نویسنده این سطور، با اینکه از ادبیات، انشا و فارسی بدش نمیآمد و از کتاب خواندن یا حفظ کردن شعر لذت میبرد، اما هیچوقت با تاریخ ادبیات، نوشتن املا و آندست درسهای وابسته به ادبیات کنار نیامد. با این حال، زور ادبیات و عربی و درسهای انسانی بیشتر بود و دستکم این شانس را آورد که از دره هولناک ریاضی و تجربی نجات پیدا کند.
حالا که چند سالی از عمر دانشجویی گذشته، این اطمینان شکل گرفته که ادبیات، اگر قرار است در زندگی امروز جایی داشته باشد، ناگزیر است شکلهای تازهتری از ارتباط با مخاطب را تجربه کند؛ شکلهایی که الزاماً شبیه کلاس درس و کتابهای درسی مثلاً رنگی نباشند.
برنامه تلویزیونی «دو نقطه» چند ماهی است روی آنتن رفته، اما در شب یلدا با فکر و ایدهای تازه ظاهر شد و همین، بهانهای شد برای پرداختن به آن. شب یلدای تلویزیون سالهاست با دکورهای شلوغ قرمز، مهمانهای پرتعداد و گفتوگوهای تکراری شناخته میشود؛ اما هرازگاهی، میان این شبنشینیهای شبیه به هم، برنامهای متفاوت به چشم میآید. برنامهای که نه فقط بهخاطر مهمانهایش، بلکه بهخاطر ایده و محتوا دیده میشود؛ و وقتی این تفاوت، رنگ آموزش هم به خود میگیرد، طبیعی است که بیشتر جلب توجه کند.
ویژهبرنامه شب یلدای «دو نقطه» از همین جنس است؛ تلاشی برای پیوند زدن سرگرمی با ادبیات فارسی، در قالب بازی و فعالیتی گروهی و در عین حال فردی. طبیعی است که اگر با ذرهبین به سراغ نقد این برنامه برویم، میتوان به نکاتی قابل بحث رسید؛ اما واقعیت این است که اگر همان ذرهبین را روی مجموعه برنامههای صداوسیما بگذاریم و میان بیش از بیست شبکه تلویزیونی به دنبال برنامهای قابلاعتنا بگردیم، نهایتاً به «دو نقطه» و چند برنامه محدود دیگر میرسیم که دستکم حداقلهای برنامهسازی را رعایت کردهاند. به همین بهانه، گفتوگویی با نیما کرمی، مجری این برنامه، انجام دادیم تا از ایده شکلگیری «دو نقطه»، مسیر آن در تلویزیون و واکنشهایی که پس از پخش به دنبال داشته، بیشتر بشنویم.
درباره ایده برنامه «دونقطه» بگویید؛ این ایده از کجا شکل گرفت و به چه شکلی با شما مطرح شد؟
یک گروه جوان، ایدهپرداز و بهروز پشت این برنامه است. این خیلی مهم است آدمهایی باشند که هم معلمی بدانند، هم ادبیات را بشناسند و هم بهروز باشند. این نکته، برگ برنده برنامه است. این جوانها دور هم به یک طرح و ایده رسیدهاند و اتفاقی را بنیان گذاشتهاند که خروجیاش «دونقطه»ای شد که امروز میبینیم. این برنامه در چند مرحله ساخته شد؛ یک مرحله فقط با نوجوانان، مرحلهای با سرگروهی بزرگترها و نوجوانان و در نهایت ویژهبرنامه شب یلدا که با حضور هنرمندان پیش رفت. نکته مهم و حائز اهمیت در این ایده این است که ما برای اولینبار میبینیم یک اتفاق اینترتینمنت- به قول خارجیها- یا سرگرمی- به قول ما ایرانیها- در رسانه با موضوعیت ادبیات فارسی در حال رخ دادن است. اولینباری که این موضوع با من مطرح شد، برایم خیلی مهم بود ببینم به چه شکلی به مسئله سرگرمی و ادبیات فارسی نگاه شده است. پارسال، همین موقعها، اولینبار درباره این طرح با من صحبت و جلسهای گذاشته شد. در آن جلسه متوجه شدم ماجرا فقط در حد حرف نیست، یعنی ایده حاصل یک جلسه اتفاقی نبود که چند نفر دور هم نشسته و به نتیجهای رسیده باشند و حالا بخواهند آن را مطرح کنند. ایده، فکر و کار و طراحی شده بود. حالا این خروجی، با کمی هوش و ذکاوت، وقت گذاشتن و تحمل سختیها، میتوانست یک اتفاق منحصربهفرد و بینظیر را در تلویزیون رقم بزند. خوشبختانه برداشتم از آن جلسه درست بود و امروز شاهد همان اتفاق هستیم. شاید هنوز به صددرصد آرمانها و آرزوهایمان نرسیده باشیم؛ اما تا حد زیادی آن چیزهایی که در ذهنمان بوده، محقق شده است.
به چینشی که خودتان هم به آن اشاره کردید، برسیم؛ اینکه برنامه ابتدا با نوجوانها شروع شد، بعد با سرگروهی و افراد بزرگسال ادامه پیدا کرد و در نهایت در شب یلدا سراغ چهرههای نسبتاً شناختهشده رفت. این چینش از ابتدا طراحی شده بود یا بهمرور و بر اساس شرایط شکل گرفت؟
نه، این روند بهمرور شکل گرفت. بیس و پایه اصلی برنامه بر پایه نوجوانهاست، یعنی انشاءالله، بیحرف پیش، اگر سری آیندهای بخواهیم ضبط کنیم، مسابقه لیگ نوجوانهاست و دوباره مثل سری اول خواهد بود. این مسیری که طی شد بر اثر اتفاقاتی بود که در این یک سال پیرامون برنامه افتاد و احساسی که از نیاز جامعه به وجود آمد، یعنی ما اول با نوجوانها شروع کردیم، بعد کمی بزرگسال به آن اضافه شد و حالا به چهرههای مطرح رسیدیم که در شب یلدا درباره ادبیات بازی میکنند؛ اما اینکه پایه و اساس ما نوجوانها هستند و دوباره به آنها برمیگردیم، شکی در آن نیست.
ویژهبرنامه تلویزیونی «دونقطه» برای شب یلدا، اتفاق متفاوتی نسبت به دیگر شبکهها بود. بهصورت کلی، از ساختاری که به قانون نانوشته تبدیل شده فاصله گرفتید و یک بازی طراحی کردید. کمی درباره ویژهبرنامه شب یلدا توضیح میدهید.
دقیقاً همین مسئله، حلقه مفقوده تلویزیون ما در شبهای ویژهبرنامههای یلدا و حتی سالتحویل است. در این سالها هیچخلاقیتی اتفاق نیفتاده. 30 سال است که مجری هستم و از 30 سال پیش تا حالا، همه ویژهبرنامهها تقریباً همینطور بوده؛ دکور میزدند، یک یا چند مجری میگذاشتند، مهمانها میآمدند و میرفتند، هرکدام حرف خودشان را میزدند و در نهایت اتفاق خاصی نمیافتاد. برای مخاطب، چیزی جز دیدن چندچهره آشنا که دوستشان دارد حاصل نمیشد. تمام فکر ما درباره شب یلدا این بود که این بار بیاییم و به این مسئله فکر کنیم که حالا قرار است چهرهها حضور داشته باشند؛ اما محوریت برنامه روی چهرهها و اینکه «الان داری چهکار میکنی؟ فردا قرار است چهکار کنی؟ کجا بودی و کجا هستی؟ و...» و از این تیپ سؤالها نباشد. چهرهها قرار بود در راستای یک هدف والاتر قدم بردارند و آن هم معرفی زبان و ادبیات فارسی به جامعه ایرانی است. فکر میکنم در این زمینه بسیار موفق بودیم، چون در اثنای همین برنامهها، شبهایی را میدیدیم که بر سر معنای یک واژه بحث درمیگرفت و مهمانها گوشی تلفن همراهشان را درمیآوردند و شروع به جستوجو میکردند، بعد میگفتند ببین، اینترنت هم همین را میگوید. این همان هدف ما بود که تا حد زیادی محقق شد. اینکه آدمها درگیر ادبیات شوند، درگیر املا، شعر و آن چیزهایی که وجود و هویت ایرانی ما را تشکیل میدهد. این بار در شب یلدا، مهمانهای چهره در راستای رسیدن به این هدف به ما کمک کردند؛ چیزی که جای دیگر کمتر میدیدیم.
نکته جالب برای من این بود که برنامه را همراه پدر و مادرم دیدم، حتی در برخی مواقع خود ما هم در بازی شرکت میکردیم. همین موضوع باعث شد برنامه تعاملی با مخاطب در خانه هم شکل بگیرد.
این اتفاق نتیجه طراحی درست است. همانطور که گفتم چند جوان خلاق و ایدهپرداز که هم رسانه را میشناسند، هم ادبیات را و هم بهروزند. این برنامه را طراحی کردند. وقتی بازی درست طراحی شود، شما در خانه هم درگیر آن میشوید وگرنه مسابقه تلویزیونی کم نداشتهایم که پخش شده؛ اما خیلی از آنها نتوانستهاند مخاطب را در لحظه با خودشان درگیر کنند.
چینش و انتخاب مهمانها در این چند شب به چه شکل بود؟
گروه تهیهکننده، با توجه به شرایطی که پیرامون برنامه و تلویزیون وجود دارد، مهمانها را انتخاب کردند. من هم بهعنوان مجری، مهمانهای برنامه را دوست داشتم.
شما اشاره کردید برای نخستینبار سرگرمی در کنار ادبیات فارسی در تلویزیون قرار گرفته. معمولاً آنچه ما از ادبیات در تلویزیون میبینیم، محدود به شعرخوانی، مشاعره و اینجور قالبهاست. در «دونقطه» اما با شکل متفاوتی مواجهیم. با توجه به اینکه بار اصلی برنامه روی آموزش است و آموزش هم معمولاً چهارچوب نسبتاً خشکی دارد، چطور از این قالب فاصله گرفتید؟
اتفاقاً من با بخشی از حرف شما موافق نیستم و میخواهم چیزی به آن اضافه کنم. آموزش سنتی خستهکننده است؛ اما آموزش نوین همین است که ما انجام میدهیم. الان بچه من در مدرسه، مثل ما الفبا را یاد نمیگیرد. از طریق بازی، از طرح موضوع و از گپوگفتهای پیرامون آن واژهها را یاد میگیرد. دنیای امروز دقیقاً همین است. دنیای امروز شما را با سرگرمی و بازی، دانشمند و علامه میکند. اتفاقاً ما الان داریم مسیر درست را میرویم. به همین دلیل وقتی همراه با نگاه نوین جهانی، با ابزار، بازی و عناصر سرگرمکننده آموزش را وارد میکنیم، اصلاً خشکیای وجود ندارد. من کاملاً با این فضا همراه میشوم، از آن لذت میبرم و مخاطب هم از آن لذت میبرد؛ اما اگر حتی درصدی نگاه آموزشی ما، نگاه سنتی بود، اینجا به مشکل میخوردیم و شاید بهشخصه وارد چنین پروژهای نمیشدم.
وضعیت ادبیات در تلویزیون و فضای مجازی را چطور ارزیابی میکنید؟
وضعیت خوبی نداریم؛ اما امیدوارم برنامههایی از جنس «دونقطه» بیشتر و به آنها رسیدگی شود. اینکه من و شما و مسئولان بنشینیم و بگوییم «بهبه! چه برنامه خوبی!» و خوشحال باشیم که ادبیات به این شکل به دل جامعه میرسد، کافی نیست. این برنامه هزینه دارد. «دونقطه» برنامه عادی نیست که یک دکور ساده داشته باشد. این برنامه روزی حدود 100 نفر تماشاگر دارد، 20 نفر شرکتکننده دارد و 70 نفر عوامل. هزینههای ساخت و تولید چنین برنامهای اصلاً کم نیست. اگر واقعاً دوستدار این هستیم که زبان و ادبیات فارسی از طریق رسانه در جامعه ما اوج بگیرد، باید به این مسائل فکر کنیم. فقط دستزدن و تشویقکردن بهعنوان مسئول فرهنگی کفایت نمیکند. ما زمانی میتوانیم وضعیت فاجعهبار فضای فرهنگی را بهبود ببخشیم که درصد اعتبار فرهنگی ارگانها را، بدون هیچ توقعی، پایکار بیاوریم.
سؤال من از مسئولان فرهنگی کشور این است؛ چرا باید 24 ساعت مانده به پخش یک برنامه فاخر یلدایی، مجبور شویم تیزر تبلیغاتی پخش کنیم؟ چرا من صبح پخش اولین قسمت «دونقطه»، بهدلیل بالابودن هزینههای تولید، مجبور شوم تبلیغی را بگویم که اصلاً دوست ندارم؟ یکی از نقاط ضعف «دونقطه»، پخش تیزرهای تبلیغاتی بود؛ جایی که من مجری به اجباربهاجبارها را بگویم، چون هزینهها باید تأمین شود و شبکه و تهیهکننده ناچارند این کار را انجام دهند. هر نیمساعت یکبار، من مجبور میشوم وسط برنامه بیایم و درباره تبلیغات صحبت کنم و روی ذهن مخاطب و خود برنامه بروم. مسئولان فرهنگی ما کجا هستند؟ اگر واقعاً به حرفهایی که میزنیم اعتقاد داریم، اگر درک درستی از تأثیر روانی و اجتماعی یک برنامه تلویزیونی و موجآفرینی آن وجود دارد، باید بودجههای فرهنگی ارگانهای مختلف را به سمت تولید چنین برنامههایی هدایت کنیم. آنوقت من مجبور نمیشوم وسط برنامه ادبی از بانک، مؤسسه مالی یا بیمه بگویم. اینجاست که ما نقطه ضعف داریم و امیدوارم مسئولان، حرفهای من را بشنوند.
بعد از پخش برنامه، با چه واکنشهایی مواجه شدید؟
اکثریت واکنشها مثبت بود و واکنش منفی آنچنانی نداشتیم. تنها چیزی که من دریافت کردم، مربوط به تبلیغات بین برنامه بود که واکنشهای منفی زیادی داشت. بعضیها هم میگفتند ممکن بود طولانیبودن برنامه باعث عوضکردن شبکه شود.
آماری از میزان استقبال مخاطبان در اختیار دارید؟
بعید میدانم. هنوز زود است که بخواهیم به آمار دقیق برسیم.
درباره فصلهای بعدی «دونقطه» چه تصمیمی گرفته شده؟
صحبتهایی برای آینده شده؛ اما همه اینها منوط به مسائل حمایتی و مالی است که باید نسبت به پروژه انجام شود. هنوز برنامهای ضبط نشده است.
و در پایان، حرف آخر؟
یک خسته نباشید ویژه میگویم به مدیریت شبکه، تهیهکننده، کارگردانها و سردبیران محترم، نویسندگان و همه عواملی که شبانهروز تلاش کردند یک برنامه فاخر روی آنتن تلویزیون برود.