به گزارش «فرهیختگان آنلاین»، علامه محمدحسین طباطبایی، عارف، فیلسوف، فقیه و مفسر قرآن کریم و صاحب «المیزان»، از شاگردان آیتالله سیدعلی قاضی و استاد اساتیدی چون شهید مطهری، جوادیآملی، حسنزادهآملی و مصباحیزدی است. علامه در24 آبان سال 60 چشم از جهان فرو بست. ایشان با تالیف کتبی چون اصول فلسفه و روش رئالیسم، بدایهالحکمه و نهایهالحکمه احیاگر فلسفه صدرایی در تاریخ معاصر حوزههای علمیه بهشمار میرود. او در وادی عرفان و اخلاق صاحب مکتب تربیتی خاص و در فلسفه و تفسیر احیاگر معارف شیعی بود. آیتالله مصباحیزدی در اولین سالگرد رحلت علامه درباره رسالتی که ایشان در این سه حوزه احساس میکردند از قولشان نقل میکنند که: «وقتی من به قم آمدم در وضع تحصیلی حوزه مطالعه کردم و درباره نیاز جامعه اسلامی اندیشیدم. بین این نیاز و وضع موجود، تناسب چندانی ندیدم... نه از فلسفه و معقول خبری بود و نه از تفسیر قرآن و نه از سایر بخشهای کتاب و سنت. بر خود لازم دیدم که یک درس فلسفه، یک درس تفسیر قرآن و یک درس اخلاق را در حوزه آغاز کنم.» به مناسبت روز بزرگداشت علامه طباطبایی مطالبی را که اساتید رشتههای مختلف، از حوزه و دانشگاه -که هرکدام از جهتی به جایگاه علمی علامه پرداختهاند- و در اختیار «فرهیختگان» گذاشتهاند، از نظر میگذرانید.
حجتالاسلام سیدمحسن موسویآملی، استاد علوم قرآن و حدیث دانشگاه مازندران/
ضرورت تدوین دایرةالمعارف افکار علامه
0سال است که دانشیان رشتههای الهیات شامل علوم قرآن، تفسیر، حدیث، فلسفه، کلام و نیز رشتههای گوناگون علوم انسانی بر سر سفره المیزان نشستهاند. دهها و صدها پایاننامه و رساله، مقاله علمی پژوهشی و ترویجی و تخصصی و نیز طرحهای پژوهشی براساس افکار علامه طباطبایی در المیزان به نگارش درآمده است. بهراستی طباطبایی کیست و المیزان چیست که این همه پربهره است.چند هفته پیش قسمتی از المیزان را مطالعه میکردم. در یک آیه که به ظاهر فقهی بود، نکتههای تفسیری نابی ارائه شده بود که هر خوانندهای را به وجد میآورد. دو نکته بسیار ارزشمند در باب امور اجتماعی که امروزه برخی دانشوران آن را، تفسیر اجتماعی قرآن میخوانند و یک نکته درباره تئوریهای هنجارهای اخلاقی در دانش فلسفه اخلاق. روزگاری علامهطباطبایی به این امور پرداخته بود که برخی از این دانشها هنوز در کشور ما جایگاه تعریف شدهای نداشت.اکنون که بر خوان بابرکت المیزان و چشمه جوشان افکار علامهطباطبایی نشستهایم، بر ماست که به میزبانی یکی از دانشگاهها یا موسسات علمی، دایرهالمعارف افکار ایشان را براساس فرآوردههای پژوهشی 40 سال اخیر سامان دهیم. در بسیاری از کشورها مرسوم است که مجموعه مقالات، پایاننامهها و کتابهایی که درباره آثار و افکار یک دانشمند نوشته شده، در قالب یک یا دو جلد بهصورت فرهنگ تنظیم شده و هر موضوع بهصورت یک مدخل ارائه شده و خواننده، با صرف زمانی اندک، به مطلب مورد نیاز خود دست مییابد. برای نمونه «Dictionary of Kant» مجموعهای است که تمامی آنچه یک دانشپژوه از آثار و افکار کانت میخواهد، در آن موجود است. خوش آن روزی که چنین مجموعهای را برای آثار و افکار علامه طباطبایی و دیگر بزرگان دانش ایران اسلامی در اختیار داشته باشیم.
دکتر سیدسعید زاهدزاهدانی، جامعهشناس و استاد دانشگاه شیراز/
اعتباریات معبر جدید تفکر اجتماعی
اگر انقلاب اسلامی را تجدید حیات اسلام در دوران معاصر بدانیم علامهطباطبایی را میتوان بهعنوان یکی از آغازگران موثر این حرکت به حساب آورد. همه کسانی که تجدید حیات اسلام عزیز را در قالب انقلاب اسلامی رقم زدهاند، بهنحوی از شاگردان این علامه بزرگوار بودهاند. غیر از تاثیرگذاری ایشان بر حضرت امام خمینی(ره)؛ شهید مطهری، آیتالله جوادیآملی، آیتالله مصباحیزدی و آیتالله خامنهای از شاگردان ایشان بودهاند.اثر تالیفی مهم ایشان تفسیر قرآن کریم است که با عنوان «تفسیر المیزان» شهرت یافته است. دیگر اثر تاثیرگذار علامه، کتاب «اصول فلسفه و روش رئالیسم» است که شهید مطهری بر آن حاشیهای نوشتهاند. در تفسیر المیزان علامه روش نویی از تفسیر که همان تفسیر قرآن با قرآن است را معرفی کردهاند. در بحث اصول فلسفه و روش رئالیسم هم خوانش جدیدی از فلسفه ملاصدرا ارائه میکنند.از تاثیرات مهم علامه در جامعه علمی حوزههای ما، پرداختن به فلسفه اسلامی است. بهرغم بدبینی در بخشی از بدنه حوزههای علمیه نسبت به فلسفه در گذشته، ایشان نوع نگاه تازهای به فلسفه صدرایی را با عنوان «رئالیسم اسلامی» ارائه دادند که در پرورش فکر اجتماعی و تمدنی بسیار موثر بوده است.از دیگر نواندیشیهای ایشان توجه دادن به اسلام اجتماعی است. تا قبل از هشدار ایشان دین عمدتا در مقیاس فردی مورد توجه بود و بعضا علمای حوزوی ما بهدنبال تعیینتکلیف «افراد» مسلمان بودند. علامه با توجه کردن به این نکته که اسلام یک دین اجتماعی است، نظر علمای دین را به اجتماعی نگریستن و به دنبال آن حل مسائل «اجتماع» جلب کردند که این مطلب خود آغازگر تفکر پیرامون تمدن نوین اسلامی و تجدید حیات دین در جامعه در قرن حاضر شد.علامه با طرح مفهوم اعتباریات راه جدیدی پیش روی اندیشمندان اسلامی برای تفکر اجتماعی باز کردهاند. رساله اعتباریات ایشان که تا حدی مهجور افتاده بود در سالهای گذشته نظر اندیشمندان اجتماعی حوزه را به خود جلب کرده است. براساس این اندیشه جامعه علمی حوزه و برخی از دانشگاهیان بهدنبال ابداع نوع جدیدی از علوم انسانی و اجتماعی هستند که میتواند تحول تازهای پیش روی نظریهپردازی اجتماعی اسلامی بگشاید.
علی باباییاردبیلی، عضو هیاتعلمی گروه فلسفه دانشگاه محقق اردبیلی/
استقلال در مشی فلسفی
شخصیت خاص حضرت علامه طباطبایی از هر لحاظ که مد نظر قرار گیرد، بینظیر و استثنایی است. از لحاظ شخصیتی کمتر کسی را میتوان سراغ گرفت که به این اندازه میان زهد و عبادت با معرفت و محبت جمع کرده باشد. بیتردید هر سه وجه عبادی، معرفتی و محبتی در وجود ایشان به کمال رسیده است؛ و در زندگی شخصی وی که مشهود خواص و شاگردان و اطرافیان حضرت علامه بوده، خود را نشان داده و از منابع مختلف قابل پیگیری است.
از بعد معرفتی نیز هم سلوک علمی و معرفتی ایشان شاذ، خاص و راهگشاست و هم آثار برآمده از این سلوک معرفتی جزء آثار بینظیری است که سالها و بلکه قرنها باید بگذرد تا ارزش آنها معلوم شود. اثر فاخر «اصول فلسفه و روش رئالیسم» سنگی بود که بر لبه تیز تیغ «ماتریالیسم دیالکتیک» ساییده شد. این اثر درست در برههای نوشته شد که آثار ماتریالیستی، بیش از اندازه در حال رواج بود و افکار جوانان را تحت تاثیر قرار میداد. روی همین دلیل است که به تعبیر استاد مطهری در اثر یاد شده، به نقد این نحله فکری بیشتر توجه شده است؛ چنین اثری علاوهبر تمام ارزشهای معرفتی مکتوم در فحوای آن، قدرت زمانسنجی و نیازدانی مولف آن را نشان میدهد. کتاب علاوهبر تمام قدرتی که در پرداختن به ایرادات اندیشههای فیلسوفان غربی و بهویژه ماتریالیستی و نیز در تنقیح و پیراستن آرای الهیون دارد، مبحث ابتکاری و بیسابقه «ادراکات اعتباری» را در بطن خود داشته که نشان از توان فلسفی و عقلی اندیشهساز علامه دارد.از لحاظ مشی فلسفی معروف است که علامه در مسلک صدرایی است؛ اما درعینحال ابتکارات فلسفی مختلفی نیز در تعلیقه بر اسفار یا در خلال بدایهالحکمه و نهایهالحکمه آورده است؛ درعینحال از تعبیری که با آن کتاب بدایهالحکمه شروع شده است: یعنی «أن الإنسان یجد من نفسه ان لنفسه حقیقه و واقعیه و آن هناک حقیقه و واقعیه وراء نفسه و آن له ان یصیبها فلا یطلب شیئا من الأشیاء و لا یقصده إلا من جهه أنه هو ذلک الشیء فیالواقع و لا یهرب من شیء و لا یندفع عنه إلا لکونه هو ذلک الشیء فیالحقیقه.» میتوان استدلال کرد که خود علامه دارای مشی فلسفی مستقلی است؛ و شاید بتوان از این منظر او را «اصالت واقعیت»ی نامید. نفس این نکته خود مطلب بسیار حائز اهمیتی است که از جمع میان آرای خاص حضرت علامه میتوان برای آن قراینی یافت و احتمالا بتوان نقدهایی را که در جایجای آثار خود بر دیدگاههای صدرایی وارد کرده است به این نکته بازگرداند. هر چند خود علامه عامدا درصدد تبیین چنین موضعی نبوده، اما موضع ذاتی و درونی مترسم در اندیشه او چنین رنگ و معنایی را القا میکند. یکی از نمودهای این تفاوت، در تعبیر و برداشت حضرت علامه درمورد مفهوم «ماهیت» در برابر وجود است. از تحقق ماهیت سه برداشت بالتبع، بالعرض و نهایات وجود، امکانپذیر است که درمورد اخیر، ماهیت تنها ظهور حدهای وجودات خاص در ذهن است که هیچ بهرهای از حقیقت ندارد و امری عدمی است؛ برخلاف دو تفسیر نخست که خود بهرهای از وجود دارند. دیدگاه حضرت علامه درمورد ماهیت دیدگاه سوم است.اثبات اصالت وجود وحدت تشکیکی، شروع فلسفه خاص صدرایی است که در برابر آن ماهیت مطرح میشود؛ در اصالت وجود وحدت شخصی که دیدگاه نهایی ملاصدرا و درواقع «تتمیم و تکمیل حکمت» از نظر ایشان است، موضوع بسیار مهم ارتباط وجود مستقل و وجود رابط مطرح میشود و همه موجودات غیر حقتعالی وجود رابط و وابسته به آن وجود مستقل قلمداد میشوند. حضرت علامه در این باب نیز دیدگاه خاصی در مورد نحوه تحقق وجود رابط دارد که متفاوت از ملاصدراست و تفصیل آن مجال مناسبی میطلبد.در کنار تمام آثار فاخر و با ارزش حضرت علامه که هرکدام در حیطه خود چراغ راه اهل معرفت و بسیار گرانسنگ است، کافی است «رسالهالولایه» ایشان را درنظر آوریم که درعین اختصار، بدون شک قله قاف تمام آثار او است. حضرت علامه در فصل چهارم این اثر گرانسنگ در باب حقیقت کمال و سعادت که همان فنای در ذات حق تعالی است برهانی اقامه کرده که به تعبیر خودشان منحصر به شخص ایشان و همین رساله است؛ و برهان یاد شده با دو نکته گفته شده در بالا یعنی موضع فلسفی شان قابلیت تطبیق و هماهنگی دارد و بلکه تنها براساس این موضع مستقل فلسفی است که چنین برهانی قابل عرضه و ارائه است.بهنظر راقم این سطور، کسی که صاحب اثر وزین رسالهالولایه است، هم میتوانست در تمام آثار خود چنین روش منحصربهفردی را در باب مباحث معرفتی در پیش بگیرد و در سطحی بسیار فراتر از دیدگاه عوام و خواص گوهرهای الهی به عالم معرفتی خاصالخواص عرضه کند، اما ایشان آثار متعددی به نگارش درآوردهاند که در آن جانب اهل عوام و گاه خواص بیشتر گرفته شده است. این نکته را میتوان ناشی از همان روحیه زمانسنجی و نیازدانی حضرت علامه دانست و بر این حقیقت ملتزم شد که: عارف حقیقی ضمن نظر بر کمال خویش، بر هدایت و کمال خلق تقید دارد؛ و این امر را میتوان نوعی رشادت و ایثار معرفتی دانست که ضمن نظر در وجهه وجهاللهی حق، بر وجهه وجهالخلقی حق هم نظر دارد. این است آنکه گوییم بین زهد و عبادت و معرفت و محبت جمع کرده است و ناگفته روشن است که ثمرات چنین روشی بسیار بیشتر و متفاوتتر از روش کسانی است که خود را منحصر به الزامات زاهدانه و عابدانه در گوشهای از خانه میدانند.
حجتالاسلام والمسلمین وحید واحدجوان، مدیرگروه اخلاق و منابع اسلامی دانشکده معارف و اندیشه اسلامی دانشگاه تهران/
علامه از استناد به کشف و شهود شخصی ابا داشت
علامه طباطبایی(ره) ابعاد گوناگونی داشتند که یکی از آنها بعد عرفانی و معرفتی ایشان بود. در اینجا میخواهم بر عرفان نظری تمرکز کرده و درباره رویکرد علمی مرحوم علامه به عرفان اسلامی نکاتی عرض کنم.علامهطباطبایی، کتاب «تمهید القواعد ابنترکه» را که یکی از قویترین کتابهای درسی حوزههای عرفان نظری است، نزد مرحوم بادکوبهای خوانده بودند و ظاهرا بخشهایی از فتوحات مکیه محییالدین عربی را نزد مرحوم آیتالله سیدعلیآقا قاضی فرا گرفته بودند. افزون بر این، حکیم متأله بودند و براساس حکمت متعالیه مشی میکردند و چون حکمت متعالیه، عنصر اصلیاش عرفان نظری است و بهنوعی عرفان فلسفی است، از این رو، میتوانیم چنین بگوییم که مرحوم علامه طباطبایی، مسائل اساسی عرفان نظری را قبول داشتند.از سوی دیگر، مسائل توحیدی و انسان کامل -که در آثار مرحوم علامه بهصورت اجمال و تفصیل آمده ناظر به مباحثی است که در عرفان نظری و حکمت متعالیه مورد توجه اهل فن بوده است. براساس نقلی از حضرت استاد علامه حسنزادهآملی، مرحوم علامه طباطبایی از توحید عرفانی که همان وحدت وجود است، به توحید قرآنی یا توحید اسلامی تعبیر میفرمودند.درواقع، گرچه علامه در برخی از آثار تعلیمی مانند بدایه و نهایه، وحدت تشکیکی وجود را مطرح کردهاند، اما دیدگاه اصلی و نهایی ایشان همانند صدرالمتألهین شیرازی، وحدت شخصی وجود یا همان وحدت وجود و کثرت مظاهر است که اهل معرفت معتقدند. ایشان در تفسیرالمیزان در بحث توحید، در «رساله الولایه»، در «رساله توحیدیه» و مانند آن، این مساله را بیان کردهاند.مرحوم علامه، کتاب «تمهید القواعد» را برای شاگردان ویژه خود بهصورت کاملا خصوصی تدریس فرمودند، البته فصوصالحکم و مانند آن را ظاهرا تدریس نکردند. علت مهم و اصلی عدم تدریس کتابهایی مثل فصوص توسط ایشان، این بود که زمینه را فراهم نمیدیدند و شرایط و موقعیت آن زمان چنین ایجاب نمیکرد. فضا بهگونهای بود که با تدریس اسفار ایشان مخالفت شد، به طریق اولی با تدریس شرح فصوص و دیگر کتب عرفانی مخالفت میشد و علاوهبر مخالفت، کارهای مهمتر ایشان که تفسیر و فلسفه بود، بر زمین میماند. شاید یکی از اسباب تدریس کتاب «تمهیدالقواعد» ابنترکه، این بود که متن بسیار موجز و متقنی دارد و وجه غالب آن هم استدلالی و عقلی صرف است و اگر کسی این کتاب را در ابتدا ببیند، گمان میکند مباحث آن فلسفی است، گرچه با فلسفه رایج فرق دارد.روش علامه طوری بود که نمیخواستند، حساسیت ایجاد کنند و کارهای مهمتر تعطیل شود. آیتالله حسن رمضانی از حضرت علامه حسنزادهآملی نقل میفرمودند: «زمانی که ما در خدمت علامه طباطبایی، تمهیدالقواعد میخواندیم، وقتی که شخص ناآشنایی سرزده و بدون هماهنگی قبلی وارد فضای درس میشد همه با اشاره ایشان کتاب را زیر عبا پنهان میکردیم و بحث را به مباحث متعارف و معمولی تغییر میدادیم.»
علامه در مباحث اسفار هم چنین بودند. بنابه نقل برخی از شاگردان برجسته علامه، گاهی در محضر ایشان از معاد اسفار سخن به میان میآمد و پیشنهاد میشد که جناب علامه بحث معاد را به روش عقلی و فلسفی علنا تدریس کنند، ایشان میفرمودند: «هنوز نوبت بحث علنی معاد فرا نرسیده و جامعه به مرحلهای نرسیده است که بتواند مسائل دقیق معاد را هضم کند»، البته مرحوم علامه، بحث معاد اسفار را برای برخی از شاگردان خود مانند استاد علامه حسنزادهآملی، آیتالله یحیی انصاریشیرازی و آیتالله جوادیآملی بهطور خصوصی تدریس فرموده است.تفاوت علامهطباطبایی با دیگر استوانههایی که در مسیر عرفان نظری قدم بر داشته و قلم میزدند، تفاوت در روش بود نه نتایج. در واقع رویکرد ایشان به عرفان اسلامی رویکرد علمی و برهانی بود، یعنی علامه بهرغم آنکه عمده مسائل عرفان نظری را -که عبارت از توحید ناب عرفانی و مظهریت تامه انسان کامل است- قبول داشتند، روش رسیدن به این نتایج را طبق تشخیص خودشان مرتب فرموده بودند. همه تلاش ایشان این بود که مطالب خود را با برهان و قرآن هماهنگ کنند. از این رو، به کشف و شهودات خودشان استناد نکردند و از روش عدول از ظواهر و نصوص بهره نگرفتند و از بهکارگیری الفاظ متشابه و اظهار کلمات شطحگونه شدیدا اجتناب کردند. به همین جهت، ایشان با اینکه بهظاهر در عرفان نظری مانند عارفان نظری رفتار نکردند، اما بهواقع و در باطن، مباحث این علم را در قالب فلسفه و تربیت برخی از شاگردان، منتشر کردند.
دکتر عبدالله صلواتی، دانشیار دانشگاه شهید رجایی تهران/
المیزان به مثابه کتاب دهر
مدتها پیش، کتابی درباره علامه طباطبایی و المیزان نوشتم با نگارش این اثر بیش از پیش با علامه آشنا شدم و دریافتم المیزان برای اهالی علوم انسانی، دریایی است پر از دُرّ و گوهر. این مرد بزرگ و وارسته و قلبا رها از تعینات اینجهانی، الگویی است برای اندیشیدن و تعالی. سیر فکریاش مسبوق به سیر وجودی است و عام و خاص بهرهمند از رهاورد تأملاتش. علامه حسنزادهآملی درباره آثار ایشان در کتاب هزار و یک کلمه مینویسد: «همه آثار آن جناب علم است و فکر، همه حقیقت است و معرفت، همه بحث است و فحص، همه عشق است و عقل، همه قرآن است و حدیث...». همچنین، ایشان در موضعی از یادداشتی با عنوان «علامهطباطبایی در منظر عرفان نظری و عملی» اظهار میدارند: «موقعیت جناب علامه طباطبایی(رضوانالله علیه) در عرفان عملی این بود که دریافته و به باور رسیده بود که: «ان هذا القرآن یهدی للتی هی اقوم» راه این است و جز این نیست و دقیقا به این جهت رفتار او، گفتار او، سکوت او، قلم او و مطلقا آثار وجودی او حکایتکننده از وارستگی او و عظمت ذخایر علمی و عملی او بود.»
در مقام تحلیل و نظر، علم حصولی را منتهی به علم حضوری میداند و در ساحت عمل، خود الگوی حرکت از یافتههای وجودی و حضوری به علم حصولی بود. به تحصیل علم و تحقیق علمی اهتمام ویژه داشت. بهعنوان نمونه نگارش تفسیر بزرگ و اثربخش المیزان در شب قدر به پایان رسید؛ چنانکه در پایان تفسیر المیزان آوردهاند: «تم الکتاب و الحمدلله و اتفق الفراغ من تالیفه فی لیله القدر المبارکه الثالثه و العشرین من لیالی شهر رمضان من شهور سنه اثنتین و تسعین و ثلاثمائه بعد الألف من الهجره». به تعبیر علامه حسنزادهآملی، ایشان شب قدرش را با تحقیق قرآنی احیا میکرد.مولف المیزان با استناد به کریمه «إِنَّه لَقُرْآنٌ کرِیمٌ فِی کتابٍ مَکنُونٍ لا یمَسُّه إِلَّا الْمُطَهرُونَ» (الواقعه/ 79) بیان میکند: «بندگان مطهر، قرآن کریمی را که در کتاب مکنون و لوح محفوظ است، مسّ میکنند. همچنین لوح محفوظ نزد علامه از هرگونه تغییر، مثل نسخ و تبدل منزه و محفوظ است. ایشان درنهایت نسبت قرآن در مقام تنزیل را با کتاب مبین، همانند نسبت لباس با متلبس و مثال با حقیقت معرفی می کند.همچنین، ایشان کتاب مبین، امالکتاب، لوح محفوظ و کتاب مکنون را همان اصل کتاب دانسته و از تنزل اصل به تفصیل در لباس لفظ سخن میگوید؛ به این بیان که علامه با استناد به کریمه «حم وَ الْکتابِ الْمُبِینِ إِنَّا جَعَلْناه قُرْآنا عَرَبِیا لَعَلَّکمْ تَعْقِلُونَ وَ إِنَّه فِیام الْکتابِ لَدَینا لَعَلِی حَکیمٌ» (الزخرف/4) کتاب مبین را بهعنوان اصل قرآن عربی و تدوینی، دور از دسترس عقول معرفی می کند، اما همین کتاب با دربرکردن لباس واژهها، فهمیدنی می شود.روش [تفسیر] قرآن به قرآن علامه در دو محور «قرآن تدوینی-قرآن تدوینی» و «قرآن مکنون-قرآن تدوینی» جاری است، با این تفاوت که محور نخست رویه المیزان را سامان می دهد و محور دوم باطن و پشت صحنه المیزان را شکل می دهد، یعنی علامه با طهارت سر خود، ورای الفاظ و ظاهر قرآن با روح حاکم بر آن همافق شده و به پیوستگی آیات و روشنگری آنها برای یکدیگر آگاهی یافت و با این پشتوانه و تسلط بر علوم مختلف چون ادبیات، کلام، فلسفه، عرفان و حدیث به کشف دلالتهای پنهان و طولی آیات دست یافته است.علامه حسنزادهآملی در یادداشت «علامه طباطبایی در منظر عرفان نظری و عملی» دراینباره میفرماید: «ایشان مدت 20 سال قرآن کریم را بهصورت تفسیر قرآن به قرآن تفسیر فرمود که مایه فخر عالم علم، مایه مباهات حوزههای علمیه است و کتاب قرن، بلکه کتاب دهر است و این طهارت جان میخواست که بهتعبیر خود قرآن «انه لقرآن کریم فی کتاب مکنون لا یمسه الا المطهرون» همانطور که باید ظاهر آدم پاک باشد تا این کتاب تدوینی را بتواند مس کند، مس آن کتاب مکنونی که حقایق قرآن در آن مکتوب است، طهارت میخواهد و این جان پاک حضرت علامه طباطبایی بود که بر اثر تقوایش، آن زحمتهای تحصیل و تعلمش و آن خدمت در محضر مشایخ عظام و آن استعداد و قابلیت جبلیاش و آن اعتدال مزاجیاش، اینها ایجاب کرده است که چنان توفیقی را به دست آورد. آنچه از قلم او صادر شده همه علم است.»
بنابراین علامه با مس کتاب مکنون توانست روابط بین آیات را در کتاب تدوین (قرآن مبین عربی) دریافته و دلالتهایی که برای بسیاری از مفسران پنهان بوده است، پی برد.
* نویسنده: سیدحسین امامی، روزنامهنگار