به گزارش «فرهیختگان آنلاین»، عاطفه جعفری، خبرنگار «فرهیختگان» نوشت: ابوالفضل زرویی نصرآباد، شاعر طنزپردازی که از دستش دادیم کسی بودکه با طنزهایش میتوانست لبخند به لب همه بیاورد و هیچ وقت فراموش شدنی نیست.
در این روزهایی که قرنطینه هستیم شعری از این شاعر طنزپرداز به دستم رسید، که میتواند حال و روز این روزهایمان باشد که همه شعار در خانه میمانیم را سر میدهیم اما یک عدهای هستند که به مسافرت میروند.
زرویی این شعر را که در مورد سفر نرفتن است در سال ۱۳۸۵ سروده است که خواندنش خالی از لطف نیست:
بس که در خانه ماندهام، پسرم
ریشه در آن دواندهام، پسرم
گر نرفتم، بهانه دارم من
ریشه در فرش خانه دارم من
رامِ بی آب و دانِگی شدهام
عینهو مرغ خانگی شدهام
به همین آبِ شهریام معتاد
همچو حافظ به آب رُکناباد
خوشدل، آن هم به دور از منزل؟
قِزِل آلا و ماسهی ساحِل؟
فاصله بین شمع و پروانه؟
من و یک لحظه دوری از خانه؟
من همین گوشه خوشدلم پسرم
عاشق کُنج منزلم، پسرم
نه دلم میکشد به مهمانی
نه سفرهای بین استانی
نه دلم میکشد که در بروم
نه هوس میکنم سفر بروم
گرچه امر خلاف قاعدهایست
در سفر کردنم چه فایدهایست؟
نیست دستم به هیچ جایی بند
نه زبان آورم، نه دانشمند
وانگهی نیستم چنان استاد
که دو تا وعده هم توانم داد
لذتی در سفر نمیبینم
فلذا بهتر است بنشینم!