به گزارش «فرهیختگان آنلاین»، خلیج کوبا؛ ساعت صفر؛ عملیات تخلیه نیروهای انسانی و تجهیزات از کشتیها برای انجام کودتا در کوبا صادر میشود. طراح عملیات همان سازمانی است که در سال 1947 با هدف مقابله با گسترش کمونیسم تاسیس شد. سیا با این ادعا که گسترش کمونیسم امکان دارد به مرزهای جغرافیایی آمریکا برسد، طرح سرنگونی دولت کاسترو را در دستور کار خود قرار داد. در مارس ۱۹۶۰ طرح کودتا علیه کاسترو از سوی سیا در اختیار شورای امنیت ملی آمریکا قرار گرفت. عملیات در آوریل 1961 با فرمان دو تن از فرماندهان سیا از دریا به سمت سواحل خلیج کوبا آغاز شد، اما پیش از اجرای عملیات، نیروهای کوبایی مستقر در منطقه از برنامه کودتای نظامی مطلع شدند و پیش از رسیدن کودتاچیان، با رادیو به فرماندهان خود گزارش دادند. چند ساعت بعد عملیات نیروی هوایی کوبا، طرح کودتا را با شکست به پایان رساند. مقامات آمریکایی پیشبینی نادرست سازمان اطلاعاتی آمریکا را عامل شکست طرح کودتا دانستند و بر همین اساس به فکر ایجاد شورایی برای ارزیابی دقیق چالشهای پیشرو افتادند. کمتر از دو دهه بعد در سال 1979، آمریکا «شورای اطلاعات ملی آمریکا» را تشکیل داد. این شورا یک سازمان اطلاعاتی است که وظیفه تبیین استراتژیهای کوتاهمدت و بلندمدت را برعهده دارد و عملا مرکز تفکر استراتژیک میانمدت و بلندمدت در جامعه اطلاعاتی ایالات متحده است و وظیفه بررسی سلسله ارزیابیهای استراتژیکی را که آمریکا در عرصههای داخلی و بینالمللی با آن روبهرو خواهد شد، برعهده دارد. گستره حوزههای مورد بررسی شورای اطلاعات ملی آمریکا به موضوعات سیاسی، اقتصادی و نظامی محدود نمیشود، بلکه در برخی موارد چالشهای بهداشتیای همچون گسترش بیماری ایدز را نیز بررسی میکند. هدف شورای اطلاعات ملی آمریکا این است که بدونتردید، بیطرفانه و بدون در نظر گرفتن اینکه آیا قضاوتهای تحلیلیاش مطابق با سیاست فعلی ایالات متحده است، بهترین اطلاعات را به سیاستگذاران ارائه کند. یکی از مهمترین پروژههای تحلیلی شورای اطلاعات ملی آمریکا، گزارش روندهای جهانی است که برای رئیسجمهور آینده آمریکا تهیه میشود. در این گزارش که به رئیسجمهور آینده بین روز انتخابات و روز افتتاحیه تحویل داده میشود، سناریوهای حیاتی برای روند جهانی با افق زمانی تقریبی ۱۵سال ارزیابی شده است. در تازهترین گزارش جهانی روند نهادهای جهانی، «روند جهانی: پارادوکس پیشرفت» منتشرشده در ژانویه ۲۰۱۷ به شیوه جنگهای دولتها در آینده اشاره شده است.
بر پایه این گزارش، خطر درگیری طی دو دهه آینده افزایش مییابد. تهدیدات تروریستی ادامه دارد و بیشتر میشود. بیثباتی دولتها بیشتر از قبل میشود. یکی از دلایل آن تضاد منافع قدرتهای بزرگ است. دیگر اینکه فناوریهای کشنده و مخرب گسترش یافته است و به همین دلیل نوع و فرم درگیریها نیز تغییر میکند. استراتژیهای جنگ در حال تغییر است و مانند جنگهای گذشته صرفا در قالب مفاهیم ژئوپلیتیک خلاصه نمیشود. جنگها به شکل نفوذ به دیگری پیش برده میشود و در قالب گروههای تروریستی، شبکههای جنایی، نیروهای شورشی، استخدام مزدوران این اقدامات صورت میگیرد.
در آینده نزدیک شرکتهای خصوصی امنیتی بیشتر از گذشته جایگزین نیروهای نظامی دولتی میشوند. جنگ در قالبها و اشکال مختلف پیش برده و بهصورت متنوع علیه دیگری به کار گرفته میشود. نبرد آینده فرم غیرنظامی هم دارد و در قالب تحریمهای اقتصادی، حملات سایبری، ایجاد اختلال در زیرساختهای حیاتی در حوزه فناوری، ایجاد چالش در عملکرد دولتها با تکیه بر ظرفیتهای فضای مجازی با هدف گسترش ترس یا حمله به روحیه جوامع پیش میرود.
به تعبیری میتوان گفت یک جنگ تمامعیار در همه زمینهها را شاهد خواهیم بود. به دلیل تغییر مدلهای زندگی، مفاهیم جنگ نیز تا حد زیادی تغییر کرده است و برخورداری از قدرت هستهای بازدارنده یا سلاحهای پیشرفته بهتنهایی نمیتواند مانع این جنگ تمامعیار شود.
دیپلماسی، نفوذ سایبری، دستکاری و تحریک رسانهای، عملیات مخفی و خرابکاری، ایجاد انحراف سیاسی، اجبار و تحریم اقتصادی و روانی، جنگهای نیابتی همگی از برنامههای غیرمستقیم اعمال قدرت علیه دشمن هستند و این روند در حال وقوع است و البته تمامی این موارد با قدرت نظامی حمایت میشوند اما قدرت نظامی دیگر در این میدان جنگ حضور مستقیم ندارد. اقدامات چین و روسیه در دریای جنوب چین و اوکراین نمونههای معاصری از این سبک جنگ و درگیری هستند.
راهبردهای فوق بهعلاوه خطر حملات تروریستی دورهای، همگی ابزاری هستند که در میدان این رقابت سیاسی، امنیتی و اقتصادی کشورها به کار گرفته میشوند. دولتها بهشدت از درگیری مستقیم پرهیز میکنند و تمایل به استخدام ابزارها و متخصصان غیرنظامی دارند تا بتوانند از طریق این گروههای غیردولتی در سیستم رقیب خود اختلال ایجاد کنند و عواقب آن متوجه آنها هم نباشد و برایش هزینهای هم نپردازند. گروههای غیردولتی و فعالان زیرزمینی مثل تروریستها و شورشیان یا فعالان و باندهای جنایتکار در این زمینه مطلوب هستند. این جریانات بهراحتی قابلیت تحریک شدن را دارند، چراکه گرایشها یا انگیزههای خاصی در حوزههای مذهبی یا ایدئولوژیهای سیاسی دارند یا حرص و طمع موجب میشود دست به این اقدامات بزنند. همچنین آنها اعتمادبهنفس بالاتری برای تحمیل هزینه به سیستم مقابل خود دارند. فقر و تنگدستی نیز میتواند انگیزهای برای اقدامات تروریستی شود. گروههای نظامی غیردولتی قدرت حمله و خرابکاری بیشتری دارند به همین دلیل پروکسیوارها (جنگهای نیابتی) اهمیت پیدا میکنند. تروریستهایی مانند داعش یا شورشیان اوکراین نمونههایی از این نیروهای نیابتی هستند.
به موازات این مسیر، سلاحهای نظامی نیز در حال پیشرفت هستند و به شکلی ارتقا مییابند و تولید میشوند که استفاده از آنها نیاز به حضور مستقیم در میدان جنگ نداشته باشد و به اصطلاح سلاحهای تعقیبکننده دشمن در سرزمین خودش باشند. به همین دلیل موشکهای سطح به هوا، هواپیماهای بدون سرنشین، سیستمهای ارتباطی کدگذاری شده و... اهمیت یافتهاند و این امکان وجود دارد بخشی از این سلاحها در اختیار گروههایی قرار داده شود که اقدامات آنها مسئولیت مستقیمی متوجه دولتها نکند. این سلاحها و گروهها نوعی از جنگهای نامنظم را به راه میاندازند که میتوانند با خرابکاریهای سایبری در محیطهای شهری نیز فعال شوند.
سیستمهای ناوبری ماهوارهای، ارتباطات تلفن همراه و... این زمینه را ایجاد کردهاند که حملات کوچک و پراکنده امکان شکلگیری داشته باشند. دولتها به دنبال این هستند در عین حال که میخواهند تلفات جانی کمی در جنگها داشته باشند، تحمیل هزینه به منابع قدرت رقیب بالا باشد و نظام تصمیمگیری را در آن کشورها مختل کنند. خصوصیسازی در حوزه امنیت میتواند دستیابی به این مسیر را تقویت کند.
علاوهبر این در حوزه سلاح این نکته قابل بیان است که تمرکز بر گسترش تواناییهای سایبری، سیستمهای رباتیک و... امکان هدایت عملیات از راه دور را ایجاد کرده و موشکهای بالستیک، کروز و دوربرد به همین دلیل اهمیت یافته است. حملههای سایبری به زیرساختهای حیاتی و دسترسی به اطلاعات شبکههای حیاتی کشورها به بازیگران این اجازه را میدهد که بتوانند بهراحتی به رقبای خود هزینه مستقیم تحمیل کنند. بهعنوان مثال چندی پیش روسها اعلام کردند «حملات اولیه در جنگهای آینده با تکیه بر اطلاعات انجام میشود. زیرساختهای حیاتی را میتوانند هدف بگیرند، میتوانند رقیب خود را تحریم کنند و... .»
این سبک از درگیری مزیتهایی مانند حفظ جان نیروی نظامی، تحمیل هزینه به دشمن در عرصههای متنوعتر و هدایتپذیری بهتر عملیات دارد. برای مثال کافی است در حوزه ماهواره دست به اقدامات خرابکارانه زده شود مانند چین و روسیه که میخواهند به این توانایی دست یابند تابتوانند ماهواره قرار گرفته در مدار را تخریب کنند.
در عین حال برخی کشورها بهدنبال دسترسی به تکنولوژی ساخت یا ارتقای توانایی خود در تهیه سلاحهای کشتارجمعی و هستهای هستند و کشورهایی مانند روسیه اگر منافع حیاتی خود را در خطر ببینند، اعلام کردهاند که از این سلاحها علیه دشمنان خود استفاده میکنند.
گسترش بیوتکنولوژی و ورود آن به بحث سلاحهای کشتارجمعی نیز میتواند در محیطهای شهری مورد استفاده قرار بگیرد. تروریسم فراملیتی و خشونتهای فرقهای در دوسال آینده در درون کشورها افزایش مییابد.
محدودیتهایی هم برای جلوگیری از جنگ تمامعیار وجود دارد که یکی از آنها بازدارندگی هستهای است و دیگری وابستگیهای اقتصادی است که هر چقدر دامنه آن گستردهتر شود مانع این میشود که علیه یک کشور این اقدامات صورت بگیرد.
بهطور کلی میتوان گفت که جنگ فراتر از زمین، دریا و هوا رفته است و امروز در حوزههای الکترومغناطیس، کامپیوتری، اجتماعی، رسانه، فضا، محیطزیست و... با هدف تحمیل هزینه پی گرفته میشود. درگیریهای اصلی آینده در حوزه محیطزیست خواهد بود. دسترسی به منابع آب، ایجاد آسیبهای زیستمحیطی با هدف تحمیل هزینههای اقتصادی و... میتواند نمونههایی از این شیوه جنگ باشد. تشکیل اورژانسهای اجتماعی و استقرار سیستمهای دفاعی و پدافندی غیرعامل در این زمینهها میتواند تا حد زیادی توانایی رقیب برای تحمیل هزینه را کاهش دهد.