به گزارش «فرهیختگان آنلاین»، خاورمیانه هنوز شکل جدیدی به خود نگرفته است اما با اتفاقات چندساله، اکثر صاحبنظران معتقدند دیگر ساختارهای سنتی بر منطقه حاکم نیست. قطبهای قدرت منطقهای و نقش قدرتهای بزرگ بینالمللی در خاورمیانه دچار دگرگونیهایی شده است اما خلأ شکلگرفته به دلیل افول قدرتهای سابق هنوز توسط قدرتهای نوظهور بهطور کامل پر نشده است. ترکیه که قدرتش در خاورمیانه پس از نابودی امپراتوری عثمانی از دست رفته بود خود را احیا کرده و علیرغم شکست در برخی پروندههای منطقهای مانند سوریه و مصر نشان داده که کماکان توانایی گشودن پروندههای جدیدی را دارد. در سوی دیگر ایران به آرامی و بهمرور راه خود را از تهران به سمت مدیترانه گشوده و متحدانش در یمن بر بابالمندب، شاخ آفریقا و مناطق جنوبی عربستان سعودی اشراف دارند. در کنار ایران و ترکیه، روسیه نیز در حال قدرتیابی در خاورمیانه است. همزمان با احیای قدرتهای جدید در خاورمیانه قدرت دیگر طرفهای منطقهای مانند آمریکا، عربستان سعودی و رژیم صهیونیستی رو به کاهش گذاشته است. این تحولات گرچه خود را در زمین خاورمیانه نشان میدهد اما ماهیت جهانی نیز دارد.
هنری کیسینجر، وزیر خارجه اسبق آمریکا در سال 2018 با اشاره به فروریختن نظم جهانی که پس از جنگ جهانی دوم توسط آمریکا ایجاد شده بود، روی کار آمدن ترامپ و رفتارهای او را نشانی از پایان یافتن این دوره اعلام کرد. سال جاری میلادی نیز فرید زکریا، نظریهپرداز برجسته آمریکایی در حوزه روابط بینالملل ضمن اذعان به کاهش نفوذ آمریکا، گفت: «آمریکای ترامپ به آرامی تمایل و ظرفیت خود برای استفاده از قدرت در شکل دادن به روندهای بینالمللی را از دست داده است.» فرانسیس فوکویاما، دیگر اندیشمند برجسته آمریکایی نیز در نقد خود به کتاب «جهان پساآمریکایی» نوشته فرید زکریا جهان را در حال تغییر توصیف کرده و چند قطبی شدن آن را نشانهای از کاهش نفوذ آمریکا دانسته است. این کاهش قدرت و نفوذ آمریکا بیش از هرجای دیگر در خاورمیانه نمود پیدا کرده است. جایی که با افول آمریکا عربستان توسط کشوری فقیر و تحت محاصره مانند یمن به گوشه رینگ برده شده و تاسیسات نفتی حفاظتشدهاش مورد حملات گسترده قرار میگیرد و در جدیدترین تحول نیز یمنیها سه شناور سعودی را توقیف کردهاند. قدرت گرفتن ایران و ترکیه ستاره اقبال رژیمصهیونیستی در منطقه را تیره و تار کرده است. این رژیم که تا پیش از این دستی باز در منطقه داشت و با ارتش و نیروی هوایی توانمندش میتوانست هر پایتخت عربیای را اشغال، تهدید یا حداقل بمباران کند، امروز خود در مقابل راکتهای کوتاهبرد و ارزان مبارزان فلسطینی در غزه بیدفاع است. در این مطلب به نقشه جدید خاورمیانه در دوران «پساآمریکایی» پرداختهایم.
خاورمیانه قدیم
عثمانی
ترکها از قرن پانزدهم تا اوایل قرن بیستم اصلیترین قدرت موجود در خاورمیانه بودند. امپراتوری عثمانی شام، عراق، حجاز و یمن را در اختیار داشت و بهطور اسمی مصر نیز بخشی از آن به حساب میآمد. تضعیف عثمانی از سوی کشورهای اروپایی و درنهایت شکست آن در جنگ جهانی اول (1918-1914) باعث شد در سال 1923 باقی مانده دستگاه خلافت عثمانی نیز برچیده شود. در این سال آتاتورک بهعنوان رهبر ملیگرایان ترک به رهبری کشور تازهتاسیس ترکیه انتخاب شد. البته او مجبور شد در این راه با بسیاری از کشورها بجنگد. پس از شکست عثمانی قدرتهای اروپایی مانند فرانسه و بریتانیا قسطنطنیه پایتخت این کشور را اشغال کردند و ایتالیا از جنوب و یونان نیز از غرب بخشهایی از خاک آن را تصرف کرده بودند. در این وضعیت کردها نیز در شرق سودای استقلال داشتند. آتاتورک توانست بخش اصلی امپراتوری سابق را حفظ کند اما به هرحال متصرفات آن مانند عراق و شام بهطور کامل از دست رفتند. ترکیه پس از این اتفاق بخشی از سیستم آمریکا برای مقابله با شوروی بود و همچنین در ساختار ناتو وظیفه حفاظت از دیوارههای جنوبی اروپا را برعهده داشت. این کشور فقیر با کمکهای مالی و نظامی ناتو توانست مدتی سرپا بایستد اما در اولین سالهای قرن بیستویکم وضعیت تغییر کرد. روی کار آمدن اسلامگرایان تحت عنوان حزب عدالت و توسعه به رهبری رجب طیب اردوغان باعث شد ترکیه سروسامانی به وضعیت اقتصادی اسفبار خود بدهد.
بریتانیا
بریتانیا قبل از فروپاشی عثمانی توانسته بود به خاورمیانه نفوذ کند اما با شکست این امپراتوری در جنگ جهانی اول (1918-1914) بریتانیا توانست به قدرت اصلی در منطقه تبدیل شود. در این دوره امپراتوری روسیه تزاری نیز قصد داشت از ناحیه آناتولی جای پایی در خاورمیانه بیابد که با سقوط تزارها و انقلاب بلشویکی برای مدتی به پشت کوههای قفقاز رانده شد. بریتانیا پس از جنگ در حدود دودهه تنها بر خاورمیانه حکومت کرد اما روسها این بار با شوروی و اندیشههای چپ و شعار دفاع از استقلال ملتها راه خود را به خاورمیانه گشودند. امپراتوری بریتانیا که به دنبال جنگ جهانی دوم (1945-1939) و جنگ با آلمان هیتلری بهشدت تضعیف شده بود دیگر یارای مقابله با شوروی را نداشت و در سال 1971 از خلیج فارس و منطقه عقبنشینی کرد تا دوره آمریکا در خاورمیانه آغاز شود.
آمریکا
آمریکا تلاشهایش برای نفوذ به خاورمیانه را پس از جنگ جهانی اول و پیروزی در آن سرعت داد اما با وجود حضور بریتانیا و فرانسه در خاورمیانه عرصه چندانی برای بازیگری خود پیدا نکرد. با تضعیف این دو قدرت اروپایی به دنبال جنگ جهانی دوم آمریکا رهبری جهان غرب را در دست گرفت و به نیروی موثر در تمام معادلات جهانی بدل شد. در این دوره نظام چندقطبی قبلی که شامل بریتانیا، فرانسه، ایتالیا، آلمان، روسیه و... بود با نظام دوقطبی جدیدی جایگزین شد که دوقطب آن آمریکا و شوروی بودند. در این میان آمریکا که در طول جنگ جهانی دوم برای مقابله با پیشرویهای آلمان نازی دهها هزار نیرو به خاورمیانه اعزام کرده بود پس از جنگ با مساله نفوذ کمونیسم شوروی و اندیشههای چپگرایانه آن در مناطق مختلف جهان از جمله خاورمیانه روبهرو شد. واشنگتن برای سد کردن راه کمونیسم و ایجاد کمربند بهداشتی به دور شوروی سعی کرد با ایجاد پیمانهای نظامی سیستم مورد نظر خود را در خاورمیانه ایجاد کند. ایجاد پیمان سنتو که شامل سه کشور اصلی متحد این کشور در خاورمیانه یعنی رژیم پهلوی در ایران، ترکیه و پاکستان بود در همین راستا انجام شد. در کنار این پیمان نظامی سیاست دو ستونی نیکسون در دهه 1970 میلادی در دستور کار قرار گرفت. در این سیاست ایران بهعنوان ستون نظامی و عربستان بهعنوان ستون مالی ایفای نقش میکردند. اجرای سیاست دو ستونی نیکسون سیستمی قابل اتکا برای تضمین نفوذ غرب در خاورمیانه ایجاد کرد ولی این سیستم در سال 1979 با وقوع انقلاب اسلامی در ایران فروریخت.
شوروی
روسها تقریبا در هیچ دورهای به منطقهای که به آبهای گرم دسترسی داشته مسلط نبودهاند، طبیعی است که بر این اساس خاورمیانه نیز هیچگاه در دست امپراتوری روسها قرار نداشته است اما این مساله پس وقوع انقلاب بلشویکی 1917 و پیروزی در جنگ جهانی دوم 1945 تغییر کرد. روسها امپراتوریشان را به یک امپراتوری ایدئولوژیک تغییر ماهیت دادند و با عاریت گرفتن اندیشههای کمونیستی توانستند به رهبر اردوگاه چپگرایان تبدیل بشوند. اردوگاهی که خود را مسئول کمک به ملتها برای رهایی از سلطه و استعمار میدید. تشکیل دولتهای ملی در خاورمیانه بر اثر شدت احساسات ضداستعماری راه نفوذ روسها به خاورمیانه را گشود. مسکو از طریق حکومتهای پانعرب خاورمیانه مانند دولت ناصری مصر، و همچنین دولتهای پانعرب سوریه و عراق جای پای خود را در منطقه محکم کرد. این استحکام اما با آغاز دهه 1990 میلادی و فروپاشی شوروی از بین رفت و روسها اینبار نیز مانند سال 1917 به پشت کوههای قفقاز رانده شدند.
رژیم صهیونیستی
رژیم صهیونیستی در 14 می 1948 با اشغال سرزمینهای فلسطین بهطور رسمی تشکیل شد و بلافاصله نیز مورد حمله کشورهای عربی مصر، سوریه، لبنان و اردن قرار گرفت اما توانست آنها را شکست دهد. این رژیم در سالیان بعد نیز پیروزیهای خود را تکرار کرد و در سال 1956 برای اولین بار صحرای سینا را تصرف کرد ولی بر اثر فشار قدرتهای بینالمللی مجبور به ترک آن شد. صهیونیستها در جنگ 6روزه سال 1967 بار دیگر صحرای سینا را تصرف کردند و با اشغال بلندیهای جولان سوریه، مزارع شبعای لبنان و نیز کرانه باختری و غزه وسعت خود را سه برابر کردند. تلآویو در جنگ سال 1973 بار دیگر مصر و سوریه را شکست داد تا به دیگران نشان دهد قدرتی شکستناپذیر است. این رژیم در سال 1982 با شکست ارتش سوریه جنوب لبنان را تصرف کرده و به بیروت پایتخت این کشور رسید. در این دوره بود که افسانه شکستناپذیری خود را به اعراب قبولاند و بر اساس دکترین حمله پیشدستانه و آزادی عمل، تمام کشورهای خاورمیانه را مورد تهدید قرار داد.
خاورمیانه جدید
آمریکا (در حال افول)
نظام دو ستونی نیکسون با پیروزی انقلاب اسلامی ایران در سال 1979 از بین رفت اما برای جبران آن شورای همکاری خلیج فارس یکسال بعد به سال 1980 تاسیس شد تا ستون نظامی از دست رفته یعنی ایران را مهار و حتی بتواند آن را احیا کند. مسالهای که با حمله رژیم بعث عراق به فرماندهی صدام حسین در سال 1980 اجرا شد، جایی که این رژیم تا سال 1988 و پایان جنگ با ایران تحت حمایت مالی، نظامی و اطلاعاتی شورای همکاری خلیج فارس قرار داشت. پس از این دوره و ناکامی آمریکا در ایجاد سیستمی مطمئن در خاورمیانه اضطراب در سیستم حاکمه آمریکا این کشور را به جایی رساند که در سال 1991و در جریان اشغال کویت توسط عراق مستقیما وارد منطقه شد و نیروهای صدام را از این کشور اخراج کرد. دستگاه فکری کاخ سفید به دلیل در معرض خطر قرار گرفتن منافع این کشور عصبی شده و به سمت حرکات تهاجمی در خاورمیانه سوق بیشتری پیدا کرد. این کشور در سال 2001 افغانستان و در سال 2003 عراق را اشغال کرد تا بتواند پس از دو دهه بالاخره سیستم مناسب و مطمئن خود را برای حفظ منافع غرب در خاورمیانه ایجاد کند. نتیجه این دو جنگ اما برخلاف پیشبینیها ضرر هفت تریلیون دلاری برای آمریکا و در طرف دیگر نفوذ ایران در این دو کشور بهخصوص عراق بود. رفتارهای عصبی آمریکا در منطقه پس از این دو جنگ نیز ادامه یافت اما دیگر خبری از حملات نظامی گسترده نبود. تقریبا تمام ظرفیت نظامی آمریکا طی دو جنگ افغانستان و عراق تخلیه شده بود. اوج تحرکات نظامی آمریکا پس از این دوره اعزام چند صد نظامی به سوریه و موشکباران مناطق و اماکن خالی از سکنه دولت سوریه در سال 2018 بود. این حمله در 14 آوریل 2018 و با استفاده از 109 موشک کروز توماهاوک صورت پذیرفت. طی این حمله تنها ۹ شهروند سوری شامل سه غیرنظامی و ۶ سرباز مجروح شدند.
رژیم صهیونیستی (تقلا برای بقا)
ورود رژیم صهیونیستی به لبنان در سال 1982 گرچه با پیروزی همراه بود اما در ادامه با تشکیل حزبالله لبنان برای مبارزه با اشغالگران شکل دیگری به خود گرفت. نیروهای حزبالله با جنگهای چریکی و حملات شهادتطلبانه به نیروهای رژیم صهیونیستی لبنان را به باتلاقی برای تلآویو بدل کردند. صهیونیستها به دلیل هزینههای بالای اشغال لبنان و تلفات نیروهایشان در سال 2000 بهطور یکجانبه از جنوب لبنان عقبنشینی کردند. این عقبنشینی بیسابقه با مبارزه و مقاومت مسلحانه در حالی صورت میگرفت که تاکنون هیچ کشور عربیای با اتکا به نیروی نظامی نتوانسته بود از اشغال خاک خود توسط ارتش رژیم صهیونیستی جلوگیری کند یا آن را آزاد کند. همین مساله باعث شد اندیشه مقاومت به فلسطین و مرکز مقاومت آن یعنی غزه کشیده شود. مبارزه مسلحانه در غزه صهیونیستها را مجبور کرد بار دیگر از مواضع خود عقبنشینی کنند. این رژیم در سال 2005 غزه را ترک کرد. جنوب لبنان و نوار غزه با مقاومت آزاد شدند اما سطح نبرد در سالهای بعد ارتقا یافت. جنگ دیگر محدود به سرزمینهای لبنان و غزه نبود بلکه در نبردهای بعدی این سرزمینهای اشغالی بودند که مورد حملات موشکی نیروهای مقاومت قرار گرفتند. در جنگ 33روزه سال 2006 حزبالله لبنان صدها موشک به سمت شهرهای اسرائیل شلیک کرد و همچنین با هدف قرار دادن ناوجنگی پیشرفته ساعر-5 نیروی دریایی این رژیم را در طول جنگ از معادله حذف کرد. جنگهای سالهای 2009، 2014 و... با غزه در نوار میانی سرزمینهای اشغالی بخشهای گستردهتری از رژیم صهیونیستی را زیر موشکباران قرار دادند، بهطوری که تلآویو نیز بارها مورد حمله موشکی قرار گرفت. رژیم صهیونیستی که امنیت خود را از دست داده، به تبع آن دچار مشکلات دیگری شده است؛ یکی از این مشکلات بنبست سیاسی است که به دنبال شکستهای اخیر از نیروهای مقاومت غزه به آن دچار شده است. رژیم صهیونیستی که تا سالیان پیش به دنبال سیاست احیای امپراتوری رژیم صهیونیستی از نیل تا فرات بود، حالا بین دریای بحر المیت و مدیترانه در تقلای وجودی است.
عربستان و شورای همکاری (در حال افول)
عربستان سعودی با پیروزی انقلاب اسلامی ایران در سال 1979 و از بیم گسترش این انقلاب در سال 1981 به دنبال تشکیل ائتلافی عربی-غربی برای مقابله با آن بود. نتیجه تشکیل این ائتلاف حمله رژیم بعث عراق در سال 1980 و تولد شورای همکاری خلیجفارس در سال 1981 با عضویت کشورهای عربستان سعودی، امارات، بحرین، کویت، قطر و عمان بود. کشورهای عضو شورای همکاری وظیفه پشتیبانی از عراق را در طول جنگ هشت ساله با ایران برعهده داشتند اما این جنگ به هر صورت نتوانست اهداف خود را محقق کند. پس از ناکامی در مهار ایران در حرکتی قابلتوجه ارتش صدام در سال 1990، کویت یکی از اعضای شورای همکاری را اشغال کرد. ارتشی که برای فتح تهران تجهیز شده بود حالا قصد داشت از مسیر کویت به سمت ریاض برود. عراق برای این کار بخش بزرگی از ارتش خود را در کنار مرزهای عربستان سعودی و کویت گردآورده بود. با به صدا درآمدن زنگ خطر شورای همکاری خلیج فارس از کشورهای غربی درخواست کمک کرد و توانست از معرض اشغال و سقوط رهایی یابد. نیروهای آمریکایی در سال 1991 به کویت حمله و ارتش صدام را از این کشور اخراج کردند. آخرین برنامه عربستان در سال 2015 و با حمله این کشور به یمن کلید خورد. این عملیات که با نام «طوفان قاطعیت» آغاز شد تلاشی بود برای سرکوب گروه انصارالله که بهتازگی موفق شده بود کنترل بخشهای زیادی از یمن بهخصوص صنعا پایتخت این کشور را در دست بگیرد. طی جنگ 91 هزار یمنی کشته و 2.9میلیون کودک و یک میلیون و 100 هزار زن باردار نیز دچار سوءتغذیه شدهاند. اینها تنها آمار انسانی هستند و در بخش زیرساختها نیز کارخانهها، بیمارستانها و نیروگاههای یمن دچار تخریب گسترده شدهاند. با وجود این آمار اما معادله جنگ به نفع ریاض نیست. در سال جاری میلادی تاسیسات نفتی عربستان به دفعات مورد هدف موشکهای بالستیک، کروز و پهپادهای یمنی قرار گرفتهاند. در آخرین مورد یمنیها در 14 سپتامبر 2019 تاسیسات نفتی شرکت آرامکو در بِقِیْق و خُرِیْص را مورد حمله پهپادی قرار دادند. این حمله باعث شد نیمی از تولید نفت سعودی معادل پنج میلیون بشکه نفت کاهش یافت. پس از این حملات بود که صحنه میدانی و واقعیت میدان نبرد در خاورمیانه شفافتر شد. با وجود انجام حملات از سوی کشور مورد محاصره یمن هیچکدام از سامانههای پدافند هوایی پیشرفته آمریکایی نتوانستند حتی کوچکترین واکنشی به این حمله نشان دهند. در آخرین تحولات جنگ یمن بهتازگی این کشور توانسته است سه شناور را در نزدیکی سواحل استان الحدیده توقیف کند. یکی از این شناورها سعودی است. این قدرتنمایی یمنیها نشان میدهد محاصره دریایی سعودیها علیه این کشور هم بهزودی از بین خواهد رفت. عربستان در هفتههای اخیر با میانجیگری عمان مذاکرات غیرمستقیمی را با انصارالله یمن برای صلح انجام داده است و به نظر میرسد با اقدام دیروز یمنیها در توقیف سه شناور این مذاکرات سرعت بیشتری بگیرد.
ایران (در حال گسترش حوزه نفوذ)
ایران قبل از انقلاب 1979 در لبنان، عمان و حتی یمن حضور داشت اما حضور بر اساس منافع و دستور کار آمریکا بود. ایران پس از انقلاب تاکنون به تحریمهای اقتصادی و تسلیحاتی روبهرو و حداقل هشت سال را بهطور مستقیم در جنگ با همسایه غربیاش بوده است. در کنار این موارد آمریکا سعی کرده با ایجاد دهها پایگاه نظامی در اطراف ایران و نیز تصرف افغانستان و عراق، ایران را در محاصره زمینی و دریایی قرار دهد. با وجود این صحنه میدانی نشان میدهد ایران بهطور موثری توانسته است جبههای مردمی در عراق، سوریه، لبنان و یمن ایجاد کند. این جبهه که بهطور اساسی برای مقابله با رژیم صهیونیستی به وجود آمده است بر اغلب مناطق خاورمیانه مسلط بوده و در بخشهای باقی مانده نیز توانایی انجام عملیات نظامی دارد. این قدرت زمانی به اوج خود رسید که ایران در سال جاری میلادی یکی از پیشرفتهترین پهپادهای آمریکایی به نام گلوبال هاوک را بر فراز آبهای سرزمینی خود در خلیج فارس ساقط کردو در جنگ توقیف نفتکشها که با توقیف نفتکش ایرانی گریس-1 در جبلالطارق توسط بریتانیا آغاز شده بودبه پیروزی برسد. عدم واکنش آمریکا به اتفاق نخست و نیز عدم همراهی کشورهای غربی در مساله نفتکشها که از ترس اقدامات تلافیجویانه ایران بود باعث شد وزن ایران که تا پیش از این در معادلات به خوبی پیدا نبود، نمایان شود. ایران با انجام این دو اقدام توانست سطح بالای فناوری نظامی و از سوی دیگر عزم خود برای بهکارگیری آن را نشان دهد. این مساله از طرفی باعث شد فناوری نظامی آمریکا در سرنگونی پهپاد زیرسوال برود و از طرف دیگر عدم پاسخ آمریکا به این اقدام ایران نشانگر تردید آمریکا در توان نظامیاش باشد. ایران روسیه را به منطقه آورده و نفوذ آمریکا را در عراق، لبنان و یمن از بین برده و متحدان این کشور را نیز بهطور موثری تضعیف کرده است. تهران همچنین در این میان با حمایت موثر از مقاومت آنها را به راس قدرت در بغداد رسانده و نظام بشار اسد را در سوریه از سقوط حفظ کرده است. با وجود حضور قدرتهای بزرگ در منطقه باید گفت دستور کارهای منطقهای حتی حضور قدرتهای بزرگ یا عدم حضورشان در تهران تعیین میشود.
روسیه (در حال گسترش حوزه نفوذ)
روسیه با فروپاشی شوروی خاورمیانه را ترک کرد و با وقوع بحران سوریه حتی قصد فراموش کردن آن را داشت اما مقاومت نظام سوریه با پشتیبانی ایران این کشور را در سال 2015 و پس از سه دهه بار دیگر به منطقه آورد. روسیه از رهگذر ورود مستقیم نظامی در سوریه توانست ضمن تثبیت دولت بشار اسد پس از درگیری کوتاهی با ترکیه این کشور را نیز به همکاری با خود راضی کند. همزمان با این اتفاقات کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس خواستار همکاریهای نظامی با روسیه شدهاند. این کشورها بهطور سنتی هیچگونه ارتباط محکم و عمیقی با روسیه نداشتهاند اما نفوذ رو به گسترش مسکو در خاورمیانه و در کنار آن افول قدرت آمریکا راه دیگری روبهروی کشورهای محافظهکار حاشیه جنوبی خلیج فارس باقی نگذاشته است. ماه گذشته بود که ولادیمیر پوتین، رئیسجمهور روسیه برای دومین بار طی 12 سال گذشته به ریاض سفر کرد تا این کشور را ترغیب به خرید سلاحهای روسی از جمله اس-400 کند، سفری که موفقیت آن باعث شد روز گذشته اماراتیها نیز مشتری جنگندههای نسل 4.5 روسیه به نام سوخو-35 شوند.
ترکیه (در حال گسترش حوزه نفوذ)
بیثباتی سیاسی، کودتاهای پیدرپی، فساد، تورم و عدم دسترسی به ارزهای خارجی به دلیل صادرات پایین از ترکیه کشوری فقیر ساخته بود. در سال 2002 با روی کار آمدن حزب عدالت و توسعه در آنکارا این کشور توانست ضمن غلبه بر تورم افسارگسیخته این کشور که در سالهای 2000 و 2001 به بالای 50 درصد رسیده و زمینه را برای حذف صفر از پول ملی این کشور و افزایش ارزش آن ایجاد کند. گامهای بعدی اعضای حزب اسلامگرای عدالت و توسعه جذب سرمایهگذاریهای بینالمللی و کاهش نرخ بیکاری در ترکیه بود. موفقیتهای خیرهکننده تیم اردوغان او را به فکر کشورگشایی و احیایی نفوذ ترکیه در حوزه عثمانی انداخت، تفکری که به نوعثمانگرایی معروف شد. اردوغان به کمک قدرت اقتصادی ترکیه نیروهای مسلح این کشور را تقویت و سعی کرد با الگوبرداری ناقص از ایران گروههای نظامی خاصی را البته در دو شاخه دینی و قومی تشکیل بدهد. این گروهها در عرصه دینی شامل گروههای اخوانالمسلمین و حتی تکفیری میشدند و در عرصه قومی نیز از پانترکیسم پیروی میکردند. این گروهها در سال 2011 و با آغاز بحران موسوم به بهار عربی و نیز آغاز جنگ در سوریه این کشور عربی را به عرصه جنگی فراگیر تبدیل کردند. گروههای نظامی جبهه النصره وابسته به القاعده بهعنوان یکی از گروههای شبهنظامی دینی و نیز گروه نظامی سلطان مراد از جمله گروههای پانترک مورد حمایت آنکارا در سوریه بودند. البته این کشور بخشهای نظامی دیگری مانند ارتش آزاد و نیز لشکر حمزه را در سوریه ایجاد کرده است که دارای اندیشههای ملیگرایانه سوری هستند. این گروهها گرچه در جنگ سوریه شکست خوردند و نتوانستند به هدفشان یعنی ساقط کردن نظامی سوریه به رهبری بشار اسد برسند اما موفق شدند تواناییهای ترکیه را به طرفهای منطقهای و بینالمللی نشان دهند. ترکیه البته تنها در سوریه شکست نخورد بلکه با سقوط دولت اخوانی مصر به رهبری محمد مرسی در سال 2013 قافیه را در قاهره نیز باخت اما همچنان ترکیه نشان داده علیرغم نرسیدن به اهدافش توان پیگیری اهداف جدیدی را دارد.
* نویسنده: سیدمهدی طالبی، روزنامهنگار