کد خبر: 42384

عطاءالله بیگدلی:

غلبه حاشیه بر متن

اشتباه آنجایی بود که حاشیه بر اینها غلبه کرد. حاشیه بر روابط حاکمان حاکم شد و تعاون و همدلی بین مسئولان را از بین برد. در رخ دادن آن وضع، همه مقصر بودند.

به گزارش «فرهیختگان آنلاین»، عطاءالله بیگدلی، استادیار دانشگاه امام صادق (ع) طی یادداشتی در روزنامه «فرهیختگان» نوشت: دولت نهم و طیفی از بچه‌های انقلابی، ارزشی و مومنی که منجر به ظهور سوم تیر 84 شدند، یک رویکرد سلبی نسبت به 16 سال قبل از سال 84 داشتند. این مساله خیلی مهم است و نباید آن را کوچک شمرد.

    تفکر و حکمرانی، عدم تقدم نظر بر عمل

مباحث فکری و تاریخ علم، تاریخ حکمرانی و مطلوبیت های حکمرانی، تقدم تئوری بر عمل را تایید نمی‌کند. کدام تمدن و وضعیت اجتماعی ابتدا به‌ساکن یک تئوری داشته و بعدا دست به عمل زده است؟ هیچ تحول بزرگی تئوری پیشینی نداشته است. [البته] یک‌سری رویکردهای کلی وجود داشته، منتها تئوری نبوده بلکه فهم‌های کلی از مسائل جهان بوده که در عمل به‌منصه ظهور رسیده است. تئوری‌ها واگویه عمل یک‌سری افراد هستند و نسبت به عمل، جنبه پسینی دارند. اگر تاریخ تئوری‌های اقتصادی و علوم‌سیاسی در غرب را بخوانید، می‌بینید که یک‌سری افراد براساس رویکردهایی کلی عمل کرده‌اند و بعدا برخی دانشمندان آن را تئوریزه و منقح کرده‌اند. اینکه اول ما باید تئوری داشته باشیم و بعد عمل کنیم، در حکمرانی زیر سوال است و چنین چیزی علاوه‌بر اینکه مطلوب نیست ممکن هم نیست.

عمل براساس ایده و رویکرد شکل می‌گیرد و تئوری‌ها پسینی‌اند و معمولا 20 سال تا 50 سال بعد، عمل تئوریزه می‌شود. مثال‌های متعدد اقدامات دولت نهم را که بررسی کنید، می‌بینید در‌مجموع تجربیات خیلی خوبی اتفاق افتاده است.

    دولت فعلی پس از هفت سال به رویه‌های دولت‌های نهم و دهم بازگشته

دولت فعلی که ادعای کار علمی و تئوری و به‌روز بودن در جهان دارد، بعد از چندین سال معطل کردن کشور، در‌حال احیای همه ایده‌های دولت قبل است. از سهمیه‌بندی بنزین و هدفمندی یارانه‌ها گرفته تا مسکن مهر و... . در چند ماه گذشته، تندترین الفاظ میان مقامات کشور و دولت آمریکا مبادله شده که در دولت قبل سابقه نداشته است. بعد از 7 سال همه آنچه نسبت به آن با رویکردهای انتقادی نگاه می‌شد و علیه آن تبلیغ شده بود، در‌حال احیاست و این نشان‌دهنده آن است که آنها پربیراه نبودند.

البته هر تجربه بشری شکست‌ها و پیروزی‌هایی به‌همراه داشته، اما مساله این است که این تجربه، تحول و تغییری ایجاد کرده است و طرح جدیدی ارائه داده که خیلی از کارشناسان با آن موافق و خیلی‌ها مخالف بودند، اما دولت نهم و دهم جرات تصمیم‌گیری داشت و آن را اعمال کرد که خوبی‌ها و بدی‌هایی هم داشته است. اتفاقا بعدا فهمیدیم که هر مساله چه استلزاماتی دارد که باید آن را رعایت می‌کردیم و از این رهگذر به تجربه ما افزوده شد.

به‌نظر من خیلی از سیاست‌ها و تاکتیک‌هایی که ما داشتیم به این معنا نیست که ماهیت جمهوری اسلامی عوض شده و بلکه آنها صرفا یک تاکتیک بود. روشن است که وقتی شرایط متفاوت می‌شود، انسان نیز تصمیمات متفاوتی می‌گیرد.

    منشأ مشکلات

به‌نظر من احمدی‌نژاد و تیمش از اواسط دولت بیش از اینکه تغییر کنند، دچار اشتباه شدند. گرفتار شدن به حاشیه‌ها و فراموش کردن اهم و مهم از سوی همه طرفین درگیر، باعث پدید آمدن آن شرایط شد. مساله این است که همه اشتباه کردند. رهبر انقلاب چند‌بار تذکر دادند که مسائل را اهم و مهم کنید. نه احمدی‌نژاد و نه مخالفانش این توصیه را گوش ندادند. تجربه این 40 سال نشان داده که هر‌کس از توصیه‌های رهبری فاصله بگیرد، دیر یا زود ضربه آن را می‌خورد. این ضربه را هم احمدی‌نژاد و هم اصولگرایان -به‌واسطه از دست دادن دولت و مجلس- خوردند. 10 سال است که حرکت پیش‌رونده کشور را نمی‌بینیم و این سال‌ها را از دست داده‌ایم. جریان‌های سیاسی که یک سر آن احمدی‌نژاد بود، اهم و مهم را فراموش کردند و به دعوای با هم پرداختند. کار بر زمین ماند و روابط انسانی نادرست بین آنها حاکم شد و رهبری هرچه تلاش کردند که این دعوا رخ ندهد، متاسفانه رخ داد و این دعوا انرژی‌های ما را از بین برد.

سیاست‌های دولت نهم و دهم در حوزه اقتصاد و مسکن و فرهنگ و سیاست خارجی و...  کمابیش قابل دفاع بودند کمااینکه می‌بینید این سیاست‌ها، دوباره خود را احیا می‌کنند. مشکل اینها نبود. این هشت سال نشان داد که گفتار رقیب، کشور را به نقاط خیلی خطرناکی مانند جنگ می‌کشاند. اصل آن سنخ حکمرانی و نوع ارتباط با مردم نشان داد که انقلاب اسلامی از آن جنس است. اشتباه آنجایی بود که حاشیه بر اینها غلبه کرد. حاشیه بر روابط حاکمان حاکم شد و تعاون و همدلی بین مسئولان را از بین برد. در رخ دادن آن وضع، همه مقصر بودند.

احمدی‌نژاد و تیم همراه او، از یک‌جا به بعد، دیگر راه گفت‌وگو را بستند و البته طرف مقابل هم همین رویه را پیش گرفت، و این دو طرف، به جنگ افتادند. اصرار طرفین بر اشخاص -که می‌شد خیلی بر آنها اصرار نداشت و به‌راحتی می‌شد از آن عبور کرد- مشکل را بیشتر کرد.

رهبری در آن دوره دائما به دولت و... تذکر می‌دادند و دقیقا به این خاطر که آن تذکرات شنیده نشد، مساله تشدید شد و تبعاتی به‌همراه داشت. «غلبه حاشیه بر متن» و «غلبه مهم بر اهم» باعث شد که شرایط به آنجا برسد، [به‌عبارت دیگر] لج‌بازی طرفین بر سر قدرت کار را به آنجا رساند. این نوع کنش باعث شد که دولتی بر سر کار بیاید که نتیجه‌اش توقف کامل در پیشرفت کشور بود. آن بخش فعال و تحول‌خواه جمهوری اسلامی به بخش‌هایی مانند سپاه و فناوری‌های نظامی و... پیوست و به آن محدود شد و به همین وضع اقتصادی -بیکاری، تورم، مسکن، شاخص‌های عدالت و ضریب جینی و...‌- که شاهد هستیم، رسیدیم. برآمدن دولت بی‌عملی مثل دولت یازدهم حاصل حاشیه‌سازی‌هایی بود که در دوران دو سال آخر دولت دهم احمدی‌نژاد رخ داد که در این امر هم همه دخیل بودند.

در 10 سال گذشته می‌بینید که تقریبا هیچ طرح تحولی ایجاد نشده است و هیچ انرژی‌ای برای بهبود شرایط صرف نشده و دولت با برداشت از صندوق ذخیره و فروش نفت صرفا توانسته است تبعات چند بحران را مدیریت کند.

در این روند شعارها و سرمایه‌های انقلاب هم مصرف شد. تمام کسانی که در صحنه بودند شعارهای انقلاب را مصرف کردند. هیچ‌کس مسئولیت خود را قبول نمی‌کند که چه اشتباهی کرده است؛ چه احمدی‌نژاد و چه دیگران. شرایطی پیش آمد که سرمایه‌های انقلاب مصرف شدند. هم احمدی‌نژاد و هم اصولگرایان و هم ما در این قضیه مقصر بودیم.

    راه‌حل در تعامل ایمانی و روابط اخوانی است

مساله آن‌گونه حل می‌شود که ما خود را جزء مقصران بدانیم و فکر کنیم که چرا ما نتوانستیم آن روابط برادرانه و روابط خوب دولت نهم را حفظ کنیم. ما به یک اختلاف داخلی برخوردیم و این اختلاف داخلی ضربه‌ای به انقلاب زد. راه‌حل آن، این است که بتوانیم این اختلافات را حل کنیم. روابط اخوانی و تعامل ایمانی باید بین ما برگردد، اگر بازگردد، آن سرمایه‌ها هم به‌راحتی بازمی‌گردد.  قلوب مسئولان و مومنین اگر اصلاح شود و اگر رابطه بین خود را درست کنند، رابطه بین مسئولان و مردم هم درست می‌شود. بزرگ‌ترین رکن سرمایه اجتماعی، اعتماد است به‌طوری که بدانیم طرف مقابل به ما دروغ نمی‌گوید. البته مهم‌ترین سرمایه‌هایی که انقلاب داشت و از دست رفت، در این دو دولت اخیر از دست رفته است.   خط قرمز هر سیاستمداری در جمهوری اسلامی این است که دروغ نمی‌گوید و اعتماد مردم را خدشه‌دار نمی‌کند و اگر اشتباهی کرد، بر آن گردن می‌نهد، این رفتار است که سرمایه اجتماعی ایجاد می‌کند. عموم مردم صداقت را می‌فهمند. اما اگر از دایره صداقت فاصله بگیرید کار خراب می‌شود. ما باید نگران از دست رفتن سرمایه اجتماعی به‌خاطر سخنان [و رفتار] غلط‌مان باشیم.

 

مرتبط ها