به گزارش «فرهیختگان»، در آخرین قسمت از سلسلهمطالبی که با عنوان آشنایی با اهم مقاتل تقدیم مخاطبان ارجمند حسینیه «فرهیختگان» میشود، دو کتاب از دوره قاجار و دو کتاب از محدثقمی، صاحب مفاتیحالجنان را معرفی خواهم کرد.
کتاب اول «فیضالدموع» نوشته محمدابراهیم نوابتهرانیرازی و ملقب به بدایعنگار، متوفی 1299 هجریقمری است.. لقب بدایعنگار لقب واقعا برازندهای برای اوست، چراکه قلم بسیار زیبایی دارد.. نام کامل کتاب فیضُالدُّموع و عَبْرُه المُسْتَهام بهمعنای «ریزش اشکها و اشک غمناک» است که این کتاب علیرغم نامگذاری عربی-در بحثهای پیشین هم چند نمونه از این دست ذکر کردیم- به زبان فارسی نوشته شده است.. زمان دقیق نگارش این کتاب مشخص نیست اما نسخهای از آن در سال 1283 توسط محمدرضا کلهر کتابت شده که نشان میدهد نگارش کتاب در همان سال یا قبل از آن بوده است.
برخی به اشتباه «فیضالدموع» را ترجمه لهوف معرفی کردهاند، درصورتیکه لهوف یکی از منابع مورد استفاده بدایعنگار بوده که البته بهره زیادی از کتاب لهوف برده است.. علاوهبر لهوف برخی منابع مانند مقتل ابومخنف، مقاتلالطالبین ابوالفرج اصفهانی، بحارالانوار و مناقب ابنشهرآشوب هم از منابع اصلی مورد استفاده مولف بوده است.. لذا این کتاب-از حیث منابع و رویکرد کلی- شباهتی به کتابهایی مانند «اسرارالشهاده» ندارد.. اتفاقا این کتاب رویکردی مخالف با آثاری مثل «اسرارالشهاده»، «معالیالسبطین» یا «الدمعهالساکبه» دارد.. مولف از ذکر اقوال مختلف و پیرایههای داستانی پرهیز میکند، بلکه سعی میکند در موارد اختلافی بهجای اینکه همه اقوال را بیاورد، صحیحترین روایت را عرضه کند و شاخوبرگها را نیز ذکر نکند.
این کتاب از حیث اعتبار و ارزش محتوا، بهخصوص از جنبه تاریخی، بر بسیاری از مقاتل همدوره خودش بلکه شاید بر همه آنها برتری دارد.. علاوهبر ارزش تاریخی که کتاب «فیضالدموع» دارد باید گفت که نثر روان، فاخر و زبان فصیح مولف به ارزش کتاب افزوده است.. این کتاب آنقدر شیوا و گویاست که میتوان آن را در مجالس هم خواند، شاید در مواضعی فقط نیاز به توضیح اجمالی باشد.
این کتاب را انتشارات میراث مکتوب بهچاپ رسانده و بعد هم نسخه دیجیتال آن را به رایگان در اختیار علاقهمندان قرار داده است که همه میتوانند استفاده کنند.
کتاب بعدی «قَمْقامِ زَخّار وَ صَمْصامِ بَتّار» بهمعنای «دریای آکنده و شمشیر برنده» نوشته فرهادمیرزای قاجار است.. ایشان متوفی 1305 هجری قمری و ملقب به معتمدالدوله بوده، نوه فتحعلیشاه و پانزدهمین فرزند عباسمیرزاست.. فرهادمیرزا شخصی عالم و علمدوست و فرهنگدوست بوده است.. مثلا ایشان مطالعاتی روی ادعیه انجام داده و برخی اشکالات کاتبان و ناسخان متون عربی برخی ادعیه در طول تاریخ را تذکر داده است.. نسخهای از مفاتیحالجنان شیخعباس قمی در اختیار بنده است که از پدربزرگم به یادگار مانده و در زمان حیات مولف بهچاپ رسیده و در انتهای این نسخه حواشی فرهادمیرزای قاجار بر برخی ادعیه-که از جهت لغوی و ادبی برخی اشکالات را تذکر داده- درج شده است.. البته نهاینکه حواشیای بر کتاب مفاتیح باشد بلکه حواشی موجود بوده و در انتهای مفاتیح درج شده است. نمونهای از فرهنگدوستی فرهادمیرزا را عرض کنم و آن اینکه ایشان وقتی حاکم فارس در دوره ناصری بوده، از تختجمشید محافظت میکرده و در آنجا نگهبان مستقر کرده و مراقب بوده که آسیبی به این آثار باستانی وارد نشود.. گزارش این اقدامات حفاظتی را میتوانید در سفرنامه نجمالدوله ملاحظه کنید. کتاب قمقام زخار بهزبان فارسی درمورد زندگی، قیام و شهادت امامحسین(ع) نوشته شده و تالیف آن در سال 1303 هجری قمری آغاز شده و در ذیالحجه 1304 قمری بهپایان رسیده است یعنی کتاب در انتهای عمر مولف نوشته شده، چون–همانطور که عرض کردم- مولف در 1305 هجری قمری از دنیا رفته است.مولف بعد از ذکر مسائلی مثل فضائل اهلبیت(ع) و تلاشهای بنیامیه جهت جلوگیری از نشر فضائل، به حوادث منجر به شهادت امامحسن(ع) میپردازد و بعد از آن، وارد زندگانی امامحسین(ع) میشود و زندگی و سپس حرکت امام از آغاز تا روز عاشورا را شرح میدهد.. بعد از آن به اسارت اهلبیت(ع) و قیامهای توابین و مختار میپردازد و نهایتا فضائل زیارت امامحسین(ع) و مرثیههایی به زبان عربی و فارسی را نیز ذکر میکند.
در مقایسه با مقاتل آن دوره-که برخی از آنها در شماره گذشته بحث شد و بعضا انتقاداتی را نیز به آنها ذکر کردیم- میتوانیم کتاب قمقام را با فیضالدموع از حیث محققانه بودن و مستند بودن، مقایسه کنیم.. این کتاب مفصلتر از کتاب «فیضالدموع» است و مولف از منابع متعدد بهره برده و کتاب ارزندهای عرضه کرده است.
از سیدعلی آقاقاضی، استاد علامهطباطبایی و آیتالله بهجت سوال شده که از بین مقاتل کدام مقتل را برای خواندن توصیه میکنید که ایشان از کتاب قمقام زخار یاد کردند. حجتالاسلام ابوالفضل هادیمنش اخیرا این کتاب را بازنویسی کردهاند و طبع جدیدی از آن عرضه شده، متن کتاب را بهگونهای تنظیم کردهاند که مخاطب امروزین بتواند بهتر از این کتاب بهرهمند شود.
درمورد اینکه چرا این کتاب، علیرغم ارزشی که دارد، کمتر مشهور است، احتمالاتی را مطرح کردهاند.. مثلا گفتهاند عنوان کتاب عنوان غریبی است و با آثاری که در آن دوره اشک و حزن و مصیبت را در عنوان درج کردهاند، متفاوت است و این شاید باعث شده مردم کمتر سراغ این کتاب بروند.. نکته دیگر درمورد درباریبودن مولف است؛ چه او بالاخره شاهزاده بوده و شاید این نکته هم دلیلی بر عدم اقبال به این کتاب باشد.. شاید هم نوع ادبیات کتاب یا این دلیل که چاپهای مناسبی از این کتاب در روزگار ما در دسترس نبوده، یا [اینکه] تحقیق و تصحیح مناسبی نداشته، [همه موثر باشد..] مجموع این عوامل سبب شده که به این کتاب کملطفی شود و حالا با تلاش آقای هادیمنش و این چاپ جدید، امید است که این مهجوریت از این کتاب زدوده شود.
بعضی مقاتلی را که در عصر قاجار نوشته شد و بعضا مورد انتقادهای بسیار قرار گرفت، در شمارههای قبل ذکر کردیم. از آن میان خصوصا کتاب «اسرارالشهاده» است که به منابع بیاعتبار و سست استناد کرده، منابعی مانند کتاب «بحرالانساب»، یا کتابی از روضهخوانی بهنام سیدجعفر، یا کتاب مجعولی که منسوب به یکی از علمای جبلعامل بوده است(شیخ عبدالحسین تهرانی این انتساب را رد کرده و کتاب را دروغ و سست میشمارد اما آن کتاب بهدست فاضلدربندی میافتد و مطالب آن را در «اسرارالشهاده» وارد میکند).. این رویهها باعث شد که محدثنوری احساس تکلیف کند و کتاب «لؤلؤ و مرجان» را در نقد برخی روضهخوانیها و برخی آثار ازجمله «اسرارالشهاده» بنویسد و سعی کند که مجالس عزاداری را از اینگونه امور-که آنها را آفت و بعضا مایه طعن مکتب میدانسته- پیراسته کند.
محدثقمی از شاگردان نامدار محدثنوری است و سعی میکند مسیری را که استادش باز کرده، ادامه دهد.. استادش از جنبه سلبی وارد شده و برخی آثار و مطالب را رد و نقد کرده است.. شیخعباس از جنبه ایجابی هم وارد شده و سعی کرده با تالیف آثاری، متن منقحتری را در اختیار روضهخوانان، واعظان و مداحان قرار دهد.. میتوان از دو کتاب «نفسالمهموم» و «نفثهالمصدور» او اسم برد هرچند مولف در سایر آثارش هم-مثلا در منتهیالامال- همین رویه را درمورد امامحسین(ع) داشته است.
محدثقمی مانند استادش از نقد مجالس عزاداری و بیان تذکر و ارشاد نسبت به این مجالس خودداری نکرده است.. او متوفی 1359 هجری قمری، مطابق با 1319 هجری شمسی است پس اواخر عمر شریف ایشان در دوره پهلوی اول بوده است.
ایشان از بزرگان نجف مثل صاحب عروه، سیدمحمدکاظم طباطبایییزدی و همینطور میرزامحمدتقی شیرازی(میرزای دوم) و شیخالشریعه اصفهانی استفاده کرده است اما او بیشتر ملازم محدثنوری بوده کمااینکه در حرم امیرالمومنین(ع) هم قبر این استاد و شاگرد در کنار یکدیگر است.
محدثقمی مدتی به مشهد میآید و بهخواست حاجآقاحسین قمی در آن شهر ساکن میشود و طی 22سال که در مشهد اقامت داشته برخی از مهمترین آثارش را مینویسد، ازجمله «مفاتیحالجنان»، «منتهیالامال» که تاریخ زندگانی معصومین است، «نفسالمهموم» و «نفثهالمصدور» که به امامحسین(ع) مربوط میشوند و کتاب «الفوائد الرضویه فی احوال علماء المذهب الجعفریه» در شرححال علمای شیعه در مشهد نوشته شده است.. در شرححال علمای شیعه ضمن شرححال فاضلدربندی، کتاب «اسرارالشهاده» را مانند استادش مورد انتقاد و اشکال قرار میدهد و با تعبیر «آن را اعتماد نشاید» از این کتاب یاد میکند.
بعد از تبعید حاجآقاحسین قمی به عتبات، محدثقمی هم در سال 1354 هجری قمری-یعنی پنج سال قبل از وفاتش- به نجف میرود و دیگر بازنمیگردد و تا وفاتش در آنجا بوده است.
همانطور که عرض شد، پیراستن مجالس عزاداری از آسیبها از مسائل مورد اهتمام ایشان بوده است.. در «منتهیالامال» بخشی بهنام نصح و تحذیر باز کرده، که اهل منبر و روضهخوانان را در این بخش از آسیبهای متعددی برحذر داشته است، ازجمله دروغگفتن، افترا بستن بر خدا و حجج طاهره و علما، غنا و خوانندگی با الحان فسوق، افشای اسرار آلمحمد، مغرور کردن مجرمین و متجری کردن فاسقین و کوچک کردن معاصی در نظر افراد که ممکن است بهسبب بیان ثوابهای عزاداری چنین اثری در شنونده ایجاد شود.
ایشان همچنین تنقیص انبیای عظام و اوصیای کرام بهجهت بزرگکردن و بلندکردن مقامات ائمه را نیز تذکر میدهد که متاسفانه این آسیب در روزگار ما هم وجود دارد و بنده دیدهام که در مداحیها به حضرت عیسی(ع) و حضرت مریم(س) جسارت میشود تا آنها را برابر حضرت زهرا(س) و امامحسین(ع) کوچک نشان دهند.
خواندن اشعار و مراثی دروغ با عنوان «زبان حال» هم مورد اشاره محدثقمی بوده است.. همانطور که برخی علما ازجمله حضرت آیتالله سیدموسی شبیریزنجانی فرمودهاند، زبان حال باید بهرهای از واقعیت داشته باشد و بهنحوی نباشد که هرچه دلمان خواست بهعنوان «زبان حال» بگوییم.. تذکر محدثقمی هم همین است.
ازجمله آسیبهای دیگری که شیخعباس برشمرده، ذکر آنچه منافی عصمت و طهارت اهلبیت(ع) است، طولدادن سخن بهجهت اغراض کثیره فاسده و محروم کردن حاضرین از اوقات فضیلت نماز، که ایشان به جنبه وقت فضیلت نماز اشاره کرده اما استاد فاطمینیا اساسا طول دادن مجالس مذهبی چه شبهای احیا و چه عزاداری را در روزگار ما بهصلاح نمیدانند.. کمیت مراسم ممکن است کیفیت را پایین بیاورد و یا موجب خستگی افراد شود یا آثار سوء دیگری داشته باشد.. محدثقمی در انتهای نفثهالمصدور هم نصیحتهایی خطاب به روضهخوانان ذکر کرده و آورده است. اگر بخواهم به برخی آرای ایشان اشاره کنم، ایشان با اخباری مثل عروسی حضرت قاسم، حضور لیلا مادر حضرت علیاکبر در کربلا، خبر سرشکستن حضرت زینب، موافقت نداشته و به آنها اشکال کرده است.
محدثقمی در مواردی اصل خبر را رد میکند-مثل عروسی حضرتقاسم و حضور لیلا در کربلا- و درمورد سرشکستن حضرت زینب(س)، تفاصیل و جزئیاتی را که در منابع متاخر آمده، زیر سوال میبرد.
قبل از اینکه اشاره کاملتری به کتاب «نفسالمهموم» و «نفثهالمصدور» داشته باشم، باید بگویم برخی فکر میکنند که اشکالکردن به برخی کتب مقاتل و زیر سوال بردن برخی اخبار، حاصل روحیه روشنفکری یا غربگرایی یا دنیاگرایی یا مادیگرایی یا امثال اینهاست، درصورتیکه میبینیم منتقدان این مطالب هم از علمای دین بودهاند و برخی از آنها مثل محدثنوری یا محدثقمی -کمااینکه از عنوان محدث هم روشن است- علمای دینی بودند که اتفاقا به سنت و به روایت امثالهم بسیار اهمیت میدانند.. خود محدثنوری از موسسان پیادهروی اربعین و احیاکننده آن است.. پیادهروی البته اختصاص به اربعین ندارد ولی اهمیت پیادهروی اربعین و آنچه امروز بهعنوان پیادهروی میلیونی اربعین مطرح است، مدیون محدثنوری است.. آیا میشود دِین جامعه شیعه به محدثقمی بابت کتاب مفاتیحالجنان را انکار کرد؟ لذا این علما هم درد دین داشتند اما متاسفانه قضاوتهای ناصحیحی درمورد برخی منتقدان ازجمله استادمطهری انجام میشود.. استاد مطهری هم ادامه همین جریان است و او را باید در همین مسیر دید و درباره دیانت و تعهد آن بزرگوار هم نیاز به تفصیل و سخن نیست.
مانند آن قولی که از آقای قاضی درمورد رجوع به قمقام زخار ذکر کردم، درباره کتاب نفسالمهموم هم این را عرض کنم که فردی از استاد فاطمینیا-که خدا به ایشان سلامتی بدهد و رفع بلا از آن بزرگوار شود- سوال کرد که «بهترین مقتل برای مراجعه چیست؟» و ایشان کتاب «نفسالمهموم» شیخعباس قمی را توصیه کردند.. نفسالمهموم فی مقتل الحسین المظلوم، عنوان کامل این کتاب است که بهزبان عربی نوشته شده و نگارش آن پیش از کتاب «نفثهالمصدور» و همچنین پیش از کتاب «منتهیالآمال» بوده و مولف سعی کرده-همانطور که خود ایشان در مقدمه توضیح داده است- مقتلی براساس روایات معتبر و با استفاده از منابع قابلاعتماد تنظیم کند و سعی کاملی داشته که از منابع متقدم استفاده شود اما اگر در منابع بعدی هم نکات مثبت و قابلاستفادهای دیده، از درج آنها فروگذار نکرده است.. منابع اصلی ایشان الارشاد، لهوف، مقاتلالطالبین، روضهالواعظین، مناقب آل ابیطالب است -که اینها همه از منابع قرن هفتم به قبل محسوب میشوند- و میبینیم که مولف از بحار و همینطور کتاب ارزشمند قمقام زخار هم مطالبی را نقل کرده است.
محدثقمی به اختصار درباره ولادت امامحسین(ع) مطالبی آورده، همینطور از مناقب و فضائل حضرت، ثواب گریه بر مصیبت آن حضرت، پاداش لعن بر قاتلان آن حضرت که مربوط به باب اول کتاب است.. در باب دوم که مفصلترین بخش کتاب است به شرح واقعه عاشورا پرداخته، از مرگ معاویه آغاز کرده و با وقایع روز عاشورا و شهادت امام(ع) و یارانش این باب را به پایان رسانده است.. در باب سوم هم به حوادث بعد از شهادت امام(ع) و رفتن کاروان اهلبیت(ع) به کوفه و شام و بازگشت آنها به مدینه پرداخته است.. یکی از نظریات جالب محدثقمی این است که امکان بازگشت کاروان به کربلا در اربعین اول(بیستم ماه صفر) را عقلا منتفی دانسته است.. شهید قاضیطباطبایی در کتاب تحقیق در اول اربعین سیدالشهدا(ع) خواسته به این نظر پاسخ دهد و گفته این مساله محال هم نبوده و ممکن بوده است.. البته از امکان، اثبات نمیآید و ظاهر این است که چنین اتفاقی در روز بیستم صفر نیفتاده است.. البته این امر، لطمهای به زیارت اربعین یا پیادهروی اربعین نمیزند چون ادله زیارت اربعین یا پیادهروی اربعین ربطی به حضور یا عدم حضور اهلبیت در کربلا در آنروز ندارد.
مولف مطالب خارقالعاده بعد از شهادت امام(ع) را هم در باب چهارم ذکر کرده و در پایان این باب، گلچینی از مراثی عاشورایی بهزبان عربی را ارائه داده است.. در باب پنجم مطالبی درمورد همسران و فرزندان امامحسین(ع)، فضیلت زیارت و تخریب قبر حضرت در زمان متوکل آمده و خاتمه کتاب شرححال توابین و ماجرای خروج مختار و کشتن قاتلان امام(ع) است که منبع اصلی محدثقمی در این بخش، کتاب الکامل ابناثیر است.
کتاب «نفسالمهموم» دو ترجمه شناختهشده دارد، یکی ترجمه میرزاابوالحسن شعرانی بهعنوان «دمعالسجوم» است.. میرزایشعرانی با آن عظمت علمی و دقت علمیاش این کتاب را ترجمه کردهاند و از این طریق بیشتر به عظمت کتاب نفسالمهموم پیمیبریم.. ترجمه دیگر از میرزا محمدباقر کمرهای باعنوان «رموز الشهاده» است که چاپ مشهور این ترجمه با عنوان «در کربلا چه گذشت» منتشر شده است.. شاید برای مخاطب عمومی زبان و بیان میرزای کمرهای از مرحوم شعرانی بهتر و قابلفهمتر باشد.. کملطفی است اگر به «کتاب آه» نوشته یاسین حجازی اشاره نشود که کتاب «نفسالمهموم» را بازنویسی کرده است، چهبسا برای بخشی از مخاطبان، مراجعه به «کتاب آه» جالبتر و سودمندتر باشد.. درمورد نام «نفسالمهموم» در روایت آمده که نفسی که بههمراه حزن برای ما کشیده شود، ثواب دارد و لذا محدثقمی هم از این عنوان روایی در عنوان کتاب استفاده کرده است.
اما کتاب «نَفْثَه المَصْدور فیما یَتَجَدَّدُ بِه حُزنُ الْعاشور»، بهمعنی «سوز سینه پردرد در یادآوری اندوههای روز عاشورا» است.. این کتاب هم یک رساله مختصر بهزبان عربی درباره عاشوراست و حدود هفت سال بعد از «نفسالمهموم» در مشهد نوشته شده است و میتوان این کتاب را تکمله «نفسالمهموم» دانست.
«نفثهالمصدور» 11فصل دارد و چند فایده و بعد هم خاتمه در انتها ذکر شده است.. خاتمه شامل بر 20توصیه به اهل منبر و روضهخوانان است که مولف آنها را در کتاب بعدی خودش یعنی منتهیالامال که هشت سال بعد نوشته شده، تکرار کرده است.
نگارش «نفثهالمصدور» در 11ذیالقعده در سال 1342هجریقمری، مصادف با ولادت امامهشتم بهپایان رسیده و قصیدهای منسوب به حضرت ثامنالحجج(ع) هم بهعنوان حسنختام رساله ذکر شده است.. این کتاب یک جُنگ متنوع است و بیشتر به فضائل امامحسین(ع) و یاران ایشان پرداخته و اگر مطالب دیگری در غیر این موضوع-مانند حمایت جناب ابوطالب از پیامبر(ص)، پیشگویی پیامبر(ص) درمورد شهادت عمار و......- ذکر شده به واقعه عاشورا ربط داده شده است.
آخرین فصل کتاب مربوط به زیارتگاهی نزدیک حلب به نام «مشهد سقط» یا «مشهد الدکه» میشود که شیخعباس قمی در سال 1342 هجری قمری به زیارت این مکان رفته است.. این زیارتگاه منسوب به محسنبن حسینبن علی است و گفته شده که یکی از همسران امامحسین(ع) که آبستن بوده، هنگام عبور کاروان اسرا، بر اثر لطماتی که به کاروان رسیده، دچار سقط شده است.. این زیارتگاه، یادبود چنین واقعه تلخی است که شیخعباس یک فصل مستقل درباره این زیارتگاه اختصاص داده و از آن بحث کرده است.
نفثهالمصدور بارها چاپ شده و چند بار به فارسی ترجمه شده است؛ ازجمله ترجمه محمدباقر کمرهای از این کتاب همراه با همان نفسالمهموم، عرضه شده است.. یعنی ایشان در کتاب رموز الشهاده، هم نفسالمهموم و هم نفثهالمصدور را ترجمه کرده که هر دو در آن چاپ با عنوان «در کربلا چه گذشت» هم عرضه شده است.
ترجمه دیگر از این کتاب برای مرحوم عبدالرحیم عقیقیبخشایشی است که در کتابی با عنوان «سه مقتل گویا در حماسه عاشورا» درج شده که یکی از آن سه مقتل، نفثهالمصدور است. امیدوارم مجموعه مطالبی که در این چند شماره عرض شد، به آشنایی مخاطبان حسینی «فرهیختگان»، با مقاتل عاشورایی کمک کرده باشد.. البته ما به اهم مقاتل پرداختیم و از بسیاری از کتابها سخن به میان نیامد.
* نویسنده: سعید طاووسیمسرور، عضو هیاتعلمی دانشگاه علامهطباطبایی