به گزارش «فرهیختگان»، هنوز یک هفته نشده است که نزد مسئول انتشارات، از آخرین کتابهای منتشرشده آگاه شدم. کتاب تاریخ جامعهشناسی شناخت را در دست گرفتم و درحالیکه با خوشحالی به آن نگاه میکردم، از دوستان خواهش کردم حتما رونمایی درخوری برای کتاب استاد، با حضور خود ایشان برگزار شود. بیشتر از یک سال قبل بود که برای تحویل گرفتن آخرین بازبینیهای این کتاب، به منزل استاد رفته بودیم. ساختمانی که منزل در آن بود، آسانسور نداشت و این یکی از دلایل کم شدن حضور اجتماعی استاد در این سالها بود. منزل برای کتابخانه ایشان هم فضای کافی نداشت.
کتاب بهصورت دستنویس و با خط زیبایی آماده شده بود. هنگامی که منزل بودیم، استاد که از شدت بیماری بسیار نحیف و ضعیف شده بود، به مناسبت بحثی هم انجام داد. مثل همیشه درعین تمرکز بر دیدگاه خود و با وجود اینکه میدانست ما بهویژه درباره «دین» همنظر نیستیم، هم خوب بحث کرد و هم بهشکلی بحث کرد که کوچکترین احساس بدی نداشته باشیم. درخواست عضویت ایشان در شورای علمی مدرسه عالی روزگار نو هم مطرح شد. هرچند بهدلیل بیماری نمیتوانستند زیاد از منزل بیرون بیایند، اما افتخار همراهی با مدرسه را دادند. متاسفانه مدتی بعد شنیدم که بیماری شدت گرفته است و در خارج از منزل از ایشان مراقبت میشود. مدتی بعد بهبود یافتند و ما را امیدوار کردند که بیشتر بتوانیم در سایه علم و اندیشه او خوشهچینی کنیم...
این که مرحوم آشتیانی شاگرد گادامر بود و اینکه نومارکسیسم را به زبانی فنی و دقیق مطرح میکرد و مانند آن، چیزهای پوشیده و ناگفتهای نیستند. شاید کمتر گفته شده باشد که بسیاری از بزرگان علوم اجتماعی ایران، بهویژه آن دسته که مشرب فلسفی دارند و امر اجتماعی را از دل گفتوگوی فلسفی میفهمند، این راه را با راهنمایی مرحوم آشتیانی طی کردهاند. ایشان فرد کمنظیری در نشان دادن عمق فلسفی مباحث مطرح در علوم اجتماعی بودند. به جریان افتادن فلسفه اجتماعی در دانشگاه تهران، تا حدی مدیون تلاشها و حضور ایشان است.
همچنین مرحوم آشتیانی الگوی قوی و درستی از اندیشه چپ بود. او بهخوبی تمایز چپگرایی شعاری و تصنعی و کوچهبازاری را از چپ دارای مبنا و اصول نشان داد. اندیشمندان چپ ایران، اعم از مذهبی و غیرمذهبی بسیار از آشتیانی آموختهاند و امید است با الگوگیری از او، جریان چپ را بهشکل یک جریان فکری زنده و مبتنیبر مطالعات بنیادی بهروز کنند و در شرایطی که جهان در آتش راستگرایی لیبرالیسم و فاشیسم میسوزد، بتوانند با نقد اساسی و روشنگر، راهی برای کاهش دردهای انسان باز کنند و این راه را بر اساسی فکرشده و پخته طرح کنند.
مرحوم آشتیانی با عمری فعالیت علمی روشنگر و موثر و زندگی شرافتمندانه، در تنهایی و بدون هیچ پشتوانه جدی، از میان ما رفتند و میراث خود را امانت به دست ما سپردند. آنچه از آشتیانی بیشتر برای ما حفظ کردنی میکند، نه فقط ظاهر آثار و کتب او بلکه روحیه علمی، آزاداندیشی، اخلاق با مدارای او و تمرکزش بر وظایف خودش بهعنوان یک صاحبنظر عرصه علوم اجتماعی بود. اینجا نوبت به ما میرسد و باید دید ما چقدر میتوانیم همچنان چنین مسیری را که نسل دانشمندان پیشین طی کردند، ادامه دهیم.
* نویسنده: سیدمهدی ناظمیقرهباغ ، مدیر مدرسه عالی علومانسانی روزگار نو