کد خبر: 37229

علی درخشنده:

«دشمنان» و قصه تنهایی بشر

«دشمنان» درباره تنهایی بشر در این روزگار صحبت می‌کند، درباره دیده‌نشدن‌ها، فرق گذاشتن‌ها، عدم آگاهی در ارتباطات، سرکوب عواطف آدم‌ها و... اینکه در زمان تنهایی، ما انسان‌ها چقدر مستعد خودویرانگری هستیم.

به گزارش «فرهیختگان آنلاین»،  در یادداشت شفاهی علی درخشنده، کارگردان فیلم دشمنان در روزنامه «فرهیختگان» آمده است:  زهره زنى است در آستانه میانسالى که زندگى شادمانه‌اى ندارد؛ او که با مادر پیر و دختر جوان تازه طلاق گرفته‌اش و فقدان همسر و پسر گمشده‌اش، روزگار را به تنهایى سپرى مى‌کند، تحمل سایرینى را ندارد که عاطفه او را درنیافته‌اند؛ اما حالا او که حتی توان و امکان سوگوارى هم ندارد، در شهرک محل زندگى‌اش در مظان اتهام‌هاى بی‌شمارى قرار مى‌گیرد و توسط شبنامه‌هایى که رفته‌رفته به شکلى وسیع در میان همسایگان او توزیع می‌شود، ناگهان، دشمن درجه یک مردم خطاب شده و عرصه زندگى بر او سخت‌تر از پیش مى‌شود؛ حالا پرسش این است که چه‌کسى این شبنامه‌ها را مى‌نویسد و چرا؟ اتهامات منتسب به زهره تا چه حد راست است و سرنوشت او در میان این همه آشفتگى تازه به کجا خواهد رسید؟ و داستان در ادامه ما را با پاسخ‌ها و چیستى‌هاى تازه‌اى روبه‌رو مى‌کند که همه‌چیز را هرلحظه ناباورانه‌تر و هول‌آورتر خواهد ساخت.

«دشمنان» یک درام روانشناختى است که با ساختارشکنى در شیوه روایت‌های مرسوم در این‌گونه آثار به‌دنبال یافتن فاعل پنهان اتفاقات نیست؛ بلکه با دادن پاسخى صریح و سریع -شاید در انتهاى پرده اول- بناى جست‌وجو را بر یافتن چرایى و دلیل کنش‌ها مى‌گذارد تا زندگى قهرمان پیچیده‌اش را به رخدادى براى لایه‌بردارى از سطوح پیچیده و درهم زندگى در هزاره عجیب سوم بدل کند.

من به‌خاطر شکل زندگی‌ام در گذشته و همزیستی با قشرهای مختلف و کسب تجربه‌های گوناگون و عضویت در گروه‌های متنوع اجتماعی، به این نتیجه رسیده‌ام که هریک از افراد این جامعه به‌دلیل قضاوت‌ها، تهدیدها و کنترل‌ها به‌شدت مستعد ویرانی و خودآزاری هستند. همچنین از رهگذر آشنایی با خانواده‌هایی که چندین نسل از آنها مجبور بوده‌اند در یک خانه و درکنار هم زندگی کنند، متوجه شده‌ام که بسیاری از ما هرگز در زندگی شخصی‌مان دارای فضای خصوصی نبوده‌ایم و در‌عین زندگی دسته‌جمعی، همیشه از یک تنهایی بزرگ رنج برده‌ایم که بسیار درونی ا‌ست و حتی فرصت و امکان بروز آن را هم پیدا نکرده‌ایم؛ درواقع می‌توان گفت این شرایط و خصوصیات، بطن جامعه ما را می‌سازد، جامعه‌ای که دچار نوعی ازخودبیگانگی، فسادپذیری و طغیان است. حالا شخصیت‌های داستان ما و به‌خصوص شخصیت اصلی آن یعنی زهره خانم، همگی در چنین موقعیت‌هایی قرار گرفته‌اند؛ زندگی‌هایی پر از پنهان‌کاری، ترس از قضاوت، خشم‌های فرو خورده و حسرت‌های بسیار. درچنین فضایی زنان بیش از بقیه آسیب‌پذیرند. آنچه تا اینجا گفته شد دلایل جامعه‌شناختی من برای ساخت این اثر بود در‌حالی‌که هریک از ما با وجود اثرپذیری بسیار از محیط اطراف‌مان دارای حس‌ها، تجربه‌ها و عقده‌های شخصی بسیاری نیز هستیم که ممکن است در هرگوشه دیگر جهان هم اتفاق بیفتند، کنکاش‌هایی مثل: دست‌زدن به هرکاری برای غلبه‌بر افسردگی و عوض‌کردن فضای عمومی زندگی، ترس از دیده‌نشدن و جدی‌گرفته‌نشدن، نمایش نیمه تاریک وجود برای غلبه‌بر بیهودگی زندگی، عدم ارتباط درست با اطرافیان به‌خصوص اعضای خانواده و مشکلات روحی دیگری از جمله نبود هدف در زندگی و روابط، عشق‌های از بین رفته و سردمزاجی و عدم درک متقابل از سوی آدم‌ها و رنج بردن از بی‌تفاوتی‌های اجتماع پیرامون و بالعکس. فضای بیرونی قصه ما یک شهرک مسکونی در تهران است؛ شهرکی سالخورده، با نمایی از بتن‌های چرک، پنجره‌ها و راهروهای بسیار، نگهبان‌های فضول و گوشه‌های پنهان.

شکلی که من برای روایت این قصه انتخاب کرده‌ام گونه‌ای هولناک از قصه‌گویی است؛ داستانی که هم دارای تعلیق و هراس بسیار است و هم اینکه صادقانه و بی‌پرده روایت می‌شود. قصه‌ای با ته‌مایه‌های اجتماعی که می‌خواهد از بازبینی واقعیت فراتر رود و بی‌پروا به کشف درونی‌ترین ‌انگیزه‌های روانی و روحی شخصیت‌ها بپردازد. در شکل‌بندی هنری فیلم اعم از کارگردانی، مونتاژ و... ، اساس‌بر واقع‌گرایی و نمایش جزئیات پنهان و نادیده زندگی روزمره است، اما با این تفاوت که قصد این است برای فضاهای مختلف فیلم بنا به محتوا و اتفاقاتی که در آنها در جریان است، رویکردهای مختلفی را در میزانسن و دکوپاژ اتخاذ کنم.

«دشمنان» درباره تنهایی بشر در این روزگار صحبت می‌کند، درباره دیده‌نشدن‌ها، فرق گذاشتن‌ها، عدم آگاهی در ارتباطات، سرکوب عواطف آدم‌ها و... اینکه در زمان تنهایی، ما انسان‌ها چقدر مستعد خودویرانگری هستیم. تنهایی به این معنا که در اجتماع زندگی می‌کنیم و اطراف ما افراد زیادی هستند ولی همیشه تنها هستیم و از طرفی وقتی می‌خواهیم فضایی در این تنهایی داشته باشیم، اجازه نمی‌دهند و باز به ما فشار وارد می‌شود و می‌خواهند ببینند چه خبر است. کلیت داستان در این محور است. می‌خواهیم نشان دهیم در تنهایی اگر برای آدمیزاد اتفاقی بیفتد دچار چه اتفاق‌ها و آسیب‌هایی می‌شود. آن خودویرانی که درباره‌اش بیان کردم، یعنی آسیب‌های اینچنینی هم در فیلم دیده شده است ولی اینکه بخواهیم حکم کنیم باید چه‌کار کرد و چه‌کاری نکرد تا این اتفاقات نیفتد، این‌طور نیست؛ چون وظیفه هنرمند نیست که بخواهد بگوید چه‌کار کنیم. هنرمند می‌تواند معضلات را نشان دهد و بگوید اینها وجود دارد و جدای از بار هنری که باید کارش را دراماتیزه کند و جلو ببرد، مساله دیگر آسیب‌های فردی در اجتماع است و جمعی را شامل می‌شود. قصه ما بیشتر قصه‌ای انسانی و بشری است. خانم میانسالی است که درباره او روایتی می‌شود.

مرتبط ها