به گزارش «فرهیختگان آنلاین»، متن گفت وگوی حسین زمان، خواننده با «فرهیختگان» به این شرح است:
ترانه بوی تنهایی یا «خالیه سفره زمین» یکی از خاطرهانگیزترین ترانهها در حوزه انتظار است. روزهای جمعه دهه 70 و گاه و بیگاه این ترانه پخش میشد و کلامش مورد توجه قرار گرفته بود و بسیاری از مردم آن را زمزمه میکردند. از ترانه بوی تنهایی صحبت کنید.
ترانه بوی تنهایی جزو اولین کارهایی است که با شروع فعالیت هنری خود خواندم و از آن خیلی سال میگذرد. ترانه آقای اکبر آزاد با آهنگسازی استاد شهبازیان و تنظیم آقای فواد حجازی است که این مجموعه هنرمندان باعث شدند کار خوبی تولید شود و من هم به این کار بسیار علاقه دارم. البته بیش از هر چیز به محتوای کلام این ترانه دل بسته بودم و به همین خاطر اجرا کردم. به هر حال اگر به متن ترانه توجه کنید بهنوعی گلایه از اوضاع و احوال امروز جامعهای است که در آن زندگی میکنیم و مصیبتهایی که بشر با آن مواجه است. البته این برای خیلی سال پیش است، ولی به تاریخ حداقل کشور خود نگاه کنیم متاسفانه سالهای سال است که روی خوش از آنچه بر سر ما آمده و بر ما میگذرد ندیدیم و همواره منتظر بودیم و انتظار کشیدیم فرجی حاصل شود و یک اتفاقی رخ دهد، یک گشایشی شود تا حال و روز مردم بهتر شود و یک فضایی ایجاد شود تا در آن بهطوری که میخواهیم تنفس کنیم و طعم آزادی را بچشیم. اینها دلمشغولیهای من بوده و نگرانیهای من که احساس کردم در این ترانه حرف برای گفتن زیاد است و بیشتر آن چیزهایی که خودم به آن اعتقاد داشتم و نگرانیهای من است؛ در این ترانه بود و ترانه را خیلی دوست داشتم و اجرا کردم. فکر میکنم ترانه ماندگاری شده و خیلی از مردم من را با این ترانه میشناسند و من را معرفی میکند.
نکته مهم این است که این ترانه تاریخ مصرف ندارد یعنی 20 سالی از این ترانه گذشته و احتمالاً همین میزان هم بگذرد باز شنیدنی است. در ادیان مختلف تعاریف مختلفی از منجی میشود، تعریف منجی از زبان شما چیست؟ جایگاه منجی در زندگی شما کجاست و قرار است چه کاری انجام دهد؟
مفهوم انتظار و منتظر منجی بودن به شکلهای مختلف تعریف شده و خیلیها این را اینگونه تعبیر کردند که انتظار و منتظر منجی بودن یعنی دست روی دست بگذاریم تا یکی بیاید و ما را نجات دهد. من با این تعریف موافق نیستم و این را قبول ندارم. به نظر من لازمه اینکه بتوانیم یک زمانی، هر موقعی که هست، با هر شکلی که هست، با هر تعبیری که به آن بیندیشیم و نگاه کنیم، اگر قرار است روزی در زیر پرچم و بیرق یک منجی بخواهیم دنیای خود را نجات دهیم و زندگیهای خود را نجات دهیم، لازمهاش این است که خودمان زحمات زیادی برای این کار کشیده باشیم و آمادگی لازم را داشته باشیم.
این ما هستیم که باید تلاش کنیم و اگر ظلمی را میبینیم مقابل آن بایستیم و اگر بیعدالتی را میبینیم اولین کسی که باید مقابل این بیعدالتی بایستد خود ما هستیم و اگر خودمان آنقدر درک درست از زندگی نداشته باشیم و خودمان را باور نکنیم، به نظر من انتظار، مفهوم درستی نخواهد داشت. به نظر من انتظار یعنی ما آماده باشیم و تلاش کنیم و شرایط را مهیا کنیم که بتوانیم در سایه یک رهبر، یک منجی و هر چه آن را بنامیم، موفق شویم به اینکه با مشکلات این دنیا و این زندگی مبارزه کنیم.