به گزارش «فرهیختگان آنلاین»، دولتها همواره در پی بهحداکثر رساندن قدرت خود در نظام بینالملل هستند و برای نیل به این مهم دست به رقابت با دیگر بازیگران میزنند. به این سبب که افزایش قدرت، رابطه تنگاتنگی با جایگاه دولتها در نظام بینالملل و افزایش ضریب امنیتی آنها در سطوح مختلف ملی، منطقهای و بینالمللی دارد. اگر این افزایش قدرت در سطح منطقهای عملیاتی شود، منجر به رقابت شدید بین بازیگران آن منطقه میشود، بهگونهای که آنها بخش هنگفتی از درآمدهای ملی خود را صرف هزینههای نظامی میکنند. در عرصه سیاست بینالملل، خلیجفارس با توجه به نقشی که در انتقال انرژی در جهان ایفا میکند، مورد توجه بسیاری اندیشمندان و سیاستگذاران بوده است. همین اهمیت باعث شده در خلیجفارس علاوهبر قدرتهای منطقهای، قدرتهای بینالمللی نیز حضور فعالی داشته باشند. در این میان پرسش مهم، نقش ایران در خلیجفارس است. تهران در مقایسه با دیگر کشورهای خلیجفارس در چه جایگاهی از رتبهبندی قدرت قرار دارد و آیا از منظر رئالیسم تهاجمی میتواند بهعنوان هژمون منطقه خلیجفارس مطرح باشد؟ در این مقاله به بررسی توانمندیهای مادی کشورهای خلیجفارس جهت نقشآفرینی منطقهای و جهانی در تعاملات بینالمللی براساس آمارهای سال 2020 پرداخته شده است. خلیجفارس یکی از مناطق راهبردی و ژئوپلیتیک جهان است که برخی نیز آن را هارتلند جدید جهان نامیدهاند. همین موضوع زمینهساز حضور و نقشآفرینی دول استعماری و تحولات بنیادین بسیاری در واحدهای سیاسی پیرامون از بعد جغرافیای سیاسی خلیجفارس بوده است.
ممانعت آمریکا از شکلگیری قدرت در خلیجفارس
خلیجفارس با داشتن منابع فراوان انرژی همواره مورد نزاع قدرتهای جهانی و منطقه بوده است. طی سالهای اخیر آمریکا با ایجاد توازن از راههای مختلف ازقبیل جنگ ایران و عراق، حمایت از عربستان و دخالت مستقیم مانع از شکلگیری قدرت مسلط منطقهای بر خلیجفارس شده است. درواقع عدم حضور قدرتهای مداخلهگر در راستای اهداف ایران و عدم شکلگیری قدرت مسلط بر خلیجفارس در راستای اهداف قدرتهای جهانی بهویژه آمریکا قابلتعریف است.
رفتار کشورها در رئالیسم تهاجمی
رئالیسم از آغاز شکلگیری رشته روابط بینالملل، نظریه غالب سیاست جهانی بوده، زیرا توضیح بسیار موثری درباره وضعیت جنگ در نظام بینالملل ارائه داده است. هسته مشترک فکری همه رئالیستها به ترتیب خودیاری، دولتگرایی و بقاست. در دهه1970 مکتب نئورئالیسم جای رویکرد واقعگرایی را گرفت. نوواقعگرایان ضمن تاکید بر فقدان اقتدار مرکزی در نظام بینالملل، سطح تحلیل را از دولتها به نظام بینالملل ارتقا دادند. درهمینراستا، پژوهشگران مطالعات امنیتی دو برداشت از نوواقعگرایی را بهصورت «واقعگرایی تهاجمی» و «واقعگرایی تدافعی» ارائه کردند. این سوال که آیا هدف اصلی دولتها ایجاد امنیت است یا افزایش قدرت، باعث شکلگیری دوگروه رئالیست یعنی رئالیستهای تدافعی و رئالیستهای تهاجمی شده است. رئالیستهای تدافعی مانند کنت والتز و جوزف گریکو معتقدند دولتها امنیت را هدف اصلی دانسته و درنتیجه بهدنبال آن میزان از قدرت هستند که بقای آنان را تضمین کند. طبق این دیدگاه، دولتها بازیگران دفاعی هستند و بهدنبال به حداکثر رساندن قدرت خود نیستند، بهویژه وقتی که این عمل بهمعنی به خطر انداختن امنیت آنها باشد. درمقابل، نظریه رئالیسم تهاجمی هدف دولتها را رسیدن به جایگاه هژمونیک در نظام بینالملل دانسته است. جان مرشایمر، نظریهپرداز برجسته رئالیسم تهاجمی معتقد است دولتها در جهانی زندگی میکنند که سرشار از تهدیدات است و واحدهایی هستند که تمایل دارند قدرت خود را به حداکثر برسانند تا بتوانند به بقای خود ادامه دهند. هدف اصلی هر دولتی این است که سهم خود را از قدرت جهانی بهحداکثر برساند، که این به معنای کسب قدرت به زیان دیگران است. ماهیت قدرت از منظر رئالیسم تهاجمی در کسب توانمندیهای نظامی و اقتصادی خلاصه میشود.
از دیدگاه اندیشمندان رئالیسم تهاجمی، پایه و اساس قدرت بر منافع و قابلیتهای ویژهای که یک دولت در اختیار دارد استوار است. درنتیجه توازن قدرت تابعی از مجموعه سرمایهها و داراییهای ملموس و واقعی مانند یگانهای رزمی و تجهیزات نظامی است که هر دولتی در اختیار دارد. اساسا رئالیستهای تهاجمی قدرت را در چارچوب مسائل نظامی تعریف میکنند، زیرا معتقدند زور و قدرت نظامی ابزار نهایی و غایی در سیاست بینالملل است. در این میان به مفاهیمی مانند قدرت بالقوه و قدرت بالفعل نیز توجه شده است. از همین روی قدرت بالقوه یک دولت بستگی به میزان جمعیت و ثروت آن دارد. همین دو عنصر اساسی عامل و سنگ بنای سازنده قدرت نظامی هستند. رقبای ثروتمند که جمعیت زیادی دارند، همواره از توانایی ایجاد نیروی نظامی عظیم و نیرومند برخوردارند. در ادامه نیز قدرت بالفعل یک دولت در ارتش (نیروی زمینی) و نیروهای هوایی و دریایی که مستقیما آن را حمایت میکنند، نهفته است. جهت پاسخ به سوال اصلی این نوشتار در ادامه به بررسی و مقایسه تواناییهای بالقوه و بالفعل 6کشور خلیجفارس شامل جمهوری اسلامی ایران، عراق، عربستانسعودی، کویت، قطر و امارات متحده عربی پرداخته شده است. در انتها نیز به رتبهبندی و جایگاه این کشورها از لحاظ قدرت نظامی در منطقه خاورمیانه پی میبریم.
مقایسه تواناییهای بالقوه و بالفعل کشورهای حاشیه خلیجفارس
دو مرکز مهم جهانی انرژی خلیجفارس و خزر در همسایگی ایران است. در اختیار داشتن 9درصد ذخایر نفتی و بیش از 15درصد ذخایر گازی جهان و قرار داشتن در حاشیه خلیجفارس، موقعیت ژئوپلیتیک منحصربهفردی است که نمیتوان آن را نادیده گرفت. ایران جایگاه دوم نفت را پس از عربستان و جایگاه دوم گاز را پس از روسیه دارد. همچنین بهدلیل برخورداری از طولانیترین مرزها در خلیجفارس و درنتیجه تسلط بر حدود نیمی از تجارت و خرید و فروش و جابهجایی نفت جهان و موقعیت منحصربهفرد ترانزیتی بهعنوان مهمترین کشور از لحاظ موقعیت ژئوپلیتیکی در منطقه خلیجفارس است. حسین سیفزاده، عضو هیاتعلمی موسسه مطالعات خاورمیانه در واشنگتن معتقد است کشور ایران دارای چهار مزیت موقعیتی یعنی اتصال به موقعیت برّی اوراسیا، موقعیت بحری دارای سواحل طولانی در خلیجفارس و دریای عمان، در اختیار داشتن تنگه استراتژیک هرمز و توان حمله به خشکیهای اطراف است. علاوهبر این موارد سختافزاری ایران متشکل از جمعیتی نسبتا متخصص، دارای اهداف بلندمدت و علاقهمند به پیشرفت است، بنابراین ایران از موقعیت نظامی نیز برخوردار است.
شاخصهای جمعیتی کشورهای حاشیه خلیجفارس
جغرافیا و جمعیت ایران وضعیت برتر طبیعی و عمق استراتژیک لازم را برای آن کشور بهوجود آورده است. عراق در دهههای 70 و 80 توان رقابت با قدرت ایرانیان را داشت، اما در سایه یک نظامیگری غیرقابلاتکا بر جامعه و اقتصاد آن کشور آن را از دست داد. کشورهای شورای همکاری خلیجفارس از قدرت مالی و ذخایر سوخت فسیلی بسیار عظیمی برخوردارند، اما در تبدیل آن به چنان وزن استراتژیکی که بتوانند هماوردی برای قوای نظامی ایران باشند ناتوان بودهاند. در جدول ۱ به مقایسه شاخصهای جمعیتی کشورهای حاشیه خلیجفارس پرداخته شده است. رئالیسم تهاجمی به جمعیت بهعنوان یکی از عناصر بالقوه قدرت نگاه میکند. از این لحاظ جمهوری اسلامی ایران در منطقه خلیجفارس دارای بزرگترین میزان جمعیت بوده که این امر خود به ایران مزیتهای ویژهای را نسبت به دیگر کشورهای خلیجفارس بخشیده است. ایران با جمعیت کنونی خود به نسبت نیز در سایر زمینهها مانند نیروی انسانی قابل سرویس، مناسب برای خدمت، نیرویی که سالانه به سن نظامی میرسند و از همه مهمتر پرسنل فعال خط مقدم دارای بالاترین رتبه است.
شاخصهای انرژی کشورهای حاشیه خلیجفارس
در ارتباط با منابع نفتی و میزان تولید و مصرف روزانه و همچنین میزان ذخایر اثباتشده نفت نیز ایران دارای موقعیت ویژهای در خلیجفارس است. بهگونهای که با داشتن 158میلیارد و 400 میلیون ذخایر اثباتشده نفت در رتبه دوم بعد از عربستانسعودی با ذخایر 266 میلیارد بشکهای قرار دارد. این درحالی است که کشورهای عراق، امارات، کویت و قطر مطابق با آمار جدول شماره2 بهترتیب در رتبههای سه تا ششم قرار دارند. میزان برداشت روزانه کشورهای عراق و عربستان از ایران بیشتر است، همچنین میزان برداشت کشورهای قطر، امارات و کویت در مقایسه با ایران به نسبت جمعیت اندک، قابلتوجه است. درواقع بهرهبرداری بالای کشورهای حاشیه خلیجفارس بهویژه در قسمت برداشتهای مشترک در شرایطی که ایران تحریم است یک تهدید اساسی است. اهمیت نقش نفت در مراودات کشورهای خلیجفارس بهخاطر تاکید بر همکاریهای انرژی، اقتصادی و هماهنگیهای وسیع سیاسی است که میتواند زمینهساز اعتمادسازیهای عمیق در منطقه شود.
هزینههای نظامی کشورهای حاشیه خلیجفارس
از عناصر بالقوه قدرت از منظر رئالیسم تهاجمی، ثروت است که میتوان میزان آن را از طریق محاسبه میزان ذخایر طلا و ارز کشورها بهدست آورد. در این رابطه نیز ایران پس از عربستانسعودی دارای رتبه دوم (با ذخایر120میلیارد و 600 میلیون دلار) است. میزان این ذخایر تا حدودی ارتباط مستقیمی به ذخایر اثباتشده نفت و میزان تولید و فروش روزانه آن بستگی دارد. مطابق با آمار ارائهشده در جدول شماره3 عراق، امارات، کویت و قطر در رتبههای بعدی قرار دارند. از سوی دیگر ایران پایینترین میزان از بدهی خارجی را در کشورهای خلیجفارس طبق آمار فوق به خود اختصاص داده است. میزان بودجه دفاعی کشورها نیز در بالا بردن قدرت کشورها از اهمیت فراوانی برخوردار است. از بین کشورهای خلیجفارس، عربستانسعودی بالاترین میزان بودجه دفاعی را به خود اختصاص داده است. در همینراستا، امارات، ایران، عراق، کویت و قطر از این منظر در رتبههای بعد از عربستانسعودی قرار دارند.
قدرت نظامی کشورهای حاشیه خلیجفارس
استفاده از توانمندیهای بالقوه در عمل دارای اهمیت مضاعف است، چراکه در میدان عمل با محدودیتها و شرایط محیطی نظام بینالملل ازجمله ساختار مواجهیم که خود تعیینکننده رفتار خاص برای بازیگران در چارچوب رئالیسم تهاجمی است. در ادامه به توانمندیهای بالفعل ایران و کشورهای خلیجفارس پرداخته شده است. تجربه نزدیک به یک قرن اخیر نشان میدهد بیگانگان همواره به بهانه امنیتسازی در خلیجفارس عامل ناامنی و بحرانسازی در منطقه بودهاند. باتوجه به اهمیت آبراههای دریایی در عرصه اقتصاد دریایی و گستردگی تردد کشتیهای تجاری و نفتکشها در دریاها؛ تامین امنیت دریایی یک ضرورت است. ایران در زمینه نیروی دریایی نیز قدرتمندتر از کشورهای منطقه خلیجفارس است. همانگونه که در آمار جدول شماره 4 آمده مجموع قدرت ایران 398 است. از این نظر عراق، قطر، امارات، کویت و عربستان در رتبههای بعد از ایران قرار میگیرند.
توان دریایی و لجستیکی کشورهای حاشیه خلیجفارس
با توجه به قدرت بالقوه و تحقق گزارههای قدرت بالفعل درباره جمهوری اسلامی ایران، نیروی دریایی جایگاه قدرتمند خود را در عرصه صیانت از آبهای ایران تثبیت کرده است. همچنین در انجام ماموریتهای دریایی در آبهای بینالمللی با اقتدار مشارکت داشته و بهعنوان تکیهگاهی اطمینانبخش در موضوع امنیت دریاها و اقیانوس شناخته میشود. ایران دارای امکانات و تجهیزات لجستیکی ویژهای است که بهصورت عینی و بالفعل برتری قابلتوجهی نسبت به دیگر کشورهای رقیب در خلیجفارس بهویژه عربستانسعودی و عراق دارد. همانگونه که مرشایمر نیز اذعان دارد میزان جمعیت و ثروت یک کشور مهمترین عامل در تولید قدرت بالقوه است که این مورد درخصوص ایران کاملا گویاست، مثلا ایران دارای30 میلیون و 500 هزار نیروی کار است که این نیروی کار خود بهعنوان عنصر بالفعل در تولید قدرت ایران است. از نظر توان ناوگان بازرگانی نیز ایران دارای جایگاه اول در منطقه است. ایران از نظر فرودگاههای قابل سرویس نیز دارای بیشترین تعداد فرودگاه است. از نظر پوشش راهآهن نیز ایران دارای بیشترین میزان پوشش راهآهن در مقایسه با کشورهای منطقه است. سایر کشورهای منطقه یا پوشش راهآهن ندارند یا آماری در این زمینه در دست نیست. از نظر میزان پوشش جادهای نیز بعد از عربستان، ایران دارای بیشترین میزان پوشش جادهای بوده که در جدول شماره 5 نشان داده شده است. درنتیجه از نظر لجستیکی ایران روی هم رفته دارای جایگاه اول در بین کشورهای منطقه خلیجفارس است. این مصادیق بیانگر قدرت بالفعل ایران نسبت به دیگر کشورها در این زمینه است.
توان هوایی کشورهای حاشیه خلیجفارس
ایران در زمینه نیروی هوایی شامل تعداد هلیکوپترها (فارغ از نوع آنها) نیز در وضعیت مناسب و نه ایدهآل قرار دارد. در این زمینه ایران با داشتن 509 مجموع قدرت نیروی هوایی و 100 فروند هلیکوپتر در جایگاه سوم قرار دارد. از این نظر عربستان و امارات دارای برتری نسبت به ایران هستند. آنچه به عناصر جغرافیایی، منابع طبیعی و قابلیت صنعتی اهمیت واقعی میبخشد، آمادگی نظامی است. قدرت ملی هر کشور بستگی مستقیم با وضعیت، توان و آمادگی نیروهای مسلح دارد. ایران با در اختیار داشتن نیروهای مسلح قوی و همچنین حمایت مردمی در قالب تشکل بسیج بهنوعی سازماندهی شده است که دشمنان نتوانند چشم طمع به خاک ایران داشته باشند. همچنین ایران از لحاظ سه عامل مهم در بخش نظامی یعنی برخورداری از نیروی نظامی نیرومند و بزرگ، برخورداری از تاسیسات، صنایع و تکنولوژی پیشرفته نظامی و برخورداری از روحیه قوی و تجربه کافی وانگیزه برای جنگیدن از موقعیت مناسبی برخوردار است. همه مقایسههای فوق بین ایران و کشورهای خلیجفارس درحالی صورت گرفته که جز ایران، عراق و کویت هیچکدام از دیگر کشورهای حاشیه خلیجفارس سابقه تجاوز به خاک خود را ندارند. در این میان کشور ما بیشترین خسارت را از جنگ متحمل شده است. طبق نظریات مرشایمر بهترین راه برای ایجاد موازنه قدرت زمینی، به حداکثر رساندن سهم قدرت نظامی است که خود را در نیروهای زمینی و دریایی قدرتمند نشان میدهد. هرچند آماری از نیروی نظامی فعال و آماده در ابتدا ارائه شد، اما باید به تجربیات تاریخی و سایر عوامل اقتصادی، اجتماعی و سیاسی جهت حضور افراد در مواقع ضرورت توجه داشت. تجربه جنگ تحمیلی هشتساله به ما نشان داد که عملا نیروی نظامی یک کشور با تکیه بر آنچه تصور شده با آنچه در واقعیت محقق میشود، تفاوت بسیاری دارد که پرداختن به آن از عهده این نوشتار خارج است.
هژمونی در خلیجفارس هموارکننده حضور در سایر مناطق جهان
در این پژوهش با بررسی 34 فاکتور- علاوهبر فاکتورهای فوق مساحت، خط ساحلی، مرز مشترک و آبراه- در ارتباط با تواناییهای بالقوه و بالفعل کشورهای خلیجفارس که از سایت GFP برگرفته شده، ضمن مقایسه فاکتورهای چند دهگانه فوق، رتبهبندی قدرت کشورهای خلیجفارس نیز بهترتیب مشخص شده است. باید به این نکته توجه کرد که سایت مذکور فاکتورهای قدرت 68 کشور را در سطح جهانی مقایسه و رتبهبندی کرده است. طبق این رتبهبندی ایران با رتبه 14 جهانی رتبه بالاتری نسبت به کشورهای عربستانسعودی، امارات متحده عربی، عراق، کویت و قطر به ترتیب با رتبههای 17، 45، 50، 85 و 90 قرار گرفته است. حال از این مقایسه میتوان به این نتیجه دست یافت که رتبهبندی کشورهای منطقه خلیجفارس درحالحاضر به این شکل است که ایران دارای رتبه اول و کشورهای عربستانسعودی، عراق، امارات متحده عربی، کویت و قطر به ترتیب در رتبههای دوم تا ششم قرار دارند. البته باید به این مورد نیز اشاره کرد که کشورهای عمان و بحرین بهترتیب در رتبههای هفتم و هشتم جای میگیرند، هرچند در اینجا به آنها پرداخته نشده است. طبق دادههای ارائهشده جمهوری اسلامی ایران دارای بیشترین قدرت بالقوه و بالفعل جهت اکتساب جایگاه هژمونیک در خلیجفارس است. اما چرا در عمل شاهد تحقق این امر نیستیم؟ در پاسخ میتوان به مهمترین عامل یعنی منطق قدرتهای بزرگ اشاره کرد که طی آن قدرتهای بزرگ از شکلگیری قدرت مسلط در مناطق مختلف پیشگیری میکنند. مرشایمر در توضیح چگونگی حفظ وضع موجود و تغییر راهکارهایی ارائه داده است که بهصورت ملموس در منطقه خلیجفارس شاهد تحقق آنها بودهایم، ازجمله استراتژیهای قدرتهای بزرگ بهویژه آمریکا برای پیشگیری از قدرت ایران ایجاد موازنه و احاله مسئولیت بوده است. در تداوم این دو استراتژی میتوان به نقش عراق در جنگ تحمیلی جهت ایجاد موازنه و نقش عربستان در ادامه جهت رقابت و موازنه با ایران اشاره کرد. همین امر درباره سایر قدرتهای بالقوه ازجمله چین با حمایت آمریکا از هند در سایر نقاط جهان قابل تطبیق است. آمریکا بهدنبال افزایش نفوذ ایران در منطقه از سال 2001 مستقیما و با به راه انداختن جنگهای عراق و افغانستان وارد منطقه خلیجفارس شد تا به تغییرات متناسب با منافع خود دست یابد.
طی چنددهه اخیر نیز با وضع تحریمهای مختلف بهصورت یکجانبه و چندجانبه به پیشگیری از تسلط ایران در منطقه پرداخته است. به نظر میرسد یکی از دلایل بیتفاوتی آمریکا نسبت به صادرات انرژی از ایران به ونزوئلا، آگاهی واشنگتن از قدرت دریایی و هژمونی ایران در خلیجفارس است. حال براساس بررسیهایی که بهصورت آمار و ارقام در رابطه با توانمندیهای کشورهای منطقه خلیجفارس ارائه شده، میتوان نتیجه گرفت که ایران درمجموع و با ترکیب تواناییهای بالقوه (قدرت اقتصادی و اجتماعی) و بالفعل(قدرت نظامی) از موقعیت برتری نسبت به دیگر کشورها برخوردار است. با در نظر گرفتن این جایگاه بهصورت بالقوه این ظرفیت بهعنوان قدرت هژمون در منطقه خلیجفارس برای بازیگری و ایفای نقش مسلط برای ایران مهیا شده است. پس طبق مفاهیم رئالیسم تهاجمی ایران تنها کشوری است که در منطقه خلیجفارس از تواناییهای لازم بهمنظور ایفای یک نقش مسلط برخوردار است و بهعنوان هژمون بالقوه خلیجفارس شناخته میشود. دلایل دیگری نیز برای استدلال فوق قابل استناد است. برآوردهای سایت (globalfirepower. com) به توضیح در ارتباط با توانمندیهای نظامی 68 کشور جهان ازجمله کشورهای منطقه خلیجفارس پرداخته است که مطابق آن ایران یک ارتش دائمی بزرگ را برای چندین دهه نگهداری میکند و اخیرا به توسعه و تولید داخلی دست زده است.
* نویسنده: محمدعلی رحیمینژاد، دانشجوی دکتری روابط بینالملل دانشگاه علامه طباطبایی