کد خبر: 46422

گفت‌وگوی «فرهیختگان» با سردبیر برنامه تلویزیونی «روایت حبیب»

داغ حاج‌قاسم همچنان تازه است

؟ یک مشکل ما در ضبط برنامه این بود که بار احساسی زیادی داشتیم و فضای اشک و آه و گریه برای مصاحبه شونده ایجاد می‌شد، بین مصاحبه‌ها کات می‌دادیم تا بتوانیم او را تسکین دهیم . به شدت داغ حاج‌قاسم برای دوستان او تازه است. من فکر می‌کنم ما به زمان هم نیاز داریم. مثل این است که خانواده داغ‌دیده‌ای در مورد شخصیت از دست رفته و مهربان‌ترین و عزیزترین فردش صحبت کنند.

به گزارش «فرهیختگان»، تصمیم داشتند در «روایت حبیب» از حاج‌قاسم بگویند. کسی که همه عمر و زندگی‌اش را برای ایران گذاشت و حرف و عملش برای خدمت به اسلام بود. این برنامه در هفت قسمت به بررسی زندگی و زمانه شهید سپهبد حاج‌قاسم سلیمانی در دوران دفاع مقدس پرداخت و بخش‌های متنوعی از دوران دفاع مقدس شهید سلیمانی برای اولین‌بار پخش شد. سخنان تاریخی شهید سلیمانی در جمع رزمندگان لشکر 41 ثارالله در دوران جنگ، گزارش‌هایی از سیر اقدامات ایشان از سال اول تا پایان جنگ، برش‌هایی از سخنان رهبر معظم‌‌ انقلاب اسلامی در جمع رزمندگان لشکر حاج‌قاسم، گزارش‌هایی از رابطه شهید سلیمانی با شهدا و سخنان تبیینی و دیده‌نشده‌ای از او درباره دوران دفاع مقدس از جمله بخش‌های «روایت حبیب» بود. برای اینکه بیشتر از این برنامه بدانیم به سراغ مهدی نصیری، سردبیر این برنامه رفتیم و او برایمان از روند ساخت و ناگفته‌های زندگی این شهید بزرگوار در طول ساخت این برنامه گفت.

چرا تصمیم به ساخت برنامه «روایت حبیب» گرفتید؟

قرار بر این شد که به مناسبت هفته دفاع مقدس و با محوریت حاج‌قاسم یک برنامه تلویزیونی ساخته شود و در این برنامه اشاره‌هایی به حضور حاج‌قاسم در جبهه داشته باشیم. اما اطلاعات‌ بسیار کمی از این موضوع داشتیم. منابع مطالعاتی ما هم خیلی محدود بود و از آنجا که مخاطب ما حاج‌قاسم را به‌عنوان فرمانده نیروی قدس و نهایتا جنگ 33 روزه و مبارزه با داعش می‌شناختند، باید نکات ناگفته و ناشنیده از زندگی شهید سلیمانی را با مخاطب در میان می‌گذاشتیم. پس با تشکیل یک تیم پژوهش شروع به تحقیق و مطالعه روی بخشی از زندگی حاج‌قاسم کردیم که کمتربه آن پرداخته شده بود یعنی دوران دفاع مقدس. این به این معنا نیست که قبلا هیچ چیزی در این موضوع مطرح نشده بود، بلکه منظور این است که این بخش دیده نشده بود. تصمیم گرفتیم در برنامه روایت حبیب این بخش از فعالیت‌های حاج‌قاسم در سنین جوانی و دوران دفاع مقدس را مطرح کنیم و به آن بپردازیم.

شیوه ساخت برنامه‌ای برای قهرمانان معاصر، چه تفاوتی با سایر برنامه‌سازی‌ها دارد؟

وقتی ما به‌عنوان یک قهرمان یا اسطوره به شهید سلیمانی نگاه می‌کنیم گاهی این احساس ایجاد می‌شود که شبیه حاج‌قاسم شدن غیرممکن و دست‌نیافتنی است، اما ما دوران حیات ایشان را دیده بودیم، در مورد ایشان شنیده بودیم مخصوصا سلوکی که شهید سلیمانی داشتند به‌واسطه گفته‌ها و شنیده‌ها و حتی کلیپ‌هایی که در فضای مجازی است و بیانات خود شهید سلیمانی همه و همه نشان می‌دهد گام گذاشتن در مسیری که ایشان رفته است، مخصوصا برای قشر نوجوان ما که بیشتر دنبال الگو هستند، دسترسی به این قهرمان و الگو گرفتن از او ممکن است.

نکته مهم این است که شهید حاج‌قاسم سلیمانی چیزی نیست که در تصورات و تخیلات ما همانند فیلم‌های آمریکایی باشد. جنس قهرمان و اسطوره بودن شهید سلیمانی اساسا فرق دارد. درشخصیت حاج‌قاسم  ترکیب عجیبی وجود دارد که در کنار مبارزه با تمام بدی‌های پیرامون خود حتی خارج از مرزها، به‌شدت نسبت به تمام انسان‌ها رئوف و مهربان است. گاهی صفت مهربانی را تا زمانی که زندگی و رفتار حاج‌قاسم را مرور نکنیم و شیوه زندگی و برخورد او با دیگران مخصوصا با بچه‌های شهدا را نبینیم، نمی‌توانیم در ذهن معنی کنیم و فقط در حد یک واژه کلی باقی می‌ماند. نکته جالب درباره شهید سلیمانی این است که در کنار اینکه شخصیت دلیر، جدی و شجاعی دارد، یک آدم به‌شدت افتاده در مقابل خداوند متعال است و در مقابل خدا به‌شدت اهل اشک ریختن است و این مساله نشانه زلال بودن درونی اوست. به‌رغم اینکه شاید تصور شود که شخصیتی همچون شهید سلیمانی فقط در پی جنگیدن بود، اما اینچنین نیست. او به‌ شدت مهربان و مثل یک شاعر به زندگی نگاه می‌کرد و نگاه جذابی به همه پدیده‌های زندگی خود داشت حتی جنگ.

در ابتدای صحبت‌تان اشاره کردید که در این برنامه قصد داشتید با توجه به هفته دفاع مقدس نقش ایشان را در زمان جنگ توضیح دهید. بعد از گذشت چندین قسمت از برنامه، به‌نظر شما به غیر از زمان جنگ و دفاع مقدس، کدام وجه از شخصیت شهید سلیمانی مدنظر قرار گرفته است؟

ابتدا باید این بحث دفاع مقدس را کامل کنم، در عین حال که شهید سلیمانی در آن دوره بسیار جوان بود، اما استعداد خیلی خوبی در دوره جنگ از خود نشان داد که با زمینه‌های آن دوران مخصوصا زمانی که فرمانده لشکر ثارالله هم بودند اتفاقات تاثیرگذار و تجربه‌های خوبی حاصل شد. در عین حال شهید سلیمانی دنبال این نبود که مطرح شود یا به شهرتی برسد.

و این گمنامی در دوره پژوهش برنامه بزرگ‌ترین مشکل ما بود که در نهایت متوسل به بچه‌های لشکر 41 ثارالله شدیم و با گفت‌وگو با آنها توانستیم پاسخی برای بخش عمده‌ای از سوالاتی که در ذهن داشتیم بیابیم. البته بخش‌هایی برای ما روشن شد که فرصت نشد در این برنامه بدان بپردازیم. ابعاد عجیبی از شخصیت و توانایی ایشان برای ما روشن شد. در تمام مراحل تولید این برنامه به‌دنبال پاسخ به این سوال بودیم که چطور می‌شود فردی این میزان محبوبیت داشته باشد؟ و شاید اولین چیزی که به ذهن تک‌تک ما بلافاصله بعد از شنیدن نام شهید سلیمانی خطور می‌کند، این است که چرا او این میزان دوست‌داشتنی می‌شود. چرا اینقدر بعد از گذشت ماه‌ها از شهادت، هنوز بغض در گلوی همه می‌آید و وقتی درباره او صحبت می‌کنند چشم‌هایشان تر است.

چرا وقتی در جمع خانواده درباره ایشان صحبت می‌کنیم احساس می‌کنیم یکی از اعضای خانواده خود را از دست داده‌ایم؟ وقتی جلوتر رفتیم؛ دیدیم در تمام مراحل حتی دوره دفاع مقدس، شهید سلیمانی همه را به خود ترجیح می‌دهد. یعنی هر اقدامی که حاج‌قاسم می‌کرد صرفا برای این بود که دیگران را پوشش دهد. این دیگران از همرزم و بسیجی ساده را شامل می‌شد تا بچه‌هایی که پشت جبهه و در شهرهای دور با آرامش زندگی می‌کردند. شهید سلیمانی این فداکاری و ایثار را وظیفه خود به‌عنوان یک بنده واقعی خدا می‌دانست. یک نکته جالبی که در مراحل پژوهش داشتیم بحث ارتباط شهید سلیمانی با خانواده شهدا بود. در سفری که به کرمان داشتیم، مادر شهید علی شفیعی که معروف به ننه‌علی است وقتی درباره شهید سلیمانی و شهادت ایشان صحبت می‌کرد، شاید به حلاوت و حرارت شهادت پسر خود و یا بیشتر بود. مادام از ایشان می‌گفت که حتی در جنگ سوریه بسیار از من یاد کرد و چقدر پیگیر حالش بوده است. پیگیری‌هایی که به شدت پسرانه بوده است نه از سر وظیفه، بلکه از سر محبت. مادام به سویی خیره می‌شد و وقتی از حاج‌قاسم می‌پرسیدیم می‌گفت خیلی مهربان بود. شهادت شهید سلیمانی برای این مادر، فضایی را ایجاد کرده بود که تصور می‌کرد دوباره پسر خود را از دست داده است.

ایشان به شدت پیگیر حال و احوال فرزندان شهدا بودند. چه فرزندان شهدای دفاع مقدس، چه بچه‌هایی که پدران خود را در سوریه از دست دادند. در تمام این دوران جنس این پیگیری بسیار عجیب است. شاید بیشتر از پدر برای این بچه‌ها دلسوزی داشتند.

چند باری به این نکته اشاره کردید که نتوانستید خیلی از موارد را در برنامه عنوان کنید، کمی هم در مورد این ناگفته‌ها صحبت کنیم. به قول شما، ما خیلی مطالب زیادی در مورد حاج‌قاسم نمی‌دانیم. چه ناگفته‌هایی در پژوهش‌ها و مصاحبه‌هایتان در مورد ایشان دارید؟

ما از این شخصیت حاج‌قاسم باید یک برنامه تلویزیونی می‌ساختیم ولی حالا که برنامه رو به اتمام است. باید بگویم که آنقدر این فضا و انرژی برای ما غریب بود و در تمام سلول‌های ما نفوذ کرده و ما را هیجان‌زده کرده است که شاید اولین برنامه‌ای است که من در ساخت آن مشارکت می‌کنم و ناراحت هستم که تمام می‌شود؛ شخصیت ایشان به‌گونه‌ای است که انسان دلش می‌خواهد بیشتر و بیشتر از این شهید بداند.

ما می‌خواستیم برنامه‌ای درخصوص حاج‌قاسم بسازیم، اما به‌قول معروف حاج‌قاسم بود که ما را در طول برنامه می‌ساخت. یعنی همین طور که درباره ایشان از دیگران مخصوصا بچه‌های لشکر 41 ثارالله می‌شنویم، به نقطه‌ضعف‌های خود رجوع می‌کنیم و خودمان را جای ایشان می‌گذاریم که اگر من در چنین موقعیتی بودم چه کاری انجام می‌دادم. این اتفاق باعث شد قبل از اینکه با بیننده نکات برنامه را در میان بگذاریم، خودمان درونی با این قصه و شخصیت ارتباط برقرار کنیم.

اکثر آدم‌هایی که اسم حاج‌قاسم را شنیده‌اند، خیلی محدود در موردشان اطلاعات دارند ولی در عین محدود بودن بسیار به ایشان علاقه‌مند هستند. اما نمی‌دانیم این علاقه‌ بسیار از کجا آمده است. در زمانی که برای ساخت برنامه مطالعه می‌کردیم خیلی به این مساله فکر کردیم که چرا این آدم به این اندازه دوست‌داشتنی است؟ یک مشکل ما در ضبط برنامه این بود که بار احساسی زیادی داشتیم و فضای اشک و آه و گریه برای مصاحبه شونده ایجاد می‌شد، بین مصاحبه‌ها کات می‌دادیم تا بتوانیم او را تسکین دهیم و گاهی مواقع از پرسیدن برخی سوالات پشیمان می‌شدیم. به شدت داغ حاج‌قاسم برای دوستان او تازه است. من فکر می‌کنم ما به زمان هم نیاز داریم. مثل این است که خانواده داغ‌دیده‌ای در مورد شخصیت از دست رفته و مهربان‌ترین و عزیزترین فردش صحبت کنند.

یک جمله جالبی که از اکثر دوستان شهید سلیمانی می‌شنیدیم این بود که قاسم صمیمی‌ترین دوست من بود. این خیلی جالب بود که چطور یک فرد می‌تواند با این تعداد افراد دوست صمیمی باشد. ما با حدود 40 نفر صحبت کردیم و این جمله را به‌صورت مشترک همه عنوان می‌کردند که حاج‌قاسم صمیمی‌ترین دوست من بود آدم به چنین روح بزرگی غبطه می‌خورد. یک بار به یکی از دوستان سر صحنه می‌گفتم دل آدم از این جنس رفاقت می‌خواهد، وقتی این ارتباط عمیق و جذاب را که بین حاج‌قاسم و دوستان او بود را می‌بیند.

دوباره برمی‌گردم به همان بحث ناگفته‌ها؛ چقدر در این برنامه به این ناگفته‌ها برخورد کردید؟

تمام تلاش‌مان را کردیم مهمان‌هایی را برای برنامه اصلی انتخاب کنیم که تصور می‌کردیم مسائلی را بازگو می‌کنند که تا به حال عنوان نشده است. مثلا دکتر قالیباف را به‌خاطر مثلث رفاقتی که با شهید احمد کاظمی و حاج‌قاسم سلیمانی داشتند دعوت کردیم و نکات جذابی در آن برنامه مطرح شد. درباره ارتباطات خاص آنها و حتی برنامه‌های شخصی آنها صحبت شد.

آنجا قصه‌ای از آقای قالیباف درباره زمانی که حاج‌احمد کاظمی شهید می‌شود، شنیدیم. تصویر را دیده بودیم که چطور در بغل آقای قالیباف، حاج‌قاسم گریه می‌کند. قدری وارد پشت صحنه این اتفاق شدیم. ما با دوستانی که در لشکر 41 بودند به‌صورت عمده گفت‌وگو داشتیم و مطالبی که عنوان می‌کردند، شاید چند بعدی بود. وقتی قرار است یک مساله‌ای را بنویسیم و ارائه دهیم باید به ابعاد آن فکر کنیم. گاهی مواقع اگر یک حرف را ناقص بیان کنید به نتیجه نمی‌رسید. باید یک مقداری تکمیل شود. برخی از این ناگفته‌ها از این جنس بود. ما با سه فرمانده سپاه پاسداران، مصاحبه داشتیم و نقش حاج‌قاسم در تمام دورانی که در سپاه موثر بوده است و به‌طور مثال خیلی جاها گره‌هایی را به‌دست لشکر 41 و لشکر المهدی که به فرماندهی آقای سردار اسدی بود، باز می‌کنند. آقای محسن رضایی بسیار به این مساله اشاره داشت در عدم‌الفتحی که در عملیات رمضان اتفاق می‌افتد، سخنرانی حماسی حاج‌قاسم، امید از دست رفته را باز می‌گرداند که آقای رضایی از آن یاد کرد. کلا مسیری را در این گفت‌وگوها طی کردیم که هم روشن می‌کرد و هم ما را دچار علامت سوال‌های جدیدی می‌کرد. آن ناگفته‌ها بخشی چیزهایی است که باید شروع به پیگیری کنیم و شاید با یک برنامه تلویزیونی نتوان آنها را بیان کرد. برخی از این ناگفته‌ها را باید به‌صورت مکتوب و یا شکل دیگری مطرح کرد چون در برنامه تلویزیونی به‌دلیل محدودیت‌های زمانی نمی‌توان به آنها اشاره داشت.

تصمیم دارید برنامه دیگری با همین موضوع بسازید؟

با دوستان صحبت شده که در فصل‌های آینده بخش‌های دیگر زندگی  حاج‌قاسم را نیز بررسی کنیم از جمله دورانی که در جنوب‌شرقی بودند و دوران فعالیت ایشان به‌عنوان فرمانده نیروی قدس در لبنان، سوریه و یمن که خب اینها بحث‌های  بسیار مهمی هستند.

فضای دکور برنامه در جماران است، برای این کار دلیل خاصی داشتید؟

ما هر چقدر زندگی حاج‌قاسم را مرور کردیم جز سادگی ندیدیم. یعنی حتی عکس‌هایی که جسته و گریخته از منزل ایشان دیده بودیم جز سادگی و ساده‌زیستی ندیدیم. هر چه فکر کردیم در دکور چه طراحی‌ای  انجام دهیم که شخصیت حاج‌قاسم تداعی شود، خیلی نتیجه‌بخش نبود. به‌لحاظ بصری به دو صندلی و یک فضای کاملا ساده رسیدیم که این از نظر بصری خیلی جذابیت نداشت.

ما گفتیم فضای ساده و زندگی به سبک ساده زیستی چه منشأیی دارد. که به امام خمینی و فضای جماران به‌عنوان الگوی اصلی همه هم‌نسل‌های حاج‌قاسم رسیدیم و اینکه حاج‌قاسم ساخته مکتب امام با همان سادگی‌ها شروع می‌شود و خود حاج‌قاسم یک روستازاده بود. تصور کنید در دکور پرهزینه نمی‌توانستیم درباره حاج‌قاسم صحبت کنیم. این یکی از مسائل ما بود.

 پس جماران به‌عنوان محل اصلی گفت‌وگو در اتاق فکر و تیم تولید برنامه مطرح شد و استقبال شد و وقتی جلوتر رفتیم خیلی راضی‌کننده بود. چون وقتی آنجا برنامه را ضبط می‌کردیم اکثر مهمانان که می‌آمدند یادی از امام و اتفاقات جذابی که در آنجا رخ می‌داد می‌کردند. مثلا سردار حاج‌علی فضلی خاطره یک مصاحبه‌ای آنجا با شهید آوینی داشتند که ما به آرشیو رجوع کردیم و خاطره‌ای که بیان کردند را پیدا کردیم و در برنامه ایشان پخش کردیم. این یادآوری‌ها به برنامه بسیار عمق داد.

ابتدای صحبت‌مان در مورد قهرمان صحبت کردیم و اینکه خیلی از جوانان و نوجوانان ما دنبال الگو هستند ولی تقریبا می‌توان گفت الگوها و قهرمانانی را که داریم به این نسل معرفی نمی‌کنیم. این برنامه باعث نشد به این فکر کنید که بتوانید برنامه نوجوانانه یا جوانانه بسازید که در آن شخصیت‌هایی همچون حاج‌قاسم معرفی شوند؟

خیلی به این مساله فکر کردیم. برنامه‌ریزی جدی هم انجام دادیم. از چند نفر از دوستان فیلمنامه‌نویس دعوت کردیم و بخش‌هایی از زندگی حاج‌قاسم که می‌توانستیم مطرح کنیم و درباره آن بیشتر فکر کنیم را بیان کردیم، اما یک نکته‌ای را بیان کنم درباره تک‌تک قهرمانان انقلاب اسلامی، مشکل بزرگی که داریم این است که تاکنون این امر به‌صورت مستمر و جدی اتفاق نیفتاده که یک جاده‌ای را صاف کنند و بقیه در آن مسیر بتوانند کار کنند. مثلا سبک‌های مختلف فیلمنامه‌نویسی داریم که اکثر اینها شخصیت‌های برون‌گرای قهرمانانه و تخیلی را بروز می‌دهند که گاهی این قالب‌ها با قهرمانان ملی ما همخوانی ندارد، اما خوشبختانه در مورد شخصیت حاج‌قاسم ابعاد جذاب بی‌شماری وجود دارد یعنی هم یک قهرمان بیرونی است، هم عارف درونی است ولی عرفان عملی را هم در بیانات و هم در عمل او و رفتار او نسبت به دیگران مشاهده کردیم. بله چنین برنامه‌ای را در نظر داریم که این اتفاق بیفتد و فعلا در شروع هستیم.

بازخوردهای این برنامه چگونه بود؟

نکته‌ای را من از برخی نوجوانان شنیدم که برایم بسیار جالب بود. باور نمی‌کردند شخصیت حاج‌قاسم در جنگ این میزان موثر بوده است. برخی گمان می‌کردند حاج‌قاسم یک بسیجی ساده بود و باور نمی‌کردند در سن پایین فرمانده لشکر شده است. همه تصورات اینچنین بود که  حاج‌قاسم یک بسیجی در دفاع مقدس بود و بعدها کشف شده است و به شکل امروزی و حاج‌قاسمی که در مبارزه با داعش دیدیم، بروز کرده است. عمق داستان برای این قشر جذاب بود. به نکاتی همچون برنامه آقای اسدی یا آقای قالیباف بسیار اشاره شد.

 * نویسنده: عاطفه جعفری، روزنامه‌نگار

مرتبط ها