به گزارش «فرهیختگان آنلاین»، برای دومینبار در کمتر از یک دهه، لیبی در آستانه یک جنگ بینالمللی قرار گرفته است. نخستینبار 19مارس2011، دو روز پس از ایجاد منطقه پرواز ممنوع بر فراز لیبی، آمریکا، فرانسه و بریتانیا در قالب فرماندهی ناتو و با هدف سرنگونی حکومت معمر قذافی، مداخله نظامی در این کشور را آغاز کردند و اینبار بهنظر میرسد مصر به نمایندگی از یک ائتلاف منطقهای و فرامنطقهای وظیفه نواختن شیپور جنگ را برعهده گرفته است. در مداخله نظامی سال 2011، اگرچه معمر قذافی سرنگون شد، اما جنگ داخلی پس از آن، لیبی را -که بهواسطه درآمدهای سرشار نفتی یکی از بهترین کشورهای آفریقایی در سطح زندگی بود- به ویرانهای بیفرجام با دو دولت و دو پارلمان تبدیل کرده است. دومین جنگ در هواخواهی از هرکدام از این دولتها برای شروع تنها نیاز به یک جرقه دارد. در یک سوی این میدان دولت «وفاق ملی» به ریاست فائز سراج و با حمایت ترکیه، قطر، ایتالیا، انگلیس و آمریکا قرار دارد و در سوی دیگر «ارتش ملی» لیبی به ریاست ژنرال حفتر تحتحمایت مصر، عربستان، امارات و فرانسه. ترکیه از مدتها قبل در نبرد داخلی بین دولت وفاق ملی و ارتش ملی لیبی حضور فعالی داشته و توانسته است در تقابل دوطرف در جنگ داخلی کفه سمت نیروهای دولت وفاق ملی را سنگینتر کند. غلبه نیروهای فائز سراج بر حفتر نیز باعث شده بازیگران منطقهای و فرامنطقهای برای جلوگیری از شکست حفتر بیپرواتر وارد میدان شوند. روز شنبه، عبدالفتاح السیسی، رئیسجمهور مصر که پیش از این بهصورت خیلی رسمی از حفتر حمایت نمیکرد، به دولت وفاق ملی لیبی هشدار جدی داد که پیشروی دولت وفاق ملی با کمک ترکیه بهسمت شرق لیبی و تصرف شهر سرت و پایگاه الجفره، «خط قرمز» مصر هستند و درصورت تصرف این منطقه باید سراج آماده رویارویی با ارتش مصر باشد. آنگونه که گفته شده، تصرف این پایگاه یکی از اهداف اساسی نیروهای ترکیه و سراج است و آنان درحالحاضر در فاصله کمتر از 150 کیلومتری این پایگاه که محل استقرار جنگندههای میگ۲۹ و سوخو۲۴ روسی است، مستقر شدهاند.
السیسی برای جلوگیری از ادامه پیشروی ترکیه و دولت وفاق ملی روز شنبه از یک پایگاه نظامی در نزدیکی مرز لیبی که مملو از تجهیزات نظامی بود، بازدید کرد و به ارتش کشورش برای دخالت احتمالی در جنگ داخلی لیبی آمادهباش داد و گفت کشورش قبلا تلاش کرده بود از دخالت خودداری کند، اما اکنون «شرایط تغییر کرده است». السیسی همچنین از آمادگی کشورش برای تامین سلاح و تعلیم نظامی قبایل منطقهای در لیبی جهت «دفاع در برابر تروریستها» سخن گفت. به گزارش آسوشیتدپرس، نیروی هوایی مصر ازجمله در پایگاه سیدی برانی برای اجرای فرمان رئیسجمهور مصر بهحالت آمادهباش درآمده است. تهدید نظامی لیبی از سوی مصر درحالی بهصورت جدی مطرح شده که در هفتههای گذشته دولت وفاق ملی با پشتیبانی ترکیه، در صحنه میدانی موفقیتهایی را کسب کردهاند. ترکیه در ماموریتهای اخیر، کمک هوایی به نیروهای سراج را افزایش و درمواقع لزوم پهپاد در اختیار آنان قرار داده و این باعث شده است آنها بر بخشهایی از شرق سوریه تسلط پیدا کنند که منبع درآمدهای نفتی برای حفتر بودهاند. بر همین اساس السیسی به نمایندگی از ائتلاف عربستان، امارات و فرانسه، دولت وفاق ملی لیبی را به اقدام نظامی علیه این کشور تهدید کرده است. بهطور حتم، سرنوشت دومین مداخله نظامی سهمگینتر از قبل خواهد بود و بازنده نبرد قدرتهای منطقهای در یک سرزمین ویران، لیبی خواهد بود. اما چرا لیبی در این حد اهمیت پیدا کرده است که بازیگران منطقهای و فرامنطقهای علاقه به نقشآفرینی در آن دارند و حاضر نیستند عرصه را به دیگری واگذار کنند؟ برای بررسی این موضوع باید به اهدافی که هر کدام از این کشورها در لیبی بهدنبال آن هستند، اشاره کرد.
ترکیه
1- جلب توجه مذهبیها و ملیگرایان در داخل ترکیه
لیبی یکی از آخرین مناطق جداشده از خاک عثمانی است. بازگشتن این منطقه به ترکیه باعث حمایت دو گروه یعنی مذهبیها و حتی ناسیونالیستها از اردوغان خواهد شد.
2- نفوذ به آفریقا و ایجاد عمق راهبردی
لیبی دارای جریانات قدرتمند مذهبی بوده است. آخرین سلسله پادشاهی این کشور «سنوسی» نام داشت که برگرفته از نام فرقهای از مسلمانان است. ارتش عثمانی طی سالهای 1911 و 1912 در طول جنگ با ایتالیا بر سر لیبی- که در آن زمان مستعمره عثمانی بود- در درگیریها بهشدت از کمک مبارزان مسلمان استفاده کرد. مصر که راه دسترسی زمینی به لیبی بود تحت اشغال بریتانیا قرار داشت و نیرو رساندن به لیبی بهدلیل قدرت دریایی ایتالیاییها کار آسانی نبود. بهترین راه در این شرایط اعزام افسران ارتش عثمانی برای آموزش و فرماندهی قبایل مسلمان در لیبی بود. با وجود قرارداد صلح میان عثمانی و ایتالیا آغاز جنگ جهانی اول باعث صدور حکم جهاد از سوی عثمانی شد و شورشهایی در لیبی بهوقوع پیوست که در ابتدا باعث عقبنشینی گسترده ایتالیاییها از لیبی شد. این سابقه باعث شده اردوغان به این نتیجه برسد که لیبی همچنان سرزمین مناسبی برای سرپلسازی نظامی و ایدئولوژیک در آفریقاست. آنکارا معتقد است درصورت حضور قدرتمندانه در لیبی میتوانند مجددا کانالهای نفوذ پیشین خود در میان مردم مسلمان لیبی را فعال و با هزینهای کمتر این کشور را کنترل کنند. لیبی همچنین میتواند محلی برای تامین نیروهای نیابتی برای ترکیه باشد. اردوغان میتواند درصورت دستیابی به جایگاهی مناسب در لیبی، نیروهای نظامی موجود در آن را برای استفاده در مناطق دیگر آفریقا در اختیار بگیرد و از آن منطقه برای ارسال سلاح و تدارکات به دیگر مناطق در شمال و مرکز قاره آفریقا بهره ببرد. کشورهایی مانند چاد و سودان که در جنوب لیبی قرار دارند میتوانند مناطق بعدی در خط نفوذ ترکیه در آفریقا پس از کشور لیبی باشند.
3- سیستم موازنه دربرابر ائتلافهای ضدترکیه
فضای پیرامونی ترکیه به هیچعنوان درک مثبتی از تحرکات ترکیه ندارد. این ذهنیت دارای ریشههای عمیق از دوران استعمارگری امپراتوری عثمانی است. اعراب 400 سال مستعمره عثمانی بودند و معتقدند در آن دوران مورد استثمار قرار گرفتهاند. ارامنه معتقدند عثمانی طی یک نسلکشی در جنگ جهانی اول باعث مرگ 1.5 میلیون ارمنی شده است. کردها که در غربآسیا بیشترشان در ترکیه متمرکزند خود را تحت فشار دولت آنکارا میدانند و قصد دارند از این کشور استقلال بگیرند. کشورهای اروپایی واقعشده در شبهجزیره بالکان مانند بلغارستان، یونان، مقدونیه، رومانی و صربستان نیز سابقه صدها سال زندگی تحت حکومت عثمانی را دارند. ایران هم 6 قرن با عثمانی درگیری داشته است. تقریبا هیچهمسایهای در اطراف ترکیه یا بهتر است بگوییم در فاصله هزار تا دوهزار کیلومتری این کشور نیست که ذهنیت تاریخی خوبی نسبت به این کشور داشته باشد. بهجز این ذهنیت تاریخی از لحاظ ساختاری هم قدرتگیری ترکیه برای اغلب کشورهای همسایهاش بسیار خطرناک است. از میان کشورهای همسایه ترکیه، تنها ایران است که قدرتگیری ترکیه خطری موجودیتی یا بسیار شدید علیه آن نیست. دیگر کشورهای همسایه ترکیه در بهترین حالت جمعیتی یکچهارم ترکیه دارند و وسعتشان و همچنین قدرت نظامی و مالیشان دهها برابر کمتر از آنکاراست، بههمین دلیل کشورهای کوچکتر بهخاطر ظرفیتهای کمترشان نسبت به ترکیه به یک همگرایی حول مساله خطر ترکیه دست یافتهاند.
ترکیب سابقه ذهنی و مسائل ساختاری کمربند سختی در اطراف ترکیه ایجاد کرده و مانع از توسعه فضای حیاتی مورد نظر رهبران این کشور است. بههمین دلیل ترکیه میکوشد برای موازنه ائتلاف ضدترکیهای به همکاری با برخی ظرفیتهای در دسترس خود در منطقه دست بزند. این ظرفیتها عبارتند از ارتباط با آذربایجان، جمهوری ترکنشین قبرس، ترکمانان عراق و نیز استفاده از ظرفیتهای تفکرات سنی اخوانی در سوریه، لیبی و فلسطین. آنکارا میکوشد با استفاده از این «نیممتحدها» که اغلب کشور نیستند، بلکه بخشی از یک کشور کوچک بهحساب میآیند موازنهای را در برابر کشورهای مخالف خود مانند یونان، رژیم صهیونیستی، قبرس، ارمنستان، بلغارستان و... ایجاد کند.
لیبی بهدلیل وسعت قابلتوجه و ذخایر مناسب و سواحل طولانی، متحدی مهم برای ترکیه جهت مقابله با رقبای منطقهای است. لیبی با توجه به همسایگی با مصر میتواند بخشی از توان قاهره را بهخود مشغول کند. امضای قرارداد تعیین مرزهای آبی میان لیبی و ترکیه در دریای مدیترانه یکی دیگر از امتیازاتی است که آنکارا از دولت مورد حمایتش در طرابلس بهدست آورده است. این امتیاز بهنوعی موازنهای در برابر مخالفتها و مواضع کشورهای منطقه مانند مصر و یونان ضد توسعهطلبیهای دریایی ترکیه در مدیترانه است. آنکارا بهدلیل وجود منابع گازی و نفتی در مدیترانه فعالیتهای اکتشافی خود را در این دریا تشدید کرده که این اقدامات مورد مخالفت برخی کشورها قرار گرفته است.
4- دستیابی به انرژی و پروژههای بازسازی لیبی
لیبی تا پیش از بحران یک میلیون بشکه نفت سبک مرغوب تولید میکرد که هزینه پایینی برای تولید داشت. ترکیه از سالیان پیش در کنار توسعهطلبیهای ژئوپلیتیکی نگاهی به منابع انرژی نیز داشته است. یکی از دلایل چشمداشت ترکیه به استان نینوا به مرکزیت موصل در عراق، مساله نفت بود. ترکیه بهدلیل کمبود ذخایر انرژی مجبور به واردات آن از رقبای خود مانند روسیه و ایران است. این کشور میکوشد با در دست گرفتن لیبی به منبعی مطمئن از انرژی دست پیدا کند و قدرت مانور خود را در رقابتهای منطقهای و جهانی افزایش دهد. یکی دیگر از مقاصد ترکیه که خاندان اردوغان نیز در آن حضوری ویژه دارد افزایش سهم و سود در بازار انرژی است. ترکیه میکوشد خود را به پل عبور انرژی در منطقه تبدیل کند. خانواده اردوغان بهخصوص پسران وی از انتقال انرژی و تجارت نفت در منطقه مانند خرید غیرقانونی نفت از اقلیم کردستان عراق و داعش و صادرات آن به رژیمصهیونیستی درآمدهای کلانی کسب کردهاند.
ایتالیا
1- سهم بردن از تجارت و نفت
ایتالیا چندین قرن پس از آغاز دوران استعمارگری قدرتهای اروپایی مانند بریتانیا و فرانسه تازه بهصورت رسمی در سال 1866 تشکیل شد. بهتبع این تشکیل و اتحاد دیرهنگام، دولت رم بسیار بدموقع و باتجربه کمی وارد استعمارگری شد. ایتالیاییها در سه کشور سومالی، اتیوپی و لیبی دست به ایجاد مستعمرات زدند که این اقدام برای آنها سود کمی بههمراه داشت، درحالیکه هزینههای گزافی از نظر مالی و تلفاتی به آنها وارد کرد. با آغاز دو جنگ جهانی نیز ایتالیاییها شکستهای بدی از دیگر قدرتهای اروپایی خوردند و این مسائل باعث شد ایتالیا دیگر خود را در قاموس یک قدرت نظامی که میتواند نفوذ ایجاد کند، نبیند. ایتالیای فعلی نیز از همین تجربه گرانبها استفاده میکند؛ دولت رم بهدلیل آگاهی از ناتوانیاش برای پیگیری برخی توسعهطلبیها بهصورت مستقیم کار زیادی به تحولات اندیشهای در لیبی و گروههای بنیادگرا و مباحث ژئوپلیتیکی ندارد. بیشترین منفعت آنها امور تجاری و نفت است. این کشور سعی دارد بهدلیل نفوذ تاریخی بیشتر بر طرابلس از دولت حاکم بر این شهر حمایت کند تا نیروهای خلیفه حفتر که پایگاهشان شرق لیبی است.
2- ممانعت از حضور بازیگران بیثباتساز و رقیب
از نگاه دولت ایتالیا متحدان خلیفه حفتر برای این کشور خطرناکند. بخشی از متحدان حفتر دولتهای محافظهکار و دیکتاتور عربستان سعودی و اماراتند که در قالب وهابیت کشورهای زیادی را ویران کردهاند و حضور آنها در جنوب ایتالیا قابل تحمل نیست. متحد دیگر حفتر روسیه است که اروپاییها با وجود فروپاشی شوروی همچنان نگاه خوبی به آن ندارند. فرانسه نیز گرچه به خطرناکی دیکتاتوریهای محافظهکار عرب و روسیه نیست، بههرحال رقیبی بزرگ برای ایتالیا در حوزه تجاری و نفت است.
بریتانیا
1- تجارت و نفت
بریتانیا از سالها قبل یکی از بازیگران بزرگ تجارت جهانی و نفت بوده است. لیبی با توجه به توانایی تولید یکمیلیون بشکه نفت مرغوب میتواند جای خوبی برای حضور شرکتهای بریتانیایی باشد. همچنین موسسات مالی بریتانیا میتوانند با حضور در لیبی نقش بزرگی در تامین مالی بازسازی این کشور و بیمه طرحها ایفا کنند.
2- یافتن اهرمی برای فشار بر اتحادیه اروپا
بریتانیا از مدتها قبل به فکر خروج از اتحادیه اروپا بوده و تقریبا آن را نهایی کرده است. لندن میخواهد بهگونهای با اتحادیه اروپایی همکاری داشته باشد که در آن از قیدوبند قوانین بروکسل رهایی پیدا کند، اما همچنان از مواهب بازار اتحادیه بهرهمند باشد. درمقابل کشورهای بزرگ اروپایی مانند فرانسه و آلمان قصد دارند مانع از شکلگیری این مدل از همکاری بین بریتانیا و اتحادیه اروپا شوند تا با تنبیه لندن دیگر اعضای اتحادیه اروپا به فکر خارج شدن از این اتحادیه نیفتند.
در اتحادیه اروپایی کشورها خواسته یا ناخواسته تحت اشراف فرانسه و آلمان قرار دارند، در شرق اروپا روسیه قدرتمند است و در شمال آفریقا نیز فرانسه نفوذی وسیع دارند. در این میان لیبی جای مناسبی برای بریتانیاست تا با نفوذ در آن بتواند اهرمی مناسب در اطراف مرزهای اتحادیه اروپایی برای خود بیابد. بریتانیا میتواند از این اهرم برای تنظیم نظرات پاریس در اتحادیه اروپا بهره ببرد. درصورت نفوذ بریتانیا در لیبی کشورهای اروپایی متاثر از مهاجرتها مجبور به ارتباط با لندن خواهند بود.
آمریکا
1- مخالفت با حضور روسیه در شمال آفریقا
تا پیش از پررنگ شدن حضور نظامی روسیه در لیبی، در ظاهر مشخص نبود واشنگتن از کدام طرف بهصورت قوی حمایت میکند، اما در ماههای اخیر با توجه به حضور نظامیان روسی در قالب شرکت امنیتی واگنر کاخ سفید سیاستهای خود در لیبی را ضدروسیه تنظیم کرده است. دیوید شنکر، معاون وزیرخارجه آمریکا طی هفتههای اخیر بهصراحت اعلام کرد روسیه باید از سوریه و دیگر کشورهای خاورمیانه [لیبی] خارج شود و تاکید کرد این مساله سیاست چنددههای کشورش بوده است. انتشار تصاویری از حضور جنگندههای میگ-29 و سوخو-24 در لیبی باعث شد اخباری در رسانهها منتشر شود مبنیبر قصد آمریکا برای استقرار یک تیپ از نیروهایش در تونس.
2- تقویت راستهای افراطی در اروپا
دولت دونالد ترامپ مدافع احزاب راستافراطی در اروپاست. یکی از دلایل رشد چنین گروههایی در اروپا طی سالیان اخیر موجهای بزرگ مهاجرت از سوریه و آفریقا بوده است. بههمین دلیل از نگاه برخی کاخ سفید به ایجاد بیثباتی در آفریقا جهت تقویت جریانات راستافراطی در اروپا چندان بیمیل نیست. با این کار، او میتواند واگرایی در اروپا را تشدید و کشورهای اروپایی را درنهایت بهسمت توافقات تجاری با آمریکا هدایت کند.
عربستان سعودی
1- مبارزه با اخوانالمسلمین
عربستان مانند امارات تفکرات اخوانی را خطری موجودیتی برای خود میداند که این تفکر میتواند آلترناتیوی برای تفکرات وهابی باشد. از سوی دیگر اخوانالمسلمین تحت نفوذ رقبای عربستان مانند ترکیه و قطر است. بر همین اساس ریاض میکوشد مانع از تسلط و تثبیت اخوانیها بر طرابلس شود.
2- ترویج وهابیت
تفکرات اسلامی در لیبی فضای مناسبی را در اختیار گروههای عمدهتری از مسلمانان میگذارد که توانستهاند بر این کشور مسلط شوند. جمعیت مسلمان لیبی و مجاهدان لیبی میتوانند سهم اخوانیها شوند و مورد استفاده ترکیه قرار بگیرند یا جذب وهابیت شوند و در خدمت منافع سعودیها باشند.
امارات
1- توسعه شبکه جهانی بندرداری
امارات پس از موفقیتهای بندر دبی، قصد دارد از تجارب خود در بندرداری استفاده و شبکهای از بنادر را ایجاد کند. حضور امارات در یمن، سودان، سومالی و جیبوتی در همین راستاست. یکی از اهداف امارات از حضور در لیبی استفاده از ظرفیت تجاری سواحل گسترده این کشور در ساحل مدیترانه است. یکی از شاخههای بندرداری امارات سوخترسانی به کشتیهاست که لیبی با میادین نفتی خود میتواند سود فعالیتهای بندری امارات در لیبی را دوچندان کند.
امارات با توجه به چشمانداز اتمام نفت یا از اهمیت افتادن این ماده در جهان بهدنبال حوزههای دیگری برای ثروتسازی بود که بندرداری را برای این سیاست خود انتخاب کرد. بندرداری بهجز ثروتسازی برای امارات تا حدی مشکل ضعف عمق راهبردی کم این کشور را نیز پوشش میدهد. شبکه طولانی بنادر باعث میشود درصورت مورد حمله قرار گرفتن منافع امارات این منافع در محیطی کوچک مجتمع نباشند تا بتوان در حملهای کوچک آنها را از بین برد.
2- مبارزه با فعالیتهای اخوانی
اماراتیها رابطه خوبی با اخوانیها ندارند و این گروه را تهدیدی ضد خود و منافعشان میدانند. از نگاه ابوظبی بهعنوان یکی از کشورهای محافظهکار جهان عرب اخوانالمسلمین ابزار دست کشورهایی مانند ترکیه و قطر برای دخالت در کشورهای عربی است. پس هرجا که تفکرات اخوانی ریشه بدواند بهمعنای بهره بردن ترکیه و قطر از بیشتر منافع در آن منطقه است که خود میتواند باعث کاهش منافع امارات شود.
پس از روی کار آمدن اخوانالملسمین در مصر، قاهره به متحد محور ترکیه-قطر تبدیل شد، اما با کودتای السیسی که با حمایت امارات صورت گرفت قاهره بار دیگر به شکل متحدی قابلتوجه برای محور عربستان-امارات درآمد. اماراتیها حتی ادامه حکومت عمر البشیر را که دارای ریشههای اندکی از اخوانیگری بودند نیز تاب نیاوردند و با نظامیان این کشور برای کودتا علیه وی همکاری کردند.
مصر
1- تداوم مبارزات ضداخوانی
دولت وفاق ملی لیبی به تفکرات اخوانی نزدیک است، گروهی که عبدالفتاح السیسی دیکتاتور فعلی مصر با کودتا اصلیترین شاخه آن یعنی «اخوانالمسلمین مصر» را در سال 2013 ساقط کرده است. پس از کودتا علیه محمد مرسی، رئیسجمهور اخوانی مصر روابط آنکارا با دولت کودتا بهشدت تیره شد و از آن پس رهبران دو کشور بهصورت دورهای با یکدیگر وارد جنگ لفظی میشوند. با چنین مختصاتی قاهره با مدیریت السیسی و دیگر نظامیان نمیتواند شاهد حضوری دولتی اخوانی تحتحمایت ترکیه در مرزهای طولانی خود در سمت غرب باشد، برای دولت نظامیان در مصر خشکشدن ریشههای اخوانالمسلمین در مناطق پیرامونیشان امری مطلوب بهشمار میرود.
2- حضور در لیبی برای کسب منافع و کمک
لیبی یک زمین بازی جهانی است که مصر با حضور در آن میتواند از مواهب آن بهرهبرداری کند. کشورهای زیادی از آمریکا، روسیه، کشورهای اروپایی و منطقهای در بحران این کشور درگیر هستند. حضور مصر در بازی لیبی میتواند کمکهای مالی و نظامی را از کشورهای ثروتمند حامی خلیفه حفتر مانند عربستان سعودی و امارات بهسمت قاهره روانه کند.
فرانسه
1- مبارزه با اسلام سیاسی
فرانسه بهدلایل تاریخی نفوذ گستردهای در شمال آفریقا داشته و تعداد زیادی از مسلمانان این منطقه به فرانسه مهاجرت کردهاند، این گروهها گرچه تا حد زیادی تحتتاثیر فرهنگ فرانسه قرار گرفتهاند، بهطور کامل جذب جامعه این کشور نشدهاند و همچنان خود را مسلمان میدانند. حضور اسلام سیاسی از طریق تفکرات اخوانالمسلمین در مرزهای اروپا میتواند باعث تحریک جمعیتهای مسلمان در اروپا و بهویژه فرانسه شوند. بههمین دلیل پاریس میخواهد با کمک به خلیفه حفتر اسلامگرایان را در طرابلس سرکوب کند.
2- حضور در بازار انرژی لیبی
شرکتهای نفتی فرانسه مانند توتال حضوری گسترده در بازار نفت دارند. پاریس میکوشد با استفاده از نفوذ سیاسی و نظامی خود شرکتهای این کشور را در کسب سهم از بازار نفت یاری کند. از بین کشورهای حامی خلیفه حفتر فرانسه دارای تکنولوژیهای پیشرفته برداشت و پالایش نفت است که حتی دیگر کشورهای جهان نیز از آن برخوردار نیستند. درصورت پیروزی خلیفه حفتر شرکتهای فرانسوی میتوانند با شراکت و تامین مالی عربستان و امارات دست به توسعه میادین نفتی لیبی بزنند.
3- افزایش نفوذ در شمال آفریقا
لیبی بهصورت مستقیم تحت نفوذ فرانسویها نبوده، اما قرار داشتن آن تحت نفوذ رقبا در گذشته موجب شده است آنها از مسیر لیبی مناطق تحت کنترل فرانسه در شمال آفریقا مانند تونس را مورد تهدید قرار دهند. حذف کردن دولت اخوانی طرابلس و محدود کردن نفوذ ترکیه در غرب لیبی میتواند منطقه تحت نفوذ فرانسه در شمال آفریقا را همچنان خالی از رقبا نگه دارد.
* نویسنده: سیدمهدی طالبی، روزنامهنگار