به گزارش «فرهیختگان»، عموما اصغر فرهادی را بهعنوان مشهورترین چهره حالحاضر سینمای ایران در سطح دنیا میشناسند که اگر این تلقی درست باشد، حداقل اینطور معنا میدهد که سینمای ایران در معرفی کامل خود به جهان کمکاریهای جدی داشته و در ضمن، خود را محدود به مجاری خاصی برای عرضه و دیده شدن کرده است؛ یعنی یک نوع بخصوص از سینما که اصطلاحا جشنوارهپسند و در سطح دنیا هم شامل تمام مخاطبان نمیشود. گذشته از این حرفها، اصغر فرهادی فیلمساز قابلتوجهی است که لااقل تا «جدایی نادر از سیمین» تمام آثار او سرشار از خلاقیتهای بدیع هستند و از کلیشههای غالب سینمای ایران پیروی نمیکنند. او پس از ستایشی که توسط جشنوارههای خارجی دریافت کرد، در نسبت با دیگر همکاران و همتایان ایرانیاش، از یک دوپینگ موثر برای قرار گرفتن در کانون توجهات داخلی برخوردار شد و این درحالی بود که برعکس، کیفیت فیلمهایش از همین جا به بعد درحال پایین آمدن بود. «گذشته» که بعضی از منتقدان پایانبندی آن را با پایانبندی فیلمهای عامهپسند هندوستان مقایسه کردند، شروع افول فرهادی بود و پس از آن نوبت به «فروشنده» و «همه میدانند» رسید که هرکدام بهنوعی نهتنها تکرار درجه پایینی از مولفههای پیشین فرهادی را در خود داشتند بلکه حتی نسبت به آثار اول و دوم او هم ضعیفتر بودند. اما اینها مانع از آن نشد که اصغر فرهادی برای گذشته، نخل طلای بهترین بازیگر نقش اول زن و برای فروشنده نخل طلای بهترین بازیگر نقش اول مرد را بههمراه نخل طلای نویسندگی، از جشنواره کن برنده شود. اما فروشنده یک شانس استثنایی دیگر هم آورد و پس از اعلام ممنوعیت ورود اتباع چند کشور به خاک آمریکا که ایران هم جزوشان بود، هالیوود که طی سه چهار سال گذشته نشان داده تمامقد علیه دونالد ترامپ، رئیسجمهور ایالاتمتحده موضع منفی دارد، برای اعلام انزجار از یک رفتار او، به این فیلم اسکار بهترین اثر غیرانگلیسیزبان را داد. حتی کسانی که در ایران از این جایزه بسیار خوشحال بودند هم دلیل دریافت آن را معیارهای فنی و زیباییشناختی نمیدانستند و اعتراف میکردند که جریان، سیاسی است؛ اما در ادامه استدلال میکردند که جایزه بههر دلیلی به ایران رسیده، حالا باید خوشحال بود.
این استدلال به یک دلیل روشن نمیتوانست درست باشد و آن هم این بود که فیلم فرهادی به ایران تعلق نداشت. درحقیقت آخرین فیلم اصغر فرهادی که به کشور ایران تعلق داشت و بدون مناقشه درمورد مالکیت ایران بر آن، میشد بهعنوان نماینده این کشور در مجامع جهانی حضور پیدا کند، جدایی نادر از سیمین بود. فروشنده (که فرانسویها به آن مشتری میگویند و کسی که فیلم را دیده باشد، تصدیق میکند عنوان مشتری برای پیرمردی که مشتری یک روسپی بوده، بیمسما نیست) درحقیقت متعلق به کشور فرانسه است؛ هرچند در ایران فیلمبرداری شده و اکثر عوامل آن ایرانیاند. فیلم فروشنده در سال ۲۰۱۷ در کنار دو فیلم «زندگی من بهعنوان کدوسبز» و «در رختخواب کنار ویکتوریا» بهعنوان نماینده فرانسه به جشنواره هابیت هندوستان فرستاده شد. این فیلم تولید کمپانی Arte France Cinéma و شرکت ممنتو است و در تمام بانکهای اطلاعات سینمایی فرانسوی و انگلیسیزبان، کشور مبدا آن فرانسه عنوان شده است. موضوعی که درباره فیلم جدید فرهادی یعنی «یک قهرمان» به آن اشاره خواهد شد، یعنی دریافت بودجه تولید فیلم از مرکز ملی فیلم فرانسه تحتعنوان تبصره «کمک به سینماهای جهان» در قوانین این مرکز، به کمپانی Arte France Cinéma که تهیهکننده فروشنده بود هم مربوط میشود، چون شاخه تخصصی فعالیت این کمپانی «کمک به سینماهای جهان» است. این نکته برای کسانی که جوایز فیلم فروشنده را جزء افتخارات سینمای ایران میدانند، میتواند جای تامل داشته باشد؛ چه اینکه حتی ملیت ایرانی فرهادی هم در اینجا نمیتواند به سینمای ایران افتخاری ببخشد، چون ادعای اصلی دولت فرانسه، هنگامی که از چنین فیلمسازانی حمایت میکند، استثنایابی از کشورهای توسعهنیافته است تا هنرمندانی که در بستر ضعیف فرهنگی خودشان نمیتوانند فعالیت کنند، به لطف فرهنگدوستی مالیاتدهندگان فرانسوی کشف و دیده شوند.
کمپانیهایی که از چهار فیلم اخیر فرهادی حمایت کردهاند، خصوصی نیستند و بودجه فیلمها را از دولت فرانسه دریافت میکنند. آنها واسطههایی هستند که طبق قانون باید وجود داشته باشند تا پروژهها را برای دریافت بودجه به دولت ارائه کنند. این پروژهها باید توسط یک تهیهکننده فرانسوی که دارای پروانه رسمی تهیهکنندگی است و همیار آن تهیهکننده که متعلق به کشور اصطلاحا جهانسومی است، ارائه شوند. ازاینرو نام اصغر فرهادی هم در فهرست گروه تولید این فیلم قرار دارد. بهعبارتی چند درصد از سرمایه فیلم (حداقل تا حدود 20درصد) باید توسط سرمایهگذار غیرفرانسوی تامین شود. در این مورد اخبار و اسنادی راجعبه کمک مالی و سرمایهگذاری شیخه میاسه، یکی از شاهزادههای قطری منتشر شده است. بهرغم تمام این موارد در بعضی منابع ایرانی و بانکهای اطلاعات سینمایی ایران، تنها نام اصغر فرهادی بهعنوان تهیهکننده فروشنده آورده شده است و این فیلم در میان اعتراضاتی که به مالکیت غیرایرانیاش شده بود، از سوی هیات انتخاب فیلم ایرانی برای اسکار، به جشن آکادمی فرستاده شد. جا دارد اینجا به این نکته اشاره شود که بسیاری از آنچه با عنوان موفقیتهای بینالمللی اصغر فرهادی یا سایر فیلمسازان ایرانی در رسانههای ایران مطرح میشوند، بهطور کل مصرف داخلی دارند و به لحاظ اصولی محل مناقشات فراوانی هستند. مثلا شرکت کردن فیلمهای ایرانی در بخشهای جنبی جشنوارههایی مثل ونیز یا کن، بارها با شکوه و آب و تاب فراوان در رسانههای داخل ایران بازتاب پیدا کرده؛ درحالیکه بعضی اخبار دیگر مثل بازی گلشیفته فراهانی در یک فیلم بسیار ضعیف اسرائیلی یا فرستاده شدن فیلم اسکارگرفته اصغر فرهادی به یک جشنواره هندی بهعنوان نماینده اول فرانسه، اصلا در رسانههای داخلی پوشش داده نمیشوند. این بحث جای تفصیل بیشتری دارد اما موضوع جداگانهای است که باید در مجالی دیگر به آن پرداخته شود.
بههرحال اصغر فرهادی هشتمین فیلمش یعنی «همه میدانند» را در اسپانیا جلوی دوربین برد و اینبار به ناکامیهای پیاپی دچار شد. او از جشنواره کن بدون حتی یک جایزه بیرون آمد و فیلمش از طرف اسپانیا بهعنوان نماینده این کشور به اسکار فرستاده نشد. اصولا فیلم فرهادی حتی اولویت هفتم اسپانیا برای ارسال به مراسم اسکار نبود. این فیلم اصغر فرهادی با هزینهای بیش از ۱۲ میلیون دلار ساخته شد و برای بازگرداندن سرمایه اولیهاش حداقل باید ۲۴ میلیون دلار میفروخت. اما در مجموع فروش آن کمتر از 10 میلیون دلار، یعنی بیش از دو میلیون دلار کمتر از هزینه تولید فیلم بود و لااقل 14 میلیون دلار از خسارت آن توسط وزارت فرهنگ فرانسه و سرمایهگذار قطری پرداخت شد. حالا دوباره خبر رسیده که اصغر فرهادی میخواهد در ایران و اینبار در شهر شیراز فیلم بسازد. فیلمی به نام «یک قهرمان» اما تهیهکننده و سرمایهگذار این فیلم چه شخص یا کمپانی یا نهادی است و مالکیت آن به چه کشوری تعلق دارد؟
یک قهرمان از بخش خصوصی سینمای ایران یا همان وزارت فرهنگ فرانسه!
بهتازگی از سوی مرکز ملی سینما و انیمیشن فرانسه Centre national du cinéma et de l'image animée که با نام اختصاری (CNC) شناخته میشود، فهرست 13 فیلمی که قرار است با حمایت این مرکز در کشورهای دیگر ساخته شوند، اعلام شده است و نام پروژه جدید اصغر فرهادی هم در میان آنهاست. به این ترتیب او بعد از «گذشته»، «فروشنده» و «همه میدانند»، حالا چهارمین فیلمش را با وزارت فرهنگ فرانسه و با بودجه بخش «کمک به سینماهای جهان» میسازد.
کارگردانان کشورهای گوناگون هر ساله میتوانند پروژههای خود را بههمراه سناریوی فیلمهایشان با نسخهای به زبانهای فرانسه یا انگلیسی، به بخش «کمک به سینماهای جهان» ارائه کنند تا درصورت پذیرفته شدن، از کمک مالی این مرکز بهرهمند شوند.این پروژههای سینمایی حتما باید از طریق یک کمپانی فرانسوی به مرکز ملی سینما ارائه شوند تا بودجه این مرکز، بهعنوان ضامن اجرایی تولید فیلم، در اختیار آن کمپانی قرار بگیرد.«یک قهرمان» پروژه جدید اصغر فرهادی از طرف کمپانی ممنتو، به مرکز ملی سینمای فرانسه معرفی شده است که این اتفاق درمورد سه فیلم قبلی او هم افتاده بود و با طی شدن همین روند، بودجه ساخت را از وزارت فرهنگ فرانسه دریافت کرد.
این بودجه تنها در اختیار فیلمسازان کشورهایی که از جانب فرانسه بهعنوان «کمتر توسعهیافته» شناخته میشوند، قرار میگیرد و اکثرشان جزء مستعمرات فرانسه بودهاند؛ هرچند اسپانیا هم بارها توسط میانبرهای مختلف، با اینکه در فهرست مشمولان این بودجه قرار ندارد، توانسته آن را دریافت کند که «همه میدانند» یک نمونه از آن است.
کمیسیونی که تخصیصدهنده این بودجه است، هر سال دو یا سه بار تشکیل جلسه میدهد تا سناریوهای رسیده را مطالعه و در نهایت، 10 تا 15 پروژه سینمایی حائز شرایط دریافت کمک مالی این مرکز را معرفی کند.پیش از این، غیر از اصغر فرهادی، بعضی دیگر از کارگردانان سینمای ایران ازجمله محسن مخملباف، عباس کیارستمی و رفیع پیتز از کمکهای مالی مرکز ملی سینمای فرانسه استفاده کرده بودند.کمیته بررسی پروژههای سینمایی مرکز ملی سینما شامل دو بخش است که یک بخش مربوط به فیلمهای اول و دوم و دیگری مربوط به پروژه کارگردانانی است که حرفهایتر هستند. در اعلامیههای مربوط به مرکز ملی فیلم فرانسه اشاره شده که مطالعه این فیلمنامهها در مسیر اعطای بودجه به آنها، جنبه محتوایی هم دارد. این خصوصا درمورد فیلمسازان شناختهشدهتر واضح به نظر میرسد چون مطالعه فیلمنامههای آنها چندان نمیتواند جنبه کیفی داشته باشد.در کمیسیون اول هفت کارشناس پروژههای رسیده را مورد مطالعه قرار میدهند و در کمیسیون دوم، 6 کارشناس مسئولیت بررسی فیلمنامهها را برعهده دارند.امسال 13 پروژه سینمایی از کشورهای تایلند، اسپانیا، اوکراین، مراکش، آرژانتین، اسلواکی، گرجستان و ایران در این مرکز پذیرفته شدهاند.فیلمسازان بعضی کشورها میتوانند نهایتا تا 50درصد از این مرکز کمک دریافت کنند و فهرست کشورهایی که شرکتهای فرانسوی درصورت استخدام یک فیلمساز از آنها و اقدام به تولید مشارکتی، میتوانند 80درصد از بودجه برآوردشده را از مرکز ملی فیلم فرانسه دریافت کنند، در جدولی به پیوست آمده است. در اکثر این کشورها تابهحال حتی یک فیلم کوتاه هم ساخته نشده و خیلی از آنها جزایری از مستعمرات فرانسه هستند که جمعیتی زیر صد یا حتی 50 هزار نفر دارند.
نکته قابلتوجه درباره فیلمسازی اصغر فرهادی، از جدایی نادر از سیمین به بعد، این است که او تمام پروژههایش را با بودجه دولتی، البته دولتی غیر از ایران، جلوی دوربین برده است. بهطور کل بحث درباره اینکه سینمای ایران باید تماما خصوصی شود و یا اینکه سینمای استراتژیک مانع رشد سینمای ایران است، بارها از جانب بسیاری از عوامل سینما، اهالی مطبوعات و حتی مدیران سینمایی ایران شنیده شده است و این طیف اتفاقا نه هوادار مراکزی ازقبیل دفتر پویافیلم و شکوفافیلم و هدایتفیلم، بلکه هوادار سینمای کسانی ازقبیل کیارستمی و اصغر فرهادی هستند. این سوال واضح هنوز پاسخی نیافته است که چنین فیلمسازانی بدون بودجه دولتی چطور میتوانند فیلم بسازند و اگر قاعده سینما کاملا خصوصی و بازاری باشد، کدام سرمایهگذاری حاضر است روی چنین آثاری سرمایهگذاری کند؟
اگر پاسخ این سوال تابهحال «همین سرمایهگذاران خارجی» بوده که باید گفت آنها هم از بودجه دولتی تامین میشوند و اطلاعات آن بهطور مشخص در پرتالهای کشورهای حمایتکننده آمده است. بهعلاوه، فیلمهای استراتژیک که هرقدر هم کمتعدادتر میشوند، همچنان عنوان میشود که تا به صفر نرسیدنشان سینمای ایران ساختار صحیحی پیدا نمیکند، درحالی چنین اتهاماتی دریافت میکنند که فیلمسازان موردتایید همین جریان منتقد، یا بهعبارتی کسانی که آنها را بهعنوان جریان مستقل قرار گرفته در مقابل سینمای استراتژیک وطنی تعریف میکنند، تامین سرمایه فیلمسازیشان از دو حال خارج نبوده است؛ یا وقتی در داخل ایران فیلم میساختند با پول دولتی بوده و یا خودشان تحت عناوین مصرح استراتژیک، از کشورهای دیگری بودجه دریافت کردهاند. به این نکته هم میشود توجه کرد که دولتهایی مثل دولت فرانسه، برای اعطای بودجه یک فیلم ابتدا باید فیلمنامه آن را بخوانند و تایید کنند و بعد از ساخت هم تحتعنوان صدور ویزا برای فیلم، آثار باید از فیلترینگ وزارت فرهنگ فرانسه عبور کند. وجود این ساختارهای مسلم و بدیهی، بارها توسط فیلمسازان، اهالی مطبوعات و بعضی مدیران سینمایی ایران زیر سوال رفته است.
ماموریت مرکز ملی فیلم فرانسه
مرکز ملی سینما و انیمیشن فرانسه که نهاد اجرایی سینما در این کشور است، هماکنون 6 ماموریت اصلی دارد که در مواد قانونی به آنها اشاره شده است.
۱- تعیین مقررات سینما
مقررات سینما که شامل اعطای مجوزهای عملیاتی (پروانه ساخت و پروانه نمایش) به شرکتهای تولید یا توزیع فیلم است. همچنین این مرکز بر برنامهنویسی سینماها (جدول اکران)، قیمت بلیت و اعلامیههای درآمد، کنترل و نظارت دارد.
2-پشتیبانی از اقتصاد سینما، سمعی و بصری و اقتصاد چندرسانهای
CNC پشتیبانی مالی اعطاشده توسط وزارت فرهنگ به صنعت فیلم را متمرکز و مدیریت میکند. این کمک برای ساخت فیلمهای تاییدشده سینمایی و تلویزیونی و همچنین ایجاد و نوسازی سالنهای سینما استفاده میشود.
3-ترویج سینما و سمعی و بصری و توزیع آنها در بین همه مخاطبان
CNC این وظیفه را توسط برگزاری جشنوارههای ملی و بینالمللی فیلم (مانند جشنواره کن)، تدریس سینما در مدارس و همچنین تهیه مستندهای خلاق برای توزیع غیرتجاری انجام میدهد.
4-حمایت و انتشار میراث سینمایی
اداره میراث سینمایی، جمعآوری، حفظ، حراست، پردازش فیزیکی میراث فیلم را تقویت میکند.
5-اقدامات اروپایی و بینالمللی
CNC سیاستهای چندجانبه اروپایی و بینالمللی را در بخش فیلم و سایر تولیدات سمعی و بصری تعریف و پیادهسازی میکند. این مرکز مسئول نظارت بر کلیه موارد فنی و حقوقی است که تاثیر بسزایی در بخش سمعی و بصری دارند. این نظارت و حمایت شامل سینمای کشورهای درحال توسعه هم میشود. گفتنی است تاسیس بخش حمایت از فیلمسازی در کشورهای دیگر در مرکز ملی سینمای فرانسه، سال 2011 از طرف دولت و تحت نظارت وزارت امورخارجه فرانسه ابلاغ شد.
6-کمیسیون طبقهبندی
CNC و بهویژه کمیسیون طبقهبندی آن، نظرات خود را درمورد صدور ویزا برای استفاده از آثار سینمایی صادر میکند. نظرات این کمیسیون سپس به وزیر فرهنگ ارسال میشود و او تنها شخصی است که مجاز به صدور ویزاست. این ویزاها که معادل پروانه نمایش در کشور خودمان هستند شامل مواردی بیشتر مثل آگاهیبخشی به بینندگان درمورد محتوای آثار هم میشوند و ممکن است برای بعضی فیلمها محدودیت سنی و یا اخطار برای بینندگان قرار بدهند.
فهرست کشورهایی که شرکتهای فرانسوی درصورت استخدام یک فیلمساز از آنها و اقدام به تولید مشارکتی میتوانند 80 درصد از بودجه برآوردشده را از مرکز ملی فیلم فرانسه دریافت کنند
پرو، فیلیپین، جمهوری دومینیکن، رواندا، سنت کیتس و نویس، سنت وینسنت و گرنادین، سنت لوسیا، سلیمان، سالوادور، ساموآ، سائوتومه، سنگال، سیشل، سیرالئون، سومالی، سودان، سودان جنوبی، سری لانکا، سورینام، سوازیلند، سوریه، تاجیکستان، تانزانیا، چاد، فلسطین سرزمین، تایلند، تیمور، توگو، تونگا، تونس، ترکمنستان، تووالو، اروگوئه، وانواتو، ونزوئلا، ویتنام، یمن، زامبیا، زیمبابوه، گینه بیسائو، گینه استوایی، گویان، هائیتی، هندوراس، عراق، ایران، جامائیکا، اردن، قزاقستان، کنیا، قرقیزستان، کیریباتی، کوزوو، لائوس، لسوتو، لبنان، لیبریا، لیبی، ماداگاسکار، مالاوی، مالدیو، مالی، مراکش،موریس، موریتانی، میکرونزی، مولدووا، مغولستان، مونته نگرو، موزامبیک، نامیبیا، نائورو، نپال، نیکاراگوئه، نیجریه، نیجر، اوگاندا، ازبکستان، پاکستان، پالائو، پاپوآ گینهٔ نو، پاراگوئه نو، افغانستان، آفریقای جنوبی، الجزایر، آنگولا، آنتیگوا و باربودا، ارمنستان، آذربایجان، بنگلادش، بلیز، بنین، بوتان، بلاروس، برمه، بولیوی، بوتسوانا، بورکینا، بروندی، کامبوج، کامرون، کیپ ورد،شیلی، کلمبیا، کومور، کنگو، کنگو (جمهوری دموکراتیک)، کره شمالی، کاستاریکا، ساحل عاج، کوبا، جیبوتی، دومینیکا، مصر، اکوادور، اریتره، اتیوپی، فیجی، گابن، گامبیا، غنا، گرانادا، گواتمالا، گینه کوناکری
* نویسنده: میلاد جلیلزاده، روزنامهنگار