به گزارش «فرهیختگان آنلاین»، ، یکی از اصول مصرح موجود در اعلامیه جهانی حقوق بشر، حق بر آزادی مذهب یا آزادی ادیان است. آزادی مذهب یا آزادی ادیان وفق اعلامیه جهانی حقوق بشر «آزادی فرد یا گروه برای ابراز کردن، عمل، رعایت و پرستش دین و باورهای خود در خلوت یا در سطح اجتماع» است. آزادی مذهب یا آزادی ادیان طبق رویه دادگاه اروپایی حقوق بشر نیز تصریح شده و پیرامون آن در آرای متعدد توسط دادگاه اروپایی، رویه مستقل کشورها و... مورد تاکید قرار گرفته است. آزادی ادیان تا حدی مورد تاکید قرار گرفته است که از آن تحتعنوان اصول مصرح و ذاتی بشر یا حقوق زیربنایی بشر یاد شده است. علاوهبر اعلامیه جهانی حقوق بشر، ارکان فرعی مجمع عمومی نیز از این اصول مصرح سخن به میان آوردهاند، ازجمله میثاق بینالمللی حقوق مدنی و سیاسی که در این خصوص تصریح داشته سلبکردن حق انسانها برای انجام اعمال دینی که آنها به دنبال ایفای آن هستند، بیانصافی و بیعدالتی محض است.
ادعای آزادی مذهب در ایالاتمتحده آمریکا
در تحلیل محتوا و جملات دولتمردان آمریکایی، بارها شنیده شده است که «ایالاتمتحده جزء کشورهایی است که آستانه بالایی برای رفتار مذهبی و آزادی مذهبی در آن وجود دارد»، این درحالی است که نظرسنجیهای متعدد نشاندهنده این است که بسیاری از افراد در ایالاتمتحده (نزدیک به 80 درصد) معتقدند در ایالات متحده اساسا آزادی مذهبی وجود ندارد. برای مثال در یک نمونه وقتی وبسایت گفتوگو (Debate) از مردم در آمریکا پرسیده است که «تا چه حد معتقدند در ایالات متحده آزادی مذهبی وجود دارد»، نزدیک به 70 درصد از آنها پاسخ منفی به این سوال داده یا گفتهاند تا حد بسیار زیادی معتقدند که آزادی مذهبی در این کشور وجود ندارد. درباره شاخصها و نرمهایی که درخصوص آن اعتقاد به عدم وجود آزادی مذهبی در ایالاتمتحده آمریکا وجود دارد، تکیه به تبعیض، بیعدالتی، عدم بهرهمندی از فرصتهای برابر، عدم امکان تحصیل یکسان بین افرادی با مذاهب متعدد و... از مواردی است که درخصوص آن میتوان بهعنوان دلایلی نام برد که افراد معتقد به عدم وجود آزادی مذهب برآن اصرار ورزیدهاند. در یک نمونه کسانی که اتهاماتی را به ایالاتمتحده در این خصوص روا داشتهاند به تبعیض ساختاری که علیه مسلمانان در آمریکا به وجود آمده است، اشاره میکنند. در این خصوص، بهویژه براین مساله اصرار میشود که به دلیل غلبه دیدگاه مسیحیت پروتستان، مسیحیت یهودی، دیدگاههای اوانجلیستها، دیدگاههای مسیحیان آخرالزمانی و... توجه به دیدگاهها و عقاید مسلمانان موضوعی حاشیهای شده است. این درحالی است که بر تعداد جمعیت و گروههای غیرمسیحی در ایالاتمتحده هر روز افزوده میشود و افزایش این گروهها نشاندهنده افزایش نقش و تاثیر گروههای دینی غیرمسیحی و تاثیرگذاری آن بر ساختار جدید قومی و مذهبی در این کشور است. اگر تا ابتدای دهه اول قرن بیستویکم، مسلمانان تنها یک درصد از جامعه چندقومی و چندمذهبی آمریکا را تشکیل میدادند، حالا تغییرات بسیار رو به رشد است و روند رو به رشد مسلمانان درحال نزدیک شدن به جمعیت یهودیان در آمریکا است.
مسلمانان با تاثیرگذاری بر ساختار قدرت تلاش کردهاند خود را وارد مناسبات قدرت و ورود به ساختار کنگره و سایر جلوههای بروکراتیک کنند. با این حال در آمار و ارقام رسمی و غیررسمی که از تعداد مسلمانان در ایالاتمتحده منتشر شده نیز، قرائت و روایت واحدی وجود ندارد، چه اینکه برخی آمارهای رسمی تعداد مسلمانان آمریکا را حدود دومیلیون نفر، برخی آمارهای دیگر آن را حدود 6 میلیون نفر و برخی دیگر آن را حتی تا 10 میلیون نفر نیز متغیر دانستهاند و این موضوع نیز به دلایل متعددی ازجمله مخفیسازی حضور مسلمانان در جامعه آمریکا برای اجتناب از تضاد و کشمکش با جامعه مذهبی سایر ادیان خصوصا با مسیحیان آخرالزمانی در این کشور بوده است. براساس تخمینهای مرکز تحقیقات پیو، حدود 3.43 میلیون نفر مسلمان در ایالاتمتحده زندگی میکنند که حدود 1/1 از کل جمعیت ایالاتمتحده را تشکیل میدهد. منابع دیگر طیف وسیعی از گزارشها را ارائه میدهند. 4.3 تا هفتمیلیون مسلمان در آمریکا ازجمله همین برآوردها بوده است. (براساس تحقیقات جمعیتشناختی مستقل، سرشماری ایالاتمتحده بهطور رسمی از وابستگی مذهبی سوال نمیکند، بنابراین دامنه ممکن است بسیار گستردهتر از این نیز باشد.) همچنین پیشبینی میشود تا سال 2050، جمعیت مسلمانان آمریکا بیش از هشتمیلیون نفر باشد و از یهودیت بهعنوان دومین مذهب رایج در آمریکا پیشی بگیرد. 42درصد از مسلمانان آمریکا، در خود آمریکا متولد شدهاند و 58درصد آنها مهاجران هستند که بیش از نیمی از آنها در دو دهه گذشته به آمریکا منتقل شدهاند و همین موضوع، دیدگاهها و برخورد با مساله مهاجرت، پناهندگان و... را بیشتر و نمایانتر میکند.
آمار حملات به مسلمانان در ایالاتمتحده
آمارها در ایالاتمتحده نشاندهنده این است که تعداد حملات به مسلمانان در ایالاتمتحده نسبت به سایر گروههای مذهبی بسیار بالاست. بعد از یهودیان، آمار حملات نشاندهنده این است که مسلمانان در هدف دوم حملات دینگریزان در آمریکا بودهاند. آمارهای سال 2016 و 2017 نشاندهنده این است که نزدیک به 310 مورد حمله به مسلمانان در ایالاتمتحده توسط گروههای دینگریز یا دینستیز در این کشور صورت گرفته است. آمارهای منتشرشده از سال 2016 به بعد یعنی بعد از دوره ریاستجمهوری دونالد ترامپ، نشاندهنده این است که تعداد حملات علیه مسلمانان هر سال بیشتر شده و این خود بیانگر این است که دیدگاههای منفی نسبت به مسلمانان در جامعه آمریکا بیشتر شده و دیدگاههای راستگرای افراطی در این کشور تاثیرگذاری بیشتری در سیستم سیاسی و اجتماعی داشته و توانستهاند بخش بزرگی از جامعه مدنی را با خود علیه مسلمانان همراه کنند. بررسیهای تاریخی و جامعهشناختی تاریخی در ایالاتمتحده نشان میدهد در هر دورهای که دیدگاههای آخرالزمانی بر دستگاه سیاستورزی (سیاست داخلی و سیاست خارجی) آمریکا مستولی شده است، فشار بر گروههای مذهبی که در اقلیت بودهاند نیز بیشتر شده است، برای مثال در دوره جرج واکر بوش که شاهد شکلگیری سیاست خارجی متناسب با منافع گروههای مذهبی رادیکال آخرالزمانی در قالب گروههای نئوکان در آمریکا بودهایم، فشار بر گروههای اقلیت مذهبی بیشتر شده و همین فشار سبب شده با سیاستهای حذف گروههای مذهبی مواجه باشیم. یا در زمان دوره ریاستجمهوری دونالد ترامپ که شاهد روی کار آمدن تیم امنیت ملی رادیکال مذهبی در دستگاه سیاست و امنیت آمریکا بودهایم و افرادی همچون استیو بنن، جان بولتون و سایرین بر مسند قدرت در این کشور تکیه زدهاند، شاهد رویآوری قدرت به فشار بر گروههای اقلیت مذهبی در این کشور بودهایم، موضوعی که هم در سیاست خرد و هم در سیاست کلان ایالاتمتحده نمود داشته است.
ترامپ و طرح فشار بر مسلمانان
دونالد ترامپ بین روسایجمهور نیمقرن اخیر آمریکا بیشترین فشار را روی گروههای اسلامی روا داشته است، ازجمله مهمترین و اولین تصمیمات دونالد ترامپ که تاثیر بسیاری روی زندگی مذهبی و فرهنگی در ایالاتمتحده داشت و در تلاش برای یکدستسازی سیستم اجتماعی و ارزشهای اخلاقی در جامعه آمریکا بود، طرح ممنوعیت ورود مسلمانان به آمریکا از ناحیه هفت کشور بود که بعدا با حذف عراق از آن تبدیل به 6 کشور شد؛ موضوعی که سروصدای بسیاری را بین گروههای اسلامی، کشورهای مسلمان و حتی جنبشهای طرفدار حقوق بشر در سطح بینالمللی به راه انداخت. علاوهبر آن مخالفتهایی را بین آمریکاییها از قوه قضائیه و تقنینی با این موضوع به دنبال داشت که یکی از مخالفتها به دادگاههای فدرال آمریکا برمیگردد که در سال 2017 دستور ترامپ درباره ممنوعیت سفر اتباع خارجی را نقض حقوق و آزادی ادیان دانسته، آن را تبعیضآمیز اعلام کردند و خواستار تعلیق آن شدند. بیشترین نقطهتمرکز ادلهای که توسط حقوقدانان مورد پیگیری قرار گرفت تا دستور ترامپ را محکوم کنند، این بود که این دستور در واقع تبعیض نظاممند علیه شهروندان هفت کشور عمدتا مسلمان بود که به نوعی، متمم اول قانون اساسی آمریکا را درباره «عبارت تشکیل یا عبارت دین» نقض میکرد و علاوهبر این نظام ارزشی چندفرهنگگرایانه ایالاتمتحده را تحتالشعاع قرار میداد و خطری برای آزادی ادیان در این کشور به شمار میرفت. بنابراین یکیدیگر از اقدامات ایالاتمتحده که سروصدای بینالمللی به راه انداخت، سیاست دولت ترامپ مبنیبر «ممنوعیت ورود مسلمانان» به آمریکا بود؛ سیاست تبعیضآمیزی که سبب واکنش جامعه مدنی بینالمللی شد. اعمال روشهای سختگیرانه این کشور درخصوص مانیتورینگ، نظارت و کنترل ازجمله همین مسائل بوده است. سیاستهای منع ورود پناهندگان و مهاجران از کشورهای آمریکای لاتین و خاورمیانه که مانع ورود گروههای آسیبپذیر شده است، سبب اتفاقی شد که در تاریخ نیمقرن گذشته چنین اقدامی صورت نگرفته است. سیاست اسکان صفر، جزء سیاستهایی بود که ایالاتمتحده تلاش داشت تا در سال 2020 آن را عملی کند تا به واسطه همین سیاست مانع ورود هر پناهندهای از هر کشور اسلامی از هر نقطه از جهان در این کشور شود.
تبعیض سیستماتیک یا ساختاری
یکی از جلوههای تبعیض در ایالاتمتحده نسبت به ادیان و مذاهب، تبعیض ساختاری و سیستماتیک در این کشور است. هنگامی که به پروندههای پلیس رجوع میشود، مشاهده میکنیم بسیاری از پروندهها با توجه به امنیتیسازی مورد مسلمانان در یک شهر، ایالات یا حتی در دولت فدرال صورت گرفته است، بهعبارتی بیشتر پروندهسازیها ناظر به قرار گرفتن یک شهروند مسلمان بین گروههای تروریستی یا در معرض اقدام تروریستی در ایالاتمتحده است. برای مثال پلیس در ایالاتمتحده تلاش کرده است تا تمرکز جنایی خود را پیرو تروریسم قرار دهد، به نحوی که این تمرکز تحقیقاتی و جنایی ناظر به اطلاعات وسیعی از جامعه مسلمانان یا جمعیتی از مسلمانان باشد تا بیشترین میزان جرمانگاری را به آنها نسبت دهد. توجه به آمارهای منتشرشدهای که FBI یا سایر ارکان و ارگانهای رسمی و خصوصی امنیتی ایالاتمتحده درخصوص تروریسم و امنیت در مورد آن تحقیقاتی را انجام دادهاند، بیانگر همین موضوع است. دولت فدرال و حتی ایالاتها و فرمانداریها هر سال تعداد بسیاری از بنگاهها و موسسات خیریهای را که نسبتی با مسلمانان دارند، تعطیل میکند، به این بهانه که نسبت به اقدام تروریستی آنها اقدامی پیشگیرانه و بازدارنده را اتخاذ کرده است. در همین خصوص باید به نظام کاهش بودجه عمومی و اختصاصی موسسات مربوط به اسلام و سازمانهای اسلامی در این کشور اشاره کرد که خود همین موضوع سبب نیل گروههای اقلیت اسلامی به سمت تامین منابع از خارج از کشور و تزریق از طریق گروههای افراطی میشود؛ موضوعی که سبب افراطیتر شدن دستگاه فکری و عملیاتی آنها و تلاش آنها به سمت رادیکالیزه کردن تولید فکر و کنش سیاسی میشود.
طبیعی است وقتی گروههای اقلیتی در معرض اتهام تروریستی باشند، نسبت به خطرات مقابله با چنین برچسبزدنی، حالت انفعالی به خود میگیرند و در همین حالت انفعالی ناتوان از جذب افراد در دل ساختار و سیستم مدنی خواهند شد و بهصورت خودکار روندی به وجود میآید که آن روند سبب تحکیم افراطیگری و ارتکاب حملات از جنس مسلحانه خواهد شد. بررسیها نشاندهنده این موضوع است که بیشتر حملاتی که علیه مسلمانان در ایالتهای آمریکا صورت گرفته است، خود سبب اعمال سیاستهای افراطیتر توسط گروههای اسلامی علیه ساختار سیستم اجتماعی در آمریکا شده است و این چرخه کاملا به صورت فعال درحال ایفای نقش منفی خود در ساختار سیاسی است. یکی از ابعاد تبعیض ساختاری و سیستماتیک علیه مسلمانان را باید دادرسیهای ناعادلانه و بدون سند از یک طرف و خاتمه پروندههای طولانی بدون ایراد اتهامات محکم از طرف دیگر دانست. بارها از رسانهها شنیده شده که در ایالاتمتحده چنین موردی اتفاق افتاده که شهروندان به اتهاماتی که تا ابد هم مشخص نشده و ثبوت آنها به احراز نرسیده است، چندین سال یا حتی چند دهه از عمر خود را در زندان به سر بردهاند و نهایتا بدون هیچگونه اعمال دادرسی و اثبات حملات، از زندان آزاد شدهاند. یکیدیگر از ابعاد تبعیض سیستماتیک و ساختارمند را باید در «قانون میهنپرستی» یا آنچه مشهور به «قانون پاتریوت» در ایالاتمتحده شده، دنبال کرد. قانون پاتریوت، قانونی بود که درست 45 روز بعد از حملات یازده سپتامبر توسط کنگره ایالاتمتحده به تصویب رسید و سبب اعطای اختیارات وسیعی به واحدهای اجراکننده قانون شده که به وسیله آن، اختیارات آنها را نسبت به تحقیق و تفحص و حتی اخذ اطلاعات از مردم عادیای که مثلا در مساجد رفتوآمد کردهاند، افزایش داده است؛ موضوعی که سبب شد مردم موضع بسیار منفی نسبت به دولت درخصوص تجاوز به حریم خصوصی و شهروندی خود داشته باشند. در بسیاری از موارد گزارشهایی در رسانهها منتشر شده، ناظر به اینکه ایالاتمتحده از جاسوسان خود در مساجد یا در محافل اسلامگرایان استفاده کرده تا اطلاعات مربوط به رفتار مسلمانان یا حتی صحبتهای دوجانبه آنها در محافل اسلامگرایان را جمعآوری کرده و آن را زمینهای برای اقدام علیه گروههای اسلامی قرار دهد؛ موضوعی که واکنش بسیار منفی در گروههای اسلامگرا در پی داشت و آنها را نسبت به تبعیض ساختاری و سیستماتیک هوشیارتر کرده است. برای مثال در سال 2010 خبری منتشر شد مبنیبر اینکه اتحادیه آزادیهای مدنی آمریکا دادخواستی 65 صفحهای را علیه افبیآی تنظیم کرده و خواستار محاکمه مقامات عالیرتبه پلیس فدرال آمریکا به جرم جاسوسی از مسلمانان و نقض حقوق آنها در این کشور شده است.
اتحادیه آزادیهای مدنی آمریکا و همچنین یک گروه از مسلمانان آمریکا دادخواستی را علیه پلیس فدرال آمریکا (افبیآی) و مقامات عالیرتبه این نهاد ارائه کرده و اعلام کردهاند دستکم هفتتن از ماموران افبیآی با جاسوسی در یکی از مساجد کالیفرنیا، براساس قانون اساسی این کشور، حقوق صدها مسلمان را نقض کردهاند. بنا براین گزارش، این شکایت براساس فعالیتهای چندین سال گذشته کرگ مونتی، جاسوس افبیآی علیه پلیس فدرال آمریکا تنظیم شده است. مونتی اعلام کرده است به دستور افبیآی ماموریت داشته تا از نمازگزاران در مسجد ایروین کالیفرنیا جاسوسی کند. براساس این دادخواست 64 صفحهای که به نمایندگی از سهنفر از مسلمانان آمریکایی توسط اتحادیه آزادیهای مدنی آمریکا تنظیم شده است، مونتی از مقامات عالیرتبه افبیآی دستور داشته تا مسلمانانی را که در این مسجد رفتوآمد داشتهاند به صورت رندومی تحتنظارت داشته باشد که این در تناقض با اصلاحیه نخست حق آزادی ادیان است. این دادخواست همچنین خواستار محاکمه افبیآی در دادگاه و حکم نابودی یا بازپس دادن اطلاعات جمعآوریشده توسط مونتی به قربانیان این عملیات جاسوسی است. از این دست اقدامات که آنها را میتوان در قالب نقض سیستماتیک و ساختارمند حقوق ادیان در ایالاتمتحده برشمرد، در این کشور کم نبوده و در راستای تغییر ارزشهای اساسی و بنیادین اعلامی جامعه ایالاتمتحده بوده است. ازجمله در همین پارادایم تبعیض و فشار سیستماتیک و ساختاری میتوان به سیاستهای اسلامهراسانه اشاره کرد. 60 درصد از آمریکاییهای مسلمان نسبت به نارضایتی خود از برخی تبعیضهای مذهبی در سال 2016 خبر دادهاند و در همین خصوص از سایر گروههای مذهبی پیشی گرفتهاند. مسلمانان، زنان و عربهای جوان به احتمال زیاد براساس مذهب خود تعصبات گروههای مذهبی غیرمسلمان، دینگریزها و دینستیزها را تجربه میکنند (منبع Mental Health Disparities: Muslim Americans).
اطلاعات و یافتههای غافلگیرکنندهتر اینکه مسلمانان آمریکایی متولد آمریکا بیشتر از مسلمانان آمریکایی متولد خارج از آمریکا تبعیض جنسیتی، نژادی و مذهبی را تجربه میکنند. تقریبا یکسوم مسلمانان آمریکایی تبعیض را در مراکز مراقبتهای بهداشتی درک میکردند. محرومیت یا نادیده گرفته شدن، متداولترین نوع تبعیضی است که در مراکز بهداشتی نسبت به مسلمانان اتفاق افتاده است و مسلمانان نسبت به آن اظهار نارضایتی یا شکایت داشتهاند. این درحالی است که بیشتر این تبعیضهای ساختاری و مذهبی علیه مسلمانان با افسردگی، اضطراب، پارانویای تحتبالینی و مصرف الکل همراه بوده است. همین بحث اخیری که در دولت ترامپ درخصوص محدودیتهای مسافرتی و مهاجرتی علیه شهروندان برخی کشورهای اسلامی در ایالاتمتحده پیگیری شد، منجر به تجربیات آسیبزا برای بسیاری از مسلمانان آمریکایی شده و سبب قضایی شدن و امنیتی شدن مساله مسلمانان بهعنوان یکی از گروههای بسیار تاثیرگذار در روند جهتدهی و جهتگیری فکری و تساهلگونه در این کشور بوده است. بهویژه، برخورد شدید و بازداشتهای طولانی توسط گمرک ایالاتمتحده و حفاظت از مرز میتواند برای افرادی که در حال حاضر آسیبپذیر هستند، خصوصا افرادی که کمتر در معرض آسیبهای سیاسی و امنیتی بودهاند و خود را شهروند عادی و به دور از هر پیشداوری تعریف کردهاند، عود کند. پزشکان و ارائهدهندگان سلامت روان نقش مهمی در پرداختن به چالشهای سلامت روانی اجتماعی ناشی از اسلامهراسی دارند که در همین زمینه نیز چندین مقاله، کتاب یا یک اثر دارای اهمیت مورد بررسی قرار گرفته است.
* نویسنده: رضا دانشپسند، پژوهشگر