به گزارش «فرهیختگان»، در راستای بحثی که از مقاتل و مهمترین آثار مربوط به واقعه عاشورا داشتیم امروز میخواهم دو کتاب مهم در قرن هفتم را معرفی و بحث کنم که یکی کتاب «لهوف» از سیدبن طاووس است و دیگری کتاب مُثیرالاحزان از ابننما است. هر دو اثر در قرن هفتم نوشته شدهاند چون سید متوفی 664 هجری قمری در بغداد است و ابننما هم متوفی حدود 680 هجری قمری در حلّه است.
کتاب «لهوف» بهجهت ویژگیهایی که دارد از مهمترین و تاثیرگذارترین منابع عاشورایی شمرده میشود. اجمالا ابنطاووس از بزرگان امامیه بهشمار میرود و در علوم مختلف صاحبنظر و فعال بوده و البته مشغله زیادی هم داشته، چنانکه خودش در یکی از آثارش اشاره میکند گاهی این مشغله باعث میشد که کارها با عجله صورت بندد.
ایشان در زمان مغولان زندگی میکرده و عراق و بغداد و حله در آن روزگار اوضاع بسیار آشفتهای داشتند. در نهایت با تسلط هلاکو بر عراق و با سفارش خواجهنصیرالدین طوسی، ابنطاووس منصب «نقابت» -که عهدهداری امور سادات علوی است- را بهعهده میگیرد.
شهرت ابنطاووس بیشتر به[سبب] دعا و کتاب «اقبال الاعمال» است که از مآخذ و منابع شیخعباس قمی در مفاتیحالجنان هم هست. اما چه بسا بگوییم که «لهوف» از کتاب «اقبال الاعمال» هم مشهورتر است و در بین آثار سیدبن طاووس هیچ کتابی به شهرت کتاب لهوف نیست. عنوان کامل کتاب «اللهوف علی قتلی الطفوف» است که یعنی آه سوزان بر کشتههای سرزمین طف است. طف نام منطقهای است که امروزه ما به آن کربلا هم میگوییم. این کتاب به «الملهوف» یا «لهوف» مشهور است و ایشان این کتاب را -ظاهرا و بنا بر قرائنی- در سن جوانی نوشته است. برخی هم گفتهاند این کتاب در دهه چهارم یا پنجم زندگی ابنطاووس نگاشته شده است که بیشتر دهه چهارم و پیش از آن را میتوان جدی دانست.
هدف از نگارش این متن استفاده زائران کربلا بود. مطالب بهصورت خلاصه آمده تا فردی که قصد زیارت میکند بتواند آن را همراه داشته باشد و وقایع مربوط به امامحسین(ع) -پیش از عاشورا، ورود امام به کربلا، عاشورا و مابعد آن- را مطالعه کند. رویکرد این کتاب قدری عرفانی بوده و میخواسته تا قرب امام(ع) به خدا را نشان دهد و اینکه امام(ع) شهادتی عرفانی داشته است و مقامی برای او مشخص شده بود که باید با شهادت به آن میرسید. یکی از نظرات جالب سید، این است که اگر به ما نگفته بودند در دهه اول عزاداری کنید یا اگر کلا نگفته بودند که عزاداری کنید، جا داشت که ما برای این نعمت بزرگ، جامه سرور و شادی بپوشیم. یعنی این نعمت که در امت اسلام مثل امامحسین(ع) هم بوده که چنین آزاده و حقطلب باشد. برای چنین نعمتی سزاوار بود که ما جشن بگیریم ولی نهی ائمه علیهمالسلام و دستور به عزاداری، مانع است.
روایاتی که سید در کتاب آورده دال و ناظر بر آگاهی پیشینی امام(ع) از شهادت است و نوع تحلیلی که از قیام امامحسین(ع) میدهد، یک تحلیل اعتقادی و عرفانی است: امام(ع) با آگاهی از کشتهشدن قیام کرده و وظیفهاش این بوده که به این شهادت نائل شود.
در بخش دوم کتاب که گزارش خود واقعه از مدینه تا لحظه شهادت امام است، قدری گزارش سید با منابع پیشین متفاوت میشود، از جمله اینکه در کتاب مطالبی را ذکر میکند که آن مطالب در منابع پیش از لهوف -[منابعی] که امروز در دسترس ما هستند- موجود نیست. نکته دیگر اینکه خطبهها، نامهها و سخنان امام(ع) در طول قیام را یا اصلا نیاورده است و یا به اشاره آورده و در واقع غرضش -در توصیف جنگ و شهادت امامحسین(ع)- بر اختصار بوده است.
بخش سوم کتاب که به وقایع بعد از شهادت اشاره دارد –حتی از گزارش واقعه- مفصلتر است گرچه بهنظر میرسد بخش دوم باید مفصلتر میبود و حجم اصلی کتاب را بهخود اختصاص میداد. در این بخش خطبههای امامسجاد(ع) و حضرت زینب(س) در شام و کوفه و خطبه فاطمهبنت الحسین(س) در کوفه –که در منابع از آنها روایت شده- بهتفصیل نقل میشود، درحالیکه منابع قبلی را بهاختصار ذکر کردهاند.
نکته دیگری که در لهوف میبینیم، گزارشهای داستانی است که -مثلا از زبان فلان یهودی و فلان مسیحی- ماجراهایی را نقل میکند که میخواهد سنگینی مصیبت شهادت امام را از طریق نقل اینها بیشتر نشان دهد. مثلا داستان احترام یهودیان به کسی که نسبش با 70 واسطه به حضرت داوود میرسد را نقل میکند درحالیکه مسلمین پسر پیامبر خود را کشتند.
در عین گزارش اخبار تاریخی، این بیان عرفانی و داستانی که با هم ممزوج شده و همینطور اخبار ظاهرا شفاهی -چون منبع مکتوبی برایشان سراغ نداریم، میگوییم ظاهرا شفاهی- باعث شده این کتاب برای مجالس محبوبیت و جذابیت داشته باشد.
از طرف دیگر انتقاداتی هم بر لهوف شده است و از جمله محدث نوری در «لولو و مرجان» و شهید مطهری در «حماسه حسینی» به لهوف اشکالاتی وارد کردهاند.
لهوف بارها و بارها چاپ شده است و برای اولینبار توسط بهاءالدین محمد مختاری متوفی حدود 1140 هجری قمری -یعنی اواخر عصر صفوی- به فارسی ترجمه میشود. همچنین ترجمههایی از این کتاب در زمان ما انجام شده مثل ترجمه مرحوم عبدالرحیم عقیقی بخشایشی یا ترجمه مرحوم سیداحمد فهری زنجانی که این ترجمه دوم چاپ خوبی هم دارد که موسسه چاپ و نشر بینالملل طبع و منتشر کرده است از این نظر که در این چاپ و این ترجمه، متن عربی و هم فارسی بهصورت مقابلهای عرضه و حتی اشعار عربی هم به شعر فارسی برگردانده شده است. بهترین و محققانهترین کاری که راجعبه لهوف شده، کتاب آقای مصطفی صادقی است که تصحیح لهوف بر اساس 57 نسخه خطی است. این کتاب بهعنوان کتاب سال عاشورا هم برگزیده شده است. صادقی در کنار این کتاب، کتاب دیگری هم درمورد تاریخنگاری ابنطاووس نوشته است که برای محققان در جهت تکمیل مطالعهشان در این باب، میتواند قابل استفاده باشد.
کتاب بعدی «مثیرالاحزان» از ابننما است. نجمالدین جعفربن نمای حلی، همشهری ابنطاووس است ابنطاووس هم اهل حله است. ابننما از علما و فضلای شیعه بوده و از یک خاندان مشهور بهنام ابننماست که پدر، عموی پدر و پدربزرگ و جدش همه از علمای شیعه بودهاند. ایشان استاد علامهحلی و شاگرد یحییبن سعید حلی بوده است و مشهورترین اثر او هم همین «مثیرالاحزان» با موضوع تاریخ عاشوراست. کتابی هم درمورد قیام مختار بهنام «شرح الثار فی احوال المختار» دارد که با نام «ذوب النُّضار فی شرح الثّار» هم معروف است. ظاهرا ایشان شاعر هم بوده و در وصف اهلبیت اشعاری دارد که در تالیفات برجای مانده از او میتوان برخی از آنها را دید. مقبره او نیز در حله، از زیارتگاههای شیعه است.
در مورد «مثیرالاحزان» باید گفت این کتاب بعضی اوقات به اشتباه به ابننمای پدر نسبت داده شده درصورتی که از تالیفات پسر است. نکته دیگر اینکه این کتاب هم شبیه «لهوف» است و به سه بخش تقسیم میشود. گزارش اول آن مربوط به قیام امامحسین(ع) تا ورود به کربلاست. بخش دوم شرح رخدادهای روز عاشوراست و بخش سوم بیان وقایع پس از شهادت است. بخش اول و دوم این کتاب نظیر و مطابق بخش دوم لهوف است چراکه لهوف در بخش اول به روایات و مسائلی مثل اطلاع پیشینی امام(ع) از شهادت پرداخته است و گزارش تاریخی حرکت امام از مدینه به کربلا را به بخش دوم موکول کرده است. مثیرالاحزان کتاب مختصری است که در حدود 100 صفحه حجم دارد و از نخستین مقاتل کوتاه محسوب میشود.
نکته دیگر این است که ظاهرا مثیرالاحزان بعد از لهوف نوشته شده و از لهوف هم الگو گرفته است. مثیر الاحزان از کتابهایی بوده که بهخاطر اختصارش، مورد توجه علما و روضهخوانان در مجالس عزاداری بوده است. حتی استاد رسول جعفریان احتمال دادهاند که هدف مولف از تدوین این متن، خوانده شدن آن در محافل عامیانه روضهخوانی و عزاداری بوده باشد. سیدبن طاووس کتابش را برای همراه بردن زائران نوشته و ظاهرا مثیرالاحزان هم برای استفاده در مجالس نوشته شده است.
میشود گفت این کتاب شباهتهایی به لهوف دارد از این جهت که علاوهبر روایتهای مکتوب، از روایتهای شفاهی هم استفاده کرده و آنچه بین واعظان و اهل مجلس رایج بوده را هم آورده است چون مطالبی میگوید که منبعی برایش ذکر نمیشود و منبعی هم برای آنها پیدا نمیشود و گزارشی داستانی هم درباره عاشورا ارائه داده است. اخبار بیسند و روایات منحصربهفرد که برای اولینبار در اینجا دیده میشود و بعضی روایاتش نیز مغایر با منابع پیشین و بعضا گزارشش نیز غیرمنطبق با گزارش منابع قبلی است. اینها شاهدی است بر این مدعا که ایشان از منابعی غیررسمی و حتی شفاهی استفاده کردهاند.
بحث اربعین و بازگشت کاروان اسرا به کربلا را نقل کرده است که بهاحتمال قوی همین را هم از لهوف گرفته باشد و از این جهت نیز به لهوف شباهت دارد. در کل میشود گفت این کتاب تحت تاثیر لهوف پدید آمده است. مثیرالاحزان با عنوان «در سوگ امیر آزادی» توسط علی کرمی بهفارسی ترجمه شده و شیخ آقابزرگ تهرانی هم از دو ترجمه این کتاب به زبان اردو یاد میکند.
نکتهای هم درمورد کتاب ابنطاووس باید افزود که قطعا لهوف با همه اشکالات و نقدهایی که ممکن است به آن داشته باشیم، قطعا قابل استفاده است و نکات بسیار ارزشمندی دارد. یکی از مواردی که خوب است به آن اشاره شود تحلیلی است که سیدبن طاووس از چرایی همراه بردن خانواده امامحسین(ع) [در عزیمت امام(ع) به کوفه] ارائه داده که یک تحلیل کاملا سیاسی است. جالب است که کل کتاب با نگاه کلامی و عرفانی نوشته شده ولی این تحلیل سیاسی بسیار جالب توجه هم در آن ارائه شده است: امام اگر خانواده خود را بههمراه نمیبرد، بنیامیه آنها را گروگان میگرفتند و امام(ع) را مجبور میکردند که خود را تسلیم کند و اساسا امام(ع) نمیتوانست کار خود را ادامه دهد. این برداشت ایشان هم دور از ذهن نیست چراکه ما چنین اعمالی را از بنیامیه در تاریخشان سراغ داریم.
لهوف و مثیرالاحزان -با توجه به این ملاحظاتی که عرض کردم- قابل استفادهاند. اگر ما از زمینه و زمانه این دو متن اطلاع داشته باشیم، این دو کتاب میتوانند محل رجوع باشند و خصوصا دیدهشدن و مطالعهشدن لهوف نسبت به مثیرالاحزان ترجیح دارد.
* نویسنده: سعید طاووسیمسرور، عضو هیاتعلمی دانشگاه علامهطباطبایی