ایران و روسیه است. در دوره قارجار همواره نواحی شمالی ایران مورد تعرض روس‌ها قرار می‌گرفت. تقی‌زاده تأکید می‌کند که وجود دولتی بین ایران و روسیه می‌تواند از شدت این مخاصمات جلوگیری کند. از سوی دیگر چنین کشوری از آن روی که در مجاورت و همسایگی ما قرار دارد بیشترین مراودات تجاری و اقتصادی را با ایران خواهد داشت. لذا از حیث اقتصادی نیز برای ایران منفعت حاصل خواهد کرد. البته صحت و سقم این ادعا نیز محل بحث تواند بود.

  دسیسه عثمانی در آذربایجان

وجه دیگر سخن تقی‌زاده توجه به اسمی است که دولت مذکور برای نام کشور خود انتخاب کرده است. در دیدگاه تقی‌زاده درحالی که منطقه و سرزمین مورد نظر در منابع مختلف به اران شهرت دارد، اتخاذ اسم «آذربایجان» ناشی از سوءنیت و سوءقصد دولت عثمانی است. در واقع در دیدگاه تقی‌زاده وقتی عثمانی و عثمانی‌گرایی بر مساله قومی و نژادی تأکید کند، ماجرا یک خطر ملی برای ایران محسوب می‌شود.

نتیجه

منطقه قفقاز به‌طور عام و آذربایجان به‌صورت خاص همواره دست‌خوش ناآرامی‌هایی بوده است. مساله قره‌‌باغ موضوع جدیدی در مناقشات منطقه خاصه میان ارمنستان و آذربایجان نیست. نکته حایز اهمیت آن است که وقتی این مناقشه‌ها به تخاصم و رویارویی نظامی کشیده می‌شود که عناصر خارجی معادله‌ها را به‌هم می‌زنند. در شرایط کنونی ترکیه که سودای نوعثمانی‌گری دارد و از سوی دیگر رژیم‌صهیونیستی به این مناقشه دامن زده‌اند. تصمیم ایران در این معرکه به‌گونه‌ای باید باشد که نقش دولت‌های خارجی در این تخاصم را درنظر بگیرد و صرفا آن را منازعه‌ای بین ارمنستان و آذربایجان نبیند. این آتش را دیگران (خارجی‌ها‌) برافروخته‌اند.

پی‌نوشت‌ها:
1. محرم ذوالفقاری، نگاه نو به تاریخ‌نگاری جمهوری آذربایجان، ترجمه مسعود صدرمحمدی، مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران، 1395، ص7.
2. کاوه، س5، ش5-4 (شماره مسلسل 40-39)، غره رمضان 1338/ 21 مه 1920، ص2.

مرتبط ها