کد خبر: 37337

بررسی تحلیلی تغییر جهت سیاست منطقه‌ای ایران

حفظ منافع ملی به جای منافع آمریکا

ایران در زمان پهلوی در عمان درگیر جنگ بوده، در سوریه و لبنان نیز در قالب نیروهای حافظ صلح سازمان ملل حضور نظامی داشته و در یمن هم دارای نفوذ قابل ملاحظه‌ای در ارکان دولت این کشور بوده است. جمهوری اسلامی نیز پس از انقلاب از نظر نظامی به کمک گروه‌های مردمی و دولت‌های لبنان، سوریه، عراق و یمن پرداخته است. این مسائل و شباهت‌های رفتاری باعث بروز مشکل در شناخت تفاوت‌های بین دو نظام می‌شوند.

به گزارش «فرهیختگان آنلاین»،  حکومت‌های مستقر در «ایران متحد» همیشه ناگزیر از ایفای نقش در منطقه غرب آسیا بوده‌اند. این نقش‌ها به فراخور نظام‌های مستقر در ایران یا بر اساس منافع کشور ایفا شده یا به درخواست قدرت‌های جهانی شکل گرفته‌اند. در تاریخ ایران تقریبا کمتر زمانی را می‌توان یافت که حکومت‌های بزرگ مستقر در آن در وقایع بخش‌های مختلف منطقه بی‌اثر بوده باشند. با این حال قصد این متن بررسی دو نظام متاخر حاکم بر ایران است. نظام پهلوی و نظام جمهوری اسلامی به‌عنوان دو سیستم حاکم بر ایران، بر اساس تفاوت در مبانی و رفتارهایشان دارای دو نوع سیاست منطقه‌ای بوده‌اند. در همین حال شباهت‌هایی میان رفتار دو نظام در سیاست‌های منطقه‌ای مشهود است. ایران در زمان پهلوی در عمان درگیر جنگ بوده، در سوریه و لبنان نیز در قالب نیروهای حافظ صلح سازمان ملل حضور نظامی داشته و در یمن هم دارای نفوذ قابل ملاحظه‌ای در ارکان دولت این کشور بوده است. جمهوری اسلامی نیز پس از انقلاب از نظر نظامی به کمک گروه‌های مردمی و دولت‌های لبنان، سوریه، عراق و یمن پرداخته است. این مسائل و شباهت‌های رفتاری باعث بروز مشکل در شناخت تفاوت‌های بین دو نظام می‌شوند. برای موشکافی و بررسی دقیق‌تر موضوع این مطلب باید به توضیح برخی مفاهیم لازم پرداخته شود تا بتوان دستاوردهای سیاست‌های منطقه‌ای دو نظام پهلوی و جمهوری اسلامی را به شکلی ملموس با یکدیگر مقایسه کرد.

     «ویژگی‌های ساختاری» عامل شباهت نظام‌های سیاسی در یک کشور

ویژگی‌های ساختاری نظام بین‌الملل و رقابت‌های منطقه‌ای، باعث شکل‌گیری مشابهت رفتاری در میان نظام‌های حاکم بر یک کشور می‌شود. درباره ویژگی‌های ساختاری توضیح آنکه در این سطح شرایط یک کشور و ویژگی‌های ژئوپلیتیکی آن معرف مشکلات، دوستان و دشمنان آن هستند نه ایدئولوژی نظام حاکم بر آن. به‌عنوان مثال روسیه تزاری و شوروی کمونیست خطری برای غرب بودند و در حال حاضر روسیه فعلی که دیگر پادشاهی و کمونیست نیست هم یک دشمن برای غرب به حساب می‌آید. در اینجا درگیری روسیه با غرب به محتوای حکومت مستقر در این کشور مرتبط نیست، بلکه به ویژگی‌های ساختاری نظام بین‌الملل و درگیری‌های منطقه‌ای و جهانی ارتباط دارد. ویژگی‌های ساختاری رفتارهایی را بر نظام‌های گوناگون مستقر در یک کشور تحمیل می‌کنند. آنچه شاخص تفاوت و مقایسه بین نظام‌های گوناگون مستقر در یک کشور است شیوه مدیریت این ویژگی‌های ساختاری برای بیشینه‌سازی منافع ملی و کمینه‌سازی ضررهاست. در مقایسه سیاست‌های منطقه‌ای نظام پهلوی و جمهوری اسلامی نقطه کانونی بحث از ویژگی‌های ساختاری کشور ایران عبور می‌کند و مساله اصلی به فرآیند تصمیم‌گیری و بررسی نتایج سیاست‌های منطقه‌ای دو نظام می‌رسد. آنچه دو نظام پهلوی و جمهوری اسلامی را قابل مقایسه‌تر کرده یکسانی زیاد در ویژگی‌های ساختاری منطقه طی دهه‌های اخیر است. فضای منطقه غرب آسیا هنوز به دلیل تعدد بازیگران و عدم تغییر نظام‌های سیاسی در بسیاری از کشورهای موجود در آن تقریبا مانند دوره پهلوی باقی مانده، گرچه دستاوردهای سیاسی اخیر محور مقاومت دگرگونی‌هایی را در منطقه به وجود آورده است. پس از گذر از مباحث مربوط به ویژگی‌های ساختاری نیاز است به بررسی فرآیندها و نتایج سیاست‌های منطقه‌ای دو نظام بپردازیم. این بررسی‌ها در دو بخش فعالیت‌های منطقه‌ای رژیم پهلوی و نفوذ منطقه‌ای ایران در محور مقاومت خواهد بود.

     تل‌آویو دشمن ساختاری ایران در نظام منطقه‌ای

هر نظام مستقر در ایران- فارغ از ماهیت آن- با مشکلاتی در منطقه روبه‌رو است که در درجه اول به دشمنی رژیم صهیونیستی با ایران مرتبط است. نخستین تهدید مربوط است به ماهیت تجاوزطلب و بی‌ثبات‌ساز این رژیم. رژیم صهیونیستی در زمان آشفتگی خاورمیانه پا به نقشه آن گذاشته است. این رژیم به دلیل جمعیت پایین و عمق کم استراتژیک خود همچنان بر این عقیده است که باید برای ادامه حیات خود همچنان خاورمیانه را بی‌ثبات نگه‌دارد. از دو معضل بزرگ رژیم صهیونیستی مورد اول یعنی جمعیت پایین به دلیل جمعیت کم یهودیان در جهان، غیرقابل‌حل است. رژیم صهیونیستی برای حل مشکل دوم خود به دنبال افزایش عمق استراتژیک خود برای استمرار بقا و همچنین دستیابی به منابع و منافع منطقه است. رژیم صهیونیستی در پیگیری این اهداف پشتیبانی کشورهای غربی را نیز در اختیار دارد. کشورهای غربی بر مبنای سیاست‌هایشان در منطقه غرب آسیا بود که به سمت کمک و همکاری در زمینه ایجاد رژیم صهیونیستی گام برداشتند. این کشورها بودند که عثمانی را تجزیه و غرب آسیا را به کشورهای نامتجانس تقسیم کردند تا بتوانند ضمن جلوگیری از تشکیل حکومت‌های قدرتمند در آن منابع منطقه را غارت کنند. رژیم صهیونیستی برای غرب نقش یک عامل را در خاورمیانه بازی می‌کند و به نوعی حافظ منافع آنهاست. سیاست‌های بی‌ثبات‌ساز رژیم صهیونیستی در راستای سیاست‌های غرب در منطقه هم هست. رژیم صهیونیستی بر اساس برنامه خود برای افزایش عمق استراتژیک و نیز دستیابی به منابع منطقه سیاست خود را بر مبنای تجاوزطلبی به کشورها در غرب آسیا بنا کرده است. این رژیم آشکارا مرزهای خود را از نیل تا فرات اعلام کرده و مرزهای شرقی‌اش را حتی در برخی نقشه‌ها تا اواسط کشور ایران ترسیم می‌کرد. رژیم صهیونیستی در همان سال نخستین تاسیس خود در سال 1948 مصر، سوریه، اردن، لبنان، عراق، یمن و عربستان سعودی را شکست داد. تل‌آویو در سال 1956 در سایه حمله مشترک بریتانیا و فرانسه به مصر توانست شبه‌جزیره سینا را برای نخستین‌بار به اشغال خود دربیاورد. در جنگ 6روزه سال 1967 رژیم صهیونیستی با حمله ناگهانی به کشورهای عربی موفق شد برای دومین‌بار شبه‌جزیره سینا را تصرف و نوار غزه، کرانه باختری، بلندی‌های جولان سوریه و مزارع شبعا لبنان را اشغال کند. این رژیم در جنگ 1973 با مقاومت در برابر حمله مصر برای آزادسازی سینا و حفظ مناطقه اشغالی قاهره پایتخت این کشور را مورد تهدید نظامی قرار داد و به فاصله 100کیلومتری آن رسید.

     نحوه برخورد نظام پهلوی با پرونده رژیم صهیونیستی

نظام پهلوی به‌خوبی از دشمنی رژیم صهیونیستی با ایران مطلع بود. آن‌طور که گفته می‌شود از اساس در روابط میان کشورها دوستی جایی ندارد و به جای آن دشمنی یا همکاری با رقبا در برابر یک دشمن مشترک وجود دارد. رژیم پهلوی نیز به این نکته آگاه بود اما در سطح‌بندی و روبه‌رو شدن با آن دچار اشتباهاتی فاحش بود. درحالی که رژیم صهیونیستی به‌طور آشکارا به خاک و منابع ایران طمع داشت و از سوی دیگر موفق شده بود در چندین جنگ در منطقه بر کشورهای عربی پیروز شود سیاست ایران همراهی با تل‌آویو بود. نظام پهلوی به دلیل مرعوب غرب بودن و تلاش برای جلب رضایت آن و تضمین حکومت شخص محمدرضا به دنبال همکاری با رژیم صهیونیستی بود. عامل دیگری که در اشتباه ایران موثر بود نفوذ دستگاه‌های اطلاعاتی غرب بر نظام ایران بود. این دستگاه‌ها با ارائه تفاسیر مختلف نهادهای مسئول امنیتی ایران را دچار اشتباه محاسباتی کرده بودند. این اطلاعات باعث شده بود پهلوی به این نتیجه برسد همکاری با رژیمی که به نیمی از خاک ایران به صورت رسمی چشم دارد و پیروز جنگ‌های منطقه‌ای بوده برای ایران مفید است. واقعیت میدانی این اشتباه محاسباتی این‌گونه می‌شد: «ایران برای موفقیت در خاورمیانه باید به رژیم صهیونیستی کمک می‌کرد تا به مرزهای ایران نزدیک شود و تهدید بیشتری برایش باشد.»

در همین زمان غرب سعی می‌کرد به‌گونه‌ای به نظام سیاسی ایران این مساله را تزریق کند که اولویت آن به جای مقابله با رژیم صهیونیستی باید مقابله با پان‌عربیسم باشد. در همین زمان برخی کشورهای عربی به دلیل نقش ایران در منطقه به دنبال همکاری با ایران در مسائل منطقه‌ای بودند. مصر در زمان انورسادات و سوریه در زمان حافظ اسد دو نمونه از این کشورها هستند. پهلوی دوم به جای همکاری با این دو در راستای منافع ایران و مهار رژیم‌صهیونیستی به پازلی برای فریب مصر تبدیل شد و مصر را در دامان غرب و رژیم صهیونیستی انداخت. انورسادات به تأسی از هم‌صحبتی با شاه ایران، کشورش مصر را به یکی از عاملان غرب در منطقه تبدیل کرد و رژیم‌صهیونیستی را به رسمیت شناخت. انورسادات با این اقدام خود باعث برافرازی پرچمی در سفارت رژیم صهیونیستی در قاره شد که در پرچم آن ستاره داوود میان دو نوار آبی‌رنگ قرار گرفته، یک نوار به یاد فرات و یک نوار دیگر به‌عنوان نماد نیل.

     نحوه برخورد جمهوری اسلامی با پرونده رژیم صهیونیستی

انقلاب ایران در 22 بهمن 1357 (1979) به پیروزی رسید و 30 بهمن سفارت رژیم صهیونیستی در ایران به یاسر عرفات، رهبر جریان آزادی‌بخش فلسطین تحویل داده شد تا به‌عنوان سفارت فلسطین مورد استفاده قرار گیرد. رهبران انقلاب اسلامی ایران بر اساس تفسیر خود از مسائل منطقه‌ای رژیم‌صهیونیستی را اصلی‌ترین مشکل موجود در غرب آسیا می‌دانستند که به‌هیچ‌وجه قابل همکاری نبود. برای بهتر فهمیدن این مساله می‌توان به رفتار متفاوت ایران با عراق اشاره کرد؛ کشوری که رژیم بعث حاکم بر آن در سال 1980 و یک‌سال پس از وقوع انقلاب به ایران حمله کرد. سیاست تهران در جنگ عدم حمله به مناطق مسکونی عراق بود به این دلیل که تهران قصد داشت در آینده با مردم و دولت‌های این کشور همکاری کند. پیش‌بینی مقامات جمهوری اسلامی مبنی‌بر همکاری دولت و ملت عراق در آینده با ایران طی دودهه به واقعیت تبدیل شد و این همکاری‌ها هم‌اکنون در جریان است. رهبران انقلابی در تهران زمانی که با عراق در جنگ بودند مشکلات میان دو کشور را قابل حل می‌دانستند و در جنگ قواعدی را رعایت می‌کردند اما در همان زمان بازهم رژیم صهیونیستی بزرگ‌ترین دشمن ایران تلقی می‌شد.

ایران در زمان جنگ تحمیلی به تشکیل حزب‌الله در لبنان کمک کرد و همکاری‌های گسترده‌ای را با دولت سوریه برای مقابله با رژیم صهیونیستی انجام داد. این سیاست‌ها باعث شد رژیم صهیونیستی که در سال 1982 تا بیروت پیشروی کرد به‌سرعت از این پایتخت عربی خارج شده و در سال 2000 به‌طور کامل از جنوب لبنان خارج شود. شکست در جنگ 33روزه سال 2006 نخستین شکست رژیم صهیونیستی از اعراب طی یک جنگ بود. این شکست که در برابر گروه‌های مسلح مسلمان صورت گرفته بود به دفعات در غزه و توسط نیروهای مقاومت تکرار شد. رژیم صهیونیستی به دنبال این درگیری‌ها اجرای سیاست از نیل تا فرات را فعلا کنار گذاشته و بیشتر در حال ساخت دیوارهای حائل و مناطق امنیتی در مناطق فعلی اشغالی است. جمهوری اسلامی ایران با شناخت صحیح از ماهیت درگیری‌های غرب آسیا حتی در اوج جنگ با رژیم بعث عراق به فکر آینده و همکاری با دولت‌های آتی این کشور بود و همزمان به حل‌ناشدنی بودن مشکل صیهونیسم در منطقه نیز باور داشت. نتیجه این باور همکاری‌های گسترده فعلی با دولت و ملت عراق از یک سو و کاهش توانایی‌های رژیم صهیونیستی از سوی دیگر بوده است.

     خطر جنگ با عراق و حضور ارتش ایران در عمان

نظام پهلوی در آخرین سال‌های قدرتش در کشور عمان به صورت مستقیم درگیر یک جنگ نظامی با چریک‌های جدایی‌طلب «ظفار» شد. ارتش ایران در سال 1351 وارد عمان شد. جنگ ظفار به صورت رسمی در سال 1354 پایان پذیرفت. با وجود این برخی از نیروهای ارتش ایران تا سال 1357 در عمان باقی ماندند و پس از انقلاب به دستور بازرگان، نخست‌وزیر موقت ایران به کشور بازگشتند. تعداد نیروهای ایرانی حاضر در بیشترین تعداد خود به 16هزار نفر رسید. هزینه ایران در این جنگ به قیمت‌های دهه 1970 میلادی یک میلیارد دلار و تلفات آن( آن‌گونه که گفته می‌شود) 720 تن بود. ایران درحالی درگیر یک جنگ سنگین و طاقت‌فرسا در عمان شد که خود در مرزهایش به‌شدت نیازمند حضور نفرات نظامی‌اش بود. ایران در غرب مورد تهدید رژیم بعث عراق بود. بین سال‌های 1348 تا 1353 بیش از ده‌ها درگیری کوچک و بزرگ بین نیروهای نظامی دو کشور رخ داد. در سال 1350 ، 22درگیری مرزی با استفاده از توپخانه روی داد. در سال 1351، 60 مورد درگیری نظامی همراه با توپ و تانک و توپ‌های صحرایی رخ داد. در سال 1352، 12نبرد مرزی اتفاق افتاد که خونین‌ترین آن روز 21 بهمن 1352 بود. در این نبرد 41 ایرانی کشته و 81 نفر زخمی شدند و تلفات عراقی‌ها بیش از 400 نفر اعلام شد. در سال 1353 بیش از 10درگیری نظامی روی داد که هواپیماهای جنگنده در آن مشارکت داشتند. طی درگیری‌های سنگین با عراق که در آن ترس از آغاز یک جنگ فراگیر و طولانی وجود داشت، نیروهای ایران همچنان در عمان حضور داشتند و حتی پس از پایان جنگ در سال 1354 باز به حضور خود در این کشور ادامه دادند. نمونه جنگ عمان به‌خوبی نشانگر آن است که نظام پهلوی با فراموشی منافع ملی به دنبال اجرای سیاست‌های آمریکا در منطقه بوده است.

ایران همزمان با درگیری‌هایش در مرزهای غربی به دلیل روی کارآمدن حکومت طرفدار شوروی در افغانستان در مرزهای شرقی خود نیز مورد تهدید بود. نظام پهلوی در سوی دیگر در سال 1354، دو گردان از نیروهای زمینی ارتش ایران را در قالب نیروهای حافظ صلح سازمان ملل برای استقرار در بلندی‌های جولان و جنوب لبنان به این منطقه اعزام کرد. حضور این نیروها هیچ‌نفعی برای ایران نداشت و تنها بر اساس آن مرزهای جدید رژیم صهیونیستی در بلندی‌های جولان اشغالی سوریه تثبیت شد. نظام پهلوی همچنین در درگیری‌های یمن به کمک حکومت وابسته به عربستان سعودی و غرب پرداخت. در حالی که ایران خود به دلایل مذهبی و تاریخی و حضور ایرانی‌تباران و شیعیان می‌توانست به بازیگری بر اساس منافع ملی‌اش در یمن بپردازد، نقش خود را به ارسال کمک به متحدان عربستان سعودی، آمریکا و رژیم صهیونیستی در جنگ داخلی یمن، منحصر کرده بود. کمک‌های ایران به جنگجویان یمنی بدون کوچک‌ترین فایده‌ای برای ایران تنها برای تهران هزینه دربرداشتند.

     نفوذ بر اساس نیاز و مصلحت، افزایش عمق استراتژیک

ایران پس از اشغال عراق توسط آمریکا با حمایت از جریانات مردمی عراق در عرصه‌های سیاسی و نظامی باعث شد شیعیان پس از صدها سال بار دیگر در این کشور به قدرت برسند. در حالی که پس از اشغال افغانستان در سال 2001 و عراق در سال 2003 گفته می‌شد گام بعدی حمله به ایران است، حمایت‌های ایران از مردم و جناح‌های سیاسی و نظامی عراق باعث زمینگیر شدن آمریکا در این کشور شد. آمریکا در سال 2011 مجبور شد به صورت رسمی از عراق خارج شود. این شکست آمریکا را بر آن داشت با طراحی گروه تروریستی داعش بار دیگر به عراق بازگردد. ایران در سال 2014 همزمان با حمله داعش و سقوط یک‌سوم خاک عراق برای جلوگیری از فروپاشی این کشور به کمک بغداد شتافت تا دولت عراق در سال 2017 بتواند تمام خاک خود را از داعش پاکسازی کند. سیاست منطقه‌ای ایران در عراق باعث شد برخلاف خواست آمریکایی‌ها گروه‌های شیعه غیرسکولار در بغداد به قدرت برسند و از سوی دیگر مانع از تثبیت پرتعداد نظامی واشنگتن در مرزهای غربی خود شد. ایران همچنین با کمک مداوم به دولت بغداد موجب شد دولت «داعش» که تهدیدی امنیتی برای جمهوری اسلامی بود، نابود شود و این نیرو بار دیگر در سطح یک گروه نظامی افول کند.

در سوریه نیز ایران با کمک‌های مشورتی به دولت بشار اسد موفق شد نقشه محور غربی-عربی را در این کشور ناکام بگذارد و اغلب بخش‌های این کشور را از حضور گروه‌های تروریستی پاکسازی کند. ایران با این اقدام یک متحد بزرگ را برای خود حفظ کرد. در صورت سقوط سوریه ارتباط زمینی محور مقاومت با یکدیگر قطع می‌شد. تجزیه سوریه همچنین یک جایزه به رژیم صهیونیستی بود که خواستار تقسیم کشورهای بزرگ غرب آسیا به قطعات کوچک‌تر است. لبنان دیگر عرصه‌ای بوده که ایران در آن سعی کرده است یک جناح قدرتمند مردمی را تقویت کند. ایران با کمک به گروه‌های مقاومت لبنان به رهبری حزب‌الله در آزادسازی جنوب لبنان از اشغال 18 ساله توسط رژیم صهیونیستی نقش داشت. رژیم صهیونیستی قصد داشت با تصرف بخش‌های بزرگی از لبنان و اخراج لبنانی‌ها از کشورشان عمق راهبردی خود را افزایش دهد و به منابع آبی با ثبات این کشور دست یابد. ایران با حمایت از حزب‌الله ضمن محدود کردن قدرت مانور تل‌آویو در لبنان یک تهدید موجودیتی برای این رژیم به وجود آورده است.

حزب‌الله رژیم صهیونیستی را تهدید کرده در صورت آغاز جنگی دیگر منطقه الجلیل در شمال سرزمین‌های اشغالی را به تصرف خود درخواهد آورد. این مساله بسیار متفاوت از رسیدن ارتش رژیم صهیونیستی به بیروت و اشغال دودهه‌ای بخش‌های بزرگی از جنوب لبنان است. ایران در یمن نیز یک متحد قابل به نام انصارالله دارد. درحالی که دولت پیشین یمن ده‌ها هزار نیرو برای جنگ با ایران به کمک صدام حسین فرستاده بود دولت فعلی یمن مستقر در صنعا آماده همکاری‌های گسترده با ایران در بخش‌های مختلف اقتصادی، سیاسی و نظامی است. ایران با دستیابی به متحدانی بزرگ و توانمند در منطقه عمق استراتژیک خود را به‌شدت افزایش داده است. دیگر ارتش‌های متخاصم مانند آمریکا نمی‌توانند با ایران یک جغرافیای یک میلیون و 600 هزار کیلومتری روبه‌رو شوند. در صورت جنگ با ایران، غرب باید آماده رویارویی بزرگ از مدیترانه تا باب المندب و از سوی دیگر تا کوه‌های افغانستان باشد.

 

مرتبط ها