برای ما ایرانیها، نام بوموسی، تنب بزرگ و تنب کوچک تنها سه نقطه روی نقشه نیست. این جزایر بخشی از حافظه و حساسیت تاریخی ما هستند؛ مکانهایی که اهمیتشان سالهاست در ذهن و زبان مردم مانده.
در جنوب ایران، جایی که خلیجفارس جریان دارد، این سه جزیره نه بهعنوان نشانهای باشکوه، بلکه بهعنوان بخشی طبیعی و جداییناپذیر از سرزمین دیده میشوند. موجها، بادها و رفتوآمدهای روزمره مردمی که در این نواحی زندگی میکنند، یادآور حضور آرام و پیوسته ایران در این آبهاست. داستان ما از همین اهمیت ساده و روشن شروع میشود؛ از سه جزیرهای که برای ایرانیها مهمند و سالهاست جایگاهشان در ذهن و تاریخ این سرزمین تثبیت شده است.
۹ آذر، سالروز بازگشت جزایر سهگانه ایرانی به آغوش رسمی و عملی سرزمین است؛ روزی که همیشه یادآور حساسیت ملی و اهمیت این سه نقطه کوچک اما تأثیرگذار در خلیجفارس بوده. به همین بهانه، قرار است نگاهی بیندازیم به مستندها، آهنگها و در کل آثاری که طی سالهای مختلف درباره این جزایر ساخته شدهاند؛ آثاری که هرکدام تلاش کردهاند گوشهای از واقعیت، تاریخ یا زندگی جاری در بوموسی، تنب بزرگ و تنب کوچک را ثبت کنند. مستندهای مرتبط با این جزایر معمولاً دو مسیر را دنبال میکنند؛ برخی روایتگر تاریخ و زمینههای حقوقی و ژئوپلیتیکند؛ تلاشهایی برای توضیح اینکه چرا این جزایر برای ایران «مهم» بوده و است. برخی دیگر، دوربین را به دل زندگی مردم میبرند؛ به صیادها، به پاسگاهها، به ساحلهای ساکت و روزمرگیهایی که کمتر دیده شده است. اهمیت این مستندها فقط در اطلاعاتی که ارائه میدهند نیست؛ بلکه در این است که تصویری انسانیتر و ملموستر از نقاطی ارائه میکنند که اغلب فقط در قالب خبرهای رسمی یا بحثهای سیاسی شنیده میشوند. به بهانه این روز که فرصت خوبی است، از دریچه سینما به این جزایر نگاه میکنیم؛ هم برای یادآوری و هم برای دیدن روایتهایی که شاید کمتر به چشم آمدهاند.
در کنار مستندها، موسیقی نیز سهم مهمی در زنده نگهداشتن روایت جزایر سهگانه و خلیجفارس داشته و دارد. طی سالها، ترانهها و قطعاتی ساخته شدهاند که هر کدام تلاش کردهاند بخشی از هویت، غیرت و زیبایی این پهنه آبی را در زبان موسیقی ثبت کنند؛ از آثار پرشور و حماسی گرفته تا ملودیهایی آرامتر که دلبستگی مردم به جنوب را بازتاب میدهند.
این نکته را نباید فراموش کنیم که هنوز جای روایتهای داستانی و سینمایی خالی است. مستندها و موسیقیهایی ساخته شدهاند که گوشههایی از واقعیت در مورد این جزایر را نشان میدهند، اما فیلمها و داستانهای بلند که بتوانند شخصیت، تاریخ و فضای جزایر را به تصویر بکشند، بسیار اندکند. این کمبود، فرصتی بزرگ برای سینماگران و نویسندگان است تا با خلق روایتهای تازه، بوموسی، تنب بزرگ و تنب کوچک را از نقشه به قلب مخاطب بیاورند و همزمان، اهمیت ملی و هویت فرهنگی این جزایر را در ذهن نسلهای جدید تثبیت کنند.
با این حال، واقعیت این است که در ساخت آثار هنری مرتبط با خلیجفارس و جزایر ایرانی، هنوز جای کار زیادی وجود دارد. ظرفیتهای تاریخی، انسانی و هنری این منطقه بسیار گستردهتر از آن چیزی است که تا امروز روایت شده. هنوز روایتها، صداها و تصویرهای ناگفته زیادی مانده که باید ساخته، شنیده و دیده شوند.
مستندها کم و با نگاه ژئوپلیتیک
مستندهایی که درباره جزایر سهگانه ساخته شدهاند، آنقدر کمند که تعدادشان حتی به انگشتان دست هم نمیرسد. اغلب این آثار نیز بیشتر با نگاهی سیاسی و خبری تولید شدهاند؛ نگاهی که گرچه بخشی از واقعیت را ثبت میکند، اما مجال چندانی برای پرداختن به زندگی مردم، تاریخ محلی، تجربه زیسته یا زیباییهای طبیعی این جزایر نمیدهد. درست به همین دلیل، خلأ روایتهای عمیقتر و انسانیتر کاملاً احساس میشود؛ مستندهایی که بتوانند فراتر از سیاست، چهره واقعی این جزایر را نشان دهند.
مستند «اشغال جزایر»، نگاهی تاریخی و ژئوپلیتیک به جزایر سه گانه دارد، داود مرادیان درباره ساخت این مستند و چگونگی شکل گرفتن آن میگوید: «کار این مستند، باید در سه حوزه انجام میشد. نخستین مرحله پژوهش کتابخانهای بود. در این زمینه کتب بسیار خوب و معتبری از سمت پژوهشگران ایرانی نوشته شده که از تمامی آنها استفاده کردیم. علاوه بر آن عموم پژوهشهای آکادمیک انجام شده نیز جمعآوری شد و بر اساس این کتب ما سراغ تولیدات امارات متحده عربی و برخی دیگر از کشورها رفتیم و سعی کردیم منابعی نیز از این کشورها تامین کنیم. واقعیت اینجاست که تولیدات عربی بیشتر زمینه تاریخی قابل تاملی داشتند اما اسنادی برای ادعاهای آنها ارائه نمیکردند که به اصطلاح دندانگیر باشد. بخش دوم اسناد ملی بریتانیا بود. از این اسناد که مکاتبات سری دولت انگلیسی هند شرقی محسوب میشد، آنهایی که درباره خلیجفارس هستند پیش از این توسط وزارت خارجه قطر خریداری شده و در نظمی ستودنی روی اینترنت قرار دارند و از بهترین منابع برای فهم و درک رخدادهای آن زمان هستند. این همه منابعی بود که ما در اختیار داشتیم»
«سرزمین سلمان» به کارگردانی امیرحسین جوانشیر، اولین مستندی است که به طور تخصصی به حق مالکیت ایران بر جزایر سهگانه پرداخت و یک مستند سیاسی - ملی محسوب میشود. کارگردان این مستند درباره ساخت آن میگوید: «رفتن به این جزایر بسیار سخت بود و تاکنون هم تصاویر اندکی از جزایر سهگانه تهیه شده است، ولی ما با انجام هماهنگیهای لازم و با ورود به این مناطق توانستیم تصویربرداری زیادی انجام دهیم و بخشی از جغرافیای منطقه را نیز در این فیلم نشان دهیم. ما در تحقیقات فیلم از مرجعها و منابع گوناگونی استفاده کردیم و بُعد ملی این مستند برای ما بسیار مهم است؛ چراکه این جزایر بسیار مظلوم هستند بهویژه بوموسی که مردم محرومی دارد. فیلم نریشنمحور است، چراکه مستندی سیاسی است و لازم بود که قراردادها و اسناد تاریخی را به تصویر بکشیم و برای این امر استفاده از تصویر و نریشن بهتر بود.»
چرا موسیقی برای این مورد خاص مهم است؟
در حوزه موسیقی هم وضعیت چندان متفاوت نیست؛ تعداد آثاری که مستقیماً به جزایر سهگانه یا حتی خلیجفارس پرداخته باشند، بسیار کم است. اهمیت موسیقی در چنین موضوعاتی دقیقاً از همینجا ناشی میشود؛ موسیقی زبانی است که مردم با آن زندگی میکنند، گوش میدهند، تکرار میکنند و در حافظهشان نگه میدارند. به همین دلیل، هر قطعهای که با محوریت خلیجفارس یا جزایر ایرانی ساخته شود میتواند نقشی پررنگتر و تأثیرگذارتر در فرهنگ عمومی داشته باشد.
این جنس موسیقی نهتنها احساس تعلق و آگاهی را تقویت میکند، بلکه میتواند پلی باشد میان مردم و نقاطی که معمولاً فقط در خبرها یا سیاست از آنها یاد میشود. شاید همین کمبودن تعدادشان نشان میدهد چقدر جای کار وجود دارد و چقدر تولید چنین آثاری میتواند مفید و اثرگذار باشد.
محسن چاوشی در میان هنرمندان معاصر، یکی از معدود خوانندگانی است که بارها نشان داده چطور میتواند موضوعات ملی و هویتی را با زبان شخصی و منحصربهفرد خودش روایت کند. در قطعه «خلیج ایرانی» هم همین اتفاق افتاده؛ آهنگی که پشتوانهاش شعری قوی و تصویری روشن از تعلق و هویت ایرانی است. چاوشی مثل همیشه تلاش کرده فقط یک اثر مناسبتی نسازد، بلکه نگاه و احساس خودش را صادقانه به مخاطب منتقل کند. لحن او، انتخاب واژهها و اجرای متفاوتش باعث میشود «خلیج ایرانی» صرفاً یک قطعه حماسی نباشد، بلکه روایتی احساسی و معنادار از پیوند مردم ایران با این پهنه آبی باشد.
علیرضا عصار هم در میان خوانندگانی قرار میگیرد که موسیقیشان همیشه رگهای از هویت و تعلق ملی را همراه دارد. در آهنگ «وطن» او با لحنی پرشور و شعری حسابشده، به بخشهای مختلف سرزمین اشاره میکند و یکی از برجستهترین این اشارهها، نام «خلیجفارس» است؛ حضوری که نه تزیینی است و نه گذرا، بلکه جزئی از روح اثر شده.
«وطن» مثل بسیاری از کارهای عصار، بر پایه موسیقی ارکسترال قدرتمند و اجرای پرانرژی بنا شده و همین ترکیب باعث شده آهنگ مخاطبان زیادی پیدا کند. شعر خوب، تنظیم تأثیرگذار و صدای خاص عصار دستبهدست هم دادهاند تا این قطعه به اثری ماندگار در میان ترانههای ملی تبدیل شود.
شادمهر عقیلی نیز از جمله هنرمندانی است که سراغ موضوع خلیجفارس رفته و قطعهای با همین محوریت اجرا کرده است؛ آهنگی که او آن را در امارات اجرا کرد و همین موضوع واکنشهای مختلفی را بهدنبال داشت. با این حال، آنچه در خود اثر اهمیت دارد، تلاش شادمهر برای یادآوری نام تاریخی و هویتی خلیجفارس است؛ نامی که در فضای موسیقی پاپ کمتر به آن پرداخته شده.
شادمهر با تکیه بر ملودیهای آشنای خودش و اجرای احساسی، سعی کرده فضای جنوب و حالوهوای ملی ترانه را حفظ کند. خروجی کار شاید از نظر شعری به اندازه آثار دیگران پیچیده نباشد، اما توانسته پیام اصلیاش که همان، یادآوری هویت ایرانی خلیجفارس است مستقیم و روشن به مخاطب منتقل کند.