به گزارش «فرهیختگان آنلاین»، بحث درخصوص عدالت تا زمانی که در گفتار خلاصه میشود عموما با مخالفت مواجه نمیشود. با این حال هرکسی از ظن خود یار عدالت شده و به تعبیر خود عدالت را تفسیر و تأویل میکند. ابراهیم فیاض، تفاوت نگاه به عدالت و تعبیرهای متفاوت و حتی متناقض از عدالت را از آنجایی میداند که برخی عدالت را خارج از دین و حاکم بر آن میدانند و برخی دیگر عدالت را داخل دین تعریف میکنند. با این حال این جامعهشناس معتقد است که عدالت امری فطری است و براساس نظرات شیعه حاکم بر دین است. از این رو فارغ از هر دین و مکتبی درک میشود و حتی این روزها در آمریکا و کشورهای اروپایی نیز جستوجویش فریاد زده میشود. این عضو هیاتعلمی دانشگاه تهران تاکید دارد در انتهای قرن بیستم جمهوری اسلامی برای اقامه قسط و عدالت اجتماعی تشکیل شد. اینکه دولتهای بعد از انقلاب اسلامی هریک چه سیاستی را در پیش گرفتند و با عدالت چگونه رفتار کردند، از دیگر بخشهای این گفتوگوی مفصل بود.
محورهای مهم گفت وگو با ابراهیم فیاض به شرح ذیل است:
* تقوا اگر بدون قسط باشد همان جدایی دین از سیاست و سکولاریسم است که ظلم و شرک میشود؛ به دلیل این است که عدالت فردی را جای عدالت اجتماعی و قسط قرار میدهند. ولی در اسلام اصالت با قسط است. عدالت اجتماعی و قسط در قرآن بیان شده است و عدالت اجتماعی در قرآن حاکم بر عدالت فردی است. اگر عدالت اجتماعی باشد توحید و تقوا میآید اما هیچگاه تقوا، توحید ایجاد نمیکند. خداوند در قرآن میفرمایند پیغمبر را با بینات فرستادیم تا قسط را ایجاد کند و این بدون جنگ نمیشود. یعنی نمیتوانی بدون سلاح قسط ایجاد کنی، این همان بحث ضرورت دارا بودن سلاح است که در جمهوری اسلامی نیز مطرح میشود. بدون سلاح حتما نمیشود، حتما بمبارانت میکنند، مورد ظلم واقع میشوی و شما را میکشند، به کسی رحم نمیکنند. به کشور خود هم رحم نمیکنند، الان ببینید با کشور خود چکار میکنند و هرچه جلوتر بروند خشنتر و بیاخلاقتر میشوند. قسط و عدالت اجتماعی مبنای اخلاق و توحید است.
* قسط و عدالتاجتماعی همواره مطرح بود. بعد از انقلاب یکباره بخشی از این قسططلبان و عدالت اجتماعیطلبان تند شدند و تبدیل به گروهکهای فرقان، مجاهدین، آرمان مستضعفان، تودهای و مارکسیستها شدند و... و بعد خشونتها را شروع کردند. آنها این تصور غلط را داشتند که دین ضدقسط است. آن بعد عرفانی ضاله و تفکرات اشعری و صوفیسمی در ذهنشان بود و دین را ضدقسط میدانستند. دشمن هم البته از این تفکرات استفاده کرد. متاسفانه راست سنتی که در بازار ریشه داشت همین حرفها را بیان کرد. قسط چیست؟ هر چه در رساله عملیه است، همان قسط است. دولت حق ندارد حقوق کارگر را تعیین کند، هر چه دلمان خواست به کارگر میدهیم! کارگر حق بیمه ندارد اینها ظلم است و تصرف در مال مردم است! منظورشان از مردم سرمایهداران و پولداران بود. یعنی میگفتند دولت حق ندارد بیمه کارگر را به سرمایهداران تحمیل کند. مارکسیستها و گروهکهای ضاله از این واکنشها سوءاستفاده کردند. از این رو به بهانه قسط و عدالتطلبی کشت و کشتار شروع کردند و دین را ضدعدالت جلوه دادند. چه کسی جای اینها را گرفت؟ راست سنتی! هر کسی از عدالت حرف میزد میگفتند این التقاطی و مارکسیستزده است. آقای مطهری هم میگفت عدالت بر فقه حاکم است.
* در مقابل بازاریها، میرحسین موسوی ایستاده بود ولی او هم عدالتش علوی نبود. من با ایشان از قدیم مرتبط بودم و در زمانی که ایشان کاندیدای ریاستجمهوری بود از من دعوت به همکاری کرده بود. امیدوارم اینها را منتشر کنید. میرحسین موسوی عدالت علوی نداشت. یعنی عدالتش آنگونه بود که میگفت عدالت آن چیزی است که من تعیین میکنم. بهعنوان مثال میگفت هر چیزی را به هر کسی خواستیم واگذار میکنیم. در نتیجه زمینهایی که ملی شده بود را به هر کسی خواستند واگذار کردند؛ زمین، املاک و... را واگذار میکردند. اتفاقا در دوران نخستوزیری و برای پیاده کردن این سیاستها هاشمیرفسنجانی بهشدت با موسوی همراه است. یعنی راهبر بالا دستی میرحسین، هاشمیرفسنجانی است که این کارها را انجام دادند. سرمایهداری و اشرافیت در دوران بعد از جنگ حاکم شد. به عبارتی دوره سوسیالیسم قبل از جنگ، در بعد از جنگ به لیبرالیسم تغییر کرد.
* احمدینژاد به عبارتی سوسیالیستی کاپشنی بود، ادای چاوز و سوسیالیستهای آمریکای لاتین را در میآورد. در دولت دهم احمدینژاد لیبرال شد و سیاستهای لیبرالیسم را بهشدت پیاده کرد. کاپشن هم به کت و شلوار تغییر کرد. این دولت(دولت یازدهم و دوازدهم) هم که دیگر دولت عظمای لیبرالیسم شد و علنی اعلام کرد.
مشروح گفتوگوی حانیه موحدین و محمد جعفری، گروه راهبرد «فرهیختگان» با ابراهیم فیاض، عضو هیاتعلمی دانشگاه تهران را از «اینجا» بخوانید.