به گزارش «فرهیختگان آنلاین»، گرچه ویروس کرونا سراسر جهان از شرق تا غرب را درگیر کرده، اما بهطور خاص در دونقطه از جهان به حالت بحرانی بزرگ با تبعات گسترده درآمده است. اروپا و آمریکا دو نقطه اصلی بحرانخیزی کرونا هستند. بحران در چین، کره جنوبی و ژاپن زبانه کشید و کنترل شد، بحران در ایران افزایش یافت، اما در اوج تحریمها بهطوری نسبی تحتمدیریت قرار گرفت، اما غرب وضعیتش متفاوتتر است. بحران در ایالاتمتحده، موج ضعیف استقلالطلبی در ایالت کالیفرنیا را دوباره به جریان انداخت. اگرچه این جریان وزن چندان قابلتوجهی ندارد و بیشتر از کف میدان در شبکههای اجتماعی حضور دارد، اما جریان مشابه آن در اتحادیه اروپا، این محدودیت را ندارد و در کف میدان هم جانبرکفانی غیرقابلکنترل در اختیار دارد. در اروپا، کرونا تنها تغییراتی روبنایی نداشته، بلکه ابعاد مختلف جوامع درگیر خود را دچار تغییراتی ساخته است.
بحران کرونا درهمینحال که بسیاری را در اروپا میکشد، سیستمهای درمانی را با مشکل مواجه و اقتصاد قاره سبز را دچار زیانهایی کرده است. این بحران بهخوبی ماهیت اتحاد وصلهپینهای اروپا را نشان داد؛ آنجا که چکیها 680هزار ماسک ارسالی از چین به ایتالیا را سرقت کردند و فرانسویها 4میلیون ماسک به مقصد ایتالیا و اسپانیا را و همچنین لهستان محموله ژلهای ضدعفونیکننده متعلق به نروژ را دزدیدند و آلمان 800هزار ماسک ایمنی از آمریکا به مقصد ایتالیا را. همهچیز بیشتر به فیلمهای آخرالزمانی شبیه بود. این شیوه مواجهه کشورهای اروپایی با یکدیگر، درواقعیت بهمعنای گام گذاشتن آنها در مسیری است که از سالها قبل، راستهای اروپایی (راست افراطی) آن را فریاد میزدند.
جریان راستافراطی اگرچه در بین دو جنگ جهانی اول و دوم در اروپا قدرتنمایی کردند، اما پس از آن بهدلیل نقش داشتن در جنگ جهانی دوم، رو به افول گذاشتند و تا اوایل دهه ۱۹۸۰ در ساختارهای سیاسی دولت های اروپایی نقشی به دست نیاوردند. آنها از میانه دهه 80 و با کمرنگ شدن خاطرات زنده دوران فاشیسم و همزمان با آغاز تحولات جدید مانند جهانی شدن و افزایش ورود مهاجران به کشورهای اروپایی، از خاکستر فاشیسم و نازیسم، احزاب نوینی در صحنه سیاسی کشورهای اروپایی، با گرایشهای راستافراطی سربرآوردند. این احزاب با رویکرد پوپولیستی خود را صدای اصلی مردم و اکثریت خاموش دانسته و احزاب حاکم اعم از چپ و راست را از یک جنس میخواندند و آنها را بهخاطر ورود مهاجران و تبعات فرهنگی نامطلوب آن برای جامعه متهم میکردند. آنها با این دستور کار، توانستند وارد انتخابات شدند و آرای قابلتوجهی را نیز از آن خود کردند. احزاب دست راستی در این سالها توانستند با تکیه بر گرایشهای ملیگرایانه و انزجار از اتحادیه اروپایی، در کشورهایی چون فرانسه حضور چشمگیری در عرصههای سیاسی ایفا و در برخی کشورها مانند ایتالیا، هلند، مجارستان، اتریش و... به مناصب سیاسی دست پیدا کنند. حالا و پس از جدیتر شدن مواجهه راستهای اروپایی با دولتهای پایبند به اتحادیه اروپا، کرونا به کمک راستهای افراطی آمده است. کرونا درواقع درحال تقویت دیدگاههای ملیگرایی در کشورهای اروپایی است. جریان راستافراطی در میانه بحران ناکارآمدی نهادهای بهداشتی و ابزارهای سیاسی، از طریق مدلهای جدیدتر ارتباطات با شهروندان ناامید از سیاست سنتی و نمایندگانشان ارتباط میگیرند و آنها را به عضویت در ارتش خود درمیآورند.
این ویروس اکنون تبدیل به «کاتالیزور»ی برای تقویت سرعت رشد راستهای افراطی در اروپا شده است. کرونا بزرگترین دشمن راستها یعنی «اتحادیه اروپا» را به گوشه رینگ برده است. ناکارآمدی این اتحادیه در پاسخ به بحران، عدم همیاری ستونهای اصلی اتحادیه اروپا مانند آلمان و فرانسه با دیگر اعضایی که شدیدا درگیر بحران بودند مانند ایتالیا و اسپانیا نهاد اصلی اتحاد اروپا را بیاعتبارتر از گذشته کرده است. این بیاعتباری وقتی شدیدتر شد که کشورهایی همچون ایتالیا، اسپانیا و فرانسه که درگیری سختی را با کرونا داشتند، برای کمک به اقتصادشان خواستار انتشار اوراق قرضه شدند، اما کشورهای شمال اروپا همچون آلمان، هلند و فنلاند با آن مخالفت کردند. این وضعیت حداقل در ایتالیا که تا چندوقت پیش، راستهای افراطی بخشی از دولت بودند، اتحادیه را در وضعیت ضعیفتری قرار میدهد، چراکه عملا هیچنقشی در کمک به اعضا نداشته و تنها کاری که از دستش برآمده، عذرخواهی بوده است. در چنین شرایطی، راستها که مرزهای ملی را پررنگ دیدهاند و نقش مرکز اتحاد این قاره را کمرنگ، اسب خود را در مرزهای ملیگرایی بهخوبی میتازانند. در مجارستان، فردی مانند ویکتور اوربان، نخستوزیر مجارستان شاخص اصلی چنین افرادی است. راستگرایی افراطیای که از سال 2010 قدرت را در مجارستان قبضه کرده و حالا به بهانه کرونا آزادیهای داخلی را مسدودتر از 10سال گذشته حکومت خود کرده است. بروکسل اگر تا سال گذشته میتوانست به اوربان فشار بیاورد، در سال جاری میلادی توسط او مورد تمسخر قرار میگیرد. نخستوزیر در پاسخ به انتقاد اتحادیه اروپا درباره اجرای قوانین سختگیرانه در دوران بحران کرونا بهصراحت گفته بود که توانسته درعین ناتوانی اتحادیه اروپا از رقبای آن همانند چین و اتحادیه کشورهای ترکزبان مانند ترکیه و ازبکستان کمکهایی را دریافت کند. درواقع میتوان گفت کرونا ابزاری قوی برای تحتکنترل درآوردن وضعیت داخلی، چشماندازی خوب برای استمرار قدرت بدون برگزاری انتخابات بهبهانه شرایط ویژه و همچنین سلاحی کارا برای ناکارآمد نشان دادن اتحادیه اروپا در دستان راستهای افراطی است.
البته نباید اینگونه تصور کرد که جریان راستافراطی درتمام اروپا، یکدست و واحد است. تحلیلگران یک تمایز قابلتوجه بین راستافراطی در اروپای شرقی و غربی قائل شدهاند. به اعتقاد آنها راستافراطی در شرق اروپا از لحاظ سازماندهی و توسعه فناوری اطلاعات و ارتباطی ضعیفتر از همتای خود در غرب اروپاست. همچنین میزان موفقیت راستافراطی در اروپای شرقی از بعد انتخاباتی و سازمانی کمتر از احزاب این جریان در اروپای غربی بوده است. علاوهبر این دو، بررسی میزان خشونت و ستیزهجویی درمیان جریان راستافراطی اروپای شرقی مشکلتر از اروپای غربی است. بااینحال همه این احزاب در ملیگرایی و مقابله با مهاجرت، نظری واحد دارند. آنها با کمک گرفتن از ویروس کرونا، علاوهبر ایجاد فاصله به اتحادیه اروپا، گرایشهای نژادپرستانه خود را نیز بهراحتی بروز میدهند. این مساله بهطور حتم برای اروپایی که در پی دوجنگ جهانی باگرایشهای ملیگرایانه ویران شد، پیام خطرناکی دارد.
* نویسنده: سیدمهدی طالبی، روزنامهنگار