کد خبر: 45415

علیرضا شیخ‌عطار در گفت‌وگو با «فرهیختگان»:

با «تحریف»، تحریم‌ها را تشدید نکنید

کارشناس مسائل بین‌الملل گفت: دشمنان حرف تحریم را می‌زنند و در داخل کشور عده‌ای هم سعی می‌کنند در کنار حرفی که از گلوی آنها بیرون می‌آید بحث تحریف شده‌ای را مطرح کنند که در مورد توانایی‌های مقاومت کشور ما در برابر این توطئه است.

به گزارش «فرهیختگان»، علیرضا شیخ‌عطار، سفیر پیشین ایران در آلمان و کارشناس مسائل بین‌المللی در گفت‌وگو با «فرهیختگان» به بررسی رویکرد برخی مسئولان در اظهار ضعف و فرستادن پالس منفی به خارج در اوج تحریم‌ها پرداخت که مشروح آن در ادامه می‌آید.

برخی مسئولان دولتی ازجلمه آقای نوبخت اعلام کردند یک قطره نفت هم نمی‌توانیم صادر کنیم. برخی معتقدند این اظهارات از جهت مذاکره و گفت‌وگو بسیار خطرناک است. ارزیابی شما از این‌گونه اظهارات چیست؟

مساله تحریم‌های ایران دو بعد دارد. یک نگاه این است اقلامی که نیازهای مادی ماست تامین نمی‌شود و جلوی آنها یا انتقال ارز گرفته می‌شود و این مشکل‌ساز است؛ اما یک نگاه عمیق‌تر این است که تحریم‌ها چرا رخ داده است و هدف آمریکا یا متحدان غربی از این تحریم‌ها چیست.

  هدف اصلی فشارحداکثری روی ایران با هدف نهایی تغییر نظام است

خودشان این را بیان می‌کنند و نیاز نیست کار اطلاعاتی مخفی انجام شود، از ترامپ تا وزیر خارجه آن و بقیه این هدف را تصریح می‌کنند که هدف اصلی فشارحداکثری روی ایران با هدف نهایی تغییر نظام است. بعضا کلمه تغییر رفتار را هم بیان می‌کنند و بعضی نیز آن را هم بیان نمی‌کنند و منظور تجدیدنظر کردن روی اصول کلی انقلاب و میراث انقلاب است.

  موضع‌گیری مسئولان مثل دفاع یک سردار نظامی است

یک مسئول تراز بالای دولتی که مسئولیت اقتصادی یا سیاسی یا امنیتی دارد باید توجه کند که موضوع تحریم ابزاری برای تغییر نظام و موضع‌گیری ما در برابر تحریم‌ها از جنس دفاع از تمامیت نظام است. پس کلماتی که به‌کار می‌گیریم درست مثل یک سردار نظامی است که از کشور دفاع می‌کند. در موضع‌گیری‌ها و رفتارهای خود در جبهه نباید به‌گونه‌ای باشد که بوی ضعف از آن بیاید.

این‌که بگوییم می‌توانیم نفت صادر کنیم یا نمی‌توانیم، بحث فنی است و اینکه بگوییم یک قطره هم نمی‌توانیم صادر کنیم متناقض با برخی حرف‌های دیگر مقامات سطح بالای کشور ما ازجمله خود رئیس‌جمهور است.

اگر بر فرض بخواهیم مذاکره کنیم آیا این اظهارات راه مذاکره خوب را نمی‌بندد و منجر به فشار بیشتر نمی‌شود؟

به یاد داشته باشیم شرایط آمریکا شرایطی نیست که به جز تحریم از طریق نظامی بخواهد به ما فشار وارد کند. نه نظامیان آمریکا این آمادگی را دارند و نه مردم آمریکا مخصوصا در ایام انتخابات؛ بنابراین تنها ابزار آنها تحریم است که آن هم با کمک برخی عوامل تشدید می‌شود.

به عبارت دیگر آنها حرف تحریم را می‌زنند و در داخل کشور عده‌ای هم سعی می‌کنند در کنار حرفی که از گلوی آنها بیرون می‌آید بحث تحریف شده‌ای را مطرح کنند که در مورد توانایی‌های مقاومت کشور ما در برابر این توطئه است.   اینکه رهبری بیان داشتند بدتر از تحریم، موضوع تحریف‌هاست، در این جا نمود دارد که ما به‌گونه‌ای بنیه کشور را جلوه دهیم و تبلیغ کنیم که انگار درمقابل ابزار تحریم شکننده هستیم.  این امر از ابتدائات علم مقابله و مبارزه و جنگ است که درمقابل دشمن نباید نقطه‌ضعف نشان داد چراکه وقتی یک مقام سطح بالای کشور حرفی را بیان می‌کند با کسی که در کوچه و خیابان و قهوه‌خانه و تاکسی بحث کند، متفاوت است.  بنده فکر می‌کنم مسئولان ما باید تحریم را در یک سطح بالاتری تحلیل کنند، نه‌فقط اینکه درآمدی داریم که از آن محروم می‌شویم یا کالایی به کشور می‌آید و از آن محروم می‌شویم، بلکه به‌عنوان یک حمله دشمن برای نابودی کلیت نظام است.

قبلا روحانی از خزانه خالی و گره زدن آب خوردن مردم به مذاکرات صحبت کرده بود، بر فرض اگر بخواهیم درصدد مذاکره برآییم این اظهار ضعف‌ها چقدر خطرناک است؟

اصل مذاکره باید تعریف شود. از ابتدا که اجازه مذاکره در قالب 1+5 داده شد نه یک بار بلکه مکرر، نه‌فقط توسط مقام‌معظم‌رهبری بلکه توسط دلسوزان دیگر گفته شد که این مذاکره صرفا در چارچوب مسائل هسته‌ای است؛ یعنی ما چند سال در دوره دولت قبلی مذاکره کردیم.

 برجام توافقی بین قدرت‌های جهانی و ایران و یک سندی بود که در آن یک حقوقی را برای ما متصور بود و آنها در قبال ما تعهداتی داشتند. ما هم تعهداتی را دادیم. لذا در این سند مذاکره معنا ندارد.

پس از اینکه آمریکا از این توافق بیرون آمد باز هم مذاکره معنا نداشت یعنی قانون جنگل قرار نیست حاکم شود. بالاخره در جهان وقتی چندین قدرت تاثیرگذار توافق می‌کنند یعنی پایه‌ای برای ادامه راه آنها می‌شود و نقشه راه آینده روابط این کشورها می‌شود. در این صورت مذاکره معنایی ندارد.

  مذاکره با آمریکا بعد از خروج این کشور از برجام بی‌معناست

اگر یک عضو از این توافق بیرون آمده باید تا زمانی که برنگشته تحت فشار باشد تا به همان توافقی برگردد که یک‌بار امضا شده است؛ لذا مشخص نیست مذاکره‌ای که برخی مطرح می‌کنند یا شایعه می‌اندازند منظور چیست؟ اگر قرار باشد تخطی و تخلف از یک سند بین‌المللی را به رسمیت بشناسیم بی‌تردید در جهان سنگ‌روی‌سنگ بند نمی‌شود.

به عبارت دیگر نمی‌توان روی هیچ توافقی، چه توافق شورای امنیت و چه توافقی که در قالب دوجانبه یا چندجانبه بین کشورها صورت می‌گیرد، حساب کرد. به شرایط قرن 15 میلادی برمی‌گردیم که هیچ پایه توافقی وجود نداشت.

این درحالی است که از قرن 18 و 19 به‌تدریج سیاست‌هایی همچون سیاست توازن و به رسمیت شناختن دولت‌ها و ملت‌ها و امثال اینها پایه‌گذاری شد و بعد از جنگ اول جهانی، جامعه ملل درست شد و شکست خورد و پس از جنگ دوم جهانی سازمان ملل درست شد.

این سازمان‌ها پایه‌هایی در روابط بین‌الملل و حقوق بین‌الملل هستند، بنابراین اگر قرار باشد به خاطر قلدری یک کشور و ضعف اراده برخی مدیران خود این موضع را سست کنیم باید بساط روابط بین‌الملل و حقوق بین‌الملل و ملاک‌ها و معیارها را تعطیل کنیم.

بنابراین اصل مذاکره امری نادرست است زیرا اتفاقی که رخ داده از جنس قلدری است. یعنی یک توافقی بعد از هزاران ساعت مذاکره و صحبت امضا شده و یک کشوری یا یک رئیس‌جمهوری روی قلدری آن را به‌هم زده است. این یعنی نیاز به مذاکره نیست. اگر بخواهیم شبیه‌سازی کنیم همان موضوع تجاوز صدام به ایران به ذهن متبادر می‌شود.

  انعطاف به بهانه مذاکره خیانت به آرمان‌های بشری است

وقتی صدام به ایران تجاوز کرد از ابتدا کشورهای مختلف از غیرمتعهدها، کنفرانس اسلامی، سازمان ملل و... می‌گفتند مذاکره کنید و کوتاه بیایید اما حرف امام(ره) این بود وقتی کسی خاک ما را تصرف کرده و این خاک در تصرف او است مذاکره معنایی ندارد.

بنابراین اگر قرار باشد به بهانه مذاکره بخواهیم انعطاف نشان دهیم، خیانتی به آرمان‌های بشری است و حقوق بین‌الملل و روابط بین‌الملل را بی‌ارزش کرده‌ایم.

اخبار مرتبط:

 

 

مرتبط ها