رمان «این خیابان سرعتگیر ندارد» اولین اثر مریم جهانی است که در پاییز 95 در نشر مرکز به چاپ رسیده است. داستان مریم جهانی، زندگی زنی را روایت میکند که برعکس عده زیادی از زنهای جامعه ما، به آنچه میخواسته رسیده است و دقیقا همان چیزی است که در کودکی از بزرگسالی خود انتظار داشته است. هرچند این آرزو با آرزوهای کودکان معمولی فرق میکند و خلبان، دکتر و مهندس شدن نیست. راوی داستان از کودکی میخواسته راننده تاکسی شود. آرزوی عجیبی است و حتی شاید باورنکردنی. اما مریم جهانی با پرداخت خوب شخصیت شهره، توانسته خواننده را مجاب کند که میشود کسی وجود داشته باشد که آرزوی راننده تاکسی شدن را از کودکی در سر داشته است. مریم جهانی با استفاده از لحن مناسب و عمل مناسبی که برای راویاش در نظر گرفته توانسته ترکیبی از زن بودن و راننده تاکسی بودن را، هرچند کمی عجیب در تهران و خیلی عجیب در شهرستانها، به خوبی به خواننده نشان دهد. اما داستان «این خیابان سرعت گیر ندارد» داستان راننده بودن و راننده شدن نیست؛ داستان زنانی است که در کشاکش رسیدن به خواستههایشان هستند و از قرار، همه زنهای داستان بهگونهای شکست خوردهاند و طرف دیگر این بازی مردها هستند. دختر خاله راوی مطلقه است و شوهر سابقش اجازه نمیدهد او فرزندشان را ببیند. همسایه راوی زن دیوانهای است که گویا شوهرش او را به خاطر زن دیگری ترک و خانه کوچکی در پایین شهر برایش اجاره کرده است و چند شخصیت دیگر که مردها زندگیشان را به باد دادهاند و نقطه اوجش همکلاسی راوی است که والیبالیست خوبی بوده و حالا (شاید بهخاطر اینکه پدرش اجازه نداده او به یکی مسابقاتی که در خارج از کشور برگزار میشده برود) معتاد شده و کارتنخواب.
زبان داستان گیراست و به یک راننده زن میخورد. این هنر نویسنده است که توانسته زبان مناسب شخصیتی را خلق کند که آنچنان شناخته شده نیست و در جامعه کمتر دیده شده است. اما هرچه در داستان جلو میرویم زبان یک زن راننده تاکسی کمرنگ میشود و به یک زن معمولی نزدیکتر. برخلاف اکثر رمانها این داستان در شهر دیگری اتفاق میافتد. ما با راوی رانندهمان میرویم توی خیابانهای کرمانشاه و زیر بارانش خیس میشویم، سردمان میشود و بعد میرویم پارک کوهستان و برمیگردیم توی خانه. اما نکته دیگر رمان «این خیابان سرعتگیر ندارد» این است که تنها مردی که مورد تایید راوی است پدرش است که او هم سالهاست فوت شده و حتی در همان شخصیت پدر هم رگههایی از مردسالاری دیده میشود. جهان داستان، جهانی است که مردهای ظالمی دارد. مردهایی که بیشتر اوقات زورشان به تنها کسی که میرسد زنهایشان است. این بدبینی نویسنده شاید کمی دور از واقع باشد اما خیالی هم نیست و هنوز میشود چنین انسانها و چنین جوامعی را در کشورمان ببینیم. پایانبندی رمان مریم جهانی ترکیبی از ترس و امید است؛ اوج شکست یکی از زنهای داستان همراه میشود با آغاز کار یک راننده تاکسی زن دیگر در کرمانشاه و همین نشان میدهد که نگاه نویسنده به جهان داستان و حتی جامعهاش نگاهی بدبینانه اما پر امید است. رمان «این خیابان سرعت گیر ندارد» رمان پرکششی است که خواننده را با خود همراه میکند و جهانی را به تصویر میکشد که با مفاهیم عمیق انسانی آشناییزدایی دارد.
حسین رحمتیزاده
۱۸:۳۵ - ۱۳۹۶/۰۱/۱۳
کد خبر: 4045
نگاهی انتقادی به رمان «این خیابان سرعتگیر ندارد» نوشته مریم جهانی
بدبینانه اما پر امید
فرهیختگان آنلاین: