به گزارش «فرهیختگان آنلاین»، در چند ماه اخیر در پی شیوع گسترده ویروس کرونا، جهان شاهد تغییرات و تحولات وسیعی در عرصههای مختلف سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و... بود. مسلما در دوران کرونا و پس از آن شاهد ادامه این تحولات خواهیم بود که عرصههای مختلفی از زندگی انسان را متحول خواهد کرد. در گفتوگو با دکتر بهمن ذکیپور، استاد فلسفه و عرفان در دانشگاه میجی به بررسی تحولات در پی کرونا پرداختهایم. ذکیپور، مدرس «فلسفه شرق» در موسسه معرفت و پژوهش، پژوهشگر میهمان در «مرکز بینالمللی پژوهشهای فلسفه دانشگاه تویو»، پژوهشگر میهمان در «گروه پژوهشی بررسی آثار و افکار توشیهیکو ایزوتسو» به سرپرستی دانشگاه تنری، پژوهشگر «مرکز مطالعات بودیسم و اقتصاد دانشگاه کومازاوا» و تدریس در «دانشگاه هوسو» (توکیو) را در کارنامه دارد.
شیوع کرونا وضع عادی جهان را به هم ریخته است. به نظر شما کرونا تاثیری روی انسان مدرن گذاشته است؟ چه تاثیری؟
پاسخ به سوال شما، کار چندان راحتی نیست. بهدلیل اینکه شیوع این ویروس تنها محدود به یک قاره یا یک فرهنگ نیست، بلکه مسالهای است بینالمللی و بسیار پیچیده که فرهنگهای مختلفی را درگیر خود کرده است، طبیعتا در چنین سطح گستردهای نمیتوان از انسان مدرن بهطور مطلق سخن گفت، بلکه باید از مواجهه انسانهای مدرن، بسته به چارچوب فرهنگشان، در نسبت با این ویروس گفت و شنود؛ و از این گفتوشنود بهعنوان تجربهای عام جهت حل بحرانهای آینده یاری گرفت.
بهنظرتان این تجربه عام چگونه شکل گرفته است؟
در شکلگیری این تجربه عام باید دو نکته را مد نظر داشت: یکی برنامههای از پیش تعیین شده کشورها در مواجهه با بحران، و دیگری ابتکارات یا خلاقیتهایی که کشورها در «لحظه» بهکار میگیرند تا میزان آسیب را کاهش دهند. درخصوص مورد اول میتوانم مثال روشنی از ژاپن و ایران بیاورم. میدانید که زلزله، سونامی و آتشسوزی سه بحرانی است که ژاپن از گذشتههای دور تاکنون با آن دست به گریبان بوده است. بنابراین، دولت و شرکتهای مختلف برای کاهش آسیبهای این بحرانها برنامهها یا ابزار و مصالح فراوانی را در نظر گرفتهاند. مثلا یکی از این ابزارها تولید کارتنهای مقوایی است که علاوهبر حملونقل آسان و بستهبندی اقلام مورد نیاز، توانایی حفظ دما (بهخصوص گرما) را برای مدتی نسبتا زیاد دارد، لذا با چنین ابزاری، بهطور موقت، میتوان آسیبدیدگان بلاهای طبیعی را اسکان داد، اما ژاپن، جهت پیشگیری از ورود کرونا توسط مسافرانی که از خارج وارد این کشور میشوند، همین ابزار را بهکار گرفت. به این معنی که بهدلیل تعداد بالای مسافران و پر شدن هتلهای اطراف فرودگاههای بینالمللی (بهخصوص فرودگاه ناریتا) و طولانی شدن جواب تست کرونای مسافران، این کشور مسافران از راه رسیده را در همان سالن فرودگاه و در همان کارتنهای مقوایی اسکان داد که هم از نظر اصول بهداشتی و هم از نظر احترام به مسافران (برای کشوری که قرار بود میزبان المپیک باشد) انتقادهای مختلفی را برانگیخت.
در ایران نیز مواجهه با کرونا در چارچوب امنیتی-نظامی تعریف شد. به تعبیر دیگر از آنجایی که ایران خود را کشوری همواره در معرض هجوم (نظیر تهاجم فرهنگی، تهاجم نظامی، تهاجم امنیتی و...) تعریف کرده است و تمهیدات لازم را بیشتر درجهت رفع این خطرات دیده، مواجهه با کرونا هم وارد این نوع از پیشگیریها شد. بیجهت هم نیست که در سراسر کشور و خبرگزاریهای مختلف ما در برخورد با کرونا بیشتر شاهد حضور اصطلاحات نظامی نظیر مدافعان امنیت دیروز، مدافعان سلامت روز، ستاد فرماندهی عملیات مدیریت بحران بیماری کرونا، شبهای عملیات مبارزه با کرونا و... هستیم.
از این رو میخواهم بگویم که همه کشورها در نخستین برخوردهایشان با کرونا، برای کاهش میزان آسیب آن، عمدتا از روشهای فیزیکی و از پیش برنامهریزی شده خود استفاده کردند. اما واقعیت این بود که کرونا بحرانی پیشبینی ناشده و غیرفیزیکی (بهمعنای مرسوم) بود. از این رو کشورهایی مانند کانادا، آلمان، تایوان، و موفقتر از همه اینها کرهجنوبی توانستند با ایجاد ابتکارات و خلاقیتهایی در لحظه، ابعاد سلامت و اقتصادی این بحران را تا حد امکان کاهش دهند و سریعتر برای دوران پساکرونا برنامهریزی کنند، لذا آنچه من از آن بهعنوان نوعی شکلگیری تجربهای عام در برابر کرونا یاد میکنم، ناظر به ابتکارات در «لحظه» کشورهاست که میتواند درسهایی برای دیگر سرزمینها و بحرانهای آینده داشته باشد.
آیا بحران کرونا انسان را به علم یا نهیلیسم نزدیکتر کرده یا خداباوری؟
این پرسش شما هم از آن دست سوالاتی است که سخت میتوان درباره آن اندیشید و نظر داد، چراکه طرفداران هر دو طیف از بدو شیوع کرونا تاکنون سعی کردهاند، با ادله و استدلالهای مختلف ناکارآمدی رقیب را نشان دهند و موضوع را به نفع دیدگاه خود سوق دهند، اما به نظر من یا دستکم از آنچه از این بحران دریافتهام، این سلسله بحثها و استدلالها مقطعی است و با عادی شدن شرایط جدال علم و دین بهحالت طبیعی و تاریخی خود باز خواهد گشت. مقصودم این است که از گذشتههای دور تاکنون این دو موضوع در زمینههای مختلف سر جدال با یکدیگر داشتهاند و هربار به فراخور موضوعی سعی کردهاند، گوی سبقت را از رقیب بربایند. اما درنهایت طرفداران هر یک از دو طرف با ادله و استدلالهای دیگری بر سر مواضع خود ماندهاند. درخصوص کرونا هم طرفداران علم درنهایت با کشف واکسن یا داروی درمان این بیماری به مراد خود خواهند رسید و طرفداران خداباوری هم ضمن در نظر داشتن امور الهی و معنوی جهت حفظ پارهای از اخلاقیات و تذکر به انسان نسبت به کنترل حدود خود و دست نبردن در کار جهان، از دستاوردهای علوم برای حفظ سلامت عمومی بهره خواهند گرفت. چنانکه تاکنون نیز کموبیش اینطور بوده است: بسیاری از خداباوران ضمن باور به قدرت پروردگار و امور ماورایی، خود را به دست پزشک سپردهاند، اما شفا و سلامت یا عدم آن را منوط به اراده و خواست خداوند و رضایت به رضا او دانستهاند.
فارغ از بحثهای فلسفی، بهنظرتان ویروس کرونا چه تاثیراتی بر نظم فعلی جهان خواهد گذاشت؟
در نگاه خوشبینانه صحبت از این است که جهان پس از کرونا شاهد تعامل بیشتری میان کشورها و فرهنگها خواهد بود، چراکه با در اختیار قراردادن تجربیات کشورها و فرهنگهای مختلف میتوان از بحرانهای آتی پیشگیری کرد (چیزی که پیشتر هم به آن اشاره کردم). اما فراموش نکنیم که فرهنگ امری است چندلایه و تودرتو. در سطوح کلی و عام فرهنگ (تا جایی که حیات آدمی بر زمین تضمین شود) فرهنگ این کارکرد خود را نشان خواهد داد. اما در سطوح پایینتر فرهنگ، بهخصوص مباحثی که با امور امنیت ملی، امنیت اقتصادی، آرامش اجتماعی، حفظ حیات فردی و... در ارتباط است، ما شاهد بستن شدن کشورها نسبت به یکدیگر هستیم. مثلا در ژاپن، دولت این کشور اعلام کرد که درصدد است تا بهواسطه پشتیبانی از شرکتهای ژاپنی، این شرکتها دارایی، تکنولوژی و حوزه تجاری خود را از چین به ژاپن انتقال دهند. درمورد مشابه آمریکا هم ظاهرا چنین موضعگیریای دارد.
از نظر اقتصادی هم من فکر میکنم که آینده یکراست تعلق به عالم اینترنت، هوش مصنوعی و ابداعات جدید آن دارد و شرایط اجتماعیای که کرونا بهبار آورد (نظیر دورکاری یا افزایش فروش اینترنتی)، به این روند بسیار شتاب بخشید. از اینرو، بهنظرم میآید که کشورهای توسعهیافته همزمان به دو کار دست بزنند: یکی حفاظت شدید از دستاوردهای تکنولوژیک خود (بهخصوص در زمینه اینترنت و هوش مصنوعی) و دیگری ایجاد سیاستهای شبهسوسیالیستی در اقتصاد. درمورد اول حفاظت از دستاوردهای تکنولوژی ضامن بقا و دوام هر کشور در برابر تهدیدات و بحرانهای آتی خواهد بود.
از نظر اقتصادی هم بهجهت رشد و توسعه اینترنت و هوش مصنوعی بسیاری از مشاغل و امکان تجاری یا از بین خواهند رفت یا تغییر کاربری خواهند داد. مثالی ساده را نظر بگیرید: بسیاری از افراد در تجارت سنتی اقدام به اجاره مغازه میکنند. این مغازه علاوهبر اینکه برای سازنده، مصالح فروش، کارگر و... تولید کار و درآمد کرده است، برای صاحب ملک، دفتر املاک، بیمه و... هم درآمدزایی داشته است. حال اگر ما این مغازه فیزیکی را که به تعبیر متخصصان حوزه تجارت محدود است به 80درصد مشتری گذری و20درصد مشتری دائمی، به اینترنت منتقل کنیم و با تعداد وسیعی از افراد، بدوننیاز به پرداخت هزینههای خدماتی، وارد دادوستد شویم چه اتفاقی خواهد افتاد؟ از این رو بیکاری گسترش خواهد یافت و احتمالا دولتها برای مهار یا کنترل جمعیت بیکاران، سیاستهای اقتصادی شبهسوسیالیستیای را در پیش خواهند گرفت. در چنین حالتی طبقه ثروتمند هم دیگر چندان امنیت نخواهد داشت، چراکه دولتها برای تامین هزینههای بیکاران جدید ناچارند مالیات بیشتری بر درآمد ثروتمندان ببندند تا بتوانند وظایف اولیه خود را به انجام رسانند.
از نظر اجتماعی و تحصیلی بهنظرم تغییرات گستردهتر خواهد بود. به تصورم در گام اول، بهتدریج نهادهای سنتی آموزش مانند مدرسه و دانشگاه بهجای استفاده از ساختمانهای بزرگ و پرهزینه، به جهان اینترنت نقلمکان کنند. کما اینکه طی بحران کرونا بسیاری از کلاسها، ازجمله کلاسهای خودم، بهصورت اینترنتی برگزار شد و دریچه جدیدی به آموزش از راه دور گشود. از همین رو هم بود که شرکتهای بزرگ کامپیوتری نظیر ماکروسافت، بهسرعت نرمافزارهایی را جهت تبادل و ارتباطات کاری ارائه دادند. بهعنوان تجربه شخصی میتوانم بگویم که این روش از جهات زیادی در وقت صرفهجویی بهوجود آورد و طیف وسیعی از افراد را در بر گرفت، اما همزمان از عمق آموزش کاست. با این حال در شرایط فعلی تعادلی میان آموزش سنتی و مجازی برقرار است، اما فکر میکنم که با ارتقا و گسترش نرمافزارهای مختلف، آموزش مجازی بهتدریج دست بالا را بگیرد. این مهم اگرچه به همهگیری دانش بسیار کمک خواهد کرد، اما چنانکه گفتم از عمق آن خواهد کاست.
گذشته از اینها، فکر میکنم که آموزش در نسبت با مدرسه یا دانشگاه عمومیتر خواهد شد (اتفاقی که کموبیش درحال حاضر هم رخ داده است). به این معنی که هرکس میتواند از طریق شبکههای اجتماعی در کلاسهای آنلاین یا آفلاین شرکت کند یا به تعبیر امروزیها با شرکت در برنامه یا گفتوگوهای «لایو» میان دو یا چند اندیشمند، بهطور آزاد از آخرین نظرات آنان مطلع شود. این مساله درعین اینکه ثمرات بسیاری خواهد داشت، قربانیهای خاص خودش را نیز خواهد داشت و بهنظرم بزرگترین قربانی آن علوم انسانی باشد.
چرا علوم انسانی و به چه دلیل اینطور میفرمایید؟
چنانکه پیشتر خدمتتان عرض کردم، جهان آینده، متعلق است بهدنیای اینترنت. طبیعتا در چنین حالتی شرکتهایی که در این حوزه فعالیت دارند، دست بالا را خواهند داشت و میکوشند تا نیروی بیشتر و کارآمدتری را جذب کنند. این نیروها، بهدلیل بیکاری احتمالیای که رخ خواهد داد و ترس از اخراج شدن، سعی میکنند تا حد توان مطیع اوامر شرکت باشند. ابرشرکتها نیز سعی خواهند کرد نیروهای لازم خود را بهطور مستقیم و براساس شیوه کاری و مهارتهای خود آموزش دهند، لذا از آنجایی که پیشبینی میشود دولتها درجهت حفظ و امنیت تکنولوژی گام بردارند، این نیروهای تربیتیافته توسط شرکتها بهعوامل و سرمایههای اصلی شرکت نیز بدل خواهند شد که از دست دادن هریک از آنان خسارتی است به آنها. از این رو، بهنظرم نقش دانشگاه کمرنگ و کمرنگتر خواهد شد و کار تربیت متخصص را خود شرکتها رأسا برعهده خواهند گرفت.
در این بین رشتههای علوم انسانی که عمدتا از نظر اقتصادی رشتههای مصرفکننده هستند تا رشتههای تولیدکننده، اعتبار و دانشجویان مورد نیاز خود را از دست خواهند داد. کما اینکه در ژاپن کموبیش این اتفاق افتاده و سیاستهای دولت این کشور نظر به تعطیلی یا تعدیل علوم انسانی (دستکم در دانشگاههای دولتی) و گسترش رشتههای مرتبط با فناوری دارد. ابرشرکتها نیز برای تربیت همان نیروی مورد نیاز خودشان، فعلا رشتههای مرتبط با علوم تجربی و فناوری را در دانشگاهها حمایت مالی میکنند.
علاوهبر اینها اگر به ماهیت علوم انسانی در بدو امر نگاه کنیم، هرکسی که مختصر مطالعاتی (مطالعات ژورنالیستی و...) داشته و پای چند برنامه تحلیل تلویزیونی و اینترنتی نشسته باشد، بدون شناخت از ظرایف و پیچیدگیهای علوم انسانی، بهخودش اجازه میدهد که در موضوع یا موضوعاتی خاص اظهارنظر کند. فضای لازم این کار را هم اینترنت و شبکههای مختلف برخاسته از آن بهراحتی در اختیار آنان قرار داده و میدهد. این درحالی است که این قبیل افراد با دانستن همین میزان اطلاعات درخصوص علوم یا ریاضیات، یا به خودشان اجازه اظهارنظر نمیدهند یا اگر هم نظری داشته باشند این نظر بیشتر در ستایش دستاوردهای این علوم است. از این رو میخواهم بگویم با توجه به تحولاتی که صورت گرفته و خواهد گرفت، علوم انسانی به اموری عام و منتشر تبدیل خواهند شد، که هرکس بهبهانهها و انگیزههای مختلف اجازه اظهارنظر بهخود را خواهد داد. در چنین حالتی کار و عرصه برای متخصصان علوم انسانی و تلاش آنان برای گذر از بحرانهای پیشرو (چه از نظر مالی و چه از نظر معنوی) سخت و سختتر خواهد شد.
وضع بازارهای جهانی در پساکرونا به کدام سمت خواهد رفت و نتیجه آن چه خواهد شد؟
من متخصص اقتصاد نیستم و از نظر اقتصادی واقعا نمیتوانم نظر خاصی بدهم. اما از نظر فرهنگ و اجتماع میتوانم تا حد شناخت خودم، پاسخی برای پرسش شما بیابم. در نگاه به بازارهای جهانی در ابتدا باید به یک نکته مهم توجه کرد. بحران اقتصادیای که در سال 2008 در جهان رخ داد، در اصل محصول بیاعتنایی مردم به بازارها بود. نوعی عدماطمینان میان بازار و مردم شکل گرفت که درنتیجه آن بازارها دچار رکود شدند، اما درخصوص بحران کرونا، مردم نهتنها به بازارها بیاعتنا نبودند، بلکه از این بحران پیشآمده برای بازارها ضرر دیدند و خواهند دید و در سطح عمومی بسیاری از کسبوکارهای کوچک یا متوسط عملا فلج شدند، لذا آنان یا رو به تعطیلی آوردند که خودش منجر به افزایش نرخ بیکاری شد یا زیر چتر ابرشرکتها رفتند که نتیجه مستقیم آن هم توسعه و گسترش این ابرشرکتهاست. از این رو به تصور من آینده اقتصادی بازارهای جهانی در گام نخست در اختیار کشورهایی خواهد بود که زیرساختهای اینترنتی خود را محکم کرده و توسعه دادهاند و در گام دوم در اختیار ابرشرکتهایی خواهد بود که این زیرساختها را در دسترس دارند.
به تصورم، نکته دیگر اینکه با شیوع کرونا بازارها کوچک و کیفیت خدمات مشاغل کمتر شده است. این کاهش کیفیت خدمات اگرچه درحال حاضر، بهدلیل مسائل بهداشتی، امری ناگزیر است، اما بهطور ناخودآگاه به صاحبان مشاغل یا خدمات یاد خواهد داد که چگونه با همین سطح از کیفیت، به مشتری خدمات دهند، ولی هزینه شرایط ماقبل کرونا را بستایند. درواقع عادت مشتریان به شرایط خدمات در دوران کرونا، منجر به عادی شدن ارائه خدمات کمتر در جهان پس از کرونا نیز خواهد شد، البته همه این مطالب نوعی نگرش و پیشبینی نسبت به آینده است، ولی باید به انتظار نشست که تاریخ ما را به کدام جهت خواهد برد.
* نویسنده: سیدحسین امامی، روزنامهنگار