به گزارش «فرهیختگان»، اینفلئونسرها در سالهای اخیر تبدیل به یک پدیده رسانهای شدهاند. بررسی وضعیت حضور آنها و تاثیرشان بر سلیقه مردم و نسلهای جدید ازجمله مسائل مهم و ضروری است. در این پرونده سراغ فرشاد مهدیپور، مدیرمسئول سابق روزنامه«صبح نو» و پژوهشگر حوزه رسانه رفتیم تا از نظرات او درخصوص کارکردهای مثبت و منفی تاثیرگذارها و شکل مدیریتشان آگاه شویم.
درباره پدیده اینفلوئنسرها دو نگاه وجود دارد؛ یک اینکه حضور این چهرههای مطرح مجازی ناشی از کمکاری و خلئی است که به هردلیل در رسانهها و جامعه وجود دارد و نگاه دیگر اینکه میگویند وجود چنین پدیدههایی طبیعی است و در همه جای جهان وجود دارد، تحلیل شما از وجود و حضور اینفلوئنسرها چیست؟
چهرهها یا اینفلوئنسرها واژهای است که در تعریف خودش یک ویژگی دارد که با تعریف سلبریتی تفاوتی کوچکی دارد. در سلبریتیها و اینفلوئنسرها شهرت و محبوبیت بهعنوان اصل مشترک وجود دارد. در اینفلوئنسرها فرد باید واجد یک قابلیت باشد و این تفاوتش با سلبریتیها و چهرههاست، مثلا در حوزه آشپزی آدم ویژهای باشد یا در سفر رفتن و ورزش و سینما توانایی داشته باشد. در چهره شدن اما خیلی اوقات این ویژگیها وجود ندارد، مثلا فرد با یک اتفاق نادر یا مسائل اخلاقی چهره میشوند. پس این دو واژه همخانواده هستند اما گاهی این خانوادهها با هم تفاوت دارند و نمیشود این دو را کنار هم گذاشت و گفت که یک معنی را میدهند.
نکته دوم اینکه ظرفیتهایی در دوره جدید به وجود آمده که در دوره قبل وجود نداشته است، مثلا در دوره قبل اجازه داده نمیشد که فردی بدون توانایی و قابلیت چهره بشود. مثلا اگر میخواستید در دورهای پوریای ولی شوید نهتنها در محلهتان و دوره زمانی خودتان قابلیتهایی از خودتان نشان میدادید باید در اسطورهها و آداب وارد میشدید تا بعدها و در یک بازه زمانی طولانی به یک اسطوره بزرگ تبدیل شوید. اما امروز بهواسطه وجود فضای مجازی و شبکههای ارتباطی نوین که ارتباطات را بهوجود میآورند آن فاصلهای که در گذشته طول میکشید تا شخصیتی رشد کند و معروفیت پیدا کند زمانش کوتاهتر شده است. بسیاری از نسلهای جدید که در شبکههای اجتماعی فعالیت میکنند بهمثابه کسبوکار به اینفلئونسر و چهره شدن نگاه میکنند و آن را کارزاری تجاری برای معروف شدن میبینند. آنها که درحوزه سیاست چنین کارهایی میکنند دنبال قدرت هستند و آنهایی که در حوزه غیرسیاسی این کار را میکنند دنبال پول هستند. این گروه درواقع درتلاشند از این طریق پولدار شوند و این پولدار شدن زاییده شرایط کنونی است. افراد بدون مهارت و بدون طی کردن مدارج مرتبط میخواهند یکشبه ره صدساله را بروند. امکانات فضای مجازی در اختیارشان قرار گرفته و میتوانند از راههای چهره شدن استفاده کنند و خودشان را بهسرعت به حوزه تاثیرگذاری منتقل کنند. این کار به این اعتبار و با توجه به گسترش ابزارهای مجازی تبدیل به یک رویه شده است.
شما موافقید که اینفلوئنسرها در بزنگاههای سیاسی و اجتماعی ایران تبدیل به مرجعی رسانهای شدهاند و اگر بله، اساسا با این مرجع شدن بهطور کلی موافق هستید یا خیر؟
زمانی درباره بودن و نبودن حرف میزنیم و زمانی دیگر درباره بایدها و نبایدها. درباره بایدها و نبایدها اگر از من بپرسید معتقدم کسی که در هر حوزهای قابلیت ندارد نمیتواند و حق ندارد مرجعیت فکری مردم قرار بگیرد و این ربطی هم به ورزش، آشپزی و سفر ندارد. در حوزه آکادمیک و تخصصی هم چنین است. در این حوزهها افرادی وجود دارند که قابلیت لازم را ندارند اما بهواسطه شوآف و تبلیغات و سوءاستفاده از فضای مجازی خودشان را مطرح میکنند.
پس مشکلی که وجود دارد محدود به فعالان فرهنگی و اجتماعی نیست. یک وقت درباره باید و نباید حرف میزنیم و عرض من این است که نباید؛ اما یک موقع درباره بود و نبود حرف میزنیم و باید بگوییم که همهجای دنیا همهشان همین شکلی هستند. حرفهای اجتماعی و فرهنگی میزنند اما سر بزنگاهها سیاسی هم میشوند و در انتخابات سمت یک قطب سیاسی هم میایستند. ممکن است پول هم گرفته باشند اما از مرجعیت خودشان برای پیامی که فرد دیگری میدهد، استفاده میکنند و آنجا را هم محلی برای خدمت میبینند. این تاثیرگذارها دو جور کار میکنند؛ قدرت یا شهرت. در هر دو حالت دنبال کسب پول هستند و در کار سیاسی هم همین کار را میکنند و نگاه ایدوئولوژی خیلی ندارند. در ایران و کشورهای دیگر میبینیم و دیدهایم که کسی در زمان انتخابات از نامزدی حمایت میکنند و چهار، پنج سال بعد مخالف آن نامزد میشوند و رای میدهند. در حوزه بود و نبودها هم متاسفانه این وجود دارد و اینها میتوانند خودشان را بهعنوان مرجعیت فکری و با هدف درآمدزایی معرفی کنند.
و اینفلوئنسرها میتوانند کارکرد مثبت هم داشته باشند؟
نکته این است که آیا همه این تاثیرگذاریها کج کارکرد هستند یا کارکرد مثبت هم دارند. مثلا در سه، چهارسال پیش مجموعهای از سیلها و زلزلههای وسیع در ایران داشتیم. این افراد تاثیرگذار در ایران شماره حساب میدادند و میگفتند به اعتبار اینکه ما را میشناسید و آدم مهمی هستیم که بعضی از آنها افراد سیاسی هم بودند پول جمع میکردند. رسانهها آمدند و به این اتفاق نورافکن انداختند و پرسیدند که به کسی که پول دادهاید چه خدماتی ارائه داده است. برخی از این چهرههای مشهور در این آزمون رد شدند و نتوانستند بهاندازه پولی که گرفته بودند، خدمات ارائه کنند. درنتیجه در وقایع بعدی نتوانستند از ظرفیت خودشان استفاده کنند و هرکدام که با حساب بانکی رسمی و با مجوز کارکرده بود، ماند و آنها که نگرفته بودند حذف شدند. پس میتوانیم فکر کنیم که شاید اینها کارکرد مثبت داشته باشند و از آنها حرف بزنیم و تلاش کنیم کارکردهای مثبتشان بیشتر شود. نکته دیگری را اضافه کنم؛ مساله ما در حوزه عمومی و گفتوگو با افکار عمومی مساله آگاه بخشیدن به مردم است. این لایه سطحی چهرهها و سلبریتها آگاهی را زیرسوال میبرند. اینها بیشتر از اینکه اقناع کنند، اغوا میکنند. ما هرقدر بتوانیم استدلال را غلبه بدهیم و به افراد آگاهی بدهیم و وادار به تفکر کنیم، این آسیب کمتر میشود. ممکن است نتوانیم کسانی را که دنبال شهرت هستند حذف کنیم اما اگر مردم را آگاه کنیم نگرانیمان از کارکردهای منفی اینها کمتر میشود. همه این اینفلئونسرها آدمهای منفی نیستند و مسائل اخلاقی و جنسی را ترویج نمیکنند. باید اینها را مدیریت و باب گفتوگو را باز کرد.