کد خبر: 220677

برای محمود فکری و سقوط بزرگش در کمتر از یک دهه

خودکرده را تدبیر نیست

محمود فکری با تصمیمات و رفتارهایش کاری کرده که خیال همه راحت باشد دیگر رنگ لیگ برتر را نخواهد دید. سقوط تدریجی او از سطح اول فوتبال ایران به لیگ یک و حالا ناکامی‌های پیاپی در همان سطح، نشان می‌دهد مسیر حرفه‌ای‌اش به بن‌بست رسیده است.

کمتر از 10 سال پیش بود که محمود فکری در لیگ برتر با نساجی توانست خودی نشان دهد. تیمش در آن روزها با حضور جمعی از خوشنام‌ترین پیشکسوتان استقلالی روی نیمکت، عملکردی قابل‌قبول داشت و بسیاری با خود می‌گفتند فکری در مسیر مربیگری قرار گرفته و آینده‌اش را بیمه کرده است. نساجی در آن مقطع تیمی بود که با انرژی و انسجام بازی می‌کرد و همین باعث شد نگاه‌ها به سمت مربی جوانی جلب شود که می‌توانست نسل تازه‌ای از مربیان ایرانی را نمایندگی کند.
اما از آن روزها مدت خیلی زیادی نگذشته و امروز شرایط کاملاً متفاوت است. محمود فکری با تصمیمات و رفتارهایش کاری کرده که خیال همه راحت باشد دیگر رنگ لیگ برتر را نخواهد دید. سقوط تدریجی او از سطح اول فوتبال ایران به لیگ یک و حالا ناکامی‌های پیاپی در همان سطح، نشان می‌دهد مسیر حرفه‌ای‌اش به بن‌بست رسیده است.
انتشار فیلم‌های دوربین مداربسته ورزشگاه که حمله عواملش به خبرنگاران را ثبت کرده، تیر خلاص به اعتبار باقی‌مانده او بود. وقتی مربی‌ای نه در زمین نتیجه می‌گیرد و نه در بیرون از زمین رفتاری حرفه‌ای دارد، دیگر هیچ جایی برای بازگشت باقی نمی‌ماند. حالا می‌توان با اطمینان گفت محمود فکری نه‌تنها از لیگ برتر فاصله گرفته، بلکه حتی رنگ لیگ یک را هم احتمالا نخواهد دید.
محمود فکری امروز بیش از هر زمان دیگری نمونه‌ تیپیکال مربیانی است که هیچ‌گاه ضعف‌ها و کمبودهای خود را نمی‌بینند. او همیشه از دیگران توقع دارد، همیشه ادعای اخلاقش از رفتارش جلوتر است و همین فاصله میان گفتار و کردار، چهره‌ای متناقض از او ساخته است.
در سال‌های اخیر مسیر حرفه‌ای فکری به‌وضوح رو به افول بوده است. مربی‌ای که روزی در لیگ برتر حضور داشت، حالا کارش به لیگ یک رسیده و حتی در همان سطح هم دیگر قادر به کسب نتیجه نیست. این سقوط تدریجی نشان می‌دهد که او نه‌تنها نتوانسته خودش را با شرایط جدید فوتبال ایران وفق دهد، بلکه حتی در مدیریت ساده‌ترین بحران‌ها هم ناکام بوده است.
فکری به جای آنکه به ضعف‌های فنی و مدیریتی خود نگاه کند، همواره سعی کرده با شعارهای اخلاقی و ادعاهای رفتاری، کمبودهایش را بپوشاند. اما واقعیت این است که اخلاق در فوتبال تنها با گفتار ساخته نمی‌شود؛ نیازمند رفتار، مدیریت و صداقت است. وقتی مربی‌ای مدام از اخلاق دم می‌زند اما در عمل رفتاری متناقض دارد، طبیعی است که اعتماد عمومی نسبت به او از بین برود.
آخرین نمونه این تناقض، حمله عواملش به دو خبرنگار بود؛ اتفاقی که ابتدا با تکذیب او همراه شد اما حالا فیلم‌هایش بیرون آمده و نشان می‌دهد واقعیت چیز دیگری است. این انکار در برابر شواهد آشکار، همان جایی است که سؤال اصلی مطرح می‌شود: محمود فکری با خودش و با حرفه‌اش دقیقاً چه می‌کند؟ آیا می‌خواهد مربی بماند یا صرفاً با حاشیه‌ها در صدر خبرها دیده شود؟
فکری در سال‌های اخیر بیش از آنکه به فکر ساختن تیمی منسجم باشد، به دنبال ساختن تصویری رسانه‌ای از خود بوده است. اما این تصویر دیگر کار نمی‌کند. فوتبال ایران مربیانی را می‌خواهد که بتوانند در زمین نتیجه بگیرند، نه کسانی که تنها با جنجال و حاشیه در تیترها حضور دارند. وقتی کارنامه‌ یک مربی از لیگ برتر به لیگ یک سقوط می‌کند و حتی در همان سطح هم دستاوردی ندارد، دیگر هیچ ادعای اخلاقی یا رسانه‌ای نمی‌تواند جای خالی موفقیت ورزشی را پر کند.
امروز محمود فکری در نقطه‌ای ایستاده که باید بیش از هر زمان دیگری به درون خود نگاه کند. باید بپرسد با این مسیر پر از حاشیه و بی‌نتیجه، آینده‌اش در فوتبال کجاست؟ آیا می‌خواهد همچنان با انکار واقعیت و پنهان کردن ضعف‌ها ادامه دهد یا بالاخره مسئولیت عملکرد خود را بپذیرد؟ زیرا همان‌طور که ضرب‌المثل می‌گوید: خودکرده را تدبیر نیست.