کد خبر: 218826

تخفیف‌های ۸۰درصدی دلسوزی برای کتاب نیست

پشت پرده جمعه‌ی سیاه برای کتاب‌ها!

ارزان شدن کتاب به‌خودیِ‌خود نه تنها ناخوشایند نیست، بلکه ما معتقدیم کتاب گران است و کتاب‌خواندن عملاً به یک فعالیت پرهزینه تبدیل شده. مسأله اما چیز دیگری‌ست؛ شکلِ تخفیف دادن. این پرسش جدی وجود دارد که چطور ناشری که نه هزینه‌ای برای تولید محتوا می‌پردازد، نه ترجمه‌ای سفارش داده و نه به کیفیت چاپ چندان اعتنا دارد، می‌تواند کتابی را با تخفیف‌های چشمگیر عرضه کند و همچنان سودآور باشد؟

نویسنده‌ی این متن امروز بخاطر تخفیفات بلک‌فرایدی داشت جانش را از دست می‌داد. حتما باور نمی‌کنید و می‌پرسید مگر می‌شود؟ که بله، داشت می‌شد. راننده آنقدر سرش داخل گوشی موبایل بود و داشت محصولات تخفیف‌ خورده را بالا و پایین می‌کرد که حواسش به رانندگی نبود و نزدیک بود خودش و من را به کشتن دهد. می‌دانم کار خوبی نیست، اما کمی چشمم را به سمت چپ کشاندم و سعی کردم تا ببینم دنبال چه محصولی می‌گردد؟ سشوار، موبایل، کنسول بازی، لوازم برقی، آرایشی و بهداشتی و ده‌ها محصول دیگر جزو محصولاتی بود که در یک بالا و پایین کردن صحفه‌ی موبایل دیده می‌شد.

ندیدن تخفیفات بلک‌فرایدی یا جمعه‌ی سیاه آنقدر نشدنی است که انگار کسی بگوید من این چند روز، هوای تهران را بدون آلودگی و همراه با تمیزی دیدم! این یادداشت در زمانی نوشته می‌شود که تهران آلوده‌ترین پایتخت جهان ثبت شده است.

از ماشین که پیاده شدم، بعد از شکر خدا بابت زنده ماندن، به سراغ یکی از سایت‌های شناخته شده‌ی فروش کالاهای مختلف رفتم. کل صفحه پر از علامت تخفیف بود و اعداد مختلف کنار محصولات نشان از دست و دلبازی برخی از فروشنده‌ها بود. به سراغ دسته‌ی کتاب و هنر رفتم و تخفیفات بود که از این صفحه، به صفحه‌ی بعدی منتقل می‌شد.

با دیدن این تخفیف‌ها، یاد چیزی افتادم که مدت‌هاست آرام و بی‌صدا در بازار کتاب جریان دارد؛ ماجرایی که نه تنها عجیب نیست، بلکه چنان طبیعی شده که کمتر کسی به آن توجه می‌کند. همان قصه‌ی کتاب‌هایی که به محض ورود به ایران، یک انتشارات برای ترجمه و چاپشان وقت و هزینه می‌گذارد؛ مترجمی انتخاب می‌کند، حق‌الزحمه می‌دهد، ویراستار و صفحه‌آرا و طراح جلد درگیر می‌شوند و در نهایت کتابی منتشر می‌شود که پشت آن، یک پروسه‌ی واقعی تولید قرار دارد.

اما از همان لحظه‌ای که کتاب پرفروش می‌شود، نشرهای دیگری که نه درگیر هزینه‌ی ترجمه‌اند، نه وسواسِ کیفیت، نه دغدغه‌ی حقوق مؤلف و مترجم دارند، همان عنوان را با تفاوت‌هایی منتشر می‌کنند! نسخه‌ای ارزان‌تر، با کاغذ معمولی‌تر، ویراست حداقلی و چاپی که فقط یک چیز دارد: نام کتاب و نویسنده‌ای مشهور. همین یک ویژگی کافی‌ست تا مردم بخرند؛ چون کتاب را می‌شناسند، یا چون قیمت پایین‌تر فریبنده است.

این اتفاق، خودش به‌تنهایی سوژه‌ی بحث است، اما ماجرا وقتی جالب‌تر می‌شود که پای تخفیف‌های بلک‌فرایدی وسط باشد. مثلاً همان سایتی که در مسیر نگاه راننده زیرچشمی دیدم، زیر دسته‌ی «کتاب»، بسته‌ای چیده بود شامل شش عنوان پرفروش؛ بسته‌ای که قیمت جمعش بیش از دو میلیون و هفتصد هزار تومان می‌شد. اما با تخفیفی چشمگیرِ بیش از هشتاد درصد، آن را زیر پانصد هزار تومان می‌فروخت. از این دست تخفیف‌های عجیب و غریب زیاد بود و این تنها نمونه‌ای در این سایت بود.

البته لازم است نکته‌ای را روشن کنم: ارزان شدن کتاب به‌خودیِ‌خود نه تنها ناخوشایند نیست، بلکه ما معتقدیم کتاب گران است و کتاب‌خواندن عملاً به یک فعالیت پرهزینه تبدیل شده. مسأله اما چیز دیگری‌ست؛ شکلِ تخفیف دادن. این پرسش جدی وجود دارد که چطور ناشری که نه هزینه‌ای برای تولید محتوا می‌پردازد، نه ترجمه‌ای سفارش داده و نه به کیفیت چاپ چندان اعتنا دارد، می‌تواند کتابی را با تخفیف‌های چشمگیر عرضه کند و همچنان سودآور باشد؟ این همان نقطه‌ای‌ست که دغدغه‌ی این گزارش از آن آغاز می‌شود. برای نمونه، برخی از پلتفرم‌های تخصصی هم در جریان جمعه‌ی سیاه یا سفید! تخفیف‌هایی ارائه کرده‌اند؛ تخفیف‌هایی که تمرکز اصلی‌شان بر فروش اشتراک است و در کنار آن، پیشنهادهایی برای کتاب‌های الکترونیکی و صوتی(آثاری که اساساً هزینه‌ی تولید و عرضه‌شان کمتر از نسخه‌های چاپی است) ارائه داده‌اند. مسئله فقط این نیست که قیمت کتاب پایین آمده؛ مسئله این است که باید دید این تخفیف‌های دست و دلبازانه دقیقاً از کجا آمده‌اند، پشتشان چه سازوکاری خوابیده و در نهایت هدف‌شان از این تخفیف‌ها چیست.