به گزارش «فرهیختگان آنلاین»، کارزار مواجهه ایران با زیادهخواهیهای ایالات متحده و همپیمانانش به روزهای حساسی رسیده است. از یکطرف ماجرا برای آمریکاییها حیثیتی شده، چراکه بعد از گذشت بیش از دوسال از آغاز فشار حداکثری نتوانستهاند ایران را مجاب کنند زیر فشارهای سنگین اقتصادی وارد مذاکره شود و امتیازهای بیشتری بدهد و از یکسو ایران روزهایی را پیشروی خود میبیند که همه کشورها متوجه شدهاند آمریکا آقای جهان نیست و حتی اگر تمام عزم خود را برای فشار به یک کشور جزم کند و همه توانش را بهکار گیرد، بازهم امکان کنارزدن این فشارها و خنثیکردن آن تحریمها وجود دارد، دقیقا مثل ماجرایی که در جریان فرستادن پنج نفتکش بزرگ به ونزوئلا رخ داد و این نفتکشها با پرچم جمهوری اسلامی و با موقعیتیابهای روشن مسیر آبهای خلیجفارس را تا کانال سوئز و از آنجا تا جبلالطارق و نهایتا تا ونزوئلا طی کردند و مورد کمترین تعرضی هم قرار نگرفتند.
اکنون در روزهایی هستیم که دونالد ترامپ بعد از به راه انداختن کارزاری 25 ماهه، خود را در شرایط متزلزلی میبیند و لذا کسب حداقلیترین امتیازها را برای پیروزی در انتخابات حیاتی میداند. از اینرو از هر روش ممکن برای فشار به ایران استفاده میکند.
اول؛ تحریم اقتصادی
بیراه نیست که بگوییم آمریکاییها این روزها با ذرهبین بهدنبال موردی میگردند که تحریم نشده باشد و بتوانند با تحریم آن بگویند همچنان امکان تنگتر کردن حلقه محدودیتهای ایران را دارند. روز دوشنبه خبر تحریم 125 کشتی ایرانی از جانب آمریکاییها منتشر شد، تحریمی تکراری که اساسا فاقد هرگونه ارزش اقتصادی و حتی حقوقی برای آمریکاست.
البته قابل درک است که ایالات متحده بعد از اقدام بزرگ ایران در به حرکت درآوردن پنج کشتی و ارسال بنزین به ونزوئلا آنهم بهصورت رسمی چه ضربه سنگین سیاسی دریافت کرده است و حالا بهدنبال راهی میگردد تا به این ضربه پاسخ دهد و بگوید همچنان ابزارهای او موثر است و امکان تشدید تحریمها وجود دارد.
اما چرا این تحریمهای جدید فاقد حداقلی از ارزش برای کاخ سفید است؟ ایران از همان روزی که دونالد ترامپ برجام را کنار گذاشت تحت سه نوع تحریم خاص قرار گرفته که عملا امکانهای زیادی را برای تبادل تجاری از مسیر دریا باقی نگذاشت. اولا تحریمهای مالی بسته بودن سوئیفت و تحریم بانک مرکزی اجازه تبادل تجاری با روشهای معمول را نمیدهد، ثانیا تحریمهای بیمهای باعث شده شرکتهای بزرگ بینالمللی از ارائه بیمهنامه به کشتیهایی که به مقصد یا از مبدا ایران حرکت میکنند خودداری کنند، ثالثا اصل تحریمهای کشتیرانی باعث این شده که بسیاری از مجموعههای حملونقل از همکاری با ایران اجتناب کنند. اینها دلایل کافی برای این است که بگوییم تحریمهای جدید چیز اضافه و جدیدی نیستند بهخاطر اینکه اگر قرار بود کشورها با ایران همکاری نکنند همان سه مورد قبلی مانع کافی برای این همکاری به وجود آورده بود و حالا ذکر تکتک اسامی کشتیها اتفاق جدیدی را سبب نخواهد شد.
از اینرو شاید حرف دقیقی باشد که بگوییم آمریکاییها دیگر چیزی برای تحریم و استفاده بهعنوان ابزاری موثر در افزایش فشار بر ایران ندارند و صرفا تلاش میکنند از چنین اقدامهایی بهعنوان یک ابزار رسانهای برای ایجاد عملیات روانی استفاده کنند.
دوم؛ تحریم صنعت هستهای
اگر خاطرتان باشد بعد از آنکه ترامپ از برجام خارج شد در عین حالی که تمامی تحریمهای اقتصادی علیه ایران را بازگرداند اما بهدلیل فشاری که از جانب کشورهای عضو توافق هستهای میدید از برگرداندن تمامی تحریمهای صنعت هستهای خودداری کرد، تا بخشی از برجام بتواند به فعالیت خود ادامه دهد؛ همان بخشی که ذیل آن چینیها یا انگلیسیها میتوانستند با ایران برای کارهایی چون بازطراحی رآکتور اراک همکاری کنند؛ هرچند بعدا مانعی برای خریدوفروش آب سنگین و اورانیوم غنیشده ایران ازسوی آمریکا ایجاد شد اما همچنان بخشهایی از تعلیق تحریمها در این حوزه انجام میشد و این اتفاق تا همین روزهای اخیر هم ادامه داشت.
چند روز پیش اما مایک پمپئو، وزیر امور خارجه ایالات متحده اعلام کرد ظرف ۶۰ روز آینده این تمدید نیز متوقف خواهد شد. از اینرو باید گفت با چنین کاری دیگر تحریم ملغیشدهای باقی نمانده که تعلیق آن تمدید شود. البته نکته مهم دراینباره این است که خود آمریکاییها هم میدانند تحریم صنعت هستهای ایران اساسا نه امروز که پیش از برجام هم اثر ویژهای بر حرکت ایران نداشته و نخواهد داشت، چراکه صنعت هستهای در ایران بومی است و بههیچوجه به روابط خارجی و مراودات علمی و تکنولوژیکی وابسته نیست، چنانکه درخصوص تولید سانتریفیوژهای پیشرفته و حتی رآکتور آب سنگین اراک موفقیتهای شایانی به دست آمده بود. اینها علاوهبر این است که بارها دانشمندان ایرانی اعلام کردهاند امکان پایان بازطراحی رآکتور جدید اراک را بدون همکاری طرف خارجی دارند و میتوانند آن را بهسرعت به پایان برسانند. در این خصوص هم باید نتیجه گرفت بیشتر یک اقدام رسانهای و تبلیغاتی صورت گرفته تا ایجاد مانع موثر در مسیر توانمندی هستهای ایران.
سوم؛ تحریم تسلیحاتی
آنچنانکه پیشتر هم گفته بودیم آمریکاییها میخواهند تا قبل از اکتبر و فرا رسیدن اولین بند غروب برجام که تحریمهای تسلیحاتی ایران را برای همیشه ملغی میکند، نسبت به توقف این فرآیند اقدام کنند و به جامعه آمریکا بگویند توانستهاند اقدام موثری علیه ایران انجام دهند. البته همه میدانند که تحریمهای یکجانبه آمریکا میتواند شامل تجارت تسلیحات نظامی هم بشود و محدودیتهایی را برای ایران ایجاد کند اما واقعیت این است که بیش از وجود امکان تجارت، اثر روانی و تبلیغاتی برداشتهشدن قانونی تحریم تسلیحاتی است که بهنفع ایران و بهضرر آمریکا خواهد بود و باعث میشود ضربه دیگری در افکارعمومی به ایالات متحده وارد شود.
علاوهبر این از آنجایی که چینیها و روسها میدانند تداوم این رفتار آمریکا باعث ایجاد یک بدعت نادرست در جهان خواهد شد و علاوهبر این امکان آنها برای اخذ منافع در آسیا را کاهش میدهد از اینرو بهصورت جدی از ایران حمایت کردهاند و میگویند ایالات متحده در هیچ حالتی نمیتواند تحریمهای ایران را بازگرداند. بر همین اساس آمریکاییها بهصرافت افتادهاند تا از هر ابزاری برای رسیدن به هدف استفاده کنند. اولین امید آنها این بود که بهنوعی از راهی که دو سال است طی میکنند، برگردند و بگویند ما هم جزء برجام هستیم تا بتوانند از مکانیسم ماشه استفاده کنند؛ که البته با مقاومت ایران، روسیه، چین و حتی اروپاییها در این مسیر ناموفق بودهاند و لذا بهسراغ مسیر دوم رفتند تا بتوانند اروپاییها را برای استفاده از مکانیسم ماشه راضی کنند؛ البته تا این لحظه سه کشور آلمان، انگلیس و فرانسه قانع نشدهاند که میتوانند مکانیسم ماشه را به نتیجه برساند. مسیر سوم که آنهم آنچنانکه باید، شانس موفقیت بالایی ندارد استفاده از حربه جمعبندی رئیس دورهای شورای امنیت است تا حداقل فرآیند تعلیق تحریمها برای مدتی به تعویق بیفتد.
چهارم؛ فشار از طریق آژانس
شاید مهمترین بستری که آمریکا روی آن حساب کرده تا پیش از انتخابات ریاستجمهوری در نوامبر، ایران را بهنوعی تحتفشار قرار دهد تا تمام خواستههای کاخ سفید را بپذیرد، کمک گرفتن از آژانس بینالمللی انرژی اتمی است. در این مسیر آمریکاییها از همان ایام پس از توافق هستهای تلاش کردند راهی برای به جریان انداختن دوباره پرونده هستهای ایران در آژانس پیدا کنند؛ از اینرو و در شرایطی که ایران متعهدانه نسبت به برجام رفتار میکرد و امکانی برای سوءاستفاده آمریکا وجود نداشت، کاخ سفید دوباره بهسراغ فعالیتهای نامتعارف رفت و تلاش کرد از مسیر جاسوسی و ارائه اطلاعات دروغین، مسیر آژانس را به انحراف بکشاند. ازجمله این تلاشها استفاده از اسناد ادعایی رژیم صهیونیستی درخصوص فعالیتهای هستهای ایران است، اسنادی که نتانیاهو ادعا میکند طی یک عملیات اطلاعاتی و جاسوسی از ایران دزدیده و طبق آنها ایران در سالهای ۲۰۰۲ و ۲۰۰۳ بخشی از فعالیتهای هستهای خود را به اطلاع آژانس نرسانده است.
باید بگویم در کمال ناباوری آژانس هم بدون توجه به اینکه در این سالها و در جریان گزارشهای برجامی نظارتهای بسیار گسترده و سفت و سختی را انجام داده، میگوید باید ایران براساس همین اسناد بهدستآمده از فعالیتهای جاسوسی دسترسی برای بازرسیهای ویژهتری به بازرسان آژانس ارائه کند، این البته درحالی است که کارشناسان آژانس هیچ مدرک قابلقبولی برای ادعای خود ارائه ندادند و صرفا براساس چند اظهارنظر رسانهای این درخواست را از تهران مطرح کردند. آنها حالا میخواهند به چند محل جدید دسترسی پیدا کنند و اساسا معلوم هم نیست که درصورت دسترسی و حصول اطمینان، به حاشیهسازیهای خود پایان داده و اتکا به اسناد جاسوسی دروغین را کنار بگذارند. از اینرو کارشناسان میگویند جمهوری اسلامی نباید اجازه بازرسی براساس این اسناد را به آژانس بینالمللی انرژی اتمی بدهد تا بتواند از یک بدعت بزرگ در فرآیندهای حقوقی این سازمان جلوگیری کند. البته از آن طرف آمریکا و رژیم صهیونیستی هم ساکت ننشستهاند و با فشار به آژانس و اتکا به حمایتهای گروسی دبیرکل آژانس، پرونده ایران را به جریان انداختهاند.
حالا اما پس از چند نوبت نامهنگاری و چند دور گفتوگو میان تهران و آژانس، قرار است امروز و در جلسه کارشناسی شورای حکام، پرونده ادعایی آژانس که براساس اطلاعات جاسوسی رژیم صهیونیستی تدوینشده، مورد بحث و بررسی قرار گیرد و در نیمه ژوئن نیز این موضوع در دستورکار جلسه اصلی شورای حکام قرار گیرد.
ناگفته نماند در این بین برخی معتقدند ایران باید با ارائه مجوز بازرسی به اعضای آژانس امکان بهانهگیری را از آنها بگیرد و درمقابل کارشناسان معتقدند اساسا ممکن نیست بهانهگیریهای آژانس به پایان برسد و درصورتیکه امروز به این توقع نابجای آژانس تن داده شود آنگاه باید در آینده به دیگر ادعاهای باطل و بیسند آنها نیز یکی پس از دیگری پاسخ داده و اجازه بازرسیهای مکرر و متعدد صادر شود. حقوقدانان و کسانی که به ضوابط آژانس واقفند همگی متفقالقول میگویند این نهاد بینالمللی بههیچعنوان حق ندارد از ادعای سازمانهای جاسوسی بهعنوان مبنا برای پروندههای خود استفاده کند. آنها در این زمینه البته با عنایت به سمپوزیوم سال ۲۰۱۴ که در آن کشورهای عضو آژانس استدلال کردند «اسناد حاصل از جاسوسی، مدارکی غیرقابل قبول و استناد است» معتقدند بدعتی جدید در آژانس پاگرفته و درصورتیکه مقابل آن ایستادگی نشود مادامالعمر باید به ادعاهای شکلگرفته براساس اسناد کاذب پاسخ داده شود. از اینرو به نظر میرسد ایران باید همچنان درمقابل درخواست نامتعارف و زیادهخواهانه برای بازرسیهای جدید مقاومت کرده و با چنین شرایطی به یک زیادهخواهی عجیبوغریب دیگر تن ندهد.
* نویسنده: علی جمشیدی و مریم عاقلی،گروه سیاسی
اخبار مرتبط: