کد خبر: 44133

نقد سخنان کرونایی آیت الله سید کمال حیدری

کرونا و چالش با کدام دین؟

به چه دلیل ادعا شده که درخصوص بیماری کرونا در سطح کشور هیچ‌کس هیچ نتیجه‌ای از توسل و دعا نگرفته است؟ اگرچه در سطح کلی مشکل حل نشده است اما آیا در سطح افراد هم هیچ نتیجه‌ای حاصل نشده است؟ آیا آیت الله سید کمال حیدری در این مورد استقراء کامل کرده است؟

  به گزارش «فرهیختگان»، اخیرا کلیپی از آیت‌الله سیدکمال حیدری در فضای مجازی منتشر شده و در کانال‌ها و سایت‌های آتئیست و ضداسلام به‌طور گسترده پوشش داده شد و مورداستقبال قرار گرفت. در این کلیپ تحت‌عنوان «چالش‌های پیش‌روی دین در مواجهه با کرونا» مطالبی طرح شده که به بیان و نقد اجمالی مواردی از آن می‌پردازیم.

1. در کلیپ آمده است که کرونا غرور قرائت سنتی از دین را فروریخته، زیرا دعا و توسل به خدا و ائمه(ع) نتوانسته است مشکل را حل کند.

در پاسخ می‌توان گفت اولا به چه دلیل ادعا شده که درخصوص بیماری کرونا در سطح کشور هیچ‌کس هیچ نتیجه‌ای از توسل و دعا نگرفته است؟ اگرچه در سطح کلی مشکل حل نشده است اما آیا در سطح افراد هم هیچ نتیجه‌ای حاصل نشده است؟ آیا ایشان در این مورد استقراء کامل کرده است؟ آیا ایشان نقش دعا را در پیشگیری یا درمان به‌طور کلی منکرند یا درخصوص بیماری کرونا نقش آن را انکار می‌کنند؟ کافی است به پرونده شفایافتگان حرم رضوی یا آستان کریمه اهل‌بیت(ع) یا جمکران و سایر مشاهد مشرفه مراجعه شود و فهرست شفایافتگان موردملاحظه قرار گیرد. شواهد و مستندات کافی برای شفای بیماران درآنجا موجود است.

ثانیا: اگر بگویند چرا در سطح کلی کشور، این مشکل توسط دعا و توسل حل نشده است؟ باید پرسید چه کسی گفته است که دعا و توسل حتما همیشه مستجاب می‌شود؟ همان امامانی که دستور به دعا داده‌اند، فرموده‌اند که همیشه دعا قرین به اجابت نیست و اساسا فلسفه دعا، تضرع به درگاه ربوبی برای کمال معنوی است – که از ابتلائات و آزمایش‌ها هم فارغ و برکنار نیست- نه ضرورتا استجابت فوری و عینی دعا.

2. ایشان در بخش دیگری از سخنان خود می‌گویند: «شما می‌خواهید آنها [غیرمسلمانان] را دعوت کنید به اسلام و از اسلام به مکتب تشیع... . او [یعنی آن فرد غیرمسلمان] می‌خواهد از شما تبعیت کند. می‌گوید من در چه چیزی [مثلا برای حل مشکل کرونا] از شما تبعیت کنم که امتیازی به من بدهد که من الان ندارم؟ این سوال جدی است برای حوزه‌های علمیه یا نه؟» به‌عبارت دیگر شما این مشکل را با دعا حل می‌کنید یا با علم؟ و چون شما نتوانسته‌اید مشکل را با هیچ‌یک از این دو راه، حل کنید امتیاز جدیدی که من ندارم به من نداده‌اید پس وجهی ندارد که من دین شما را بپذیرم.

پاسخ:

الف) در سخن فوق فرض شده است که ملاک حقانیت و ترجیح یک دین بر دیگری حل مشکلات مادی مانند مقابله با ویروس کروناست و لذا اگر اسلام یا هر دین دیگری نتواند این مشکل را حل کند، وجهی برای پذیرش آن یا ترجیح آن بر سایر ادیان وجود ندارد. اما دلیل ضرورت رجوع به دین، حل مشکلات مادی مانند درمان بیماری‌ها و کشف واکسن برای ویروس‌ها نیست. ملاک حقانیت دین حل مشکلات مادی نیست. هیچ پیامبری دلیل دعوت خود را ریشه‌کن کردن همه شرور دنیوی ذکر نکرده است، بلکه خداوند جهان را مقرون به سختی آفریده است. خداوند در سوره بلد می‌فرماید: «لقد خلقنا الانسان فی‌کبد» به تحقیق که ما انسان را در سختی آفریدیم. قرآن در سوره بقره آیه 155 نیز به شرور به‌عنوان امتحانات الهی که نردبان کمال است، اشاره می‌کند. «وَلَنَبْلُوَنَّکُمْ بِشَیْءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَالْجُوعِ وَنَقْصٍ مِنَ الْأَمْوَالِ وَالْأَنْفُسِ وَالثَّمَرَاتِ وَ بَشِّرِ الصَّابِرِینَ» (بقره/۱۵۵) قطعا همه شما را با چیزی از ترس، گرسنگی، زیان مالی و جانی و کمبود میوه‌ها آزمایش می‌کنیم و بشارت ده به استقامت‌کنندگان!

ب) اگر ملاک حقانیت دین، مستجاب شدن دعاها برای رفع شرور و سختی‌ها و آسایش مادی و حل مشکلات مادی از طرق غیبی باشد لازمه آن فقدان هرگونه سختی دنیوی برای مسلمانان است، چون باید بتوانند هرگونه سختی را با دعا حل کنند و نیازی به تلاش دیگری نداشته باشند. درنتیجه باید نعوذبالله پیامبران و معصومین(ع) به‌ویژه امام حسین(ع) را ملامت کنیم، چون سختی‌های فراوانی را متحمل شدند و در انتخاب دین خود این ملاک را در نظر نگرفتند.

ج) لازمه استدلال جناب سیدکمال حیدری این است که اگر کسی مشکل مادی نداشت نیازی به پذیرش دین ندارد، چون دین برای حل مشکلات مادی است و او چنین مشکلی ندارد. لازمه این دیدگاه نگاهی مادی و تک‌ساحتی به انسان و جهان است که با اصل مبنای پذیرش دین در تضاد است.

د) اینکه ایشان این سخن [که ملاک حقانیت و ترجیح یک دین بر دیگری حل مشکلات مادی مانند مقابله با ویروس کروناست] را به قرائت سنتی و مشهور از اسلام نسبت می‌دهد، نسبت نادرستی به علمای اسلام است. کدام عالم یا مجموعه علمای دینی چنین ادعایی را مطرح کرده‌اند؟

هـ) ملاک ترجیح اسلام بر سایر ادیان نگاه جامع به انسان و هستی، منطبق با فطرت و عقل و ارائه نظام فکری منسجم و برخوردار از منبع معتبر وحیانی برای نیل انسان به سعادت است.

و) دلیل ضرورت رجوع به وحی آسمانی برای رسیدن به سعادت مفصل است. وجه نیاز به منبع فراتر از عقل از مقدمات زیر روشن می‌شود:

اول) انسان موجودی پیچیده و کمال‌پذیر است.
دوم) نیل به کمال، نیازمند شناخت جامع نسبت به ابعاد جسمانی و روحانی انسان و جهان دنیا و آخرت و کیفیت رابطه و تاثیر و تأثر میان جهان درون و برون انسان است.
سوم) عقل و تجربه برای شناخت و هدایت، توانایی کافی در این مسیر را ندارند. نتیجه اینکه پس ما نیازمند ابزار دیگری هستیم تا کمال لازم را کسب کنیم.

از طرفی فراهم نساختن مقدمات شناختی لازم برای نیل به کمال، با حکمت الهی ناسازگار است، یعنی خدای حکیم، انسانی با این ظرفیت را بدون منبع شناختی لازم رها نمی‌سازد. بدین‌جهت ارسال وحی الهی ضروری است و خدای حکیم آن را نازل کرده است.

براساس مقدمات فوق، رجوع به وحی ضرورت منطقی، (از نوع ضرورت بالقیاس) دارد، یعنی اگر کسب کمالات، مطلوب انسان است و ابزار‌های شناختی برای وصول به این مقصد، کافی نیست؛ رجوع به وحی، برای شناخت راهکار‌های کمال و سپس کاربرد آنها، در زندگی ضرورت منطقی پیدا‌ می‌کند.

پرسش: اگر کسی ضرورت شناخت راه کمال از طریق وحی را نفی کرد و مدعی شد که دوست دارم فقط در پی لذات مادی باشم و همین را کمال‌ می‌دانم، چه پاسخی می‌توان داد؟

پاسخ: همه انسان‌ها خود را دوست دارند و درنتیجه کمال خود را نیز دوست دارند و لذا کمال‌جو هستند؛ اما ممکن است در شناخت مصداق آن راه خطا بپیمایند. نمی‌توان بدون ملاک، مصداق کمال حقیقی را برای آدمی تعیین کرد. چه‌بسا کودک یا نوجوانی بگوید: من کمال را در بازی کردن، تماشای فیلم، تفریح و ترک درس‌ می‌دانم یا جوانی بگوید من کمال را در کسب پول و لذات مادی می‌دانم. آیا‌ می‌توان این سخن را پذیرفت؟ آیا کمال او در همین امور است؟ خیر. چنین نیست زیرا برای تشخیص کمال باید حقیقت آدمی را شناخت. انسان‌شناسی جامع نشان‌ می‌دهد که امتیاز آدمی و حقیقت ماندگار او روح است و بدن به منزله ابزاری در خدمت آن تلقی‌ می‌شود. همان‌گونه که اندازه کتاب و کفش آدمی از امتیازات ویژه انسان و کمال حقیقی‌اش تلقی نمی‌شود، جسم و لذات مادی و زودگذر او نیز چنین است. کمال حقیقی انسان، کمال روحانی اوست که کمال برتر و ماندگار حتی پس از مرگ است.

به علاوه انسان موجودی تغییرپذیر و تربیت‌پذیر است. این تغییرات باید براساس یک الگوی برتر باشد. عقل اقتضا می‌کند که آن الگوی برتر خدا باشد، زیرا اوست که کمال مطلق است، لذا کمال حقیقی انسان، تقرب وجودی به خداوند است، به همین دلیل پروردگار عالم وحی خود را فرو فرستاده است تا مکمل عقل انسان برای شناخت راه کمال باشد.

 تفسیر غلط از سخنان علامه‌طباطبایی

آیت‌الله حیدری پس از مواجه شدن با نقدها و اعتراض‌ها، با انتشار یک بیانیه یک صفحه‌ای و نیز ارائه یک سخنرانی 62 دقیقه‌ای در مقام پاسخ برآمدند و مدعی شدند که هدف‌شان در آن کلیپ فقط طرح سوالاتی بوده است نه اینکه قصد دیگری داشته باشند. ایشان ضمن این سخنرانی، قرائت خود از دعا و توسل به معصومین خاصه امام‌زمان(عج) را نیز بیان کردند. در رابطه با این سخنرانی نکاتی را عرض می‌کنم:

1. در کلیپ قبلی ایشان گفته بودند بینی و بین‌الله از دیگر برکات این ویروس کرونا این است که شاخ غرور قرائت رسمی از دین را شکسته است، چون این قرائت رسمی معتقد است که دعا و توسل همه مشکلات را حل می‌کند و ما دیدیم که در مورد ویروس کرونا دعا مشکل را حل نکرد.

جا دارد از ایشان بپرسیم آیا این سخن شما طرح سوال است یا بیان دیدگاه؟ چرا چیزی را که به صراحت بیان می‌کنید و به قرائت رسمی دین نسبت می‌دهید، طرح سوال می‌نامید؟ (پاسخ این ادعای نسبت داده شده به قرائت رسمی از دین، درهمین متن داده شد.)

۲. ایشان در مقام بیان دیدگاه خود می‌گویند نباید دعا جایگزین اسباب طبیعی شود. وی معتقد است که امور عالم تحت قدرت الهی است اما خدا چنین مقدر کرده که امور طبیعی فقط از طریق اسباب مادی محقق شود. وی در تایید سخنان خود عبارت علامه طباطبایی در المیزان (ترجمه فارسی) (ج2، ص 50) را چنین نقل می‌کند: «آنچه این دو حدیث افاده می‏کنند این است که دعا باید خالص باشد، نه اینکه سببیت اسباب وجودی عالم را که آنها را میان هر موجودی و حوائجش واسطه قرار داده ابطال کنند.» آقای حیدری به‌دنبال این عبارت، به‌عنوان نتیجه‌گیری از کلام علامه‌طباطبایی اضافه می‌کنند: که [پس] این‌طور نیست که دعا یا توسل جایگزین اسباب طبیعی باشد. این‌طور نیست که امام زمان جایگزین این اسباب باشد بلکه «جعل لکل شی سببا» شما بروید به آن سمت. سمت علم، سمت تجربه انسانی، سمت پیشرفت، نه اینکه بیاورید [و بگویید] هرجا گیر کردیم آن را با دعا یا توسل حل کنیم. آقای حیدری از کلام علامه‌طباطبایی نتیجه می‌گیرند که دعا نمی‌تواند در تحقق حوادث عالم نقش سببیت داشته باشد بلکه امور مادی عالم فقط از طریق اسباب مادی خود محقق می‌شود، لذا برای حل مشکلات مادی باید بروید سراغ پیشرفت‌های مادی و تجارب بشری. ایشان معتقد است که هرگز دعا نمی‌تواند در عرض سایر علل موثر در جهان، نقشی داشته باشد، یعنی نمی‌تواند به‌عنوان یک جزء اثرگذار (به اصطلاح جزءالعله) در کنار سایر علل مادی تلقی شود.

در جواب می‌توان گفت گرچه ما باید توجه کامل به اسباب و علل مادی در این جهان داشته باشیم و آنها را به‌کار گیریم اما نباید غافل باشیم که ازجمله علل موثر در تحقق امور جزئی این عالم، در عرض (یا به موازات) سایر علل، دعا و توسل است. اینها هم می‌توانند در جهان موثر باشند. منظور علامه‌طباطبایی هم از عبارت فوق نفی نقش علیت دعا و توسل به‌موازات سایر علل نیست، بلکه منظور وی این است که دعا نظام علت و معلولی و سببیت و مسببیت را ابطال نمی‌کند بلکه خود دعا هم می‌تواند ازجمله اسباب و علل در تحقق امور جهان در عرض سایر علل باشد. آقای حیدری فقط یک جمله علامه را بدون توجه به بقیه مطالبی که علامه به دنبال آن ذیل همین آیه 186 سوره بقره بیان کرده، اخذ کرده ‌است و دیدگاه خود را به علامه نسبت می‌دهد. ای‌ کاش آقای حیدری دنباله عبارت علامه را هم می‌خواندند.

علامه‌طباطبایی ذیل تفسیر آیه 186 سوره بقره در جلد دوم تفسیر المیزان می‌فرماید: «دعا یکی از همان اسباب است... با دعا یکی از اسباب وجود شیء محقق می‌شود. در بخش دیگری (ج2، ص 61-62) نیز ذیل تفسیر همین آیه می‌فرماید: «علم به مقام خدای سبحان می‏گوید درست است که خدای تعالی چنین مقرر کرده که مثلا در هنگام تحقق سیر و حرکت، نزدیکی به مقصد نیز محقق شود و در هنگام وجود آتش حرارت نیز پیدا شود، ولی چنین هم نیست که تنها وقتی آتش بود حرارت هم باشد یا وقتی آتش بود حرارت و سوزاندن هم حتمی باشد و خلاصه خدای تعالی با به کار انداختن نظام اسباب و مسببات قدرتش محدود نشده بلکه همچنان قدرتش مطلقه است، می‏تواند واسطه‏ها را از وساطت بیندازد و اثر را بدون فلان واسطه ایجاد کند، همچنان‌که در مورد معجزات می‏بینیم آتش هست اما نمی‏سوزاند یا خوردن نیست ولی سیری و سیرابی هست و همین توهم باعث شده که خیال کنیم تخلف مسببات از اسباب عادیه محال است، هرجا جسم هست سنگینی و سقوط نیز هست، هرجا حرکت هست نزدیکی به مقصد نیز هست، هرجا خوردن و نوشیدن هست سیری و سیرابی هم هست و مانند اینها در حالی که در بحث‏ اعجاز گفتیم درست است که ناموس علیت و معلولیت و به عبارتی دیگر وساطت اسباب میان خدای سبحان و میان مسببات حق است و گریزی از آن نیست و اما این ناموس باعث نمی‏شود که ما حدوث حوادث را منحصر در صورتی بدانیم که اسبابش مهیا باشد، بلکه بحث عقلی و نظری و همچنین کتاب و سنت در عین اینکه اصل واسطگی اسباب را اثبات می‏کند، انحصار آنها را انکار می‏نماید... حال که این معنا روشن شد، می‏گوییم: علم و ایمان به خدا ما را وادار می‏کند تا معتقد شویم به اینکه آنچه محال ذاتی نیست و عادت آن را محال نمی‏داند دعا در مورد آن مستجاب است که قسمت عمده از معجزات انبیا هم مربوط به همین استجابت دعاست.

* نویسنده: ابوالفضل ساجدی، استاد موسسه آموزشی و پژوهشی امام‌خمینی(ره)

مرتبط ها