به گزارش «فرهیختگان آنلاین»، نشست بررسی تحولات منطقه به همت دفتر بینالملل و جهان اسلام بسیج دانشجویی دانشگاه تهران برگزار شد. در این نشست که با محوریت تحولات اخیر منطقه صورت گرفت دکتر سعدالله زارعی به بررسی تحولات لبنان، محمدباقر حکیم به تحلیل مسائل عراق و علی صمدزاده به تحلیل منازعات پیشآمده بین ترکیه و کردهای سوریه پرداختند.
در لبنان چه خبر است
سعدالله زارعی در این نشست دانشجویی پیرامون مسائل لبنان گفت: «تظاهراتی طی روزهای اخیر در لبنان شکل گرفت که دایره آن از پایتخت فراتر رفت و به بسیاری از مراکز استانها و شهرستانها کشیده شد که نتیجه آن افزایش نرخها و تعرفهها (خصوصا در حوزه مخابرات و ارتباطات) توسط دولت بود و چون موضوع به عامه مردم برمیگشت و وضع اقتصادی مردم هم مناسب نبود، این اقدامات با واکنش عمومی مواجه شد.»
او پیرامون واکنش دولتمردان لبنانی گفت: «آقای سعد حریری کمیسیونی تشکیل داد که این کمیسیون منجر به صدور یک بیانیه 12مادهای شد. ازجمله مواد این بیانیه این بود که نرخ مخابرات و مکالمات را به نرخ قبل از آشوبها برساند و درواقع مصوبه قبلی دولت ملغی شود. همچنین یکسری از موضوعات دیگر در بخش مبارزه با فساد ازجمله کاهش حقوق وزرا و نمایندگان نیز مطرح شد. این اقدامات درواقع خواستههای اصلی تظاهراتکنندگان را پوشش داد، تظاهرات علیرغم اینکه مقداری فرونشست، اما از نظر گستره جغرافیایی یعنی تعداد اجتماع اعتراضی در شهرها گسترش پیدا کرد. البته جمعیت تظاهرکنندگان در مجموع کاهش قابلتوجهی داشت.»
زارعی گفت: «به این دلیل که تظاهراتکنندگان به دولت لبنان اعتماد ندارند؛ یعنی نمیدانند آقای سعد حریری به قولی که داده است، عمل میکند یا نه، اعتراضها همچنان ادامه دارد، چراکه این موضوع در لبنان سابقه دارد؛ اینکه دولتی با وجود وعدههایی که داده، در عمل آن وعدهها را رها کرده و کاری برای مردم انجام نداده است. به خاطر همین مردم در میدان ماندهاند تا در عمل اقدامات دولت را برای حل مسائل اقتصادی ببینند.» او ادامه داد: «در این میان بحث مهم، حزبالله بود که بیم آن میرفت که با توجه به دشمنان شناختهشده حزبالله، مسائل به سمت این گروه کشیده شود. اما درعمل دیدیم که اعتراضها به سمت حزبالله نیامد. در فضای مجازی مساله خلع سلاح حزبالله توسط شخصی مطرح شد ولی ربطی به تظاهراتکنندگان نداشت. اینکه در فضای رسانههای اجتماعی کسی بیاید و چیزی بنویسد، الزاما مبنای اجتماعی پیدا نمیکند.»
او گفت: «مقاومت در لبنان مفهوم عامی است که شاخه شیعی آن سیدحسن نصرالله است و در عین حال آقای نبیه بری و جنبش امل هم در همین چارچوب دیده میشوند. مقاومت یک شاخه مسیحی هم دارد که میشود همین آقای عون که الان رئیسجمهور است و بیشترین کرسی مسیحیهای لبنان هم به او برمیگردد، البته غیر از ایشان آقای سلیمان فرنجیه و بعضی دیگر مثل حزب دموکرات مسیحی هم جزء مقاومت به حساب میآیند. یعنی در لبنان لااقل سه ضلع مسیحی ذیل مقاومت شناخته میشوند. در سنیها هم مقاومت طرفدارانی دارد که در پارلمان کنونی لااقل یکسوم کرسیهای سنیها مربوط به مقاومت میشود. در بین دروزها هم چنین است، لذا مقاومت در لبنان یک مفهوم عام فرامذهبی است که شیعه، سنی، مسیحی و دروز در آن بهنوعی عضو هستند.
به هر حال مخالفان معتقدند که پارلمان و دولت فعلی، پارلمان و دولت مقاومت است و حتیالامکان باید منحل بشود؛ درحالی که این خواسته خواسته خطرناکی است.» زارعی گفت: «مردم لبنان سالهای زیادی از شرایط بیدولتی ضربه خوردهاند. سالهای 1975 تا 1990 یک دوره 15 ساله لبنان درگیر تنشهای مداوم بوده است. براساس آمار بیش از 200 هزار نفر لبنانی کشته شدهاند.» او مقصر اصلی را دولت دانسته و گفت: «مقصر اصلی وضعیت فعلی دولت است و جرقه اعتراضها را دولت زده است. همچنین این امر یک مساله اجتماعی است و جنبه سیاسی- امنیتی آن بسیار کمرنگ است و به نظر نمیآید خیلی خارج از کنترل باشد و خیلی نگرانکننده هم نیست. لبنان از این اعتراضها زیاد دیده است و لذا ما و حزبالله نگران نیستیم، هرچند باید احتمالات بد را هم در تجزیه و تحلیلها و در بررسیها بهنوعی در نظر گرفت.»
او با اشاره به اهمیت شبکههای اجتماعی در اعتراضهای کنونی نیز گفت: «شبکههای اجتماعی در برهه کنونی خواه ناخواه، به یک عنصر محرک مهم اصلی تبدیل شدهاند؛ یعنی این شبکههای اجتماعی دو سه مورد را که در گذشته اهمیت خاص داشتند، پوشش داده است. اولین ویژگی مساله رهبری است. همیشه باید در جنبشها یک رهبری معین وجود داشته باشد تا حرکت وجود داشته باشد. اکنون رسانه آمده و نقش این رهبری را دارد ایفا میکند، بدون اینکه مردم رهبر را ببینند. دومین ویژگی ایدئولوژی است. هر حرکتی ایدئولوژی میخواهد، اما شبکههای اجتماعی آمدهاند و متناسب با فضا حرف میزنند و طراحی شعار میکنند و عملا ایدئولوژی را حذف کردهاند. سومین خصوصیت هم این است که درواقع کثرت موردنیاز برای حرکت را هم پر کرده است. در تندترین زمان اعتراضهای مصر، یعنی بهمن 1389 در میدان التحریر قاهره، تنها 500 هزار نفر از جمعیت 80 میلیونی مصر حضور داشتند، اما همین جمعیت با سرعت رژیم حسنی مبارک را ساقط کرده است. لذا این شبکه اجتماعی کار جمعیت را هم پوشش میدهد ولی در عین حال این قضایا نمیتواند استمرار پیدا کند، یعنی یک مدت که بگذرد و بینتیجه بودن این حرکتها برای ملت اثبات شود، اینها ممکن است تا حدی بتوانند عمل کنند، اما در حد تغییر رژیم نمیتوانند جلو بیایند. لذا شاهد آن هستیم که در سودان، الجزایر و عراق اتفاقی نیفتاده و بعید است بیفتد، در لبنان نیز اتفاقی نیفتاده و بعید است بیفتد. این نشاندهنده این است که شبکههای اجتماعی آرامآرام در این مسیر به طریقی اعتبار گذشتهشان را از دست میدهند.»
عراق و گلایههای مردمی از ناکارآمدی
محمدباقر حکیم در این نشست پیرامون اعتراضهای اخیر در عراق و مسائل مربوط به آن گفت: «اتفاقاتی که در اول اکتبر رخ داد، از قبل قابل پیشبینی بود. خزعلی، رهبر گروه «عصائب اهل حق» مدتی قبل، اتفاقات و تظاهراتی را که در بغداد و در استانهای جنوبی عراق شاهد بودیم، پیشبینی کرده بود. از طرفی دادهها این را نشان میدهد که شبکههای اجتماعی یک یا 5/1 ماه قبل از تظاهرات، سالروز تشکیل دولت عادل عبدالمهدی، نخستوزیر عراق را که اول اکتبر باشد، بهعنوان تظاهرات و مطالبهگری در برابر حکومت انتخاب کرده بودند.»
او با طرح این سوال که «چه اتفاقاتی افتاد که این اعتراضها تقویت شد؟»، ادامه داد: «یکی از مسائل، برخورد نیروهای نظامی و حکومت عراق با حاشیهنشینها بود؛ کسانی که به صورت غیرقانونی در مکانهایی در عراق سکونت کرده بودند و حکومت تصمیم گرفت بدون اینکه مکان مناسبی برایشان فراهم کند، با آنها برخورد کند. انتشار تصاویر و فیلمهای این برخوردها باعث شد احساسات مردم خدشهدار و بعد از مدت کمی با واکنش مرجعیت این قضیه متوقف شود.» حکیم افزود: «مطلب دوم تظاهرات مستمر فارغالتحصیلان عراقی بود؛ به دلیل اینکه در کشور عراق صنعت و کشاورزی بسیار کم است و گزینه موجود برای محصلان، تنها استخدام در دولت است. فارغالتحصیلان تقریبا از سال 2013 اعتراضات خود را در قالب اینکه ما به دنبال استخدام در بدنه حکومت هستیم، آغاز کردند. دولت هم میگوید به دلیل کسری بودجه نیازمند استخدام نیروهای جدید نیست و همین موضوع به اختلافی میان جوانان تحصیلکرده و دولت تبدیل شده است. تا پیش از این، فارغالتحصیلان تظاهرات مستمری را انجام میدادند تا درنهایت برخوردی بین دولت و تظاهراتکنندگان ایجاد شد. پاشیدن آب گرم روی تظاهرات کنندگان و برخوردی که بین اینها شد، باعث همراهی مردم در فضای مجازی با این افراد و علیه حکومت شد.» او گفت: «نکته سوم برکناری عبدالوهاب ساعدی یکی از فرماندهان دستگاه مبارزه با تروریسم بود.
شاید عبدالوهاب ساعدی در جنگ از کسانی بوده که رسانه روی او تمرکز خاصی در مساله آزادسازی و جنگهای ضدداعش داشته است، بهطوری که ساعدی بهعنوان یک نماد در کشور عراق محسوب میشود. زمانی دستور برکناری ساعدی صادر شد که یک جنبش ضدحکومتی در فضای مجازی ایجاد میشود که شما چرا آقای عبدالوهاب ساعدی را برکنار کردید.» حکیم ادامه داد: «این سه اتفاق به نظر من انتقاد و اعتراض بر حکومت را تشدید کرد، اما دلیل اصلی و اساسی خروج مردم برای مطالبهگری از حکومت، مشکلات اقتصادی مردم بود. معضلاتی چون بیکاری، کارآفرینی، نبود برق و گاز و آب سالم و افزایش تعداد قابلتوجهی از آسیبهای اجتماعی باعث شده است مردم عراق حکومت را موجب برخی یا تعداد زیادی از آسیبهای اجتماعی و کمکاریهای اقتصادی بدانند.»
او گفت: «اکنون تظاهرات رهبری ندارد. اخیرا کسی که تظاهرات را اداره میکند، شبکههای اجتماعی است و کسی که شبکههای اجتماعی را مدیریت میکند هم مشخص نیست. دومین شاخصه تظاهرات وجود شبکههای اجتماعی و تشویق و تهییج مردم به حضور در خیابانها بود. بهطوری که حکومت عراق دو روز بعد از شروع اتفاقات مجبور شد اینترنت را به صورت کامل قطع کند و شبکههای اجتماعی را فیلتر کند.»
حکیم گفت: «شاخص بعدی تظاهرات اخیر شعار «اسقاط النظام» بود. همیشه در تظاهرات سالهای 2017 و 2018 صحبتها و شعارها پیرامون «اصلاح النظام» بود. اما در اتفاقات اخیر «اسقاط النظام» است. یعنی کسانی آمده بودند که به دنبال اسقاط النظام بودند.» او با اشاره به موج اعتراضها، از ورود بازیگرهای جدید به اعتراضهای اخیر عراق خبر داده و گفت: «وقتی موجی ایجاد میشود، بازیگرهای دیگر سعی میکنند از این جریان استفاده کنند. مثلا ما شاهد پشتیبانی حزب بعث بودیم که در راس آن دختر صدام حسین بود که توئیت میزد یا کسانی که از خارج میدان و خارج کشور مردم را تهییج میکردند، ازجمله انور حمدانی. همچنین اولین باری بود که سلبریتیهای جهان عرب از این تظاهرات حمایت میکردند، از کسانی که آوازخوان هستند تا کسانی که بازیگر هستند. اینجا باید بین افرادی که مطالبه بحق دارند و افرادی که نفوذی هستند، تفکیک قائل شویم.»
حکیم گفت: «اما در ادامه این تظاهرات چند نکته قابل ذکر است؛ اول حمایت مرجعیت از تظاهرات مسالمتآمیز؛ یعنی مرجعیت از مطالبهگری این تظاهرکنندگان به غیر از نفوذیها- که مسالمتآمیز است- حمایت کرد. نکته دوم حمایت مقتدی صدر از این جریان بود.»
او با اشاره به اصلاحات بیانشده توسط عبدالمهدی، آنها را اجرایی ندانسته و گفت: «چندین بسته اصلاحات را نخستوزیر عراق، آقای عادل عبدالمهدی ارائه کرد که به نظر میآید خیلی عملیاتی نباشند. در شرایطی که عراق 23 میلیارد دلار کسری بودجه دارد، به نظر میرسد این نوع از اصلاحاتی که 450 هزار نفر قرار است مشغول کار شوند، در دولت، n هزار تا زمین قرار است داده شود، nهزار تا وام قرار است داده شود، به دانشجویان قرار است فلان امتیازی داده شود، عملی نباشد.» او با اشاره به سناریوهای پیشرو گفت: «سناریوی اول اینکه تظاهرات نسبت به قبل بسیار گستردهتر و با ورود طرفداران سیدمقتدی صدر ساختارمندتر شود و در ادامه با استعفای عادل عبدالمهدی روبهرو شویم. براساس اطلاعات ما، عادل عبدالمهدی حتی آمادگی استعفا در همان دور اول را داشت. دومین سناریو، بحث دولت موقت و انتخابات زودرس زیرنظر سازمان ملل و تعدیل قانون اساسی و قانون انتخابات است که به نظر اینجانب بسیار بعید به نظر میرسد.»
راهی جز سوریه واحد وجود ندارد
علی صمدزاده در نشست بررسی تحولات منطقه در تقابل ترکیه و سوریه پیرامون مناطق کردنشین گفت: «مناطق تحت تسلط کردها یا بهعبارت دقیقتر نیروهای قسد (نیروهای دموکراتیک سوریه) بیشتر اراضی بالای رود فرات را که تقریبا یکسوم مناطق سوریه را در بر میگیرد، شامل میشود. در این مناطق تا قبل از خروج نیروهای آمریکایی و حمله ترکها، کردها پشتیبانی کامل هوایی آمریکا در برابر داعش و دولت سوریه را داشتند. در عملیات قبلی، ترکیه تحتعنوان سپر فرات، با ورود نظامی مستقیم خود نیروهای کرد را از مناطق غربی کردنشین در عفرین عقب زد و تروریستهای تحت نفوذ خود را در آنجا ساکن کرد. حمله فعلی ترکیه به سوریه در راستای استراتژی کلی ترکیه مبنیبر ایجاد حیاط خلوت و زمین نفوذ برای خود در منطقه است. ترکیه اساسا با تمامی همسایههای خود درحال تعارض یا رقابت است. همچنین ترکیه همیشه درمورد اقدامات کردها نگران است.»
او ادامه داد: «از جمعیت بیش از 80 میلیونی ترکیه تقریبا 20 میلیون کرد هستند و ترکها به واسطه سیاست فرهنگی و اجتماعیای که دارند، هویت کردی را به رسمیت نمیشناسند؛ این میراثی است که از زمان آتاتورک دست به دست شده و به دولت اردوغان هم رسیده است. به همین دلیل بسیاری از کردها بهعنوان ترکهای کوهی شناخته میشوند، یعنی ترکهایی که در مناطق کوهستانی زندگی میکنند. در این بین، ترکیه همیشه سیاست سرکوبگرایانهای نسبت به کردها داشته و تقریبا میتوان گفت که به لحاظ وضعیت سیاسی و قومی، کردها بیشتر از همهجا در ترکیه تحت فشار هستند.»
صمدزاده پیرامون وضعیت کردها در سوریه نیز گفت: «البته در سوریه هم با توجه به اینکه کردها زندگی عشایری داشتند و از جایی به جای دیگر کوچ میکردند، پاسپورت و شناسنامه سوری به آنها تعلق نمیگرفت. از شروع بحران سوریه یعنی از سال 2011 رفتاری که حکومت بشار اسد با کردها داشت، این بود که هویت کردی آنها را به رسمیت شناخت و به اینها مجوز داد تا در مناطق کردی از گروههای امنیتی خودشان برای تامین امنیت استفاده کنند و همزمان ارتش سوریه در برخی شهرهای آنها حضور داشت که نمونهاش شهر قامشلی است که از بزرگترین شهرهای استان حسکه است. در این شهر ارتش سوریه به صورت گسترده حضور دارد، از ابتدای بحران تا زمان استقرار آمریکاییها در این مناطق، ارتش سوریه حضور داشت.»
او با اشاره به خلأ قدرت در مناطق کردنشین سوریه پس از ظهور داعش، گفت: «ارتش سوریه با پشتیبانی ایران و روسیه میجنگید. آمریکاییها هم دنبال نیرویی نیابتی میگشتند که بگویند ما هم داریم با داعش مبارزه میکنیم و برای این امر کردها را انتخاب کردند. نقطهضعف کردها در روی زمین، یعنی بهعنوان یک قومیت، این است که کردها حداکثر 9 درصد جمعیت سوریه را تشکیل میدهند. اما این جمعیت به لحاظ پشتیبانی یک نیروی رزمی جمعیت خوبی نیست؛ آمریکاییها در یک تلاش منسجم 6 ساله نیروی رزمیای تحتعنوان نیروهای قسد یعنی یک نیروی 30 هزار نفری را از گروههای کرد استخراج کردند ولی در مبارزه با داعش مشخص شد این نیرو توان بازسازی خود را ندارد.»
او ادامه داد: «پس از حضور نیروهای کرد در شرق فرات، آمریکاییها با پشتیبانی سنگین هوایی مانع از ورود ارتش سوریه به این مناطق شدند. مناطق کردی بهزعم آمریکاییها یعنی شمالشرق رودخانه فرات که شمال آن در اختیار نیروهای کردی و جنوبش در اختیار ارتش سوریه بود.»
صمدزاده پیرامون تغییر در استراتژی آمریکا پس از به قدرت رسیدن ترامپ گفت: «تا قبل از ترامپ، در دولت اوباما حتی با تنشهایی که بین ترکها و آمریکاییها به وجود آمده بود، آمریکاییها به دنبال تصرف بخشی از خاک سوریه بودند و حتی به این فکر میکردند که برخی از پایگاههای راهبردی را در شمال سوریه تاسیس کنند. اما راهبرد ترامپ در خاورمیانه این بود؛ جنگی که برای ما نیست، هزینهاش را نباید ما بپردازیم. ترامپ خیلی فشار آورد تا کشورهایی که مدافع اقلیم کرد هستند، هزینههای حمایت از این گروه را پرداخت کنند، اما عملا نتوانست حامیای برای این گروه پیدا کند.»
او گفت: «آمریکاییها اجازه دادند تا کردها این اقلیم بسیار وسیع را بهعنوان سرزمین کردی معرفی کنند. این نواحی که یکسوم خاک سوریه را در بر میگیرد شامل عشایر سوری است که اصالتا عرب بوده و کرد نیستند. اما چون آمریکاییها از کردها حمایت سنگین نظامی داشتند، حاکمیت در این ناحیه در اختیار کردها قرار گرفت و این جعل بزرگ اتفاق افتاد که این اقلیم کردستان سوریه است.»
صمدزاده ادامه داد: «از سال 2013 زمزمههای خودمختاری در این منطقه اتفاق افتاد تا اینکه در سال 2016 کردها اعلام کردند که ما بهعنوان کردستان سوریه، نظام فدرالی را به رسمیت میشناسیم و اینجا سرزمین ماست. این بزرگترین تهدید برای ترکیه محسوب میشد. ترکیه دریافت که اگر جمعیت یک میلیون و 200 هزار نفری کردها در سوریه اعلام خودمختاری بکنند، جمعیت 20 میلیونی کردها در ترکیه مدعی نصف سرزمین ترکیه خواهند شد. به همین دلیل ترکیه به ناتو اعتراضهای گستردهای کرد و گفت من عضو ناتو هستم و نباید ناتو گروهی را که بهعنوان تروریست میشناسد، مورد حمایت قرار دهد و درنهایت ترکیه با توجه به استراتژی ترامپ، زمان را برای تحقق اهداف خود مناسب دید.»
او گفت: «ترکیه فرصتطلبی کرده و همزمان از چندین عامل استفاده کرد که یکی استراتژی ترامپ و دوم بحث ضعف اتحادیه اروپا در مواجهه با پناهجویان سوریه بود. در سال ۲۰۱۵ ترکها به دقت این را فهمیدند که اگر اروپاییها با موج پناهجویان مواجه شوند، ممکن است اتحادیه اروپا اصلا دچار یک فروپاشی سیاسی شود. ترکها شروع به باجگیری از اتحادیه اروپا به بهانه پذیرش پناهجویان و ممانعت از ورود آنان به کشورهای اروپایی کردند.»
صمدزاده ادامه داد: «اردوغان به بهانه خروج آمریکاییها عملیات نظامی را کلید زد. او به بهانه عقب زدن گروههای تروریستی کرد مثل «پ.ک.ک» تا عمق 30 کیلومتری مرز سوریه و ایجاد یک منطقه امن، این عملیات را انجام داد. این عملیات برای آمریکاییها بهشدت شکننده بود، به خاطر اینکه یکی از متحدانشان داشت با متحد دیگرشان میجنگید. آمریکاییها بین ترکیه و کردها در منگنه بودند و مجبور شدند ترکیه را انتخاب کنند، چون ترکیه یک عضو رسمی پیمان ناتو است و خود آمریکاییها حدود 50 سلاح هستهای تاکتیکی در خاک ترکیه برای مقابله با تهدیدات روسیه دارند و از سوی دیگر کردها یک همپیمان تاکتیکی بهویژه در جنگ علیه داعش برای آمریکاییها محسوب میشدند. بر همین اساس خروج نظامیهای آمریکایی از شمال شرق فرات رخ داد.»
شاید بشود گفت کردهای سوریه در دهه اخیر پروندههای متعددی داشتهاند و در هیچکدامشان هم نتوانستهاند مصالح خود را به درستی تشخیص دهند، شاید آخرین مورد برجستهاش همهپرسی اقلیم کردستان عراق بود که همهپرسی را برگزار کردند و به جای کمک به اینکه جایگاه اقلیم ارتقا پیدا بکند، یکی دو گام هم عقبتر رفتند؛ حتی زمزمههایی بود که برخی از اختیاراتی که در چارچوب قانون اساسی وجود دارد مشروط به الزام کردها به رعایت قانون اساسی عراق شود.»
صمدزاده گفت: «رئوفترین جریان نسبت به کردهای سوریه در شرایط موجود دولت سوریه است، بشار اسد در یکی از بازدیدهای میدانی که از جبهه ادلب داشت، اعلام کرد ما حاضریم کردها را برای جذب در ارتش و برای مرزبانی استخدام کنیم. درواقع اکنون بهترین زمان برای کردهای سوریه است که برگردند به سرزمین خودشان. اگر واقعا خودشان را بهعنوان کرد سوری میشناسند، برگردند و به حفظ تمامیت ارضی سوریه کمک کنند. در غیر این صورت، هیچکدام از طرفها نگاه راهبردی به کردها ندارند و آنها را بازیگران قابل اعتمادی نمیشناسند.»