به گزارش «فرهیختگان آنلاین»، پس از یکماه از انتشار پرونده «مصاف با عقلانیت انقلابی» در روزنامه «فرهیختگان»، علیاکبر رائفیپور جوابیهای را برای روزنامه ارسال کرد. مایه خوشحالی است که رائفیپور پس از سالیان طولانی برخورداری از تریبون یکطرفه بالاخره تصمیم به پاسخگویی گرفته است. اهمیت این اتفاق را وقتی بهتر درک میکنیم که بهیاد بیاوریم اولین واکنش او به پرونده فرهیختگان، توئیتی است که در آن انتشار بخشی از مطالب پرونده را «عین خیانت» دانسته بود. البته در بهترین حالت تنها 20 درصد متن رائفیپور با مطالب منتشرشده در پرونده فرهیختگان مرتبط بود و روزنامه این حق را داشت که مطابق قانون مطبوعات از انتشار موارد نامرتبط خودداری کند. با این وجود، تصمیم بر آن شد به میمنت پذیرش گفتوگوی مکتوب از جانب رائفیپور، تمام این متن را منتشر کنیم. حالا برای اولینبار یک متن نگاشتهشده از جانب رائفیپور در دست ما قرار دارد که میتوان با استناد به آن –بیآنکه از جانب او و هوادارانش متهم به تقطیع یا تحریف شویم- دیگربار ثابت کرد انتقادات وارد بر او تا چه حد صحت دارد. البته در پرونده «مصاف با عقلانیت انقلابی» 24 نقد بنیادین در قالب یک یادداشت کوتاه و دو یادداشت بلند به مبانی نظری رائفیپور و عملکردش در سخنرانیها وارد شده بود که او در بهترین حالت کوشیده است به 6 مورد از این انتقادات پاسخ دهد و دربرابر دیگر انتقادات جوابی نداشته یا آنها را پذیرفته است و باقی حجم جوابیه خود را به تلاش برای سیاسیکردن ماجرا و کشف دستان پشتپرده و معرفی عملکرد موسسه مصاف در اقتصاد و صنعت و دیگر حوزهها اختصاص داده است. آن 6 پاسخ هم، همانطور که در ادامه میبینیم، ناشی از درک نادرست از مطالب فرهیختگان و بیدقتی در مطالعه آنها و ناآشنایی با مبانی علمی مباحث بهویژه با فقه اسلامی است و اگر مطالب را با دقت مطالعه میکرد آن 6 نقد را هم بهمانند باقی نقدها بیجواب میگذاشت.
1 یکی از انتقادات اصلی به گفتمان رائفیپور، تحلیل مسائل در دوگانه خیر و شر مطلق است. اینکه خیر و شر در جهان وجود دارد مورد انکار نیست. مساله اینجاست که رائفیپور به خود اجازه میدهد آنچه ناسازگار با نظر اوست را شر مطلق فرض کند و آنچه مطلوب خود است را خیر مطلق به حساب بیاورد. این رویکرد در مواضعش نسبت به امیرحسین مقصودلو، بحث سن ازدواج، آزمون وکلا و این باور که طب اسلامی علت همه بیماریها را حل میکند، آشکار است و در پرونده فرهیختگان نیز مورد اشاره قرار گرفته بود.
در جوابیه رائفیپور نیز او ابتدا در سه خط، 6 برچسب «اتهامزنی»، «تحریف»، «تقطیع»، «بیانصافی»، «انتقامگیری» و «تخریب» را به پرونده روزنامه میزند و فرهیختگان را در جایگاه یک ظالم مینشاند. سپس با انتخاب تیتر «غربت آتشبهاختیاران» خود را مظلومی جا میزند که «تا بهامروز نه یکریال بودجه از بیتالمال دریافت کرده است و نه صداوسیما و رسانههای رسمی کمکی به فعالیتهای او کردهاند». این اولینبار نیست که رائفیپور چنین ادعایی را مطرح میکند. در عملیات رسانهای رائفیپور و موسسه مصاف ایرانیان همیشه سعی میشود او بهعنوان کسی که کاملا مستقل و بیهیچ حمایتی و بهرغم مخالفتها و دشمنیها به جایگاه امروز دست یافته است، بازنمایی شود. 19 خرداد 97 رائفیپور در برنامه جهانآرا حاضر شد که اتفاقا موضوعش «آتشبهاختیاری فرهنگی و مطالبه عدالت» بود. در این برنامه رائفیپور مدعی شد «بنده یا حداقل تیپ ماها در تلویزیون خیلی جایی نداریم. شاید مقتضیات کارمان ایجاب میکند و یکجایی هم من به آقایان حق هم میدهم. ما آدم اینترنتیم». یامینپور، مجری برنامه همینجا به او یادآوری میکند که «ولی من اولینبار توی تلویزیون با شما آشنا شدم! فکر میکنم شبکه خبر سخنرانیهای شما را پخش میکرد» و رائفیپور تایید میکند که «یک مستندی بود هفت، هشت، ده سال پیش یک تکههایی از صحبتهای من را پخش میکرد». با یک جستوجوی ساده میتوان فهمید ادعای رائفیپور درمورد اینکه «رسانههای رسمی و صداوسیما کمکی به فعالیتهای اینجانب نکردهاند» صحیح نیست. رائفیپور در دوماه گذشته از سال جاری حداقل چهار مرتبه بر صفحه تلویزیون ظاهر شده است. شب 19 رمضان یکی از سخنرانان مستند «ود» شبکه افق درمورد علامهامینی بود و با زیرنویس «دکتر علیاکبر رائفیپور» معرفی شد. 24 فروردین در برنامه «بازگشت» شبکه افق بهعنوان میهمان برنامه حاضر شد و درمورد «بررسی مصادیق آخرالزمان شیعی در هالیوود» سخنرانی کرد. 19 فروردین سخنانش در موضوع آخرالزمان در برنامه «با تو حالم خوبه» شبکه سه پخش شد و همان روز میهمان برنامه «منجی دلها» شبکه استانی خراسانرضوی بود. در سالهای گذشته نیز رائفیپور در موارد متعدد از تریبون صداوسیما بهرهمند شده است. او 13 مرداد 98 بهمناسبت سالروز ازدواج امامعلی(ع) و حضرتزهرا(س) میهمان شبکه افق بود. سال 97 بهعنوان کارشناس رسانه «تکنیکهای اقناعسازی در رسانهها» را در 9 جلسه در شبکه بوشهر آموزش داد. 10 شهریور 96 میهمان برنامه «هاکریا 2040» شبکه خبر بود و به بررسی ریشههای دشمنی ایران و اسرائیل پرداخت. نیمه شعبان 1395 در برنامه «باهمستان» شبکه جامجم سخنرانی کرد، 16 آذرماه 94 در برنامه «مردم چی میگن؟» شبکه سه درمورد روز دانشجو سخن گفت و 25 آذر 94 در همین برنامه، بازیهای رایانهای را تحلیل کرد. 5 تیر 93 در برنامه «صبح با خبر» شبکه خبر از حجاب و عفاف سخن گفت و 18 اردیبهشت همین سال در برنامه «خیابان ایران» شبکه یک سیما به «جنگ نرم و تهاجم رسانهای غرب» پرداخت. هماکنون نیز برنامه «بازگشت» در شبکه افق درحال پخش است که رائفیپور جزء «هیات اندیشهورز» آن است و شاگردش پورمسعود اجرای آن را برعهده دارد. واحد مهدویت، واحد رسانه و واحد موسیقی موسسه مصاف ایرانیان نیز در ساخت این برنامه مشارکت دارند. (این موارد فقط نمونههایی از حضور علیاکبر رائفیپور در تلویزیون بود) رائفیپور در ابتدای جوابیه به فرهیختگان مینویسد: «این اتفاق بابی را باز کرده است که تاکنون برای اینجانب بسته بوده و آن، تخاطب با خوانندگان رسانههای مکتوب و رسمی است.» این ادعا درحالی است که تصویر رائفیپور دیماه 95 روی جلد دوماهنامه «خیمه» رفت و مصاحبهای از او در شماره 119 این نشریه منتشر شد. آبانماه 94 نیز مصاحبه او با شماره 526 همشهری جوان با تیتری روی جلد انتشار یافت. او در مصاحبه با خبرگزاری فارس ادعا میکند: «اصولگراها من را بایکوت خبری میکنند. همین خبرگزاری فارس –این را پخش کنیدها- سراغ ما نمیآمد اگر 50 هزار نفر امضا نمیکردند که برنامه 90 سیاسی را من اجرا کنم.
مجری: قبلا که خبرگزاری فارس سراغ شما آمده!
رائفیپور: خیلی دور!
مجری: همین چندماه پیش شما توی دانشکده فارس سخنرانی داشتید!
رائفیپور: بله سخنرانی داشتم ولی ربطی ندارد؛ سیاست، سیاست بایکوت است.»
رائفیپور در مصاحبه با برنامه کامنت نیز میگوید: «من تو بسیج دانشجویی ممنوعالسخنرانیام! چهارسال است مسئول بسیج دانشجویی شخصا زنگ میزند به دانشگاهها که «رائفیپور را چرا دعوت کردید؟» دفتر نهاد توی دانشگاهها مخالف است، هرچند دانشگاهها گوش نمیکنند و دعوت میکنند. من هم دنبال لجولجبازی نیستم. از بسیج که زنگ میزنند میگویم آقا رئیستان راضی نیست، من نمیآیم.» این مصاحبه سال 96 انجام شده است. رائفیپور تیرماه همان سال در مجتمع 13 آبان بسیج دانشجویی و در حاشیه گردهمایی بسیجیان دانشگاه علوموتحقیقات از اسلحه ذوالفقار رونمایی کرد.1 گزارشهایی نیز وجود دارد که بهعنوان مثال او در سال 95 در برنامههایی به میزبانی بسیج دانشجویی سخنرانی کرده است.2 چرا رائفیپور بهرغم برخورداری از تریبونهای گسترده ادعا میکند هیچ رسانه رسمی به او در فعالیتهایش کمک نکرده و ازسوی بسیاری از نهادهای وابسته به حکومت بایکوت شده است؟ این تصویری است که رائفیپور در این سالها سعی در شکل دادن آن داشته است.
او در معرفی خود در توئیتر مینویسد «یک انقلابی بیزار از چپ و راست» و چنان مینمایاند که دیگران هم از او بیزارند و او در میانه این دشمنیها و بیهیچ کمک و حمایتی توانسته است به موفقیتهای شگرف دست پیدا کند و بخشی از دشمنیها نیز بهخاطر حسادت و تنگنظری نسبت به این موفقیتهاست. کذب این مدعا در عرصه رسانه آشکار است اما این ادعا که «تا بهامروز یکریال بودجه از بیتالمال دریافت نکردهام» نیز بنابر سخنان شخص رائفیپور خلافواقع بهنظر میرسد. رائفیپور در مصاحبه با «کامنت» ابتدا میگوید «حتی یکریال بودجه از جایی نگرفتیم» و در پاسخ مجری که میپرسد «یعنی این را باور کنند مردم؟» ادامه میدهد «به استثنای یک 30 میلیون و یک 20 میلیون که با نهادی قرارداد بستیم و آنها هم 20 برابرش از ما کار کشیدند!» فارغ از اینکه این استثنا در جوابیه رائفیپور به فرهیختگان نیامده است، نکته دیگری وجود دارد و آن بحث دیگر قراردادهایی است که موسسه مصاف ایرانیان با نهادهای عمومی دارد. بهعنوان مثال رائفیپور مدعی است برای ساخت سلاح ذوالفقار با وزارت دفاع قرارداد دارد. وزارت دفاع متکی به بودجه عمومی است و قاعدتا این قرارداد مجانی نبوده است. با وجود این، گزارش شفافی از میزان دریافتی و نحوه هزینهکرد مبلغ قرارداد ازسوی موسسه مصاف ایرانیان وجود ندارد. البته پرونده «مصاف با عقلانیت انقلابی» روزنامه فرهیختگان منصرف از این موارد بود و گفتمان و مبانی معرفتی رائفیپور را تحلیل میکرد اما حال که رائفیپور خود به این موارد ورود پیدا کرده، شایسته است آن را شفاف بیان کند. نکات دیگری نیز درمورد سلاح ذوالفقار وجود دارد که در ادامه این متن به آن پرداخته میشود.
2 ایراد دیگر وارد بر رائفیپور این است که منبع سخنانش در بسیاری از موارد نامعتبر یا نامشخص است. در همین جوابیه او برای اثبات نقش خود در تشرف اشخاصی به مذهب تشیع، به مطلبی در وبسایت «وبگردی 20:30» با عنوان «دختری از هندوستان کوچک و ماجرای یازده تشرف» استناد کرده است؛ درحالیکه این وبسایت یک خبرگزاری نیست و مطالب متنوع منتشرشده روی اینترنت را بازنشر میکند. با مراجعه به این وبسایت متوجه میشویم مطلب مورد استناد رائفیپور هیچ منبعی ندارد و از نوع نگارش آن بهنظر میآید از یک وبلاگ بازنشر شده است. همینطور درمورد اسلحه ذوالفقار رائفیپور مدعی میشود خبر ساخت این اسلحه در سایتهای خارجی با عنوان «فخر الصناعه الایرانیه» بهمعنی «افتخار صنعت ایران» انعکاس یافته است. با جستوجوی این عبارت در اینترنت اینبار به نتایج معتبری میرسیم. سایتهای راشاتودی عربی، المنار و العالم هر سه خبری این تیتر را بازنشر دادهاند.3 نکته اینجاست که هیچکدام از این خبرگزاریهای خارجی تحقیقی درمورد اسلحه ذوالفقار انجام ندادهاند و گزارش مستقلی درمورد آن کار نکردهاند، بلکه هر سه سایت صرفا خبری را از بخش عربی خبرگزاری «فارس» بازنشر دادهاند. براین اساس، نهتنها نمیتوان گفت خارجیها زبان به تحسین این اسلحه گشودهاند، بلکه استناد به مطلب سایت خارجی هیچ توجیهی ندارد، چراکه صرفا ترجمهای از خبر فارسی سایت ایرانی است. ازسوی دیگر، در گزارشهای منابع ایرانی از رونمایی سلاح ذوالفقار و سخنان رائفیپور عنوان شده بود که سلاح ذوالفقار صرفا «تست سرد» شده و قرار است در آینده تست گرم شود و تاییدات لازم را از نهادهای ذیربط دریافت کند. «فخر صنعت ایران» لقبدادن به محصولی که در مراحل ابتدایی تولید است و پس از رونمایی از آن در سال 96 هنوز خبر دیگری از تایید یا بهکارگیری آن در دست نیست، جفا به صنعت نظامی کشوری است که موشک و ماهواره و ماهوارهبر میسازد. این نحو از استناد به منابع، خبر از این میدهد که رائفیپور مخاطب خود را در سطح بسیار پایینی از سواد رسانهای میپندارد و این رفتار از جانب کسی که مدعی کارشناسی رسانه و آموزش سواد رسانهای به مخاطبان جوان خود است، جای تامل دارد.
این نحو سخن گفتن بیمنبع و این شکل از استناد به منابع، تا حدود زیادی تکلیف ما را با تئوری رائفیپور درمورد کارکرد نظامی سد کرخه و اینکه «درصورت شکستن این سد کشورهای خلیجفارس زیر آب میروند» مشخص میکند؛ بیآنکه او نیاز دیده باشد در جوابیه خود سند و مدرکی برای آن ادعا ارائه دهد.
رائفیپور معمولا در سخنرانیهایش ارجاع به منبع مشخصی نمیدهد. ازسوی دیگر، مشتاق است که مواردی را برای اولینبار مطرح کند و این موضوع را صراحتا در سخنرانیهایش اعلام میکند. این اولینبار بودن طرح موضوع گاه مربوط به مسالهای است که در ایران سابقه ندارد اما گاهی نیز اعلام میکند موضوعی که قصد سخن گفتن از آن را دارد در تمام جهان بیسابقه است. بهعنوان مثال، در موضوع حکمت ماههای حرام که در پرونده «مصاف با عقلانیت انقلابی» به آن پرداخته شد، مدعی میشود برای اولینبار در جهان اسلام به فهمی جدید از احکام دست پیدا کرده است. 16 اسفند 97 نیز در سخنرانی خود در دزفول به مخاطبانش نوید میدهد که «این را برای اولینبار میگویم که شما بشنوید» و ادامه میدهد «زمانی که کماندوهای آمریکایی حمله کردند گروگانها تهران نبودند، گروگانها را برده بودند مشهد! این یکی از سِکرِتترین اطلاعات کشور بوده، آنموقع اما آمریکاییها خبر داشتند، برای همین طبس را انتخاب کردند وگرنه کویر قم را انتخاب میکردند. منتها چرا ورزشگاه امجدیه را درست کردند؟ به شما میگویم. یکعده قرار بود بروند سفارت را بمبگذاری کنند و کارهایی کنند، یکعده هم بروند امامخمینی(ره) را شبانه بدزدند. بلاتشبیه دیدید چطوری صدام را آوردند جلوی دوربین؟ امام را آنجوری بیاورند جلوی دوربین که فاتحه انقلاب را باید بخوانید! اصلیهایشان هم بروند مشهد که گروگانها را آزاد کنند... .»
جواد موگویی، پژوهشگر تاریخ انقلاب و مستندساز در واکنش به این سخنان در صفحه اینستاگرامش نوشت: «آقای رائفیپور اخیرا درباره حمله آمریکا به طبس نکاتی را گفتند که نهتنها با مستندات تاریخی همخوانی ندارد بلکه با دلایل عقلی نیز مغایرت دارد... شیخالاسلام در مصاحبه با من گفت «چند شب قبل از حمله، ماموران صلیبسرخ به بهانه معاینه پزشکی گروگانها به سفارت آمدند تا آمریکاییها مطمئن شوند همه گروگانها در سفارت هستند... به گفته دانشجویان، پس از شکست حمله آمریکا، برای بازدارندگی از عملیات مجدد رهایی، گروگانها را در شهرهای مختلف پخش کردند، نه قبل از حمله. معلوم نیست آقای رائفیپور بر چه مستنداتی میگوید گروگانها در مشهد بودند؟... برای اولین بار است که کسی مدعی میشود هدف آمریکاییها دزدیدن امام(ره) بوده! در طول این 40 سال نه آمریکاییها در خلال اسناد و گزارشات منتشره مدعی شدهاند و نه هیچ مقام امنیتی-سیاسی در ایران چنین سخنی گفته. این ادعاهای آقای رائفیپور با دهها مصاحبه منتشره و کتب خاطرات دانشجویان و گروگانهای آمریکا همخوانی ندارد.» تا به امروز رائفیپور نه سندی برای ادعای تاریخی خود که برای اولین بار آن را مطرح کرد ارائه داده و نه حرفش را اصلاح کرده است.
3 رائفیپور پژوهشگر متعارفی نیست. نه خود تحصیلات رسمی و صلاحیت مرتبط با رشتههایی که ادعای پژوهش در آنها را دارد و نه اسم و رسم پژوهشگرانی که مدعی است در موسسه او به فعالیت علمی مشغولند و او نتایج پژوهشهای آنها را ارائه میدهد مشخص است. یکی از راههایی که او و هوادارانش برای اعتبار علمی بخشیدن به سخنانش انتخاب کردهاند، استناد به این موضوع است که «این سخنرانیها در دانشگاه و در محیطهای مرتبط علمی انجام شدهاند». رائفیپور در جوابیه نیز همین راه را در پیش گرفته و مینویسد: «ترجیحم این بوده که مباحث تخصصی را ابتدائا در میان متخصصین امر مطرح کنم تا در تخاطب با اهل فن، مباحث پختهتر شود. اگر فیالمثل درباره خودکفایی کشاورزی سخن گفتهام، در دانشکده کشاورزی دانشگاه تهران بوده است...». نکتهای که رائفیپور به آن بیتوجهی میکند این است که سخن علمی، اعتبار خود را از روش میگیرد نه از محیط و اگر مطالب مطروحه در دانشگاهها معتبر شناخته میشوند، بهخاطر در معرض نقد و نظر قرار گرفتن متخصصان است و اعتبار خود را از ساختمان دانشگاه نمیگیرند. چهبسا استاد دانشگاهی که حرفش از نظر علمی معتبر نیست، چه رسد به سخنرانی که صرفا در محیط دانشگاه سخنرانی میکند. نگارنده در پژوهش گستردهای که درمورد سخنرانیهای رائفیپور انجام داده است حتی به یک مورد مناظره یا کرسی نظریهپردازی یا داوری بحث رائفیپور توسط متخصصان امر برنخورده است. در همین سخنرانی دانشکده کشاورزی دانشگاه تهران که مکررا از سوی او و هوادارانش به آن استناد میشود، نهتنها فرصتی برای نقد و نظر اساتید دانشگاه در نظر گرفته نشده است، بلکه حتی پرسش و پاسخ دانشجویی نیز در کار نیست و صرفا برگههای سوالات حضار جمع میشود و در اختیار رائفیپور قرار میگیرد و او نیز به مواردی پاسخ میدهد. آیا این شکل از ارائه مباحث میتواند به پخته شدن مطلب بینجامد یا اعتبار علمی آن را تایید کند؟
درمورد «پیشبینی داعش» نیز رائفیپور در جوابیه خود بهجای پاسخ دادن به انتقادات، ایرادات نگارنده را نشاندهنده «عمق سوگیری» و «نگاه بغضآلود» به فعالیتهای خود عنوان کرده و سخنرانی در دانشکده علوم سیاسی دانشگاه آزاد را نمایانگر اعتبار ادعای خود دانسته است: «چطور ممکن است که دانشکده علوم سیاسی دانشگاه آزاد تهران در پنجم آذرماه 1392 از اینجانب دعوت به عمل میآورد تا در جمع اساتید و دانشجویان درباره این پیشبینی توضیح دهم، اما روزنامه دانشگاه آزاد که قاعدتا فضایی ژورنالیستی و غیرآکادمیک دارد، این پیشبینی را به سخره میگیرد؟» این نشست که تاریخ آن به اشتباه در جوابیه رائفیپور درج شده است پنجم آذر ماه 1393 برگزار شد و ماجرای جالبی دارد.
اول اینکه نگارنده از انگیزه برگزاری نشست بیاطلاع است اما در پوستر نشست عنوان آن «داعش؛ سرچشمه، اهداف، سرانجام» است نه «بررسی پیشبینی رائفیپور درمورد داعش».
دوم اینکه این نشست نیز سخنرانی یکجانبه رائفیپور است نه کرسی نظریهپردازی یا میز مناظره. در پایان سخنرانی فقط یکی از اساتید خانم حاضر در نشست نکاتی را متذکر میشود که ارتباطی به بحث پیشبینی داعش ندارد. از این رو برگزاری این نشست نمیتواند محکی برای اعتبار ادعای رائفیپور باشد.
سوم اینکه در ابتدای نشست قرار بوده کلیپی از تحلیل فیلم «2012» که رائفیپور مدعی است در آن ظهور داعش را پیشبینی کرده است به نمایش در بیاید که رائفیپور بهخاطر کمبود وقت مانع آن میشود. در ادامه رائفیپور ادعاهای خود را مطرح میکند و مدعی میشود: «من آنجا حتی اسم کشورها را هم میبرم و دانهبهدانه لیبی، مصر و... را میگویم. تنها کشوری که آنجا اسم بردم و اتفاقی برایش نیفتاده الجزایر است وگرنه تکتک کشورهایی که آنجا اسم برده شد همین بلاها سرشان آمد!» درواقع مخاطبان در حال شنیدن ادعاهایی هستند که اصل آن را ندیدهاند و قادر به تشخیص اینکه آیا او واقعا در گذشته چنین پیشبینیهایی داشته است یا خیر نیستند. رائفیپور چگونه ادعا میکند سال 2009 در تحلیل فیلم «2012» آینده را پیشبینی کرده است؟ رائفیپور با تحلیل نمادهای بهکاررفته در فیلم «2012» مدعی میشود این برنامه صهیونیستها برای آینده است، اما اصل آنچه او امروز مدعی است پیشبینی یا آیندهپژوهی وضعیت امروز جهان بوده است مستخرج از فیلم «2012» نیست. در دقایق پایانی آن برنامه تحلیل فیلم، رائفیپور به روایاتی که بعضی از سایتهای وهابی منتشر کردهاند اشاره میکند و توضیحاتی درمورد ملک عبدالله، پادشاه اردنِ هاشمی میدهد و میگوید: «این آدم اخیرا در سایتهای وهابیها بهعنوان امام زمان معرفی شده است. من روایتهایی را که آنها در این مورد به آن استناد میکنند جمعآوری کردهام. طبق این روایات میگویند «الان دیگر موقع برپایی خلافت هاشمی است. خدا بندهی خودش عبدالله ثانی را برای جنگ با یهودیان بعد از اینکه مسجدالاقصی را خراب کرده و معبد سلیمان را ساختند هدایت میکند. پس عبدالله ثانی با آنها میجنگد و بیتالمقدس را فتح میکند، بعد از آنکه صاحبان پرچمهای سیاه از افغانستان و حجاز و سوریه و عراق و لبنان و یمن او را یاری میکنند. و خلافت هاشمی برپا نخواهد شد الا بعد از اینکه این مجاهدان با روم و آمریکا قرارداد صلح مینویسند. این قرارداد صلح برای مدت طولانی خواهد بود و بعدش کار فارسهای رافضی را تمام میکنند. بعد از آن حکومت عربی در شبهجزیره عربستان، مصر، سودان، مغرب، الجزایر، لیبی، تونس، همه فلسطین و غیره تحت سلطه خلافت واحد تشکیل میشود و آنگاه عبدالله ثانی اعلام میکند که امام زمان است.» این طرحی است که آنها ریختهاند.»
رائفیپور در اینجا تقریبا تمام کشورهای غرب آسیا و شمال آفریقا را نام میبرد و یک «و غیره» هم آخرش میگوید که کشوری جا نماند و بعدها در نشست دانشگاه آزاد و در مصاحبه با همشهری جوان مدعی میشود اتفاقاتی که برای این کشورها –از قبیل حمله به سوریه و انقلاب مصر و لیبی – افتاده را پیشبینی کرده است. اگر این آیندهپژوهی است، میتوان امروز فیلمی از خود ضبط کرد و در 15 الی 20 دقیقه اسم تمام کشورهای دنیا را برد و 10 سال بعد ادعای آیندهپژوهی کرد. اولا اساسا مبنای این بحث برای رائفیپور متنی است که یک سایت وهابی منتشر کرده و عینا و خطبهخط از متن عربی میخواند و ترجمه میکند. پس این ادعا که در نشست دانشگاه آزاد مطرح میشود که «من تابع رفتاری آنها را میشناختم و سه گزاره که «سوریه بازوی خونرسان ایران در جبهه مقاومت است»، «دشمنان نظریهای دارند که در جنگ با مقاومت باید پشت اهل سنت پناه بگیریم» و «سوریها روی ماهواره کار میکنند» را کنار هم چیدم و به این نتیجه رسیدم که از نظر دشمنان سوریه باید بریزد به هم. این را پنج سال پیش پیشبینی کردم» هیچ مبنایی در تحلیلی که در سال 2009 از سوی رائفیپور ارائه شده است ندارد. اگر گفته آن سایت وهابی را پیشبینی رائفیپور به حساب بیاوریم، میتوانیم الان بررسی کنیم که کدامیک به واقعیت پیوسته است:
مسجدالاقصی خراب و معبد هیکل بنا شد؟ خیر!
ملک عبدالله اردن رهبری یک کارزار نظامی وسیع در منطقه را بر عهده گرفت؟ خیر!
صاحبان پرچمهای سیاه از افغانستان برخاستند؟ خیر! داعش در عراق و سوریه پاگرفت و بعد به افغانستان رفت.
رائفیپور در سخنرانی دیگری تحلیل خودش را هم به روایت سایت وهابی اضافه کرد و اعلام داشت «در این همراه شدن مجاهدان با پرچمهای سیاه تکلیف سوریه هم این وسط باید روشن بشود. تجربه هم نشان داده که پِخِش کنی میترسد! متاسفانه!». سوریه با پِخ ترسید و وا رفت و از جبهه یاران ایران جدا شد؟ خیر.
در این سخنرانی صرفا رائفیپور بیش از بقیه کشورها روی سوریه تاکید میکند و میگوید «برای سوریه برنامه دارند». این موضوع به این خاطر است که سوریه همپیمان نظامی و متحد استراتژیک ایران در مقابله با اسرائیل است. از همین رو در تحلیل فیلم 2012 هر جا اسم سوریه را میآورد معمولا به لبنان نیز که حزبالله آن دیگر متحد ایران است اشاره میکند. اینکه سوریه متحد استراتژیک ایران است 10 سال پیش هم نکته پوشیدهای نبوده که کسی بتواند ادعا کند بهخاطر اشاره به آن 10 سال قبل داعش و انقلابهای کشورهای عربی و سقوط پادشاهان و... را پیشبینی کرده است. در همان تحلیل فیلم 2012 رائفیپور پیشبینیهای دیگری نیز دارد که قابل راستیآزمایی است. او با قطعیت اعلام میکند هند تا سال 2016 پرجمعیتترین کشور جهان خواهد شد. سال 2016 چین 54 میلیون نفر جمعیت بیشتری از هند داشت و تا به امروز نیز همچنان پرجمعیتترین کشور دنیاست. در همین سخنرانی درمورد رشد اقتصادی چین و اینکه این کشور قرار است مقصد بعدی صهیونیستها برای حکمرانی بر جهان باشد، میگوید: «شما فکر کردید یهودیای که با هفتتیر پنجتومنی را روی هوا هفده تا سوراخ میکند اجازه میدهد چین بشود قدرت اقتصادی؟ خیلی سادهاید! قدرت اقتصادی چین امروز دارد آمریکا را از بین میبرد، کمر اتحادیه اروپا را دارد میشکند. یهود خواسته! کشورهای اروپایی و آمریکایی ابزارش بودند، حالا تمام شدند رفته چین!» به نظر میآید خود رائفیپور که امروز احتمال میدهد کرونا توطئهای برای ضربه به اقتصاد چین باشد هم دیگر آن تحلیل را قبول ندارد.
نکته قابل تامل اینجاست که رائفیپور در مسیر این ادعا که در سخنرانی سال 2009 داعش را پیشبینی کرده است، در موارد متعدد از بیاطلاعی مخاطب از آنچه 10 سال پیش مطرح شده استفاده میکند و مطالبی را بیان میکند که یا در آن سخنرانی نیست یا کاملا متضاد با آن است. بهعنوان مثال در سخنرانی سال 2009 رائفیپور، صاحبان پرچمهای سیاه یاوران ملک عبدالله اردن هستند و اساسا محور آن پیشبینی ادعایی ملک عبدالله ثانی است؛ اما در سخنرانی سال 1393 در دانشگاه آزاد، داعش خطری جدی برای اردن عنوان میشود. رائفیپور در مصاحبه با خبرگزاری فارس پا را از این فراتر میگذارد و حتی مدعی میشود که اسم داعش را نیز پیشبینی کرده است. در سخنرانی سال 2009 هیچ اشارهای به ISISبه عنوان نام صاحبان پرچمهای سیاه که قرار است به یاری ملک عبدالله بیایند وجود ندارد و اساسا در آن سخنرانی وقتی رائفیپور از صاحبان پرچمهای سیاه که قرار است از خراسان یا افغانستان امروز به یاری ملک عبدالله بیایند سخن میگوید، اشاره میکند که «اینها قبلا طالبان را در آنجا گذاشتهاند» و تحلیلی مبنیبر تشکیل یک گروه جدید ندارد. در سخنرانیهای دیگری در نشانهشناسی فراماسونها، رائفیپور از یکی از اساطیر این فرقه به نام ISIS سخن میگوید و از شرکتها و برندهایی که نام آن روی آنها گذاشته شده، مثال میآورد تا اهمیت این اسطوره در این فرقه را مشخص کند. بعضی از هواداران رائفیپور برای اثبات اینکه او نام داعش را پیشبینی کرده است معمولا به این سخنرانیها استناد میکنند. البته ایرادی هم ندارد، وقتی اسم بردن از مصر و لیبی برای رائفیپور کفایت میکند که بعدها ادعا کند انقلاب این دو کشور را پیشبینی کرده است، بر برخی هواداران هم حرجی نیست که سخن گفتن از موضوعی دیگر در مکانی دیگر را به پیشبینی نام داعش ربط دهند.
فراتر از اصل موضوع پیشبینی، رائفیپور در مصاحبههای مختلف و در جوابیه خود به فرهیختگان ادعا کرده که بهخاطر این پیشبینی به سوریه دعوت شده، در همایش «المقاومه الثقافه» سخنرانی کرده است، به این خاطر دکترای افتخاری گرفته و از او خواسته شده است در تاسیس یک مرکز آیندهپژوهی در دمشق کمک کند. فارغ از اینکه هر بخش از این ادعاها در جای متفاوتی بیان شده است و اینکه احتمالا در نگارش عنوان همایش مورد ادعا ایراد تایپی رخ داده است، مساله اصلی اینجاست که رائفیپور نیازی ندیده و نمیبیند حتی یک منبع برای این ادعاها معرفی کند. رائفیپور برای جوابیه خود به فرهیختگان 40 عکس فرستاده است که از عکس گاوهای یک گاوداری تا تصویر تیشرتهای تولیدشده توسط موسسه مصاف در آن موجود است؛ اما حتی یک عکس یا فیلم از موارد مورد انتقاد روزنامه فرهیختگان در این میان نیست. نه تصویری از مدرک دکترای افتخاری که مدعی است به او دادهاند ارائه شده است، نه فیلمی از سخنرانی او در دمشق دیده شده و نه مدرک و سندی درمورد ادعای اینکه از او خواسته شده است به راهاندازی مرکز آیندهپژوهی در دمشق کمک کند مطرح است!
در جوابیه رائفیپور سند و مدرکی در پاسخ به دیگر انتقادات فرهیختگان نیز دیده نمیشود. بهعنوان مثال هنوز درمورد این ادعا که «سد کرخه کارکرد امنیتی دارد و درصورت شکست آن در خلیج فارس سونامی ایجاد میشود و کشورهای حاشیه خلیج فارس زیر آب میروند و گروهی از متخصصین آلمانی نیز این موضوع را تایید کردهاند و ایران نیز با استفاده از این ویژگی سد کرخه و با تهدید به شکسته شدن آن از کویت باجگیری کرده است» هیچ سند و مدرکی از جانب رائفیپور ارائه نشده است. فارغ از عجیب بودن این ادعا، اهمیت آن در این است که در همان سخنرانی تحلیل فیلم «2012» در سال 2009 بیان شده است و حال که رائفیپور نشان میدهد نهتنها از ادعاهای شاذ قدیم خود دست نکشیده بلکه هنوز به آنها استناد میکند، شایسته است سند و مدرک آنها را نیز ارائه دهد.
4 رائفیپور نشان داده است در مواردی که به منبعی استناد میکند هم گاه دقیق نیست. بهعنوان مثال در سخنرانی 5 آذر 1393 در دانشگاه آزاد، او به جملهای از امام خمینی(ره) استناد میکند: «توی صحیفه جلد 21 -از این سورسهایی که دارم میدهم حداقل اثبات میشود مسلطم بر این مطلب- امام میگوید اگر مسئولی در جمهوری اسلامی نگاه آخرالزمانی نداشته باشد خائن است.» جستوجوی این عبارت در اینترنت ما را به بعضی پایگاههای خبری میرساند که منبعشان نه صحیفه امام(ره) که بعضی توئیتها و پوسترها و کارهای گرافیکی است. برخی از هواداران رائفیپور نیز با استناد به این جمله، انتقاد فرهیختگان به رائفیپور در این مورد که «عصر حاضر را آخرالزمان میداند» نشانهای از ناآشنایی فرهیختگان با اصول انقلاب و ادبیات امامین آن میدانند. در جلد 21 صحیفه امام (ره) جملهای که رائفیپور آن را به امام نسبت میدهد یافته نشد. نزدیکترین سخن ایشان به این عبارات، این است که «مسئولان ما باید بدانند که انقلاب ما محدود به ایران نیست. انقلاب مردم ایران نقطه شروع انقلاب بزرگ جهان اسلام به پرچمداری حضرت حجت - ارواحنافداه - است که خداوند بر همه مسلمانان و جهانیان منت نهد و ظهور و فرجش را در عصر حاضر قرار دهد. مسائل اقتصادی و مادی اگر لحظهای مسئولین را از وظیفهای که بر عهده دارند منصرف کند، خطری بزرگ و خیانتی سهمگین را به دنبال دارد. باید دولت جمهوری اسلامی تمامی سعی و توان خود را در اداره هرچه بهتر مردم بنماید، ولی این بدان معنا نیست که آنها را از اهداف عظیم انقلاب که ایجاد حکومت جهانی اسلام است منصرف کند».4 در این بیانات نه سخنی از نگاه آخرالزمانی است و نه امام(ره) به مانند رائفیپور میگوید که ما در عصر آخرالزمان قرار داریم.
حتی در جوابیه رائفیپور نیز که در پاسخ به روزنامه نگاشته شده و یک ماه برای آن فرصت داشته است، بیدقتی در مطالعه متن اصلی آشکار است. او مینویسد: «روزنامه فرهیختگان تلاش زیادی به خرج داده است که برای مخاطب ناآشنا با رائفیپور، یک تصویر شعبدهباز و عوامفریب از اینجانب ترسیم نماید. شما مدعی شدهاید که سخنرانیهای اینجانب مصداق تردستی و شعبدبازی هستند و همین امر باعث جذب مخاطبان نوجوان و جوان شده است.» در هیچ کجای یادداشت نگارنده سخنان رائفیپور مصداق تردستی فرض نشده است. در پرونده فرهیختگان آمده است: «رائفیپور بر پنهانکاری آیینها متمرکز بود و میکوشید از آنچه او نماد فرقههای مختلف بهخصوص فراماسونری میدانست رمزگشایی کند. او با این سخنرانیها، لذت حل کردن یک معما یا انجام یک تردستی و ظاهر کردن یک خرگوش از درون کلاهی که به نظر خالی میآمد را به مخاطبش میچشاند.» اگر رائفیپور به این تشبیه اعتراض دارد، بهتر است سابقه سخنان خودش را مرور کند. او سال 94 در مصاحبه با شماره 526 همشهری جوان درمورد جذابیت مباحث فراماسونری میگوید: «من دیدم این بحثها چقدر جذاب است و اگر وارد کشور بشود غوغا میکند. مخصوصا برای جوانها هیجانانگیز بود چون حالت کشف معما داشت و کلی تصویر و فیلم و عکس جذاب هم بود...»
او در جای دیگری از جوابیه مینویسد: «بنمایه پرونده تخریبی شما علیه اینجانب را تقطیع تشکیل داده است؛ تا جایی که طبق گزارش خودتان در شماره 15 اردیبهشت 99، پس از انتشار این پرونده، انبوهی از مخاطبان با ارسال اصل سخنرانیهای اینجانب برای شما یا دیگر عرایضم در آن موضوع به تحریف سخنانم اعتراض کردهاند، اما توجیه شما این بوده که «نویسنده یک سخنرانی از رائفیپور را دیده بود و هواداران سخنرانیهای دیگری را و در هرکدام از آنها رائفیپور موضوع واحدی را به شکلهای متفاوت بیان میکرد.» مشکل از بنده نیست. مشکل از شماست که وقتی میخواهید فردی را نقد کنید، بهجای انتخاب یک جمله یا پاراگراف از یک سخنرانی و دستاویز قرار دادن آن برای تخریب فرد، باید تمام وجوه سخنان آن فرد را شنیده و سپس درباره بحث او اظهارنظر بفرمایید.»
در یادداشت «ریشانقلابیها و ریشههای انقلاب» منتشرشده در شماره 3031 روزنامه فرهیختگان مورخ 16 اردیبهشت 99، سه مصداق بارز از اینکه رائفیپور در موضوع واحد –نمادشناسی تعداد پنجرههای مجلس- مواضع متفاوتی گرفته ذکر شده است. فارغ از اینکه رائفیپور ترجیح داده است به جای پاسخ دادن به چرایی این ماجرا فرهیختگان را به تقطیع متهم کند، نکته جالب اینجاست که رائفیپور چیزی را از قول فرهیختگان مینویسد که باز هم در هیچ کجای متن آن یافته نمیشود. رائفیپور مینویسد: «طبق گزارش خودتان انبوهی از مخاطبان با ارسال سخنرانیهای اینجانب برای شما... .» در متن روزنامه فرهیختگان آمده است: «بعضی از هواداران او...» و صحبتی از «انبوه مخاطبان» در میان نیست. اینکه عبارت «بعضی از هواداران» در جوابیه رائفیپور تبدیل به «انبوهی از مخاطبان» میشود را باید در سایه یکی از شاخصهای اصلی گفتمان رائفیپور که استناد به جذب فراوان و تعداد زیاد مخاطبان برای فرار از پاسخگویی به انتقادات است، دید. در عموم مواردی که از رائفیپور در برابر انتقادات محتوایی دفاع میشود، به این گزاره استناد میشود که «او بسیاری را جذب کرده است و در صورتی هم که انتقادی به او وارد است باید آن را خصوصی به خودش گفت.» مستندی با عنوان «سنت یا بدعت» ساخته شده است که رائفیپور یکی از مصاحبهشوندگان اصلی آن است. در این مستند -که در سایتهای فروش فیلم بهعنوان محصول موسسه مصاف ایرانیان معرفی شده است- با به نمایش درآوردن جلسات عزاداری و مداحی، روشهای انحرافی در عزاداری مانند اشعار یا ریتمهای نامتعارف مورد نقد قرار میگیرد. در فیلم این عزاداریها میبینیم که بسیاری از جوانان در پای منبر همین مداحانِ به زعم سازندگان مستند خطاکار، در حال عزاداریاند. اگر جذب ملاک است و به بهانه جذب جوانان نباید به سراغ انتقاد از انحرافات رفت، چرا رائفیپور خود به نقد مداحان میپردازد؟ منطقا انحراف در جایی که مخاطب بیشتری دارد خطرناکتر است و اتفاقا اینجا باید نقد صریحتری صورت بگیرد. کاری که فرهیختگان سعی بر آن دارد و برخی با استناد به «انبوه مخاطبان» میکوشند مانع آن شوند.
5 از دیگر موانعی که سعی شده در مسیر نقد رائفیپور قرار داده شود، «منع از نقد کردن خودیها» است. رائفیپور در پایان جوابیهاش مینویسد: «توصیه من به گردانندگان روزنامه فرهیختگان و پدرخواندههای مجتمع رسانهای مربوطه! این است که بهجای خنجر زدن به نیروهای فعال خودی، حواستان به دشمن پیشرو باشد.» رائفیپور در تعریف خودی و غیرخودی استاندارد دوگانهای دارد. زمانی که پای هزینه دادن به خاطر ایرادات و سوءمدیریتها و ناکارآمدیهای یک جریان است، رائفیپور از آن جریان بیزار است و حتی ابایی نداشته است به گروهی از آن جریان لقب «خرحزباللهی» بدهد. رائفیپور در مصاحبه با کامنت میگوید «من اصلاحگرای اصولطلب هستم» و ادامه میدهد «من از اصولگراها بیشتر فحش خوردم، بسیج من را ممنوعالسخنرانی کرده، نهاد نمایندگی رهبری در دانشگاهها مخالف دعوت من به دانشگاههاست!» اولین واکنش رائفیپور به پرونده فرهیختگان این بود که «انتشار بخشی از این مطالب عین خیانت است» بعد از او نیز شاگرد و همکارش علیرضا پورمسعود با تحریف مصاحبهای قدیمی از سلیمینمین به دروغ مدعی شد «او بعد از انحراف منافقین در سال 59 نیز رابطه دوستی خود را با بعضی از اعضای سازمان ادامه داده است.» هنگامی که منتقد قصد طرح انتقاد از رائفیپور را دارد، رائفیپور خودی او به حساب میآید و باید ملاحظه کند اما زمانی که رائفیپور و دوستانش میخواهند به انتقادات پاسخ دهند، منتقد خائن و منافق است. این اسلوب نقد درونگفتمانی نیست، این سپر ساختن از خودیها و پناه گرفتن پشت آن است. در همین جوابیه رائفیپور مینویسد: «خوشبینانهترین برداشت ممکن این است که گردانندگان فرهیختگان درواقع فریفتگانی هستند که بازیچه لجنههای خاص امنیتی- سیاسی شدهاند.» رائفیپور خود را خودی فریفتگان لجنههای خاص امنیتی میداند؟
برای بهتر درک کردن تبعیت رائفیپور از الگوی دوگانه خیر و شر مطلق در پاسخ دادن به منتقدان، کافی است بخشی از جوابیه او که به موضوع حداقل سن ازدواج میپردازد را مطالعه کنید. در این بخش فرهیختگان متهم شده است: «رائفیپور را تکفیر کرده، انتظار دارد هیئات ما سکولار باشند، و تمامقد همراه با جریان سکولار و ضدانقلاب و در پوشش روانشناسی و حقوق و جامعهشناسی به ستیز با شرع مقدس رفته است.» درمورد ایرادات روزنامه فرهیختگان به سخنان رائفیپور در موضوع حداقل سن ازدواج، دکتر جلیل محبی، دبیر ستاد احیای امر به معروف و نهی از منکر، در لایو اینستاگرام خود سخنانی را بیان داشت که در یادداشت «ریشانقلابیها و ریشههای انقلاب» در تاریخ 16 اردیبهشت 99 در صفحه اول روزنامه به آن پرداخته شد. در آن یادداشت، مبانی حقوقی و فقهی یادداشت پرونده فرهیختگان و تناقضات سخنان رائفیپور با این مبانی به تفصیل بیان شد. دکتر جلیل محبی نیز با توئیتی تلویحا از موضع اولیه خود درمورد پرونده «مصاف با عقلانیت انقلابی» عقب نشست. رائفیپور نیز آن یادداشت را خوانده است و به بخشی دیگر از آن در جوابیه خود استناد کرده است. از این رو، به تکرار مکررات نمیپردازیم و خوانندگان را درمورد تناقضات موضع رائفیپور با مبانی فقهی و حقوقی جمهوری اسلامی ایران در موضوع «حداقل سن ازدواج» به آن یادداشت ارجاع میدهیم. با این وجود، این بخش از جوابیه رائفیپور از این حیث ارزنده و قابل توجه است که نشان میدهد ادعای او مبنیبر تخصص در دشمنشناسی تا چه حد سست و بیپایه است و در این موضوع خاص، بعد از تذکرات فراوان و مشاهده بحث بین مخالف و موافق، هنوز نمیتواند دوست را از دشمن تشخیص دهد. قانونی که رائفیپور آن را اشتباه میداند و خواهان حذف آن است، نه کنوانسیون بینالمللی و نه مصوب مجالس به باور او لیبرالی است! حتی این تصور که گمان میکند قانون مصوب 1381 برای رفع ایراد شرعی شورای نگهبان به شکل فعلی اصلاح شده نیز اشتباه است. قانون مورد اشاره ازسوی مجمع تشخیص مصلحت نظام و به مثابه حکم ثانویه شرعی تصویب شده است و این قوانین بعد از تصویب اصلا از فیلتر شورای نگهبان نمیگذرند. رائفیپور علوم انسانی نخوانده و نمیداند و طبیعتا نمیتواند در اینجا دوست را از دشمن و منفعت را از ضرر تشخیص دهد. آنچه او گمان میکند مقابله با دشمن است، درواقع نفی بیضابطه مصوبه مجمع تشخیص مصلحت نظام و نادیده گرفتن این نهادِ برخاسته از قانون اساسی و فقه سیاسی شیعه و 41 سال سابقه حکومتداری جمهوری اسلامی است. رائفیپور دربرابر حکم شرعی میایستد و به منتقدانش برچسب تعلق به سکولاریسم و لیبرالیسم میزند. رائفیپور باید بداند دانشهایی مانند «حقوق»، «روانشناسی» و «جامعهشناسی» الزاما پوشش ضدانقلاب نیستند! برخلاف عنوان جعلی «تخصص دشمنشناسی»، این رشتهها علوم مدون و باسابقهای هستند که وضع امروز آنها حاصل سالیان طولانی تلاش اندیشمندان و تالیف کتب و مقالات و داوری و مباحثهاند. البته تمام این علوم قابل انتقادند اما نه بیاطلاع از مقدمات آنها و با تئوری توطئه و برچسبزنی. رائفیپور مدعی است بخشی از استدلال او درمورد «حداقل سن ازدواج کودک» ازسوی فرهیختگان گفته نشده است و آن این بوده که «تعیین حداقل سن ازدواج ازسوی قانون باعث پنهان شدن ازدواج کودکان و محروم شدن آنها از حقوقشان ضمن عقد غیررسمی میشود.»
رائفیپور حین طرح این استدلال متوجه نیست که درصورتی که حداقلی برای سن ازدواج از سوی قانونگذار تعیین نگردد و ابزار نظارتی بر آن قرار داده نشود، والدین میتوانند فرزند خود را در هر سنی به عقد هر کسی که میخواهند درآورند. آیا اگر کسی خواست دختر 9 ساله خود را به عقد مردی 60 ساله درآورد باید بیهیچ نظارت و محدودیتی مجاز به این کار باشد؟ جهانی که رائفیپور تجویز میکند اینگونه جهانی است و قوت استدلال او بدانحد است که بگوییم «باید اجازه دهیم ضرب و جرح در مکانهای رسمی اتفاق بیفتد تا مجروح از دیه خود محروم نشود!» اینها از ایرادات قانون مصوب 1361 بود که مجمع تشخیص مصلحت نظام متوجه آن شد و در سال 1381 آن را اصلاح کرد و حال رائفیپور دوباره یک بازگشت بزرگ به عقب را تجویز میکند. در موارد حاد بهجای حذف پدیده سراغ کنترل آسیب آن نمیروند و این موضوعی است که رائفیپور بدون تحصیلات رسمی علوم اجتماعی و محروم از نگاه نظاممند به این مساله از آن بیاطلاع است یا به آن بیتوجهی میکند.
6 رائفیپور برای جبران این خلأ مشروعیت و صلاحیت علمی، به نوشتههای دیگران مانند دکتر محمدجواد ابوالقاسمی و دکتر یاسر جبرائیلی در حمایت از خود استناد میکند. ادعاهای دکتر ابوالقاسمی درمورد پرونده فرهیختگان در تاریخ 31 اردیبهشت ماه با انتشار فیلمها و مستندات پرونده روی صفحه farhikhteganonline در اینستاگرام پاسخ داده شده است. از سوی دیگر، استناد به تاییدات شخصی معمولا در یکجا مرسوم است و آن تایید صلاحیت حوزویان برای نقل روایت و اجتهاد در منابع دینی است. با توجه به اینکه رائفیپور در مباحث خود عموما و در بحث مهدویت خصوصا به روایات رجوع کرده و از آنها مفاهیم مدنظر خود را استنباط میکند، آیا چنین اجازهای را از مرجع تقلید یا مجتهد و متخصصی دارد؟ او در سخنرانی خود در 5 آذر 93 در دانشگاه آزاد اسلامی میگوید: «جالب است بدانید روایتهایی که به کشتن اشاره دارد و میگوید امام زمان(عج) میکشد، بنده اینها را بررسی سندی آخوندی کردهام، یعنی رجالش را بررسی کردهام!» رائفیپور در مصاحبههای خود در سال 95 میگوید به تازگی تحصیل در علوم حوزوی را آغاز کرده است! اینکه چگونه این شخص میتوانسته در سال 93 رجال احادیث را بررسی کند بر نگارنده پوشیده است، اما آیا همین امروز مجتهدی صلاحیت او در رجوع به روایات را تایید میکند؟ رائفیپور بعد از واکنشهایی که در ماجرای طرح «مدل موی زنان بهعنوان نشانه ظهور» در شبکه سه به او نشان داده شد، در توئیتر با استناد به منابع روایی مدعی شد این مساله مورد قبول شیعه و سنی است!5 تعدادی از روحانیون عضو توئیتر به او تذکر دادند که با این منابع نمیشود مدعی شد این ماجرا مورد تایید شیعه است6؛ اما تا به امروز آن توئیت پابرجا است و نشانهای از اصلاح موضع یا ارائه دلیل بیشتر دیده نمیشود. در هر صورت، اصل موضوع اجتهاد کردن رائفیپور و مراجعه مستقیم به روایات ثابت است، و این رفتار بیاحراز صلاحیت، ما را به مسیر خطرناکی رهنمون میکند.
رائفیپور برای جواب دادن به انتقاد فرهیختگان مبنیبر ورود او به مباحثی که تخصصی در آن ندارد، محاجه میکند که «چگونه نویسنده مطلب انتقادی فرهیختگان مجوز دارد در شاخههای مختلف بنده را نقد نماید ولی بنده اجازه سخن گفتن ندارم!» نگارندگان پرونده «مصاف با عقلانیت انقلابی» تنها در موضوعات فقهی، حقوق داخلی، حقوق بینالملل و روابط بینالملل که تحصیلاتی در آن دارند رائفیپور را نقد فنی کردهاند و در باقی موارد صرفا توصیف مواضع و بیانات او کار نقد او را کرده است. حتی در ماجرای سد کرخه که با توجه به موقعیت مکانی آن بطلان ادعای رائفیپور بدیهی بهنظر میآید، سعی شد به پژوهشهای محققان عمران در موضوع سد دز استناد شود تا نقد خالی از نظر کارشناسی نباشد. با این حال بهنظر میآید پرکاری در سخنرانی -2000 سخنرانی در 10 سال بنا به ادعای رائفیپور- و پرداختن به موضوعات مختلف و ادعای تخصص «دشمنشناسی» داشتن که هیچکس دیگری چنین تخصصی در ایران ندارد و یک رشته شناختهشده دانشگاهی نیست، مکانیسم دفاعی فعال رائفیپور برای گریختن از تیغ انتقاد بوده است. با این وجود، این شیوه فقط منتقدان را متضرر نکرده است بلکه جهان فکری خود رائفیپور را نیز مشوش کرده است. بهعنوان مثال، در موضوع تکیه بر نشانههای ظهور، دکتر ابوالقاسمی در برنامه بازگشت و روزنامه فرهیختگان در پرونده «مصاف با عقلانیت انقلابی» متذکر شدند که امکان بداء در نشانهها با تکیه بر آنها سازگار و قابل جمع نیست. خود رائفیپور نیز در سخنرانیهای متعددی به مساله بداء اشاره کرده است. با این وجود باز میبینیم در جوابیه خود جایگاه نشانههای ظهور در مواضعش را «بهعنوان عاملی برای امیدبخشی و شناخت مدعیان دروغین و...» معرفی کرده است و تذکرات مکرر اخیر مبنیبر اینکه هیچ نشانهای قطعی نیست هم نتوانسته است این باور او را اصلاح کند. در این تفکر، آیا اگر فردا حضرت حجت(عج) پیش از تحقق نشانهها ظهور کند حکم به اینکه ایشان مدعی دروغین است نخواهند داد؟ این دیگر متن جوابیه است و نیازی به ارجاع به فیلمها و سخنرانیهای متعدد نیست و از اتهام تقطیع نیز مصون است.
7 رائفیپور نقدها را نمیپذیرد و بهجای آن زمین و آسمان را به هم میدوزد تا نتیجه بگیرد پرونده انتقادی فرهیختگان یک تخریب گسترده و سازماندهی شده چپ و راست علیه او است و فرهیختگان خودزنی کرده است و دستاویزی برای تخریب او در اختیار معاندان قرار داده است. اول اینکه انتقاد فرهیختگان از رائفیپور که در بعضی از جهتگیریهای سیاسی همسو با روزنامه است نه مایه ملامت که سند افتخار فرهیختگان و جریانهای همسوی آن است چراکه نشان داد اصول و اندیشه را قربانی قرابت نمیکند. فرهیختگان در این پرونده کوشید برخلاف رویه معمول نقد رائفیپور که بر نمادگرایی او متمرکز است بر مباحث اجتماعی و معرفتی او تمرکز کند. بحثهای نمادشناسانه رائفیپور کمتر از 10درصد پرونده فرهیختگان را تشکیل میدهد. این فرصتی بود برای رائفیپور که با پاسخ دادن به انتقادات مبانی فکری و استدلالی خود را مشخص کند. فرصتی که رائفیپور –که در پاسخ کسانی که از مدرک و تحصیلات او سوال میکنند میگوید: «یک کاغذ هم روی زمین پیدا کردی بردار بخوان و اگر حرفش درست بود بپذیر»- آن را هدر داد و بهجای تببین مبانی معرفتی و استدلالی سخنان خود، بر دستاوردهای عملی موسسه مصاف و دشمنگرایی در مواجهه با فرهیختگان و این استدلال کلیشهای «که نقد شما مورد سوءاستفاده دشمن قرار گرفت» تمرکز کرد. نه دستاوردهای اقتصادی و صنعتی جبرانکننده خلأ تئوریک و ضعف استدلال است و نه آنکه دیگران سخن منتقد را دستاویز چه کاری میکنند خدشهای بر پیکره نقد وارد میکند. ازسوی دیگر، رائفیپور گاه خود در سخنرانیها منشأ مباحثی بوده است که دستاویز معاندان برای ضربه به اسلام و انقلاب شده است. او در سخنرانی آغاز عهد در تاریخ 21 دی 1392 در دانشگاه آزاد اسلامی مطلبی بیان کرد که تا به امروز اسباب حمله به مراسم اربعین و شیعیان است و در کانال صدای آمریکا و از سوی معاندان مکررا استفاده شده است. او در این سخنرانی میگوید: «شنیدهاید در ظهور طرف پول کم میآورد دست میکند توی جیب رفیقش و پول بر میدارد و او هم ناراحت نمیشود؟ چرا؟ چون نور ولایت الله تابیده است روی زمین، مردم این چیزها را میگذارند کنار! این نمود پیدا کرده است روی زمین! بهخدا! توی راهپیمایی اربعین! طرف میآید و منتت را میکشد و گریه میکند تا غذای او را بخوری! به خدا چیزهایی من از راهپیمایی اربعین دیدم و شنیدم که نمیتوانم بگویم. والله نمیشود گفت. نمیتوانی بپذیری! تا آنجا نباشید باور نمیتوانید کنید که اینها نمک غذایشان در طول سال چیست! آب خشک کرده شستوشوی جوراب زائران امام حسین(ع). جورابها را با آب میشویند، آب را خشک میکنند، آخرش یک چیزی میماند، آن را میسابند بهعنوان نمک میریزند روی غذایشان! باور نکردنی است یعنی باید فاتحه تمام اصول بهداشتی را بخوانیم! مستندی ساخته شده است، مستند فاخر از راهپیمایی اربعین در 12 اپیزود اصلا اجازه پخش پیدا نکرد اینقدر عجیب و باورنکردنی بود! تجلی ولایت اهل بیت است!» برخلاف تکذیبی که بعدها رائفیپور در این مورد انجام داد و مدعی شد چنین نگفته است، با توجه به قبل و بعد جمله مشخص است رائفیپور در مقام تحسین و تایید مرتبه اعتقاد در انجام چنین رفتاری این حکایت را تعریف کرده است. از سوی دیگر، وحید چاوش، کارگردان مستند مورد اشاره رائفیپور در صفحه اینستاگرام خود اعلام کرد «چنین ماجرایی در مستند او اتفاق نیفتاده» و مشخص شد منشأ منحصر این حکایت خود رائفیپور است.
8 حاضر شدن در یک گفتوگو با روزنامه فرهیختگان و پاسخ دادن به انتقادات روزنامه فرصتی بود برای رائفی پور که از ابهامات پیرامون خود کم کند. نهتنها این اتفاق نیفتاد که با جوابیه او بر ابهامات افزوده شد. در جوابیه او مدعی شده سخنرانیهای خود را از سال 88 شروع کرده است درحالیکه در بعضی از سخنرانیها به مباحثی که سال 86 مطرح کرده است ارجاع میدهد و در مصاحبه با همشهری جوان نیز میگوید «اولین سخنرانی رسمی من در سال 1386 با موضوع جریانشناسی سیاسی کشور در دانشگاه علوم پزشکی شاهرود بود و در سال 87 اولین سخنرانی خود را با موضوع «فراماسونری» در دانشگاه علم و صنعت انجام دادم.» تحصیلات و دانش حوزوی و آکادمیک او همچنان در هالهای از ابهام باقی مانده است. به این سوال که «چگونه به اطلاعات محرمانه امنیتی و محتوای ایمیل شخصی دیگری دست پیدا کرده است» نیز جواب نداد و این ابهام بزرگ را که میتواند جایگاه او را از یک سخنران به یک کارگزار امنیتی تغییر دهد بیپاسخ گذاشت. رائفیپور نامه ارسالی موسسه مصاف ایرانیان به روزنامه را به نام «علیاکبر رائفیپور» امضا کرده است حال آنکه طبق آگهی منتشره در شماره 21587 روزنامه رسمی کشور مورخ 7 اردیبهشت 98، نام مدیرعامل و رئیس هیاتمدیره موسسه مصاف ایرانیان «امیرحسین رائفیپور» است و او حق امضای اوراق عادی و اداری موسسه را دارد. آیا به ابهامات پیرامون رائفیپور باید نام او را نیز اضافه کرد؟ یا اینکه مدیرعامل و رئیس هیاتمدیره مصاف ایرانیان شخص دیگری است؟
پینوشت
1. منبع
2. منبع
3. منبع 1/ منبع 2/ منبع 3
4. منبع
5. منبع