کد خبر: 36896

واقعیت‌های منطقه نه نمایش ترامپ و نتانیاهو بلکه شکست‌های آنها در عین الاسد و ادلب و آرامکو است

ضربه مغزی در آسیا، نمایش در واشنگتن

بعد از ماه‌ها بحث و حرف و حدیث، ترامپ ظهر سه‌شنبه گذشته طی مراسمی با حضور نتانیاهو، به‌طور رسمی از طرح آمریکایی-صهیونیستی موسوم به «معامله قرن» رونمایی کرد.

به گزارش «فرهیختگان آنلاین»، بعد از ماه‌ها بحث و حرف و حدیث، دونالد ترامپ رئیس‌جمهور آمریکا ظهر سه‌شنبه گذشته طی مراسمی با حضور بنیامین نتانیاهو، نخست‌وزیر رژیم صهیونیستی به‌طور رسمی از طرح آمریکایی-صهیونیستی موسوم به «معامله قرن» (Deal Century) رونمایی کرد؛ طرحی که رسانه‌های غربی آن را «طرح صلح خاورمیانه» می‌نامند و می‌گویند با اجرای آن فصل نوینی در معادلات سیاسی و امنیتی منطقه ظاهر خواهد شد. در این میان تحلیل‌ها حاکی از این است که اهداف اصلی این طرح نسخه به‌روز شده طرح «خاورمیانه جدید» است که چند سال پیش از سوی آمریکایی‌ها مطرح شد ولی راه به جایی نبرد. این طرح حالا با میدان‌داری ترامپ و شریک سیاسی‌اش در رژیم صهیونیستی یعنی بنیامین نتانیاهو در حال پیگیری است. مجری و هماهنگ‌کننده امور این طرح به‌کلی برعهده جرد کوشنر، داماد یهودی ترامپ است که واسطه بسیار پرنفوذی میان کاخ سفید و لابی‌های صهیونیستی است. آنچنان‌که پیش از این هم گفته شده بود قریب به اتفاق جمعیت ساکن در فلسطین اشغالی، کرانه باختری و نوار غزه به خارج مرزهای کنونی اشغالی کوچانده شده، حتی 30 درصد از کرانه باختری یعنی سرزمین‌های تحت تسلط تشکیلات خودگردان هم به اسرائیل منضم و بیت‌المقدس به‌جز چند محله برای همیشه پایتخت رژیم اشغالگر قدس خواهد شد. اینها البته همه آن چیزی است که روی کاغد آمده یا بهتر بگوییم در رویای آمریکایی‌ها و صهیونیست‌ها می‌گذرد و با واقعیات ممکن و امکانات کنونی آنها در منطقه فاصله زیادی دارد، واقعیاتی که با مرور آنها خواهیم فهمید این طرح از پیش شکسته‌خورده است و اساسا امکان اجرای آن وجود نخواهد داشت.

 یک: مواضع یکپارچه اضلاع مقاومت

پیش از این برخی گروه‌های فلسطینی و بعضی فعالان سیاسی در منطقه گاهی تحت حیله‌ها و توطئه‌های آمریکایی و اسرائیلی با فاصله گرفتن از محور مقاومت به مهره‌هایی برای غرب تبدیل شده بودند. خیلی دور نیست روزهایی که تشکیلات خودگردان یا دیگر گروه‌های فلسطینی امید داشتند سعودی‌ها با دلارهای نفتی به دادشان برسند یا آمریکایی‌ها نقش بی‌طرفانه‌ای بازی کنند و میان آنها با رژیم اشغالگر قدس میانجی باشند. حالا اما وضعیت متفاوت است. با وجود آنکه آمریکا پیش‌دستی کرده و فشار به فلسطینی‌ها را از حدود یک‌سال پیش آغاز کرده است، اعضای تشکیلات خودگردان این‌بار مانند گذشته عقب ننشسته‌اند و حداقل در ظاهر موضعی متفاوت نسبت به قبل اتخاذ کرده‌اند.  آمریکا با انحلال آژانس پناهندگان فلسطینی سازمان، تعطیل‌کردن دفتر ساف در آمریکا و همچنین مسدودکردن حساب‌های بانکی آنها در مسیر محدود‌کردن فضای بین‌المللی برای فلسطینیان قدم برداشته و حتی کمک‌های مالی خود به تشکیلات خود‌گردان فلسطین را از سال 2018 به نصف رسانده، با وجود این اما محمود عباس گفته از ابتدا با این طرح مخالف است و آن را محکوم به شکست می‌داند. البته به این اظهارنظر اگر مواضع سرسختانه دیگر گروه‌های فلسطینی ازجمله حماس و جهاد اسلامی را اضافه کنیم آنگاه مشخص می‌شود همگرایی میان اغلب گروه‌های فلسطینی این روزها بیشتر از گذشته است.

دو: مخالفت کشورهای مهم منطقه

ترک‌ها از دو منظر مخالف این ایده هستند؛ اول اینکه می‌دانند اگر بخواهند ‌ام‌القرای جهان اسلام شوند (انچه در ذهن سران این کشور می‌گذرد) باید مقابل اشغال قدس سردمدار باشند، از طرف دیگر بعد از کودتای چندی‌پیش در ترکیه، اردوغان به‌خوبی می‌داند اگر خیال رژیم صهیونیستی و آمریکا از مناطق اشغالی راحت شود دوباره ممکن است طرح تجزیه ترکیه را در دستورکار قرار دهند، از این‌رو طی روزهای اخیر شاهدیم که سران این کشور مخالفت‌های سنگینی با این طرح آمریکایی- صهیونیستی داشته‌اند، ازجمله اینکه اردوغان آن را طرحی برای اشغالگری خواند. در این میان روس‌ها دیگر مخالفان طرح یادشده هستند. آنها که می‌دانند هرگونه توسعه قدرت آمریکا در غرب آسیا باعث تضعیف روسیه و عقب راندن نیروهایشان از منطقه خواهد شد، از ابتدا و با وجود روابطی که با رژیم صهیونیستی دارند، مدعی حقوق ملت فلسطین شده و با طرح معامله قرن مخالفت کرده‌اند، از این‌رو در روزهای اخیر اقدام آمریکا را یک‌جانبه توصیف کرده و به‌گونه‌ای اعتراض‌آمیز گفتند حتی طرف مشورت هم نبوده‌اند. دیگر کشورهای اسلامی ازجمله تونس نیز به این اقدام واکنش‌های جدی نشان دادند، ازجمله «قیس سعید»، رئیس‌جمهور تونس که معامله قرن را ظلم قرن توصیف کرد و خواهان اتحاد کشورهای اسلامی برای مواجهه با آن شد.

سه: اردن نگران تمامیت ارضی

«امان جدید» پیوست معامله قرن است، طرحی که ظرفیت جمعیتی پایتخت اردن را از حدود 2.5 میلیون نفر به 6 میلیون نفر افزایش خواهد داد. در طرح انضمامی دیگری هم، «بحر المیت» در غرب اردن و همجوار فلسطین قرار است احیا شود تا امکان اسکان دائمی پناهندگان فلسطینی و اضافه‌شدن جمعیت جدید فراهم آید.پیش‌بینی آمریکا این است که با جدا شدن شهرک‌ها و مناطق میانی آنها از کرانه باختری و پیوستن به مناطق اشغالی و همچنین تداوم فشار به مردم این منطقه، بخش اعظمی از جمعیت سه‌میلیونی فلسطینی‌الاصل ساکن کرانه باختری، به کشور اردن مهاجرت کرده و در مناطق پیش‌بینی شده ساکن شوند. این به آن معناست که این جمعیت به حدود سه‌میلیون نفر جمعیت آوارگان ساکن در اردن اضافه خواهند شد و به ناگاه جمعیت اردن با نسبت دو به یک به‌نفع فلسطینیان تغییر خواهد کرد. امروز دولت اردن از جانب پارلمان و همچنین افکارعمومی داخلی به‌شدت تحت فشار است و البته نگران آینده و تمامیت ارضی این کشور. از این‌رو باید اردن را مخالف جدی این طرح دانست و نشان آن هم مصوبه دوهفته پیش پارلمان این کشور برای خرید گاز از رژیم صهیونیستی است.

چهار: مصر و موانع پیش‌روی السیسی

جمعیت نوار غزه هم‌اکنون بالغ بر دومیلیون نفر است؛ جمعیتی که از فقر شدید و بیکاری 50 درصدی رنج می‌برند. آنچنان‌که در طرح آمده، ایده‌ آمریکایی‌ها برای ایجاد رفاه تصرف‌ بخشی از صحرای سینا برای انتقال فلسطینی‌ها ضمن ایجاد یک منطقه آزاد تجاری است. در این میان السیسی، رئیس‌جمهور نظامی مصر پس از واگذاری دو جزیره تیران و صنافیر به عربستان‌سعودی خود را در مقابل اعتراضات افکارعمومی می‌بیند و بعید است بتواند بخشی از خاک خود را به‌راحتی در اختیار فلسطین قرار دهد.

پنج: ماجرای قدس

قدس از یک‌سو برای مسلمانان جهان حکم قبله اول را داشته و مقدس است و از سوی دیگر با گذشت بیش از دو سال از انتقال سفارت آمریکا به این کشور، بسیاری از کشورها همچنان از انتقال سفارت‌هایشان به قدس ابا دارند و حتی از آن امتناع ورزیده‌اند. به‌جز چند کشور مانند هندوراس، رومانی و چک هنوز کشورهای دیگر از انتقال سفارت خودداری کرده‌اند، سوای اینکه کشورهای اسلامی همچنان قدس را شهر مقدس خود می‌دانند و بر اسلامی‌بودن آن تاکید دارند. از این‌رو باید چالش این شهر را برای آینده معامله قرن یک چالش مهم هم‌عرض دیگر مشکلات اساسی این طرح توصیف کرد.

 

اهداف اصلی طرح «معامله قرن»

رسانه‌های فلسطینی جرئیاتی از طرح معامله قرن را منتشر کرده‌اند  که وقتی در کنار اطلاعات قبلی این طرح قرار می‌گیرند، مفاهیم کامل‌تری خواهند یافت.

اول اینکه این توافق سه ضلع خواهد داشت، یک‌طرف رژیم صهیونیستی و دو طرف فلسطینی شامل کنفدراسیون احزاب فلسطینی یا همان سازمان آزادی‌بخش (ساف) به دبیری محمود عباس که بر کرانه باختری رود اردن مسلط است و همچنین سازمان حماس که رئیس دفتر سیاسی آن با اسماعیل هنیه و قوای مسلط بر غزه است. حمایت از این توافق نیز برعهده آمریکا، اتحادیه اروپا (حامیان حقوقی) و کشورهای نفت‌خیز عربی در حاشیه خلیج‌فارس (حامیان مالی) خواهد بود. این البته در حالی است که در متن اصلی گفته شده است آمریکا ۲۰ درصد، اتحادیه اروپا ۱۰ درصد و کشورهای عربی نفت‌خیز حوزه خلیج‌فارس ۷۰ درصد در این طرح مشارکت خواهند داشت ولی اخبار گویای این است که هزینه‌های مالی تقریبا 50 میلیارد دلاری به‌طور کامل برعهده عربستان و امارات خواهد بود. ناگفته نماند ظرف یک‌سال بعد از توافق حماس و تشکیلات خودگردان و دیگر گروه‌های فلسطینی باید با هم همراه شده و نسبت به برگزاری انتخابات و تشکیل دولت جدید اقدام کنند. همچنین ظرف سه‌سال بعد از این اقدام هم امکان بازگشت اسیران فلسطینی فراهم خواهد شد.

دومین مساله نتیجه اصلی و نهایی توافق است. کشور اسرائیل از یک‌سو تشکیل خواهد شد و فلسطینی‌ها آن را به‌صورت کامل به رسمیت خواهند شناخت و از این طرف، «فلسطین جدید» در اراضی کرانه باختری و نوار غزه بدون در نظر گرفتن شهرک‌های یهودی‌نشین برپا شده، ایجاد می‌شود، به این معنا که فاصله بین شهرک‌ها تا هرکجا که باشد، خاک اشغالی صهیونیست‌ها به حساب خواهد آمد. در این میان با ایجاد یک پل معلق به ارتفاع ۳۰ متر از سطح زمین غزه و کرانه باختری به هم متصل خواهند شد. یک شرکت چینی احداث این پل را برعهده گرفته  است.

سومین مساله حیثیتی است ،قدس اشغالی. درمورد قدس گفته شده هر دو طرف ماجرا در آن سهم خواهند داشت، یعنی منطقه‌ای که شهرداری آن (در عمل حاکمیت آن) با رژیم صهیونیستی است و ساکنان فلسطینی باید مالیات خود را به آن بپردازند. طرفین هم زین پس حق خریدوفروش املاک یکدیگر را نخواهند داشت.

خلع سلاح مقاومت هم‌زمان با تقویت ارتش اسرائیل با دلارهای نفتی خلیج‌فارس

چهارم در قبال ترک سلاح از سوی ساکنان نوار غزه، مصر اجازه خواهد داد شهرکی صنعتی در خاک این کشور برای کار و فعالیت فلسطینیان و نه سکونت تاسیس شود، شهرکی که در آن صنایع جدید، کارخانه، زمین‌های کشاورزی و همچنین فرودگاه و ترمینال‌هایی برای صادرات و واردات قرار است ساخته شود. گفته شده هزینه این ساخت‌وسازها از سوی عربستان و امارات تامین خواهد شد. از روز اجرای توافق، غزه از محاصره تجاری خارج خواهد شد، بازارهای اختصاصی غزه و کرانه باختری افتتاح شده و تا زمان ساخته‌شدن فرودگاه و بندر، انتقال کالا از ترمینال‌های رژیم صهیونیستی به جریان خواهد افتاد. ادعای آمریکایی‌ها این است که این طرح‌ها می‌تواند 500 هزار شغل برای ساکنان نوار غزه فراهم کند.پنجم نکته مهم این طرح مربوط به خلع سلاح گروه‌های فلسطینی است. به این صورت که در این طرح، حق داشتن ارتش و قوای نظامی از فلسطینیان گرفته خواهد شد و آنها تنها می‌توانند با استفاده از سلاح‌های سبک نسبت به راه‌اندازی پلیس اقدام کنند. طنز ماجرا هم این است که اگر فلسطینیان این طرح را قبول کنند طبق متن صریح توافق، می‌پذیرند اسرائیل مسئولیت دفاع از فلسطین جدید را در مقابل هر حمله خارجی برعهده بگیرد، به این شرط که فلسطین جدید به اسرائیل بهای دفاع از خود را بپردازد. ضمن اینکه بخشی از این هزینه که مستقیما به ارتش اسرائیل پرداخت می‌شود، از سوی کشورهای عرب حاشیه خلیج‌فارس خواهد بود. تمامی سلاح‌های حماس به‌صورت مستقیم تحویل مصر خواهد شد و از این به بعد کشورهای عربی به نیروهای نظامی حماس حقوق ماهیانه پرداخت خواهند کرد.

 

تحلیل سفیر اسبق ایران در اردن از طرح «معامله قرن»:

این پروژه عملیاتی نیست

نصرت‌الله تاجیک، سفیر اسبق ایران در اردن با اشاره به رونمایی از پروژه معامله قرن به «فرهیختگان» گفت: «تاکنون طرح‌های متعددی برای حل مسائل فلسطین و رژیم صهیونیستی مطرح شده ولی هیچ‌یک توفیق کاملی نداشته است.» وی با بیان آنکه ترامپ با این طرح در حال بازی با افکارعمومی، است گفت: «به‌رغم آنکه گفته می‌شود طرح مذکور یک طرح تفصیلی ۸۰ صفحه‌ای و با جزئیات مشخص است، کسی چیز زیادی از آن نمی‌داند و با توجه به آنچه تا الان به رسانه‌ها درز کرده، چیز دندان‌گیری برای فلسطینیان که بتواند آنها را در قبال امتیازاتی که به اسرائیلی‌ها می‌دهند اقناع کند، نیست.»

این کارشناس مسائل بین‌الملل ادامه داد: «مثلا ترامپ گفته فلسطینی‌ها چهارسال فرصت دارند و در این چهارسال رژیم صهیونیستی شهرک‌سازی را توسعه نمی‌دهد، در حالی که این شهرک‌سازی تا الان هم غیرقانونی بوده و مصوبه‌ای از سازمان‌ملل و مخصوصا شورای امنیت ندارد.» تاجیک در تحلیل دلایل رونمایی از این طرح توسط ترامپ و نتانیاهو در مقطع کنونی خاطرنشان کرد: «این یک بازی با افکارعمومی است و دلیل رونمایی از آن نیز نوع تحلیل آمریکایی‌ها از شرایط منطقه است.»

شرایط ایران و انشقاق بی‌سابقه اعراب، عامل رونمایی از طرح معامله قرن

 به گفته تاجیک، آمریکایی‌ها می‌دانند جمهوری اسلامی به‌عنوان جدی‌ترین مخالف این طرح با مشکلاتی در برجام و روابط بین‌المللی مواجه است. از طرفی اعراب نیز از نظر وحدت‌رویه و ارتباطات بین‌عربی در پایین‌ترین سطح ممکن هستند. به بیان دقیق‌تر، جامعه اعراب هیچ‌گاه در این سطح از انفعال که اکنون به آن دچار هستند، نبوده‌اند. سفیر اسبق ایران در اردن خاطرنشان کرد: «مصر یکی از وزنه‌های دنیای عرب است که الان با مشکلات زیادی درگیر است، سوریه از صحنه خارج‌شده و ترک‌ها هم در این قضایا چندان جدی نیستند و بیشتر از منظر تحولات دنیای اسلام حضوری تبلیغاتی دارند. سعودی‌ها نیز مشکلات کمی در مسائل سیاسی و ارتباطات بین‌المللی ندارند. جنگ یمن توان سعودی‌ها را از بین برده و این وضعیت درمجموع بهترین شرایط و مناسب‌ترین زمان برای ترامپ بود که از معامله قرن رونمایی کند.»

 اهداف چندگانه ترامپ

1- جلب حمایت آیپک برای استیضاح و انتخابات

این کارشناس مسائل بین‌الملل در تحلیل اهداف ترامپ از این طرح گفت: «مجموعه اهداف او در سه سطح قابل دسته‌بندی است. هدف داخلی ترامپ در این مقطع آن است که حمایت لابی صهیونیستی را جهت از سر گذراندن استیضاح و انتخابات 2020 برای خود تضمین کرده و با قدرت لابی‌گری و نیز قدرت اقتصادی آنها در انتخابات به پیروزی برسد.»

2- تقویت جایگاه نتانیاهو در اسرائیل

تاجیک افزود: «در سطح منطقه‌ای روش ترامپ همواره حمایت صددرصدی از نتانیاهو و جناح افراطی صهیونیست‌ها بوده که انتقال سفارت آمریکا از تل‌آویو به بیت‌المقدس نمود بارز آن است. اکنون نیز در شرایطی که نتانیاهو با مشکلات زیادی در حوزه داخلی روبه‌رو است، رونمایی از این طرح موضع و جایگاه او را در داخل فلسطین اشغالی تقویت می‌کند. لذا ادامه این حمایت‌ها و تثیبت امنیت رژیم صهیونیستی از طریق این طرح را باید هدف ترامپ در سطح منطقه‌ای دانست.»

3- توازن قدرت با چین، روسیه و اروپا

تاجیک در توضیح اهداف ترامپ از اجرای طرح معامله قرن در سطح بین‌المللی (سومین سطح) ادامه داد: «او به‌دنبال آن است تا در توازن قدرت با چین، روسیه و اروپا دست برتر را داشته باشد. اگر این پروژه به نتیجه برسد ترامپ به‌عنوان کسی که توانسته مناقشه اعراب و اسرائیل را حل کند، امتیاز بالایی نسبت به رقبای خود دارد.»

چرا معامله قرن عملیاتی نیست؟

این کارشناس مسائل بین‌الملل با تاکید بر آنکه پروژه معامله قرن اساسا عملی نخواهد شد، خاطرنشان کرد: «ترامپ و تیم او خاورمیانه را نمی‌شناسند و نمی‌دانند فلسطین یک منطقه آسیایی صرف، به‌فرض همانند سنگاپور نیست. منطقه فلسطین با مسائل مذهبی و ملی پیوند خورده و به این سادگی‌ها نیست که مذهب و فرهنگ منطقه را در نظر نگیرید و برای آن مدل بسازید.» وی با اشاره به پیوند‌های ایدئولوژیک موجود در این ارتباط اضافه کرد: «این پیشینه ایدئولوژیک، صرفا مذهبی نیست بلکه پیشینه ملی هم دارد. سه مذهب اسلامی، مسیحی و‌ یهودی در این منطقه زیست چندهزار ساله داشته‌اند و این فرهنگ مشترکی را تولید کرده است که نمی‌توان آن را نادیده گرفت. آن‌هم به‌صرف حمایت از بخش صهیونیستی که راست افراطی یهودیت محسوب می‌شود. این موضوع توازن منطقه را به‌هم می‌زند و موج جدیدی از خشونت را پدید می‌آورد.» تاجیک یادآور شد: «این ایده که بودجه‌ای را فراهم کنند تا منطقه‌ای را توسعه دهند، در فلسطین امکان‌پذیر نیست بلکه در فلسطین مسائل امنیتی بر مسائل اقتصادی ارجحیت دارد. در حال حاضر بهترین مناطق حاصل‌خیز و آب و همه امکانات با اقدامات 70 ساله صهیونیست‌ها اشغال شده و مناطق کم‌بنیه و غیراقتصادی به‌صورت غیرمتمرکز به فلسطینیان واگذار شده است به‌گونه‌ای که غزه یک‌طرف و کرانه باختری یک‌طرف دیگر. در زبان عربی به این شرایط منعزله یا جداشده گفته می‌شود، یعنی مناطقی که در نقاط مختلف پخش‌شده و تعریف کشور پیدا نمی‌کند. کشور یعنی منطقه‌ای که انسجام و مرز مشخص سرزمینی داشته باشد و همه عوامل یک کشور برای آن مطرح شود.» این کارشناس مسائل منطقه اضافه کرد: «بر پایه این واقعیات و با توجه به اطلاعات در دسترس از این طرح، معامله قرن نه از منظر تئوریک و نه به‌لحاظ عملیاتی قابل اجرا نیست و محقق نخواهد شد.»

اعراب چه می‌گویند؟

سفیر اسبق ایران در اردن در توضیح دلایل عدم حضور برخی کشورهای عربی نظیر اردن و عربستان در نشست رونمایی از طرح معامله قرن خاطرنشان کرد: «اگرچه برخی این تلقی را دارند که کشورهای عربی موافق هستند، در حالی که در عالم واقع این‌طور نیست. به‌طور مشخص شاه اردن با این طرح مخالفت کرد. در حقیقت یکی از جنبه‌های عملیاتی‌نبودن این طرح از همین بابت است که اعراب به‌طور عام و اردنی‌ها به‌طور خاص موافق اجرای آن نیستند و می‌دانند مشکلات عدیده‌ای برای آنها ایجاد می‌شود.» وی یادآور شد: «بر این اساس باید گفت آن‌دسته از کشورهای عربی‌ای هم که با این پروژه موافقت کردند، درحقیقت با رویکردی سیاسی با آمریکایی‌ها مواجه شدند یعنی با علم به اینکه می‌دانند این طرح به‌جایی نمی‌رسد، می‌گویند مخالفت نمی‌کنیم و به‌صورت نیم‌بند با آن موافقیم ولی به حکم قاعده «سری که درد نمی‌کند را دستمال نمی‌بندند»، از آنجاکه این طرح را عملیاتی نمی‌دانند می‌گویند موافقت با آن هزینه‌ای ندارد و نیازی نیست که به‌خاطر آن با ترامپ سرشاخ شویم.» تاجیک با اشاره به همراهی سعودی‌ها با این طرح گفت: «توافقی بین بن‌سلمان و کوشنر صورت گرفته و آمریکایی‌ها به‌دنبال آن هستند تا سعودی‌ها را سرکیسه کرده و از این بابت مشکلات را حل‌وفصل کنند.»

 

مشاور مقام معظم رهبری در امور بین‌الملل:

«معامله قرن» یک نمایش سیاسی است

دکتر علی‌اکبر ولایتی، مشاور مقام معظم رهبری در امور بین‌الملل پنجشنبه گذشته در نشست خبری با موضوع طرح معامله قرن که هفته گذشته از سوی دولت آمریکا و رژیم غاصب صهیونیستی رونمایی شد، گفت:‌ «امروز جهان اسلام با مساله مهمی روبه‌رو است، چراکه اخیرا خواب آشفته‌ای از سوی رئیس‌جمهور دروغگو و ریاکار آمریکا با کمک صهیونیست‌ دوره‌گرد طراحی شده که به‌دنبال تجزیه و فروش زمین‌های اسلامی و در راستای اهداف  صهیونیست‌ها و صلیبی‌ها است.» وی گفت: «‌180 سال جنگ صلیبی طول کشید و درنهایت مسلمانان به پیروزی رسیدند.»

مشاور مقام معظم رهبری در امور بین‌الملل خاطرنشان کرد: «زمانی که جنگ جهانی اول به پایان رسید، وقتی انگلیسی‌ها وارد بیت‌المقدس شدند اعلام کردند امروز جنگ صلیبی تمام شده ولی بوش پسر آغاز جنگ صلیبی را اعلام کرد.»

دکتر ولایتی با بیان اینکه معامله قرن در حقیقت فریب قرن است، افزود: «صهیونیست‌ها عاملین بی‌اراده صلیبیون جدید هستند.»

وی افزود: «این طرح آمریکا و رژیم صهیونیستی تعبیر نخواهد شد، آنها فکر کرده‌اند بعد از شهادت سپهبد شهید سلیمانی جبهه مقاومت ضعیف شده است اما نمی‌دانند که در مکتب ما شهادت‌ها موجب زنده‌شدن نهضت می‌شود.»

مشاور رهبر معظم انقلاب در امور بین‌الملل با اشاره به مراسم باشکوه تشییع پیکر سپهبد شهید سلیمانی و همرزمانش در عراق و ایران اضافه کرد: «این تشییع پیکر شهید سلیمانی و ابومهدی المهندس در عراق و ایران اولین سیلی محکمی بود که آمریکا و استکبار جهانی خورد.»

دکتر ولایتی با اشاره به آزادی شهر ادلب سوریه گفت: «پیروزی‌های مقاومت در جهان ادامه پیدا خواهد کرد و امروز اتحاد فلسطین بی‌سابقه است. آنها بدانند که نتیجه‌ای از این طرح نخواهند برد.»

وی اعمال حق بازگشت فلسطینیان به سرزمین مادری خود را یکی از مطالبات جهان اسلام دانست و افزود: «باید نظام سیاسی مدنظر فلسطینیان تشکیل شود و آوارگان فلسطینی به کشورشان برگردند.» دکتر ولایتی گفت: «طرح معامله قرن هرگز به سرانجام نخواهد رسید و همان‌طوری که انتقال پایتخت از تل‌آویو به بیت‌المقدس و به رسمیت شناختن بلندی‌های جولان نتایج عینی و ملموسی را برای ترامپ و نتانیاهو به ارمغان نیاورد، رونمایی از طرح معامله قرن، انسجام گروه‌های مبارز فلسطینی، گسترش موج حق‌طلبی و ظلم‌ستیزی، توسعه کمی و کیفی روند مقاومت تا آزادسازی قدس شریف، انسجام امت اسلامی، حمایت آزادی‌خواهان، عدالت‌جویان و جامعه جهانی از ملت مظلوم فلسطین را به‌دنبال خواهد داشت.»

مشاور مقام معظم رهبری در امور بین‌الملل درخصوص اینکه آیا حمایت‌های آمریکا از این طرح می‌تواند موجب تحقق آن شود، گفت: «امروز آمریکا دوران نزول خود را طی می‌کند و آنها برای فرار از مشکلات داخلی خود دست به چنین اقدامی زده‌اند، این اقدام آنها نتیجه‌ای نخواهد داد و مسلمانان به اهداف خود دست پیدا می‌کنند.» وی درباره موضع‌گیری ایران نسبت به این طرح گفت: «جمهوری اسلامی ایران در این خصوص ساکت نخواهد نشست و در این مسیر از همکاری و مشورت با کشورهای اسلامی غافل نخواهد شد، با همکاری ملت‌های منطقه آمریکا در این اقدام نیز شکست خواهد خورد.»

دکتر ولایتی با اشاره به حضور برخی نمایندگان کشورهای عربی در نشست رونمایی از طرح معامله قرن گفت: «شرکت نمایندگان برخی کشورهای عربی در مراسم رونمایی از این معاهده ننگین هم ضامن اجرایی‌شدن این طرح نخواهد شد و این اولین‌باری نیست که این‌گونه طرح‌ها از سوی آمریکا رونمایی می‌شود؛ مانند پیمان کمپ‌دیوید و مادرید ارائه‌شده که هیچ‌کدام نتیجه نداده و نخواهد داد، مردم فلسطین هوشیار در خط‌مقدم هستند و دیگر کشورها از آنها حمایت خواهند کرد.»

وی افزود: «آنچه اتفاق افتاده درواقع یک نمایش رسانه‌ای است برای جبران شکست‌های آمریکا در منطقه و جهان، آنها در عراق شکست خورده و باید از منطقه بیرون بروند و پایگاه اصلی خود را از دست خواهند داد، از سوی دیگر آمریکایی‌ها از سوریه هم باید خارج شوند و دولت مقاوم و مقتدر سوریه به شرق فرات خواهد رفت.»

دکتر ولایتی فلسفه اصلی تشکیل محور مقاومت را ایستادگی در برابر صهیونیست‌ها دانست و گفت: «ما به‌صورت رسمی موضع ایران اسلامی را اعلام می‌کنیم. کاری که یمنی‌ها کردند پاسخی به زیاده‌خواهی‌های آمریکا و آل‌سعود در منطقه است، در فلسطین اشغالی هم این مقاومت ادامه خواهد داشت.»

مشاور مقام معظم رهبری در امور بین‌الملل گفت: «کارهای جمهوری اسلامی ایران منطقی است و هر انسان آزاده‌ای هم مواضع ایران را بشنود آن را قبول خواهد کرد. ما معتقدیم مردم فلسطین باید به سرزمین مادری خود بازگشته و با رفراندوم آینده خود را رقم بزنند.»  وی با اشاره به اصرار آمریکایی‌ها برای ماندن در عراق گفت: «تلاش‌های آنها بیهوده است، مجلس عراق رای به خروج آمریکا از عراق داده و مردم عراق هم با تظاهرات اعلام کرده‌اند آمریکایی‌ها هیچ شانسی برای ماندن در عراق ندارند و باید این کشور را ترک کنند.»

 

ضربه‌ای به نام «ضربه مغزی» در عین‌الاسد

در مبارزه بین «رویاها» و «رخدادها»، این شانس را رخدادها داشته‌اند که در تاریخ ماندگار شده‌اند. تاریخ را «واقعیت‌های میدانی» شکل می‌دهند، نه «ادعاهای روی کاغذ». حکایت تحولات چند روز گذشته در غرب آسیا و رونمایی از معامله قرن در آمریکا نیز از این قاعده مستثنی نیست. دونالد ترامپ صدها کیلومتر آن‌سوتر از غرب آسیا، از طرحی 80 صفحه‌ای رونمایی می‌کند که در آن مشکل پیچیده‌ترین محصول دست‌ساز غرب در منطقه حل خواهد شد.

 این طرح کاغذی که با هماهنگی و اشراف یک طرف (صهیونیست‌ها) و با بی‌اطلاعی طرف دیگر (فلسطینی‌ها) نگاشته شده است، قرار است بحرانی را که 100سال پیش با حضور انگلیسی‌ها در فلسطین، آغاز و چند دهه بعد به تشکیل رژیم صهیونیستی منجر شد، حل‌وفصل کند. تا به این لحظه جز برخی کشورهای عربی مطیع آمریکا، هیچ‌کشوری در منطقه حاضر به پذیرش این طرح موهوم نشده است. دونالد ترامپ و دامادش جرد کوشنر صهیونیست در حالی تلاش می‌کنند با ابزار رسانه طرح‌شان را به منطقه قالب کنند که در تمام طرح‌های صلح پیشین که اعراب هم در تهیه آن نقش‌آفرین بودند، هیچ نتیجه‌ای حاصل نشد. با این حال به‌خوبی مشخص است که دیگر نمی‌توان چون دهه‌های قبل، غرب آسیا را از اروپا یا آمریکا شکل داد و تحت نظام غربی درآورد.آنچه غربی‌ها روی کاغذ می‌آورند، متفاوت از واقعیتی است که در میدان در حال رقم خوردن است. این روزها در برابر معامله قرن، معادله‌ای سخت قرار دارد که محور مقاومت در حال رقم زدن آن است.

نقطه شروع این معادله را ایران از پایگاه عین‌الاسد آغاز کرد که پس از یک ماه از پاسخ ایران، آمریکایی‌ها همچنان آمار زخمی‌ها و تلفات شان را تحت عناوینی چون «ضربه مغزی» پنهان می‌کنند. در افغانستان، طالبان در دور جدید حملاتش، هواپیماهای آمریکایی را هدف قرار می‌دهد. در سوریه ارتش، در حال پاکسازی آخرین سنگر تروریست‌هاست و در یمن، انصارالله همچنان مواضع سعودی‌ها را در هم می‌کوبد و آرامکو را هدف می‌گیرد. در چنین شرایطی، رونمایی از معامله قرن، بیش از یک طرح کاربردی، یک رویای مضحک است.

آمریکا در حالی برای تامین امنیت رژیم صهیونیستی در منطقه تلاش می‌کند که در تامین امنیت نیروهای خود در منطقه نیز ناتوان است. عملیات شهیدسردار سلیمانی در 18 دی‌ماه که علیه مواضع تروریست‌های نظامی آمریکایی در پایگاه عین‌الاسد عراق انجام شد، مهم‌ترین ضربه به پایگاه نیروهای آمریکایی پس از جنگ جهانی دوم بوده است.

در جریان این حملات موشکی، مقامات آمریکایی در روزهای ابتدایی ادعا کردند که هیچ کشته و زخمی‌ای نداشته‌اند، اما پس از گذشت چند روز رسانه‌های آمریکا در فاصله‌های چند روزه، به نقل از مقامات پنتاگون شمار تلفات نظامی آمریکا در حمله موشکی ایران به پایگاه عین‌الاسد را به ترتیب هشت، ۱۶ و ۳۴ نفر اعلام کرده بودند. در روزهای گذشته این آمار به 50 نفر رسید.در تازه‌ترین آمار سی‌ان‌ان در گزارشی اعلام کرد ۶۴ نظامی آمریکا در حمله موشکی ایران به پایگاه عین‌الاسد دچار ضربه مغزی شده‌اند. نکته قابل توجه اما در این بین این است که مقامات آمریکایی از ابتدا از این وضعیت اطلاع داشته‌اند، ولی تلاش کرده‌اند آن را به شکلی مخفی کنند. مارک اسپر، وزیر دفاع آمریکا روز پنجشنبه به‌رغم برخی اخبار مبنی‌بر افزایش تدریجی زخمی‌های حمله موشکی ایران، گفت: «ترامپ از روز اول در مورد شمار آسیب‌های حمله موشکی ایران اطلاع داشت.»

به گزارش واشنگتن‌پست، اسپر در پاسخ به افزایش هفتگی زخمی‌های حملات موشکی ایران به پایگاه‌های آمریکا در عراق گفت: «ترامپ کاملا از جدی بودن این جراحات آگاه بود و قول داده بود که فردای حادثه در کنگره در مورد این موضوع سخنرانی کند.» اظهارات خلاف‌واقع ترامپ درباره تبعات پاسخ موشکی ایران، نشان می‌دهد به‌طور حتم این حمله چند ده نفر کشته داشته است، چراکه سپاه عملیات خود را در دومرحله انجام داد تا تلفات زیادی از نیروهای آمریکایی بگیرد. در هفته‌های آتی این موضوع به‌خوبی مشخص خواهد شد.

 

انصارالله و آغاز حملات به آرامکو

محمد بن‌سلمان در زمان آغاز جنگ یمن در سال 2015 از طریق تیم خود به متحدان و رقبایش گفته بود سه هفته‌ای انصارالله را شکست می‌دهد. او مانند این اظهارات را چندی پیش نیز به زبان آورده و گفته بود تصرف صنعا برایش کاری ندارد، زیرا نیروهایش در 90 کیلومتری پایتخت یمن هستند. البته او به این مساله اشاره‌ای نداشت که نیروهایش در این نقطه سه سال است در حال دست زدن به تلاش‌هایی نافرجام برای دستیابی به صنعا هستند و در طول این مدت به جای پایتخت یمن تنها شکست نصیب‌شان شده است. مزدوران عربستان سعودی در یمن از روز اول بهمن سعی کردند- بنابر تلقی خود- از شرایط منطقه پس از شهادت سردار قاسم سلیمانی استفاده و نبرد نهایی برای اشغال صنعا را بار دیگر با شدت بیشتری پیگیری کنند. این حمله با وجود پیشروی اندک نیروهای وابسته به منصور هادی در جبهه «نهم» به سد نیروهای انصارالله برخورد کرد. نیروهای مقاومت یمن پس از زمینگیر کردن مزدوران سعودی و حملات هوشمندانه علیه آنها، راه صنعا را مسدود کرده و سپس عملیات معکوس خود به سمت مواضع اصلی نیروهای منصور هادی در شرق صنعا یعنی استان مارب را آغاز کردند.

این استان مرکز طرفداران رئیس‌جمهور مستعفی یمن است. به گفته یحیی سریع، سخنگوی نیروهای مسلح یمن این کشور موفق شده است ضمن دفع حمله نیروهای سعودی طی عملیاتی به نام «بنیان المرصوص» با آزادسازی 2500 کیلومتر مربع از خاک یمن 17 تیپ و 20 گردان از نیروهای مزدور سعودی را منهدم کند. جز این پاسخ در عرصه میدانی یمن، انصارالله با پهپاد و موشک، تاسیسات شرکت نفت سعودی «آرامکو» را در استان جنوبی جیزان در عربستان هدف قرار داده و به اهداف دیگری مانند فرودگاه‌های ابها و جیزان و پایگاه نظامی خمیس مشیط هم حمله کرده است. عربستان سعودی پس از افشای عملیات علیه تاسیسات آرامکو با تایید این حمله مدعی شد توانسته است تمامی موشک‌های شلیک‌شده به سمت این تاسیسات را تا پیش از رسیدن به اهداف‌شان منهدم کند. ریاض در حالی مدعی موفقیت خود در انهدام صددرصدی موشک‌های شلیک شده از سمت یمن شده است که پیش از انتشار خبر حمله توسط صنعا از اعلام آن خودداری کرده بود.

یمن از ماه سپتامبر سال گذشته میلادی که با حمله به تاسیسات نفتی آرامکو در البقیق و الخریص نیمی از تولید نفت سعودی‌ها را هدف قرار داد، تاکنون به خاک این کشور حمله‌ای صورت نداده بود. صنعا دلیل این سیاست خود را ایجاد ابتکاری برای کاهش تنش‌ها با عربستان اعلام کرده بود. با حملات موشکی و پهپادی هفته گذشته، یمن رسما به این سیاست خود نیز پایان داده و عربستان در روزهای آتی باید شاهد حملات به تاسیسات حیاتی‌ در عمق خاکش باشد. عربستان که فکر می‌کرد بدون شهید قاسم سلیمانی صنعا اشغال‌شدنی است، حالا مزدوران خود در یمن را شکست‌خورده می‌بیند و از سوی دیگر با پایان رسمی ابتکار کاهش تنش‌ها توسط یمن باید شاهد بدتر شدن وضعیت خود در برابر این کشور باشد. بار دیگر روزهای حملات سنگین و خلاقانه به تاسیسات نفتی سعودی فرارسیده است. معادلات در یمن هم در حال تغییر است و بسیاری از کارشناسان معتقدند ظرف چند ماه آینده، جنگ یمن با شکست طرف سعودی به پایان خواهد رسید.

 

معادله مقاومت در ادلب

یکی از نمودهای عینی تغییر وضعیت در غرب آسیا، به سوریه و تحولات چندهفته گذشته این کشور مربوط است. ارتش سوریه با پشتیبانی هوایی ارتش روسیه، در چند روز اخیر توانسته‌اند کنترل مناطق کاهش تنش در ادلب را به دست گیرند. ادلب اصلی‌ترین پناهگاه‌تروریست‌های جبهه النصره وابسته به ترکیه است. سال 1394 (2015) استان ادلب به‌طور کامل توسط تروریست‌ها اشغال شد. با این اقدام تروریست‌ها توانستند با قطع ارتباط بزرگراه دمشق-حلب، زمینه را برای اشغال استان حلب نیز فراهم کنند. در طول بحران سوریه از 14استان این کشور تنها دو مرکز استان به‌طور کامل به دست تروریست‌ها افتادند. یکی از این مناطق شهر رقه مرکز استانی به همین نام بود که برای مدتی پایتخت خلافت داعش شد و دیگری استان ادلب که تروریست‌ها ضمن اشغال شهر «ادلب» مرکز آن، توانستند ارتش سوریه را از تمام خاک این استان خارج کنند.

درست در همان زمان که داعش با ادغام شرق سوریه و اشغال غرب عراق به دنبال ساخت کشور مدنظر خود بود، تروریست‌های وابسته به ترکیه در ادلب هم به دنبال ادغام این استان با متصرفات‌شان در شمال سوریه مانند مناطقی از استان حلب به ادلب بودند تا منطقه حائل مدنظر آنکارا را ایجاد کنند. این نقشه البته به دلیل عدم اتحاد گروه‌های تروریستی در ادلب و پاکسازی شهر حلب توسط نیروهای محور مقاومت ناکام ماند، اما ادلب همچنان بیشترین تعداد تروریست‌ها را در خود جای داده است. این استان تا پیش از بحران سوریه، 1.5میلیون نفر جمعیت داشت اما در حال حاضر بین سه تا چهارمیلیون نفر جمعیت در خود جای داده است. این افراد شامل آوارگان سوری و تروریست‌ها و خانواده‌های آنان نیز می‌شود. بنابر تخمین‌ها بین 70 تا 80 هزار تروریست مسلح در ادلب حضور دارند که تعداد آنها با آموزش و تسلیح افراد بیشتری در این استان می‌تواند به 200 تا 300هزار نفر نیز برسد. در هفته‌های اخیر اتفاقات میدانی، دو نقطه قوت تروریست‌ها یعنی حامیان بین‌المللی‌شان و کثرت نیروهایشان را بی‌اثر کرده است.

بی‌اثر شدن نقاط قوت تروریست‌های ادلب دو دلیل دارد؛ نخست اهداف محور مقاومت از آزادسازی ادلب و دیگری عدم سازماندهی و فرسودگی ساختار گروه‌های تررویستی مسلح در این استان.  عملیات ارتش سوریه و هم‌پیمانان‌شان برای تهاجم به سمت مرکز استان ادلب و پاکسازی کلی آن از دو محور صورت گرفته است. محور نخست که عملیات ارتش سوریه از آن آغاز شد از سمت جنوب است. نیروهای ارتش سوریه که در ماه‌های گذشته با آزادسازی نواحی آلوده شمال استان حماه زمینه را برای تهاجم به سمت ادلب ایجاد کرده بودند، هفته گذشته و در روز 9 بهمن توانستند «معمره النعمان» یکی از بزرگ‌ترین دژهای تروریست‌ها در ادلب را پاکسازی کنند. گفته می‌شود نیروهای ارتش سوریه تا روز پنجشنبه به دو کیلومتری شهر مهم «سراقب» نیز رسیده‌اند. آزادسازی این شهر رسما مرکز استان ادلب را نیز در معرض آزادسازی قرار خواهد داد. محور دوم عملیات ارتش سوریه از سمت شرق استان ادلب است. البته این عملیات‌ها فعلا در خاک استان حلب انجام می‌شوند که هم‌اکنون در تصرف تروریست‌هاست. این مناطق به‌عنوان سپر حفاظتی ادلب هستند که در صورت پاکسازی راه ارتش سوریه را برای هجوم نهایی به ادلب خواهد گشود.

عملیات‌های ارتش سوریه در هفته گذشته ضمن آزادسازی مناطق اطراف «حی الزهرا» و «الراشدین 5» به آزادسازی خان‌طومان در جنوب استان ادلب نیز انجامید. خان‌طومان که منطقه‌ای استراتژیک در جنوب حلب است در سال 1394 توسط نیروهای محور مقاومت آزاد شده بود که در سال ۱۳۹۵ با خیانت گروه‌های تروریستی وابسته به ترکیه و نقض آتش‌بس بار دیگر سقوط کرد که طی آن 80نفر از نیروهای لشکر فاطمیون و 13نفر از نیروهای لشکر 25 مازندران به شهادت رسیدند. با تصرف معمره النعمان و خان‌طومان حصار امنیتی شهر «سراقب» از سمت جنوب و شرق تحت فشار سنگینی قرار گرفته است.در جریان این عملیات‌های آزادسازی بود که رجب طیب اردوغان، رئیس‌جمهور ترکیه هنگام بازگشت از سنگال مدعی شد: «دیگر چیزی به نام روند آستانه وجود ندارد. روند آستانه اکنون وارد برهه سکوت شده است.» آن‌گونه که به نظر می‌رسد مهم‌ترین اهداف و نتایج آزادسازی‌های اخیر را می‌توان این‌گونه برشمرد:

1.  عملیات‌های محور مقاومت برای ایجاد آمادگی برای شروع پاکسازی ادلب پیش از شهادت سردار قاسم سلیمانی طرح‌ریزی شده بود. اکنون پیگیری جدی عملیات اصلی در خاک استان ادلب پیامی قوی از سوی محور مقاومت به طرف‌های منطقه‌ای و بین‌المللی مبنی‌بر عدم تغییر در سیاست و توان جمهوری اسلامی ایران برای پیشبرد اهداف این محور است.

2.  ترکیه مدعی شده است در روزهای اخیر روزانه، حدود 10 هزار غیرنظامی از منطقه کاهش تنش در ادلب به سمت مرز سوریه و ترکیه حرکت می‌کنند. با سرازیر شدن مهاجران به سمت ترکیه، اتحادیه اروپا مجبور خواهد شد مبالغ بیشتری را به آنکارا بپردازد تا ترکیه را مجبور به مراقب و کنترل جریان مهاجرت به قاره اروپا کند. در همین راستا، روزگذشته آلمان خبر از اعطای کمک 25میلیون یورویی به آوارگان در ادلب داد. جز این مساله، اتحادیه اروپا به هرحال خود نیز ناگزیر از مواجهه با موج مهاجران خواهد شد، زیرا امکان کنترل چند صدهزار مهاجر که در میان‌شان تروریست‌ها نیز ممکن است حضور داشته باشند، در ترکیه وجود ندارد. ورود این تعداد مهاجر ضمن فشار مالی به اتحادیه اروپا، فشارهای گسترده امنیتی نیز به آن وارد خواهد کرد و در زمینه سیاسی  با مطرح شدن دوباره مساله «تک‌فرهنگی» یا «چندفرهنگی» در این قاره شکاف‌های سیاسی اجتماعی را تشدید خواهد کرد.

3.  آزاد‌سازی ادلب تمرکز سوریه را برای مدیریت پرونده مناطق شرقی این کشور بیشتر خواهد کرد. هم‌اکنون در این مناطق نیروهای کرد با پشتیبانی ارتش آمریکا قدرت را در دست دارند. به احتمال قوی پس از ادلب، ارتش سوریه سراغ مرزهای شرقی خواهد رفت. مواجه شدن کردهای سوریه با تهدید نظامی ارتش سوریه که مورد حمایت قدرت‌های منطقه‌ای و بین‌المللی مانند روسیه است می‌تواند آنها را با تهدید موجودیتی روبه‌رو کند. چه اینکه آنها سال گذشته به‌خوبی پشت خالی کردن آمریکایی‌ها را دیدند. در زمان آغاز عملیات ارتش ترکیه در شمال سوریه علیه نیروهای کرد، ارتش آمریکا با تخلیه این مناطق آنها را در مقابل آنکارا بی‌دفاع رها کرد. در حال حاضر اخباری از رایزنی آنها با دولت سوریه برای همکاری با دولت شنیده می‌شود.

4.  یکی از اصلی‌ترین بازیگران منفی در منطقه، رژیم صهیونیستی است. در نزدیک به 10 سال گذشته، صهیونیست‌ها از حضور گروهک‌های تروریستی بیشترین منفعت را برده‌اند. صهیونیست‌ها به پشتوانه همین تروریست‌ها جنایاتی را در منطقه رقم زده‌اند که آخرین آنها همکاری در ترور سردار شهیدقاسم سلیمانی و ابومهدی المهندس بود. در صورت رهایی ارتش سوریه از پرونده ادلب، تمرکز محور مقاومت در جنوب سوریه و منطقه جولان بیشتر از گذشته خواهد شد. شاید یکی از دلایل دونالد ترامپ برای رونمایی از طرح یکجانبه معامله قرن، نگرانی از آینده نامشخص صهیونیست‌ها در این منطقه باشد.

5.   یکی از نتایج دور جدید عملیات‌ها در سوریه، تقویت اتحاد ایران، روسیه و چین در عرصه بین‌المللی و معادلات منطقه‌ای در غرب آسیاست. بخشی از نیروهای ترکیه را در شمال ادلب ایغورها تشکیل می‌دهند که از مناطق شرقی چین به ادلب آورده شده‌اند. تعداد این افراد به‌حدی زیاد است که برخی مناطق در ادلب به‌ شهر چینی‌ها شناخته می‌شود. پکن از ترس بازگشت آنها به شرق چین، خواستار نابودی آنها در سوریه است. روسیه نیز به دلیل حضور اتباع خود در میان تروریست‌ها همین نقشه را در ذهن دارد تا به جای چچن در همین سوریه تروریست‌ها را نابود کند. آن‌گونه که گفته می‌شود در عملیات آزادسازی ادلب جنگنده‌های روسی با بمباران شدید و دقیق مواضع تروریست‌ها زمینه را برای پیشروی سریع و گسترده نیروهای ارتش سوریه و متحدانش فراهم کرده‌اند. با تقویت محور ایران، روسیه و چین در غرب آسیا این محور نه در جزئیات، بلکه در کلان در مقابل محور آمریکا، اروپا، رژیم صهیونیستی و اعراب حاشیه خلیج فارس قرار خواهد گرفت.

 

بازی دو سر باخت ترامپ در افغانستان

 خبر سقوط هواپیمای جاسوسی- نظامی بسیار پیشرفته آمریکا در افغانستان آنقدر مهم بود که کاخ سفید و پنتاگون نتوانند این حادثه را در میان تبلیغات و پوشش خبری گسترده برای طرح معامله قرن پنهان کنند یا کم‌رنگ نشان دهند. به نظر می‌رسد هماهنگی و همراهی برخی شبکه‌های خبری جهانی مانند بی‌بی‌سی با این رویکرد آمریکایی‌ها نیز نتوانسته کمک چندانی برای واشنگتن باشد؛ چنانکه با گذشت چند روز از سقوط این هواپیمای پیشرفته، ابعاد آشکار و پنهان آن همچنان تیتر اول بسیاری از خبرگزاری‌ها را به خود اختصاص داده است. در این میان رویکرد پنهانکارانه و ابهام‌برانگیز مقامات کاخ سفید و پنتاگون کنجکاوی‌های بیشتری را نیز برانگیخته است.

طالبان مدعی ساقط کردن این هواپیماست و پنتاگون نقص فنی را دلیل این سقوط اعلام کرده است. با در نظر گرفتن شرایط جوی و نظامی منطقه سقوط هواپیما از یک‌سو و سابقه دروغگویی و پنهانکاری پنتاگون در قضیه موشکباران پایگاه الاسد آمریکا در عراق از سوی دیگر، مشکل بتوان به عامل قطعی سرنگونی این هواپیما دست پیدا کرد. اما جدا از پرداختن به این بحث مهم که آیا طالبان به فناوری ساقط کردن چنین هواپیماهای پیشرفته و بلندپروازی دست یافته‌ است یا خیر؛ همین که طالبان مسئولیت این کار را برعهده گرفته‌ است، خود می‌تواند موضوعی دردسرساز و چالش‌برانگیز برای کاخ سفید و شخص ترامپ باشد. مذاکرات دوساله آمریکا و طالبان به‌رغم ادعاهای همیشگی در مورد شرایط رو به پیشرفت و نزدیک شدن به یک توافق، همچنان در بن‌بست توقف خشونت‌ها و  آتش‌بس گرفتار مانده است.

در حالی که دولت کابل بر توقف کامل خشونت‌ها و برقراری  آتش‌بس پیش از اعلام هرگونه توافق سیاسی میان آمریکا و طالبان تاکید دارد، واکنش‌های کاخ سفید و ترامپ در این مورد تقریبا سردرگم بوده است. ترامپ گاهی به دلیل تداوم خشونت‌ها از سوی طالبان دستور توقف مذاکرات را صادر یا در سفر به بگرام از مواضع دولت کابل حمایت می‌کند و بعضی اوقات هم مانند ملاقاتش با اشرف غنی در داووس صرفا از کاهش خشونت‌ها، نه توقف کامل آنها، صحبت به میان می‌آورد.  در چنین شرایطی سقوط هواپیمای جاسوسی آمریکا و ادعای طالبان در مورد ساقط کردن آن، صرف‌نظر از درستی یا نادرستی این ادعا، معضلی بزرگ پیش‌روی ترامپ و تیم سیاسی او در افغانستان قرار می‌دهد. در دو سال اخیر و در حین برگزاری مذاکرات سیاسی میان آمریکا و طالبان، دوطرف تلاش کرده‌اند در صحنه نظامی نیز دست برتر را داشته باشند و فشار حداکثری را به یکدیگر وارد کنند.

آمار مربوط به تلفات نظامیان آمریکایی در سال 2019 (23نفر) که بیشترین رقم در پنج سال اخیر است و شکسته شدن رکورد بمب‌های ریخته شده بر سر افغانستان طی همین سال را می‌توان در همین راستا ارزیابی کرد. در این موقعیت اعلام و امضای توافق صلح میان دوطرف، آن هم پس از ادعای طالبان نسبت به سرنگونی هواپیمای جاسوسی و در کنار آن هلیکوپتر و پهپادهای نظامی آمریکا، جز پذیرش شکست میدانی و نظامی از سوی واشنگتن مفهوم دیگری نخواهد داشت. با توجه به روحیات ترامپ می‌توان تصور کرد که او به‌شدت از تکرار واقعه‌ای مانند شکست ویتنام در دوران ریاست‌جمهوری‌اش متنفر است و در عین حال از تحت فشار قرار گرفتن توسط کنگره و جمهوری‌خواهان به واسطه امضای چنین توافقی بیزار است. اما انتخاب گزینه دوم و اعلام توقف مجدد مذاکرات صلح نیز برای ترامپ بی‌دردسر نخواهد بود.

با توجه به نزدیک شدن به انتخابات ریاست‌جمهوری و وعده‌های دور قبل ترامپ برای خارج ساختن آمریکا از جنگ‌های بیهوده و بی‌پایان و همچنین حمله او به روسای‌جمهور سابق برای بی‌کفایتی آنها در خاتمه دادن به این جنگ‌ها؛ انتخاب گزینه توقف مذاکرات ناکامی بزرگی برای تحقق وعده‌های انتخاباتی‌اش تلقی می‌شود. درنهایت به نظر می‌رسد ترامپ در یک بازی دو سر باخت گرفتار آمده و به قول خودش مصیبت افغانستان دامن او را نیز گرفته است. ترامپ خود در سال 2012 در این باره توئیت کرده بود: «افغانستان یک مصیبت تمام‌عیار است. نمی‌دانیم به کجا می‌رویم و آنها دار و ندار ما را غارت می‌کنند.»

مرتبط ها