فرهیختگان :دیروز «خلیل الحیه»، رهبر سیاسی حماس گفت حماس آمادگی این را دارد که سلاحهایش را به «دولت آینده» غزه تحویل بدهد؛ اما این موضوع یک پیششرط جدی دارد و آن «پایان اشغالگری» است. این موضع هوشمندانه نه بوی عقبنشینی میدهد و نه آمریکا و اسرائیل میتوانند آن را بهعنوان پالس مثبتی برای معامله تلقی کنند. معنای سخن الحیه روشن و مستقیم است. او گفت: «سلاحهای ما به وجود اشغال و تجاوز مرتبطند و اگر اشغالگری پایان یابد، این سلاحها به دولت منتقل خواهند شد.» این تعریف از سلاح، بهجای آنکه آن را مالکیت تشکیلاتی حماس معرفی کند، ماهیتی واکنشی و امنیتی به آن میدهد. سلاح در این نگاه ابزار مقابله با تهدید است و نه عامل بحران. در کنار این الحیه توضیح نداده که پایان اشغالگری، شامل چه جغرافیایی از فلسطین اشغالی میشود؟ الحیه توضیح داد گفتوگو درباره آینده سلاحها در کانالهای مشترک میان «جناحها»، «میانجیها» و خود «حماس» در جریان است و هنوز در «مرحله اولیه» قرار دارد. بااینحال واقعیت این است که حماس پس از دوسال جنگ سخت، با وجود حملات هوایی گسترده، فشارهای میدانی و دیپلماتیک، تخریب زیرساختها و محاصره کامل، همچنان بهعنوان بازیگر مؤثر در غزه عمل میکند. در چنین شرایطی، اعلام آمادگی مشروط حماس، پیامد یک ارزیابی واقعگرایانه از وضعیت آینده غزه است. حماس میگوید مایل است غزه توسط فلسطینیها اداره شود و تأکید دارد: «تا زمانی که اشغالگری هست، سلاح مقاومت نیز باقی خواهد ماند.» حماس با این موضع خود را از قالب یک نیروی صرف نظامی خارج و سعی میکند بر نقش سیاسی و حاکمیتیاش تأکید کند. این نشان میدهد جریانهای بینالمللی که به دنبال کشاندن غزه به سمت مدلهای تحمیلی پساجنگند با نیرویی روبهرو هستند که دقیقاً میداند در کدام نقطه میتواند امتیاز بدهد و در کدام نقطه باید بایستد.
مهندسی سیاسی جنگ
اواسط آبان گذشته بود که جزئیات طرح دولت ترامپ برای تحویل سلاحهای حماس منتشر شد. بر اساس این طرح و به گزارش رسانه آمریکایی «آکسیوس» واشنگتن امیدوار است از شرایط میدانی در رفح استفاده کند. این منبع آمریکایی ادعا کرده بود نیروهایی از حماس در تونلها تحتفشار نیروهای اسرائیلی قرار گرفتهاند و دولت آمریکا تلاش میکند گیرافتادن این نیروها را به «الگویی برای یک مدل جدید خلع سلاح» تبدیل کند. واشنگتن به اسرائیل پیشنهاد داده که نیروهای حماس همراه با سلاحهایشان به یک کشور ثالث مانند مصر، قطر یا ترکیه منتقل شوند. در مقابل، اسرائیل باید به آنها عفو عمومی بدهد و تضمین کند پس از خروج، این نیروها با بازگشت به فعالیت نظامی مواجه نخواهند شد. در این طرح همچنین آمده که نیروهایی تحت نظارت خارجی به مناطق تحت کنترل حماس منتقل و تونلهای مقاومت تخریب شوند. این پیشنهاد چند ویژگی مهم دارد؛ نخست اینکه آمریکا تلاش میکند بدون پایاندادن به اشغال، یک سازوکار امنیتی جایگزین طراحی کند. این یعنی واشنگتن همچنان به دنبال حفظ ساختار کنترل و برتری نظامی اسرائیل در غزه است، حتی در شرایطی که خود مقامات آمریکایی نیز میدانند که تاکنون هیچ الگوی پایدار امنیتی بدون حل مسئله اشغالگری نتیجه نداده است. ویژگی دوم طرح این است که دولت ترامپ در ظاهر از میانجیها استفاده میکند؛ اما در عمل میخواهد کشورهایی مانند مصر و قطر را در معماری امنیتی آینده غزه درگیر سازد و از این طریق نفوذ سیاسی واشنگتن و تلآویو را در ساختار پساجنگ تقویت کند.
رؤیای تسلیم منطقه
در میانه این تحولات، نتانیاهو نیز اظهارات تازهای داشته که فراتر از غزه، به سوریه و کل جبهه شمالی اشاره دارد. او گفته اسرائیل از دمشق انتظار دارد منطقه حائل، بهویژه در «جبل الشیخ»، به طور کامل عاری از سلاح شود. این خواسته در بستر منطقهای به معنای تلاش اسرائیل برای پاکسازی کمربندی وسیع از هرگونه نیروی مسلح مخالف است. نتانیاهو مدتهاست بر ساختن دیواری از امنیت مصنوعی حول مرزهای شمالی تأکید دارد و این بار هم درصدد تکرار همان الگو است. او همچنین گفته اسرائیل مصمم است از «شرکای دروز» خود دفاع کند و تأکید کرده اسرائیل باید «از هرگونه حمله زمینی از مناطق مرزی در امنیت باشد.» این سخنان تکرار همان سیاست قدیمی اسرائیل است که با استفاده از برخی گروههای قومی یا مذهبی، کمربندهای حفاظتی ایجاد میکند. در این نگاه، امنیت پایدار از طریق توافق سیاسی با همسایگان حاصل نمیشود، بلکه از طریق ایجاد مناطق خالی از سلاح در عمق خاک کشورهای دیگر به دست میآید. اینجا روشن میشود که مخالفت مقاومت با تحویل سلاح، صرفاً مسئلهای فلسطینی نیست، بلکه بخشی از مقاومت منطقهای در برابر پروژه فرامنطقهای اسرائیل برای کنترل کل منطقه است. به همین دلیل است که دولت آمریکا نیز به این نتیجه رسیده که ابزار سیاسی کافی برای اعمال خلع سلاح در لبنان، سوریه و غزه را ندارد. منابع آمریکایی گزارش دادهاند واشنگتن حتی نمیتواند این سه حوزه را به پذیرفتن چهارچوب امنیتی موردنظر تلآویو در مناطق مرزی قانع کند. این در حالی است که خود نتانیاهو در آستانه سفر دیگری به آمریکا قرار دارد و صحبت درباره این موضوعات میتواند اولویت بالایی داشته باشد.
خاستگاه مقاومت اشغال است نه ایدئولوژی
نکته مهمی که در پس تمام این روایتها وجود دارد، این است که مقاومت واکنشی به «اشغال» است. حماس، حزبالله، گروههای مقاومت در عراق و سوریه و... نتیجه مخاطراتی هستند که در کابینه مشترک آمریکا و اسرائیل متولد شدند و گریبان مردم منطقه را گرفتهاند. هیچ نمونه تاریخی معقولی وجود ندارد که جنبشی در سایه اشغال یا تهدید، سلاحش را غلاف کرده باشد بدون آنکه ساختار سرکوبکننده برچیده شده باشد. وقتی علت باقی بماند، معلول در اشکال مختلف بازتولید میشود. با این تفاصیل همانطور که رهبران مقاومت بارها تأکید کردهاند، به نظر میرسد پایان مفهومی تحتعنوان «مقاومت» زمانی فرارسد که «اشغال» و «استعمار» در هر شکل و فرمی به پایان رسیده باشند.