به گزارش «فرهیختگان آنلاین»، شبکه سه پس از اتمام پخش سریال «سرباز» نیاز به یک مجموعه طنز داشت، نیاز به یک اثر پرمخاطب داشت و «آخرخط»؛ اولین ساخته علی مسعودی یا علی مشهدی را روی آنتن برد. پخش این سریال طنز که در 28 قسمت 45دقیقهای تولید شده تا پایان تیر سال جاری ادامه خواهد داشت. مسعودی در مجموعههایی مانند «سفر در خانه»، «تنهایی لیلا»، «لیسانسهها» و فیلمهای سینمایی «شکلاتی»، «اکسیدان» و «ناردون» بازی هم کرده است. او بهار امسال مجریگری را با برنامه «خونهمونی» در شبکه نسیم تجربه کرد. سریال «آخرخط» مضمونی طنز دارد و داستان دو پسرخاله همسن به نامهای سیامک و فرامرز را روایت میکند.
سریال شما تا اینجای کار حالوهوای سریالهای رضا عطاران را داشته است. شما با عطاران کارهای مشترکی داشتید؛ هم در حوزه نوشتن و هم بازی. از چه زمانی تصمیم به ساختن سریال گرفتید و شروع قصه «آخرخط» از کجا کلید خورد؟ شروع کار از سال 97 بود؟
بله. اوایل سال 97 نوشتن را شروع کردم. شهریور 97 تولید را شروع کردیم، 10 آبان ماه 97 کار را کلید زدیم و شروع به فیلمبرداری کردیم. داستانهای زیادی در مسیر ساخت داشتیم. وقفهای در روند فیلمبرداری افتاد. حدود 45 روز فیلمبرداری کردم، باز دو ماه تعطیل بود، دوباره فیلمبرداری شروع شد و دوباره تعطیل شد. شش، هفت ماه کار تعطیل بود. این پروسه مسائل مختلفی داشت.
با جزئیات بیان کنید که آیا به دلایل مشکلات مالی یا اختلافات داخلی بود که کار تعطیل میشد؟
بخشی بهخاطر مساله مالی بود. اولین سری تعطیلی به دلیل مساله مالی بود. ناهماهنگیهایی وجود داشت. این کار سه تهیهکننده عوض کرد، آخرین تهیهکننده هم آقای مهام بود که بخش آخر قصه را با هم جمع کردیم.
تعویض سه تهیهکننده به شما و گروه لطمه وارد نکرد؟
بله وارد کرد. البته چون من نویسنده کار بودم زیاد اذیت نشدیم. از لحاظ مالی من بسیار ضرر کردم. بحث بلاتکلیفی هم وجود دارد ولی جا دارد تشکر ویژهای از آقای علی فروغی کنم که بسیار تلاش کرد و هم از آقای مهدی آذرپندار که تا اواخر کار همهجوره مایه گذاشتند تا این کار به پخش برسد و حال دل مردم خوب شود.
فکر کنم بعد از سرباز شبکه سه نیاز به کار طنز داشت که مخاطب جذب کند.
شرایط جامعه درحال حاضر بهگونهای است که مردم نیاز به شادی دارند. بازخوردهایی به من رسید که ظرف 40دقیقه غم، غصه و بدهکاری و مشکلات را فراموش میکنیم و میخندیم. نیاز است این مدل کارها از تلویزیون پخش شود، البته با کیفیت خوب! انشاءالله کارهای بهتر از کار ما پخش شود که حال دل مردم خوب شود.
به نظر من کار نسبتا خوب و قابلدفاعی است. محمود رضایی، کارگردان تلویزیونی که انتخاب کردید کارگردان تلویزیونی عطاران هم بوده است.
بله. کارهای «خانه به دوش»، «متهم گریخت»، «بزنگاه» و... را در کارنامه خود داشت.
با ایشان کار کردید؟
بله من با رضا عطاران کار کردم، «کوچه اقاقیا» را نوشتم.
یکی، دو سکانس در «بزنگاه» هم بازی کردید.
بله. «بزنگاه» را هم بازی کردم. از محمود رضایی شناخت داشتم. چون محمود رضایی میداند مدل کارهای من چطور است. اگر کارهایی که نوشتم همانند «سهدرچهار»، «سهدونگ سهدونگ» را مرور کنید، متوجه میشوید که در مایههای کارهای اینچنینی بود. چون میدانستم محمود کاملا شرایط و فضا را درک میکند، او را بهعنوان کارگردان تلویزیونی انتخاب کردم.
طنزی که دوست دارید با طنزی که رضایی کار کرده شبیه به هم است. خانواده را دوست دارید. مرکزیت خانواده را مدنظر دارید، از بالاشهر و قصههای اینچنینی فاصله دارید.
بله. اگر دقت کرده باشید سفرهای که برای غذا میچینند سفره رنگین نیست.
یکی از مشخصهها این است که روی میز و صندلی نمینشینند.
بله. روی غذا و سفره هم به طراح صحنه تاکید داشتم. غذا که روی میز هست زیاد رنگین نباشد. یک شب استانبولی میخوردند، یک روز قورمهسبزی میخوردند. میگفتم ماست و سالاد هم نگذارید چون برای این کار دلیل دارم. شاید بگویید دیگر این ریزهکاریها چه دلیلی دارد ولی مردم به این موارد در یک سریال توجه دارند. فکر میکنم که دقت به این جزئیات همان چیزی است که صمیمیت و فضای گرم یک خانواده را نشان میدهد. یکی از همکاران شما نقدی نوشته بود که چرا اعضای خانواده با هم بد صحبت میکنند. من واقعیت جامعه را نشان میدهم. در خانواده جوان فوقلیسانس بیکار هست و اینها در خانواده با هم چطور صحبت میکنند؟ میگویند بفرمایید شما اینجا بنشینید؟ محاورهای با هم حرف میزنند. اگر در خانه عصبانی باشید با برادر کوچک خود اینطور صحبت نمیکنید که بگویید محمدآقا خواهشا اینطور صحبت نکنید و در اتاق خود بروید.
قطعا همانند فضای رسمی بیرون از خانه نیست. فضای خانه شرایط خود را میطلبد.
مخصوصا عمهای که همسن و سال آدم باشد، در خانوادههایی که فاصله سنی بین آنها زیاد نیست، فرزندان از همان ابتدا بر سر و کول هم میروند و بزرگ میشوند و راحتی خاصی بین این خانوادهها هست.
در داستانتان تا الان به فضای مجازی و مشکلاتی که دارد، اشاره دارید. برای بیان این مساله از یک آدمی که از فضای مجازی معروف شده استفاده میکنید. این عامدانه بود؟ ممکن است برخی فکر کنند این تناقض دارد ولی چه نگاهی داشتید که سراغ علی صبوری رفتید؟
من دو دلیل داشتم: علی صبوری کاملا با این فضا آشنا بود و قبل از اینکه وارد خندوانه شود کلیپسازی میکرد. به فرهنگی که خودشان دارند کاملا آشنا بود و در خندوانه که حضور پیدا کرد، دیده شد و خواستم کمکی به نسلی کنم که اینچنین کار میکنند. باید نسلی بعد از ما بیایند و وارد کمدی شوند. تا چه زمانی باید نسل علی صادقی و... تکرار شود؟ یک حرکت خوبی که خندوانه انجام داد، این بود که در خندانندهشو چند جوان را معرفی کرد، هرچند کسی این جوانان را حمایت نکرد. مثلا میثم درویشانپور به نظرم خیلی بچه بااستعدادی است. وحید رحیمیان همینطور و تمام کسانی که جزء هشت،10 نفری بودند که در هر گروه اول تا چهارم شدند، بچههای بااستعدادی بودند و باید حمایت شوند. من هم علی را آوردم تا بتواند در این سریال خود را محک بزند و هم اینکه توانسته از عهده نقش بربیاید. نظر من این است و نمیدانم افراد دیگر نیز علی صبوری و نقشی که داشته را دوست دارند یا خیر.
اینکه سراغ چهرههای مشهور و سلبریتی نرفتید چه دلیلی دارد؟
من احساس کردم با اینها بهتر میتوانم کار کنم و برای اولین کار بچهها بیشتر به حرف من گوش میدهند و اطمینان میکنند. هدایت اینها را راحت میتوان به دست گرفت، چون کامل خود را در اختیار کارگردان میگذارند.
این اولین کار جدی کارگردانی مستقل است؟
بله.
چقدر از کار ممیزی خورده است؟
چیز خاصی تا الان نبوده است که حساسیتی روی آن داشته باشند.
در حد دیالوگ بوده است؟
بله. مورد خاصی نبوده است و اشکال پخشی تا الان نداشتم که ضربه به کار بزند. هم آقای فروغی و هم آقای آذرپندار تمام تلاش خود را کردند که مشکلی ایجاد نشود و این عزیزان همهجوره به سریال لطف داشتند.
با جنس طنزهایی که نوشتید آشنا هستم. صحنهای در یکی از قسمتها دیدم که مات کردن تصویر متهمان از طرف شما بود یا از طرف شبکه بود؟
در کلانتری که بودیم بعدا فهمیدیم متهمان واقعی هستند. من گفتم حتما اینها را مات کنید که بعدا دردسر نشود. درست نیست چهره آدمهای واقعی را که متهم و مجرم هستند، در سریال پخش کنیم.
از آن دست کارگردانهایی نیستید که تصویر رویایی از مردم شهر نشان دهند. بالاخره در این شهر هستند آدمهایی که ممکن است لنگ نان شب باشند، ممکن است غذای آنها نان و ماست باشد. چه میشود که یک کارگردان این آدمهای دورافتاده از قاب تلویزیون را هم نشان میدهد؟
من بچه کوچه هستم. از 14سالگی در کوچه بزرگ شدم. خانوادههایی که دیدم اینچنین بودند. در خانوادههای ما اینطور نبود که 10 مدل غذا سر سفره باشد. ما اینطور بزرگ شدیم. شاید ما اینها را ندیدیم و بلد نیستیم ولی اصولا اعتقاد دارم وقتی برای 60میلیون نفر برنامه میسازیم باید در نظر بگیریم طیف عظیم افراد جامعه کسانی هستند که واقعا خیلی از چیزهایی که به تصویر میکشیم را نخورده باشند یا ندیده باشند. در چند سال اخیر معیشت و اقتصاد مردم، گرفتار بحرانهای زیادی شده است. سفرههای ما کوچکتر شدند. من صحیح نمیدانم که برای نشان دادن مسالهای سفره رنگینی را به تصویر بکشیم، مگر اینکه نکته خاصی در تصویربرداری باشد. آدمهای کارهای من متوسط رو به پایین جامعه هستند. آدمهایی که سادگی خاصی دارند و سادهزیستی مشخصی در کار است.
* سید مهدی موسوی تبار ،روزنامه نگار