به گزارش «فرهیختگان آنلاین»، هویت باشگاههای بزرگ فوتبال در ایران ازجمله دو باشگاه استقلال و پرسپولیس بهدلیل دخالت دولتها و بهرهبرداری ابزاری از آنها همواره درمعرض تهدید و تخریب بوده است. گسترش چتر وسیع سیاست بر پیکره دو باشگاه پرطرفدار پایتخت مانع از همگرایی فوتبال و تسهیل چرخه درست مدیریت آن دو پایگاه ورزشی شده است. بهزعم اغلب جامعهشناسان ورزش ویژگی شاخص ورزش مدرن «تجاری شدن» است که این مهم در اثر فقدان نگاه تجاری به ورزش و نبود طرح و برنامه استاندارد در کشور تاکنون تحقق نیافته است.
نگرش سیاستآمیز در اداره باشگاهها و تکیه بر منابع مالی دولتی موجب کجریختی ساختار فوتبال ما شده است. وعدههای نمایشی و پرتاب نظریههای پوچ کلامی چون خصوصیسازی سرخابیها، سالهاست تبدیل به سنتی شوم و دستمایه رفتار دولتهای مختلف شده است. درنتیجه با فرصتسوزی در سالهای طلایی و هدررفت سرمایههای متعدد از قطار توسعه فوتبال حرفهای جامانده است.
تاکنون سیستم لخت دولتی قادر به حل مسائل باشگاههای فوتبال کشور نبوده و نهاد قدرت گوش شنوایی برای اصلاح شیوه اداره این دو باشگاه مردمی نداشته است.
عدم بهکارگیری شیوههای استاندارد و اصولی در مدیریت باشگاهی و اصرار بر شیوه اداره ناکارآمد و بحرانزای دولتی مبین این است که فوتبال ایران در جهان متفاوتی بهسر میبرد. بهواقع در پرتو ساماندهی باشگاههای پرطرفدار فوتبال، رونق اقتصادی، شور و اشتیاق اجتماعی و توسعه ورزشی میسر میشود که شوربختانه این حق عمومی، جزء امور اولیه و بدوی دولتها و نمایندگان مجلس نبوده است.
برای برونرفت از وضعیت اسفناک موجود باشگاههای فوتبال باید از مستعمره دولت بودن خارج شوند. این مهم با استراتژی اصلاح دیدگاه در یک بازه زمانی بلندمدت و به شیوه گامبهگام با رفع موانع و محدودیتهای درآمدزایی داخلی و خارجی باشگاهها از یکسو و ارزشمندسازی لیگهای فوتبال کشور براساس برنامههای راهبردی و توسعهمحور تحقق خواهد یافت. این جریان در ابتدا با تغییرات عمیق در حوزه باورهای مسئولان شکل میپذیرد تا هویت باشگاههای پرسپولیس و استقلال با جنس هوادار_مالک شناخته و نهادینه شوند.
واقعیت این است که باشگاههای استقلال و پرسپولیس به اسیرانی دستوپا بسته و نشسته روی گنج میمانند که اگر آزاد و رها شوند با برخورداری از میلیونها هوادار و قدرت نفوذ اجتماعی خود، ثروت آفرین میشوند و فرصت مشارکت عمومی را برای هواداران، بنگاههای اقتصادی، خبرگان و پیشکسوتان فراهم میآورند. بیشک مرکز ثقل مشکلات و معضلات متنوعالاضلاع سرخابیها دولتها بودهاند، چراکه عدم رعایت فاصله میان دولت و باشگاههای حرفهای، چرخه نظم و قواعد صنعت فوتبال را از کار میاندازد.
روشن است که مالکیت و مدیریت دولتی در باشگاهها، اختلال در نظم ورزش حرفهای بهوجود آورده و امواج مخرب آن متوجه ورزش همگانی و قهرمانی خواهد شد. دخالتهای نابجا و تمامیتخواهی دولتها در اکثر حوزهها عاملی ضدتوسعه و در برخی مواقع فسادزاست. از اینرو دولت از نقش و وظیفه اصلی خود در قبال فوتبال که همانا حمایت و نظارت است، عدول کرده است.
امید که با نوسازی مفهوم فوتبال حرفهای و همچنین اصلاح شیوه مدیریت باشگاههای ورزشی، جلوههایی از توانمندی و اعتبار فوتبال ایران در سطح بینالمللی نمایان و انتفاع جامعه، آینده جوانان و سعادت ورزش کشور حاصل شود.
* نویسنده: مجید خاتونی، جامعهشناس و کارشناس ورزشی