به گزارش «فرهیختگان آنلاین»، ابوالفضل ظهرهوند، کارشناس مسائل بینالملل و سفیر اسبق ایران در ایتالیا و افغانستان در گفتوگو با «فرهیختگان» به برخی ادعاهای مطرحشده درباره حل مشکلات اقتصادی کشورمان ازطریق بازگشت به حل مناقشه ایران و آمریکا پاسخ داد. مشروح این گفتوگو را در ادامه میخوانید.
اخیرا امینزاده، معاون وزیر خارجه دولت اصلاحات گفته است بازدارندگی ازطریق افزایش توان نظامی متعلق به دوران جنگ سرد است و شرط قطعی تحقق مناسبات گسترده اقتصادی با شرق، حل مناقشات ایران با آمریکاست، نقد و تحلیل شما درباره این اظهارات که غالب تفکر دولتیهاست، چیست؟
این اظهارنظر با شرایط روز فاصله بسیاری دارد، اما برخی دوستان اصلاحطلب هنوز هم گفتمان 15 سال پیش را مطرح میکنند، درحالیکه عاقبت این تفکر و تجربه را همه دیدند و نتیجه این شد که جریان اصلاحات که توسعه سیاسی را مقدم بر توسعه اقتصادی میدانست، به آن شکل از صحنه خارج و منتج به ایجاد فتنه 88 شد.
در مقطعی که ایشان (امینزاده) مسئولیت سیاست خارجی را برعهده داشت نیز همین خط را دنبال میکرد و نتیجه این شد که ظرفیتهای کشور را در شکل توافق کنفرانس بن در حوزه افغانستان به «رامسفلد» واگذار کرد، اما هنوز جلسه را ترک نکرده بود که ایران از سوی آمریکا متهم به محور شرارت شد.
بنابراین بهنظر میرسد جریان اصلاحات دچار فروپاشی و گسستگی است و اصلاحات بهناچار سراغ امینزاده بهعنوان مرد در سایه اصلاحات و آخرین مهره رفته است تا با اتخاذ مواضع تاریخمصرفگذشته جریان اصلاحات را دور خود جمع کند که جای تعجب دارد.
نکته جالبتر اظهارات سریعالقلم، مغز متفکر جریان اصلاحات در حوزه اقتصاد است که عملا توصیه به اقتدارگرایی کرده و میگوید خطاست اگر توسعه سیاسی را مقدم بدانیم و مصداق آن را نیز چین مطرح میکند که در آنجا توسعه سیاسی اتفاق نیفتاده و توسعه اقتصادی را طی کرده است و ازاینرو معتقد است باید توسعه اقتصادی را مقدم بداریم تا بعدها تغییراتی ایجاد شود و به توسعه سیاسی برسیم.
جای تاسف این است که عرصه کلان جامعه را صحنه آزمایشگاه و برای تجربهآموزی و انجام آزمون و خطا میدانند. این جریان یک روز طالبان را به رسمیت میشناسند و بعد آن ظرفیت را در بن به آمریکاییها واگذار میکنند، اما هم طالبان به آنها دهانکجی کرد و هم آمریکاییها! این ضعف این جریان است که فاقد مبانی روشن سیاسی و نظری در حوزه حکمرانی است.
این ایده هاشمی هم بود که میگفت دنیای فردا دنیای مذاکره است و دنیای موشک نیست.
بله، همین ایده را مرحوم هاشمی هم میگفت و الگوی خود را ژاپن مطرح و عنوان میکرد نیازی به نیروی نظامی نداریم و میتوانیم ظرفیت خود را از حوزه نظامی در حوزه اقتصادی ببریم تا کشور همانند ژاپن رشد کند، درحالیکه میزان بودجه دفاعی همان ژاپنی که هنوز در اشغال آمریکاییهاست، چندبرابر ایران است یا سوئیس که یک کشور بیطرف است، بودجه دفاعی آنها نیز چندبرابر ایران است.
این موضوع نشان میدهد آنها غرب را هم نمیشناسند، حتی اگر قرار باشد در چارچوب نظریههای غربی یعنی رئالیسم و واقعگرایی هم نگاه کنند، امروز جهان با اصل بازدارندگی مواجه است که مربوط به دوره جنگ سرد نیست و اصل بازدارندگی نشان داد اگر کشورها میخواهند وارد جنگ نشوند و مورد اشغال قرار نگیرند، باید در این مسیر قرار گیرند.
اگر روسیه و چین قدرت بازدارندگی و قدرت دفاعی خود را کاهش یا از دست بدهند، مطمئن باشید از طرف ناتو موردحمله قرار میگیرند. اگر الان دو تریلیون دلار حجم روابط چین با دنیاست و بهطور مشخص بیش از 500 میلیارد دلار بین آمریکا و چین که با هم منازعه هم دارند، حجم تجاری وجود دارد، بهخاطر قدرت بازدارندگی و درعینحال برخورداری از توسعه اقتصادی است. درحالیکه اگر چینیها توان نظامی و موقعیت نظامی خود را رشد نداده بودند، چنین موقعیت تجاریای را بهدست نمیآوردند. یعنی تعاملی که بین چین و آمریکا وجود دارد، در ادبیات قدرت جلو میرود و در ادبیات قدرت آنچه فهم میشود، مساله بازدارندگی است، درغیراینصورت باید کشور را تسلیم کرد.
این قیاس را که توان نظامی بالا و اقتصاد نازل اعتبار ایجاد نمیکند، چطور ارزیابی میکنید؟ چون این تفکر از طرفی دیگر خودکفایی و سیاست جهش تولید داخلی را شکستخورده و از رده خارج میداند.
مشکل امثال امینزاده این است که نه اقتصاد میدانند، نه سیاست؛ اگر جمهوری اسلامی ایران در حوزه خوداتکایی دارای تجربه و وزن نبود، امروز در شرایطی که به تعبیر آمریکا در دوران تحریمهای فلجکننده هستیم، چه وضعیتی ایجاد میشد؟ اینکه امروز ایران را بهعنوان یک قدرت در سطح منطقه و جهان قبول دارند و میپذیرند، در سایه چیست؟ اتفاقا روی دیگر سکه اقتصاد، قدرت نظامی و دیپلماسی است و این دو مولفه با هم همسو و دو بال هستند.
سهم بازار را در این مناقشات بینالمللی چطور ارزیابی میکنید؟
یک واقعیتی که جزء اصول رئالیسم وجود دارد، این است که تمام منازعه و مناقشاتی که در صحنه روابط بینالملل ایجاد میشود، بهخاطر کسب سهم از بازار است و اگر سهم بازار را بهدست بیاورند، باید پشتیبانی نظامی را هم داشته باشند.
این دو یعنی قدرت نظامی، دیپلماسی سیاسی و اقتصادی دو روی یک سکه هستند و امکان ندارد کشوری بتواند در این بازاری که اتفاقا در شرایط پساکرونا رقابت در آن سختتر خواهد شد، دوام بیاورد، چون همه عرضهکننده هستند و تقاضایی وجود ندارد.
چرا این تفکر درحالیکه آمریکا بهراحتی از برجام خارج شده باز هم نسخه حل مناقشه ایران از طریق مذاکره با آمریکا را مطرح میکند؟
پشتپرده این اظهارات چیز دیگری است. از آن زمانی که بحث تنشزدایی را مطرح میکردند، مساله آنها پدیده انقلاب اسلامی بود؛ ازاینرو امینزاده آدرس غلط میدهد و سعی دارد با اتخاذ این موضع جبهه درحال فروپاشی جریان اصلاحات را بهنحوی جمع کند و بههمیندلیل از سایه بیرون آمده است. از نظر این جریان انقلاب واقعهای بود که تمام شد و به موزه تاریخ پیوست و ما باید زیر بلیت آمریکا برویم. در تفکر این جریان اساسا چیزی بهنام استقلال، خوداتکایی و پارادایم مستقل فکری معنا ندارد.
کسی که میخواهد با دنیا تنشزدایی کند یعنی آدم خوبی نیست؛ نمیتوان یک روز از دیوار سفارت آمریکا بالا رفت و قدرت گرفت و یک روز دیگر از این دیوار پایین آمد تا بازهم به قدرت رسید! یا آن کار غلط بوده یا موضع فعلی غلط است، نمیشود هر دو درست باشد. ازاینرو مشکل این جریان بیخردی و نادانی است؛ این جریان میخواهد به هر قیمتی ولو به قیمت نوکری آمریکا در قدرت بماند. بنابراین مساله آنها این است که اساسا انقلاب و تفکر حضرت امام(ره) را قبول ندارند و حتی روحانیت هم برای اینها «ناندانی» است؛ مساله دیگر سکولاریسم است، مشکل آنها عدم جدایی دین از سیاست است و نقش دین در اداره جامعه را قبول ندارند و بههمیندلیل پسماندههای لیبرالیسم را استفاده میکنند.
در ایام بحران کرونا برخی نخبگان تاکید میکردند این جریان ممکن است بهسمت ایجاد فتنه اقتصادی برود و ممکن است این اظهارت تحریککننده نیز در همین زمینه باشد، نظر شما چیست؟
بله و اتفاقا بحث جهش تولید و تفکر انقلابی و بسیج مومنانه کل معادلات اینها را بههم ریخت.
آیا این نوع اظهارنظر، دامن زدن به موضوع فتنه اقتصادی است؟
بله، اینها مثل فتنه آبان تصور و امید دارند و تحریمها ابزار کار آنهاست و کاسبان تحریم همینها هستند. این جریان تابویی بهنام تحریم درست کرده و میگویند تحریم ما را از بین میبرد. برای اینکه تحریمها ما را از بین نبرد، باید بهسمت آمریکا برویم. درحالیکه درحالحاضر آمریکا خود را به زور جمع میکند.