کد خبر: 34811

ثبت‌نام داوطلبان برای مجلس یازدهم تمام شد،ترکیب کاندیداها چگونه است؟

چهره‌ها آمدند، ایده‌ها نه!

کماکان محل اصلی بحث، بستن لیست‌های پروپیمان‌تر و یارکشی‌های مرسوم است؛ یارکشی‌هایی که نهایت سطح مناقشات در آنها، حضور این چهره یا آن یکی در فلان لیست و بهمان ائتلاف انتخاباتی است.

به گزارش «فرهیختگان آنلاین»، حوالی ساعت 6 عصر روز گذشته، آمارهای ثبت‌نامی نشان می‌داد تعداد ثبت‌نام‌کنندگان در مجلس شورای اسلامی مرز 14 هزار نفر را در نوردیده است، رقمی قابل‌توجه که حدود دوهزار نفر بیشتر از دور قبلی انتخابات یعنی سال 94 و انتخابات مجلس دهم است.

چه کسانی ثبت‌نام کرده‌اند؟

طبق آمار وزارت کشور، قریب به سه‌هزار تن از این افراد برای ورود به مجلس از حوزه انتخابیه تهران ثبت‌نام کرده‌اند و مابقی برای شهرهای دیگر هستند. آنچنان‌که سیداسماعیل موسوی گفته است، استان‌های تهران با ۳۱۳۸ نفر، اصفهان با ۱۰۹۹ نفر، خراسان‌رضوی با ۹۸۰ نفر، خوزستان با ۸۰۰ نفر و فارس با ۷۳۹ نفر به‌ترتیب بیشترین داوطلب را در سراسر کشور داشته‌اند. از این جمع حدود 12 درصد که رقمی نزدیک به 1700 نفر را نشان می‌دهد، از خانم‌ها هستند و 88 درصد داوطلبان هم از آقایان. در این میان مرور چهره‌هایی که طی روزهای گذشته برای ثبت‌نام در انتخابات اقدام کرده‌اند گویای این است که احزاب و گروه‌های مختلف با گرایش‌های متفاوت اعضای خود را به میدان رقابت فرستاده‌اند و هرکدام‌شان نمایندگانی را در میدان خواهند داشت.

اصولگرایان (شورای ائتلاف)

محمدباقر قالیباف شهردار اسبق تهران، سیدمصطفی میرسلیم رئیس شورای مرکزی حزب موتلفه، علیرضا زاکانی نماینده ادوار مجلس، حسین مظفر عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام، الیاس نادران نماینده مجالس هشتم و نهم، ، محسن پیرهادی سخنگوی شورای ائتلاف اصولگرایان، سیدمحمد حسینی وزیر ارشاد دولت دهم، غلامرضا مصباحی‌مقدم، عبدالحسین روح‌الامینی رئیس شورای مرکزی حزب توسعه و عدالت ایران اسلامی، محمدمهدی زاهدی، محمدرضا پورابراهیمی، سیدحسین نقوی‌حسینی، حمیدرضا حاجی‌بابایی و مهدی امیرآبادی‌فراهانی از نمایندگان مجلس دهم، زهره الهیان از نمایندگان ادوار مجلس  و...

اصلاح‌طلبان

مجید انصاری معاون حقوقی اسبق رئیس‌جمهور، علی مطهری، الیاس حضرتی، ابراهیم میرزایی‌نیکو، علیرضا محجوب، علیرضا رحیمی، احمد مازنی، فریده اولادقباد، فاطمه سعیدی، طیبه سیاوشی، فاطمه ذوالقدر و سهیلا جلودارزاده از نمایندگان فعلی تهران در مجلس، احمد حکیمی‌پور، قدرت‌الله علیخانی، احمد نقیب‌زاده عضو شورای مرکزی حزب کارگزاران، علی صوفی دبیرکل حزب پیشروی اصلاحات، محمدعلی افشانی شهردار سابق تهران، محمدحسین مقیمی استاندار سابق تهران، فاطمه راکعی فعال سیاسی اصلاح‌طلب، محمدرضا خباز نماینده ادوار مجلس، هادی غفاری عضو شورای مرکزی مجمع نیروهای خط امام(ره)، داریوش قنبری عضو شورای مرکزی حزب مردم‌سالاری و رحمت‌الله بیگدلی عضو شورای مرکزی حزب جمهوریت ایران اسلامی و...

اصولگرایان (پایداری)

مرتضی آقاتهرانی دبیرکل، امیرحسین قاضی‌زاده و محمد سلیمانی وزیر ارتباطات دولت نهم اعضای شورای مرکزی جبهه پایداری، سیدمحمدجواد ابطحی و جواد کریمی‌قدوسی از نمایندگان مجلس دهم،  وحید یامین‌پور، سیدمحمود نبویان، مهدی کوچک‌زاده، حمید رسایی، بیژن نوباوه و فاطمه آلیا نماینده ادوار مجلس و...

 وزرای دولت دهم

زریبافان رئیس سابق بنیاد شهید ، عبدالرضا داوری مشاور رسانه‌ای محمود احمدی‌نژاد، شمس‌الدین حسینی وزیر اسبق اقتصاد.صادق خلیلیان وزیر جهاد کشاورزی دولت دهم، محمد ناظمی‌اردکانی وزیر اسبق تعاون، سیدعلی نیکزاد وزیر راه دولت دهم، رضا تقی‌پور وزیر اسبق ارتباطات، محمدحسن طریقت‌منفرد وزیر بهداشت دولت دهم.

نزدیکان دولت روحانی

کامبیز مهدی‌زاده داماد رئیس‌جمهور، توحید نوبخت فرزند رئیس سازمان برنامه و بودجه .

اصلاح‌طلبان رادیکال

علی شکوری‌راد دبیرکل و آذر منصوری قائم‌مقام حزب اتحاد ملت، ابراهیم اصغرزاده دبیرکل انجمن اسلامی مهندسان، جواد امام مدیرعامل بنیاد باران، شهیندخت مولاوردی معاون سابق رئیس‌جمهور، محمود صادقی نماینده تهران در مجلس و حسین نقاشی عضو شورای مرکزی اتحاد ملت و...

 مستقل

حسین راغفر اقتصاددان، رامین مهمانپرست سخنگوی اسبق وزارت امور خارجه، سیدمجید حسینی عضو هیات‌علمی علوم سیاسی دانشگاه تهران، سعید زیباکلام استاد دانشگاه تهران و غلامرضا خواجه‌سروی استاد دانشگاه علامه و...

نهضت آزدی

عماد بهاور.

جای خالی ایده‌ها

تا اینجای کار همه‌چیز بر مدار سابق بوده. همان چهره‌ها، همان نوع سیاست‌ورزی، همان بگومگوها، همان جنس چانه‌زنی‌ها و... و انگارنه‌انگار امروز کشور در وضعیتی متفاوت از قبل قرار دارد و ذائقه جامعه هم متاثر از همین شرایط دستخوش تغییراتی شده است.در شرایطی که از منتخبان اصلاح‌طلب و اصوالگرا در دوره‌های پیشین عموما آبی برای مردم گرم نشده و جامعه اعتماد خود را به این قبیل دسته‌بندی‌ها از دست رفته می‌بیند، کماکان محل اصلی بحث، بستن لیست‌های پروپیمان‌تر و یارکشی‌های مرسوم است؛ یارکشی‌هایی که نهایت سطح مناقشات در آنها، حضور این چهره یا آن یکی در فلان لیست و بهمان ائتلاف انتخاباتی است.

صف کشیدن چهره‌ها در حوزه‌های ثبت‌نام و ردیف‌شدن نام‌های آشنا و ناآشنای حزبی و گروهی در کنار هم در کنار فضاسازی‌های رسانه‌ای مورد انتظار، گویای همین واقعیت به‌نظر می‌رسد و حکایت از آن دارد که چیزی نسبت به قبل عوض نشده است. رقابت‌ها در این مرحله البته محدود به وزن‌کشی‌های سیاسی میان گروه‌های مختلف نیست و به‌نظر می‌رسد فراتر از آن، دغدغه اصلی قاطبه سیاسیون هم‌اینک، رقابت‌های درون‌گروهی برای دست و پا کردن جایی مناسب برای خود در لیست‌های انتخاباتی باشد.

رقابت‌هایی بر سر گرفتن سهم بیشتر در لیست‌ها و ائتلاف‌های احتمالی و جایی گشاده‌تر روی کرسی‌های سبز بهارستان. در این میان اصلاح‌طلبان تلاش دارند ضمن ترمیم بدنه اجتماعی آسیب‌دیده به‌واسطه عملکرد دولت، در فاصله دو سال مانده به انتخابات ریاست‌جمهوری از چسبندگی خود به روحانی و مردانش بکاهند و ضمن مرزبندی با آنها، آینده سیاسی خود را نجات دهند؛ موضوعی که اقتضای آن پررنگ کردن مواضع انتقادی نسبت به دولت و تصمیمات آن بوده و عملکرد مجموعه نیروهای اصلاح‌طلب در هفته‌ها و ماه‌های اخیر نیز بیش از هرچیز تمرکز بر این استراتژی را نشان می‌دهد؛ استراتژی‌ای که حامیان دیروز روحانی، امروز نقدا درصدد پر کردن سبد رای خود با توسل به آن هستند.

رویکرد انتقادی در مواجهه با دولت در شرایط کنونی، البته اگر قرار بود به‌خودی‌خود و در خلأ هرگونه فعالیت ایجابی آوردی داشته باشد، سبد رای اصولگرایان را پروپیمان می‌کرد. انگاره‌ای که گویا خیلی جدی به باور زعمای جریان منتقد دولت تبدیل شده و بسیاری از آنها را از بابت پیروزی در انتخابات خاطرجمع کرده است. صرف نقد عملکرد دولت آن‌هم با دستانی خالی از ایده حکمرانی، نه آینده سیاسی اصلاح‌طلبان در مجلس را تضمین می‌کند و نه می‌تواند استراتژی انتخاباتی قابل اتکایی برای اصولگرایان باشد.

اصولگرا و اصلاح‌طلب بودن کاندیداها دیگر ‌انگیزه‌ای برای مشارکت در انتخابات میان مردم ایجاد نمی‌کند و این موضوعی است که گویا سیاسیون از منتها‌الیه راست تا آن سوی چپ بر سر فهم نکردن آن بدجور با هم توافق دارند. همین باعث شده افکارعمومی تا اینجای کار واکنش چندانی نسبت به فرآیند انتخابات مجلس نشان ندهد و به‌گونه‌ای علی‌السویه از آن عبور کند.به‌طور طبیعی در شرایطی که بحران معیشت برای بخش‌های زیادی از جامعه مجالی برای پیگیری دغدغه‌های سیاسی باقی نگذاشته و مردم بیش از هرچیز مشتاق شنیدن راهکارهای سیاسیون برای حل مشکلات‌شان هستند، احزاب و گروه‌ها در این چند روز کماکان به صف‌کشی پشت در حوزه‌های ثبت‌نام مشغول بودند و بدون داشتن پاسخی روشن برای این سوال که برای فردای انتخابات چه در سر دارند، ترجیح دادند به همین بازی تکراری سرگرم باشند.

سخن گفتن هریک از گروه‌ها درباره ایده‌هایشان برای عبور از چالش‌های پیش‌روی جامعه و نسخه‌هایی که درخصوص حل مشکلات اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی و... دارند تا حد زیادی می‌تواند فضای کنونی را بشکند و جامعه را به‌طور جدی وارد فاز انتخابات کند.صرف اکتفا به ویترین لیست‌های انتخاباتی و مزین‌کردن این لیست‌ها به نام‌هایی که افکارعمومی با آنها آشنایی دارد، حتما مسیر مطمئنی برای رسیدن به ساختمان سبز بهارستان نیست و گروه‌ها مادامی که برای مشکلات جامعه به‌طور اعم و برای بدنه اجتماعی خود به‌طور اخص راه‌حل مشخصی نداشته باشند، نباید چشم به رای آنها بدوزند؛ راه‌حل‌هایی فراتر از شعارهای مرسوم انتخاباتی و تبلیغات بدون پشتوانه که مثل خیلی از موارد مشابه، در فاصله‌ای کوتا، به بوته فراموشی سپرده شوند.به‌طور مشخص احتمالا تنها ایده‌هایی خواهند توانست اقبال جامعه را به خود جلب کنند که به‌گونه‌ای ملموس امکان اقناع جامعه را داشته و مرز آنها با شعارهای بدون پشتوانه قابل فهم باشد.

جامعه اکنون به‌لحاظ سیاسی به بلوغی رسیده که حساب کلیات ابوالبقا را از حساب برنامه‌های قابل پیگیری در پارلمان جدا سازد. توسل به طرح وعده‌های بخشی، غیرملی و خارج از حوزه اختیارات نمایندگی نیز چالش دیگری است که به‌ویژه در حوزه‌های انتخابیه کوچک می‌تواند آفتی در این مسیر باشد؛ آفتی که باید فکری برای آن کرد و مانع از محقق‌شدن آن شد.

ثبت‌نام انتخابات و انتظاری که برآورده نشد

آنچنان‌که از نظرسنجی‌ها، جو عمومی مردم و حتی اعتراضات اخیر برمی‌آید، بسیاری از مردم بر ناکارآمدی دولت و مجلس به‌صورت توامان تاکید دارد و به‌صورت جدی خواهان تغییر در فضای عمومی این دو هستند، تغییری که نه‌تنها چهره مجلس و دولت را عوض کند که به‌صورت قابل‌توجهی باعث افزایش کارآمدی این دو رکن اصلی کشور شود. مردم اگرچه مجالس اخیر را فاقد تاثیر اساسی در عرصه اداره کشور می‌دانند، اما به‌صورت ویژه مجلس دهم را در حاشیه سیاست و حکومت ایران می‌بینند. حالا هم که ماه‌های پایانی مجلس سپری می‌شود کارنامه چهارساله بهارستانی‌ها خالی از طرح پیش‌برنده‌ای است که به‌اصلاح وضع موجود کمک کرده باشد. در این چهار سال نمایندگان دوره دهم نتوانستند ایده جدیدی را وارد دایره حکمرانی کنند و سطح اداره کشور را ارتقا دهند. این مساله البته علاوه‌بر اینکه در عرصه تقنین به وضح به چشم می‌آمد در عرصه نظارت هم به‌صورت تشدیدشده جاری و ‌ساری بود تا آنجاکه صرف‌نظر از فراکسیون اصلاح‌طلبان که به‌عنوان حامی دولت شناخته می‌شدند، یک‌سوم مجلس ذیل فراکسیونی به‌نام مستقلین برای دفاع از دولت تشکیل شد و نمایندگان عضو آن‌هم تا امروز با همین برچسب شناخته می‌شوند.

راس مجلس دهم مانند دو سال پایانی مجلس نهم در حمایت از دولت وقت سنگ‌تمام گذاشت و علی لاریجانی با وجود اینکه به‌صورت سنتی در جبهه‌ای مقابل دولت ائتلافی اصلاح‌طلبان و اعتدال و توسعه‌ای‌ها تعریف می‌شد، از یک‌سو برجام را با وجود بررسی‌های چند 100 ساعته اعضای کمیسیون ویژه بررسی توافق هسته‌ای و اعلام مخالفت آنها، تنها ظرف 20 دقیقه تصویب کرد و از سوی دیگر هر آنچه می‌توانست در طرح‌ها و لوایح جانب دولت را نگه داشت تا حسن روحانی بتواند آن‌طور که می‌خواهد کشور را اداره کند، مصداق این موضوع هم اقدام دولت در افزایش ناگهانی نرخ سوخت بود که رئیس مجلس منفصل از اعضای آن با دولت همراهی کرد تا ایده شوک بنزینی محقق شود.

آن‌طرف ماجرا اما مجلس درون خود هم نه حاضر به اصلاح بود و نه حاضر به اقدام جدی؛ برای نمونه در مساله شفافیت نمایندگان حاضر نشدند برای بدنه حامی خود شفاف کنند که درمورد طرح‌ها و لوایح مختلف چه نظری دارند و حتی با مشی گذشته خود در امور روزانه هم از حرکتی جدی بازماندند. ده‌ها طرح و لایحه در کمیسیون‌های مجلس خاک می‌خورند و برخی که می‌توانند از کمیسیون به صحن برسند، اگر قبل و بعد تصویب‌شان را مشاهده کنید، می‌بینید از اساس تغییر یافته‌اند و حتی گاهی هدف نهایی تغییر کرده، این مساله البته صرف‌نظر از دو مساله مهم دیگر است، یکی تضاد آنها با دیگر قوانین و دومی ضمانت اجرا.با این توصیفات باید به یک سوال مهم جواب داد و آن اینکه با ورود این‌چنینی فعالان سیاسی و اجتماعی به عرصه انتخابات، آیا مردم می‌توانند شاهد یک مجلس متفاوت باشند یا خیر؟ برای پاسخ به این سوال باید مساله را بررسی کرد و از این دو مسیر به پاسخ نهایی رسید.

اول ثبت‌نام‌کنندگان و الگوی حضور آنها

ترکیب ثبت‌نام‌کنندگان در انتخابات از حوزه‌های مختلف انتخابیه که البته تمرکز ویژه آن در شهرهایی مثل تهران، قم، اصفهان، تبریز و مشهد بود نشان می‌داد هیچ تغییر عمده‌ای نسبت به ادوار گذشته رخ نداده است و همان چهره‌های تکراری احزاب و گروه‌های مختلف از اصولگرا تا اصلاح‌طلب که البته غالبا به ناکارآمدی هم شناخته می‌شوند و هرکدام‌شان در مقطعی نشان داده‌اند قدرت تغییر ندارند، وارد فرآیند انتخابات شده‌اند و به‌جز چند استثنا، تحولی در ثبت‌نام‌کنندگان شکل نگرفته است.برای مثال نه اصلاح‌طلبان و نه اصولگرایان هیچ‌کدام‌شان به‌صورت هدفمند چهره‌های متخصص را که در حوزه‌هایی مختلف توانمندی‌های ویژه‌ای دارند به میدان رقابت نفرستادند و آنچنان که از ثبت‌نام‌ها برمی‌آید دوباره همان فعالان غالبا سیاسی که از قضا در همان حوزه فعالیت‌شان هم فاقد توانمندی ویژه‌ای هستند، قرار است دوباره به رقابت بپردازند. از سوی دیگر برای مثال هیچ‌کدام از گروه‌ها و طیف‌های سیاسی چهره‌های جوان خود را به‌صورت هدفمند راهی ستاد‌های ثبت‌نام نکردند و قاعدتا در این مسیر هم مجلس آینده تفاوتی با مجالس گذشته نخواهد داشت و مردم بازهم باید شاهد حضور چهره‌های تکراری و عموما بی‌خاصیتی باشند که عموما از حضور در مجلس، نطق‌کردن‌های بی‌هدف و موافقت و مخالفت‌‌های بی‌علت را بلدند.

آخرین نکته اینکه این مدل ثبت‌نام و این ترکیب حاضران گویای این است که در بهترین حالت دوباره باید بنشینیم و قشری‌گرایی و منطقه‌زدگی نمایندگان را نظاره کنیم و تا پایان مجلس یازدهم با دغدغه نگاه ملی، انتظار طرح‌های کلان برای حکمرانی بهتر را بکشیم. در این میان فاجعه ماجرا این است که تا امروز که ثبت‌نام‌ها به پایان رسیده و فقط 75 روز تا انتخابات باقی‌مانده، هیچ گروه و دسته و حزبی برنامه کلان خود را برای مجلس آینده ارائه نکرده و این خود نشان می‌دهد هنوز جمع‌بندی‌ها نیمه‌کاره و درگیری‌های اصلی بر سر لیست بستن‌هاست و رفتارهای انفرادی غالب بر حرکت‌های جمعی و موثر است.

نکته آخر اینکه تنها کسی که میان ثبت‌نام‌کنندگان انتخابات از مدتی قبل به طرح ایده‌های خود پرداخت و هنگام ثبت‌نام نیز بیانه‌ای منتشر کرد، محمد باقر قالیباف بود، کسی که از مدت‌ها قبل ایده مجلس نو را مطرح کرده بود، سایتی برای ثبت‌نام جوانان به‌راه انداخت و نهایتا دیروز هم در ادامه همان حرف‌های قبلی راهی ستاد انتخابات شد و برای مجلس ثبت‌نام کرد. اما درباره او هم باید گفت با وجود اینکه وی دائما از مجلس نو سخن گفته، اما هنوز ایده نهایی و مدونی از وی برای همان حکمرانی بهتر مبتنی‌بر مسائل و راهکار‌ها دیده نشده است، چنانکه شهردار اسبق تهران در بیانیه انتخاباتی دیروز خود هم دلیل ورودش به میدان را این‌گونه توضیح می‌دهد: «تا سال 1400 یعنی یک‌سال و نیم آینده تصمیماتی نابخردانه از جنس ماجرای افزایش قیمت بنزین، اصلا دور از ذهن نیست و اینجا بود که به این جمع‌بندی رسیدم که باید مجلسی قوی و کارآمد تشکیل شود و تمام هم‌وغم خود را کنترل دولت و وادار کردن آن به کار و فعالیت در این یک‌سال و نیم باقی‌مانده از عمرش قرار دهد.»

دوم وضعیت فعلی و انتظار عمومی مردم

واضح است مردم از مدت‌ها پیش چالش‌های گسترش‌یافته‌ای را در زندگی و حیات روزمره خود می‌بینند و دغدغه رفع آنها هم باعث شده از سطوح متعالی زندگی بازبمانند. وقتی مشکلات اقتصادی و معیشتی از تورم و گرانی افسارگسیخته گرفته تا تعطیلی پشت‌سر هم کارخانه‌ها و کارگاه‌های تولیدی زندگی مردم را با چالش مواجه کرده و عرصه را روزانه بر آنها تنگ می‌کند، آنها دیگر نمی‌توانند سراغ نیازهای سطح بالای خود مانند فراغ بال در امور اجتماعی و سیاسی بروند و مجبورند درگیر معیشت روزانه خود باشند.

در سال‌های اخیر ناکارآمدی دولت که با شکست برجام نهایی شد، در کنار مجلسی که تنها نظاره‌گر میدان تحولات بود، زمینه عبور مردم از احزاب و گروه‌های سیاسی را فراهم آورد و آنها را به‌جایی رساند که دغدغه‌هایشان را در ذیل کارآمدی ببینند و اعتراض‌هایشان هم ذیل همین مساله جمع‌بندی شود، مانند آنچه در ماجرای بنزین رخ داد. با توجه به همین مساله مردم این چند روز امید داشتند با تغییر و تحول در کنش‌ها، کسانی پا به میدان بگذارند که قبل از خودشان، ایده‌هایشان رسانه‌ای شود و توضیح‌دهند که برای مثال چه راهکاری برای کاهش فساد و افزایش شفافیت در سر دارند، چگونه می‌خواهند بر دولت نظارت کنند، چه فکری به حال تورم قوانین کرده‌اند، چگونه اصل انتخابات و برگزاری نامتناسب آن به‌ویژه درمورد انتخابات مجلس را می‌خواهند اصلاح کنند، چه جایگزین‌هایی برای مدل اجرای سیاست‌های کلان کشور ازجمله اصل 44 دارند، چه مواجهه‌ای می‌خواهند با مساله مسکن مردم و نابسامانی در این حوزه داشته باشند، چگونه می‌خواهند با کنوانسیون‌های بین‌المللی و موافقت‌های بین‌دولتی مواجه شوند و ده‌ها و صدها مساله دیگری که هرکدام‌شان این روزها به مساله‌ای تبدیل شده که حل آن به‌تنهایی حتی از عهده یک دولت توانمند هم فراتر است.

در قبال این دغدغه‌ها اما مردم هیچ چیز جدیدی ندیدند و هیچ پاسخی دریافت نکردند و به‌واقع امیدشان اگر افول نکرد، حداقل تقویت هم نشد، از این‌رو لاجرم از همین امروز باید در فکر مساله مشارکت و محبوبیت احزاب و گروه‌ها هم بود و احتمالا انتظار مجلسی منسجم را نکشید.

مرتبط ها