کد خبر: 42051

محمد زعیم‌زاده:

حجاریان و داغ ننگ رادیکالیسم

راز رادیکالیسم حجاریان و رفقا هم در همین پیش‌بینی معکوس تاجزاده نهفته است، همین اعداد می‌گویند چک سفید امضایی که داده بودید برگشت خورده است، سرکنگبینِ رادیکالیسمِ بی‌آرمان صفرا فزوده است، حالا وقت آن رسیده فرمان را بچرخانیم.

به گزارش «فرهیختگان آنلاین»، محمد زعیم‌زاده، جانشین سردبیر در سرمقاله امروز روزنامه «فرهیختگان» نوشت: صورت ظاهر جدال این روزهای اصلاح‌طلبان کشمکش بر سر آرمان و واقعیت است یکی می‌گوید تندروی‌های رادیکال‌های اتحاد ملت و مجاهدین مسیر اصلاح‌طلبی را مسدود کرده است و دیگری می‌گوید پوزوسیون شدن و راست‌گرایی کارگزاران، اصلاحات را از نفس انداخته است، این صورت ظاهری پای جدل‌های تاریخی را هم به بحث بازکرده است، یکی شش‌دانگ پیروزی نوبرانه دوم خرداد را به اسم خلوص‌گرایی چپ‌های سابق سند می‌زند و دیگری از هوشمندی هاشمی و بدنه دولت کارگزارش می‌گوید که با سیاست‌ورزی درون سیستمی راست سنتی را در تله آفساید گذاشته است. پای شکست 84 که به میان می‌آید یکی ناغافل به میان آمدن ناگهانی هاشمی به تحریک کارگزارانی‌ها را عامل شکست می‌داند و آن دیگری لجاجت رادیکال‌ها و کاندیداتوری معین را و البته سوال مهم این است که چرا حالا و در اوجِ افول دولت ائتلافی روحانی چنین بحث‌هایی مطرح می‌شود؟

  از بازگشت به اکبر هاشمی تا بازگشت به اکبر گنجی

سعید حجاریان امروز رسما از تندروی دفاع می‌کند و اصلاح‌طلبی را دقیقا همان چیزی می‌داند که موتلف سیاسی - اقتصادی شان یعنی کارگزاران رادیکالیسم تعریف می‌کند.

حجاریان پس از تعریف اصلاح‌طلب شاخص جالبی هم معرفی می‌کند، او اکبر گنجی و مواضعش را از‌جمله مصادیق اصلاح‌طلبی می‌داند. بازخوانی دیدگاه‌های گنجی در اوج دوره دوم خرداد خصوصا مصاحبه مشهورش با تاکس اشپیگل آلمان و نکاتی که درباره امام راحل گفت خیلی سخت نیست و یک جست‌وجوی اینترنتی لازم دارد اما حجاریان چرا حالا چنین موضعی می‌گیرد؟ آیا ایستادن در این نقطه از سر آرمان‌خواهی است؟ یا حاصل انسداد در سیاست‌ورزی؟ نسخه‌ای که می‌پیچید چه نتیجه‌ای خواهد داشت؟ و باز سوال اصلی این است که چه بر سر رادیکال‌های اصلاح‌طلب آمد که از گزینه اکبر هاشمی در خرداد 93 به اکبر گنجی در خرداد 99 رسیدند؟

  چپ‌های امنیتی پای درس معلم لیبرالیسم

شیفت پارادایمی چپ‌های خط امامی از موضع استکبارستیزی و عدالتخواهی دهه 60 به ادبیات آزادی در دهه 70 و 80 را عده‌ای حاصل یک دگردیسی فکری و نظری می‌دانند، اما واقعیت این است که پشت صحنه سیاسی ماجرا قوت بیشتری از پشتوانه نظری کار دارد.

از آمریکا‌ستیزی تا آمریکا‌ستایی، از مستضعف‌نوازی تا توجیه‌گری تبعیض به‌نفع لیبرالیسم، از سانسورچی و کمربند به‌دست بودن در ارشاد تا منتفی دانستن هر نوع سیاستگذاری فرهنگی، از تخریب بیت منتظری با لودر تا قدیس‌سازی از او، از ستیز با نهضت آزادی تا ائتلاف با جبهه ملی و... همه‌و‌همه بیش از آنکه به تغییر فکری مربوط باشد به کنش سیاسی و بی‌آرمان چپ‌ها مربوط بود. چریک‌ها و امنیتی‌های پرشور دهه شصتی که راه حضور در قدرت را در آن سال‌ها، چپ‌گرایی می‌دانستند در دهه 70 وقتی دیدند در عدالت و استکبارستیزی قافیه را باخته‌اند، ادبیاتی را در پیش گرفتند که غائب همیشگی الهیات رقیب بود، آزادی کلید‌واژه نو و پر‌جذبه‌ای بود که رقیب هیچ ادعایی در آن نداشت، جریان راست در دهه 70 توجیه‌گر دولتی شده بود که به‌‌بهانه توسعه، آزادی را به مذبح فرستاده بود و چه فرصتی بهتر از این، چپ‌ها هم از انسداد گفتند و هم از مواهبش بهره بردند، دولت کارگزار شد پل پیروزی ادبیات جدید، چپ‌های نو هم انسداد را زدند و هم نمادش را عالیجناب خواندند و ردای رنگین بر تنش کردند. البته آنها این چرخش و گردش را پای منبر خود هاشمی آموخته بودند، اگر در دهه 60 برخی می‌گفتند زیر عبای فلانی داس‌وچکش است و کنایه به خطبه‌های عدالتخواهانه هاشمی می‌زدند، چپ‌ها برایش سوت‌‌و‌کف می‌زدند.

 وقتی هاشمی دولت‌دار شد، شد معلم لیبرالیسم، هاشمی جایی لیبرالیسم نخوانده بود، اما به سان یک دندانساز تجربی که بازارش از دندانپزشکان هم پررونق‌تر می‌شود، آنچنان پایه‌های لیبرالیسم را بنا نهاد که هنوز کار می‌کند، هنوز آسیه پناهی‌ها و عمران روشنی‌مقدم‌ها زیر چرخ‌های توسعه تک‌ساحتی و وارداتی له می‌شوند. چپ‌ها هم اول ناله‌ای سر دادند، اما خیلی زود شدند حامی لیبرالیسم و فاتح خرداد 76. آنها هشت سال اسب دولت را چهار‌نعل تازاندند، هرآنچه خواستند در اقتصاد و سیاست و فرهنگ انجام دادند، در اوج قدرت شعار خروج از حاکمیت دادند اما بالاخره اسب از نفس افتاد.

گردش چپ‌ها به‌سمت لیبرالیسم با فروکاستن مفهوم آزادی به آزادی‌های فردی آن‌هم تنها برای خود و نه رقبا، بایکوت کردن استقلال به‌معنای آزادی در قیاس یک ملت و انباشت ناکارآمدی در حوزه عدالت همراه شد و البته شکست بزرگ در تیر 84.

  بازگشت به رادیکالیسم پس از شکست

پراگماتیسم حلقه امنیتی دهه شصتی‌ها در سیاست اما به همین‌جا محدود نشد، شوک بزرگ شکست در 84 آنها را در بزنگاه مهم 88 به نقطه ائتلاف با هاشمی، چپ‌های سنتی و بخشی از راست کلاسیک رساند، آن‌هم بر سر گزینه‌ای که در دقیقه 90 خودش را تحمیل کرد و رئیس دولت اصلاحات را انصرافی، ائتلاف اما شکست خورد، جدال حیثیتی مغلوبه شده بود، پراگماتیست‌ها دوباره مسیر رادیکالیسم را به بدنه نشان داده‌اند، این‌بار رادیکالیسم علیه صندوق رای، رادیکالیسم علیه دموکراسی.

نسخه تجویزی چپ‌های امنیتی اما اصلاحات را به انفعال برد، بازگشت به قدرت که آنها حاضر بودند برایش هر نوع گردش فکری و سیاسی داشته باشند سخت‌تر از همیشه شده بود، اولین انتخابات مجلس بعد از 88 در غیاب رادیکال‌ها برگزار شد، مشارکت نسبتا بالا سبب شد رئیس دولت اصلاحات در ییلاق پای صندوق رای برود، رادیکال‌ها جبهه اصلاحات را منفعل کرده بودند، انفعال تا مرز ائتلاف با یک راست‌گرایی کلاسیک، انفعال تا چک سفید امضا دادن به روحانی...

  اردیبهشت 96 رادیکالیسم در توجیه ناکارآمدی

به سوال اول بحث برگردیم، حجاریان چرا حالا از تندروی دفاع می‌کند و از لزوم مرزبندی می‌گوید؟ حالا یعنی دقیقا در اوج افول روحانی. به سه سال قبل برویم انتخابات 96، حجاریان، تاجزاده، مشارکتی‌ها و مجاهدینی‌های سابق و... در توجیه دولت روحانی گوی سبقت را از همدیگر ربوده‌اند، مصطفی تاجزاده نوستراداموس شده است و در روزنامه شرق می‌نویسد: «اگر روحانی انتخابات را نبرد دلار 12 هزار تومان می‌شود، سکه 3 میلیون و پراید 50 میلیون!»

روحانی و اصلاح‌طلبان اما کاری کردند که در عرض کمتر از سه سال این اعداد حالا نه یک لولوی ترسناک، بلکه به یک آرزو تبدیل شده است.

راز رادیکالیسم حجاریان و رفقا هم در همین پیش‌بینی معکوس تاجزاده نهفته است، همین اعداد می‌گویند چک سفید امضایی که داده بودید برگشت خورده است، سرکنگبینِ رادیکالیسمِ بی‌آرمان صفرا فزوده است، حالا وقت آن رسیده فرمان را بچرخانیم.

  آرمانی در کار نیست زنده‌باد رادیکالیسم

تاریخ سیاست‌ورزی آقایان گواهی می‌دهد، نه عدالتخواهی و استکبارستیزی دهه 60، نه آزادی‌خواهی دهه 70 و 80 و نه توسعه‌گرایی نیم‌بند دهه 90، هیچ‌کدام آرمان نیستند، آرمان‌ها متغیرند و قابل تغییر و همه در خدمت یک روش و یک تاکتیک، رادیکالیسم و تند‌روی در سیاست. در خدمت همیشه بر مسند بودن؟

  رادیکالیسم، گاز دادن در کوچه بن‌بست

قمار روی روحانی جواب نداده است، عملکرد دولت به‌گونه‌ای بوده که فضای اعتراضی به‌شدت متراکم است، توصیه به رادیکالیسم در وهله اول برای جا نماندن از این فضاست و سپس تلاش برای نشان دادن یک راه‌حل برای عبور از بن‌بست سیاسی درون‌حزبی و البته ایراد کار هم همینجاست. او می‌خواهد برای فرار از ننگ داغ رادیکالیسم فضا را داغ‌تر کند، حجاریان پدال گاز ماشین در بن‌بست گرفتار شده را فشار می‌دهد، او می‌خواهد به بیمار مبتلا به کرونا ویروس کرونا تزریق کند. می‌گویند فردی نزد پزشک رفت و گفت من اختلالی دارم و شب‌ها خواب مسابقات جام‌جهانی را می‌بینم، پزشک برایش دارو تجویز می‌کرد، گفت امشب نه دکتر مسابقه فینال است.

مرتبط ها