فرهیختگان: در روایت تاریخ اسلام از زنان اثرگذار در جهان تشیع، عموماً تمرکز روی تبیین تصویری از شمایل زندگی و ابعاد فردی این بزرگان بوده و کمتر روی نقش سیاسی و اجتماعی آنان در تاریخ صحبت شده است. حضرت فاطمه زهرا در صدر این موضوع قرار دارند. جدای از نقش همسری علی ابن ابیطالب و فرزندی پیامبر اکرم، کنشهای سیاسیای داشتند که در تاریخ کمتر به آن پرداخته شده است. همین موضوع منجر شده تا تمام ابعاد شخصیتی حضرت فاطمه زهرا، در جهان تشیع آنگونه که باید تعریف و تبیین نشود. در گفتوگو با مریم زارعیاقدم، استاد حوزه و دانشگاه به بررسی و تبیین تعریفی که از ابعاد شخصیتی حضرت فاطمه زهرا صورتگرفته و آنچه مغفول مانده، پرداختیم که در ادامه از نظر میگذرانید.
آیا ما توانستهایم حضرت را درست و کامل معرفی کنیم؟ چه ضعفهایی در این مسیر داشتیم؟
قطعاً نتوانستیم حضرت را درست و کامل معرفی کنیم. باتوجهبه اینکه ظرفیتهایی به وجود آمد -مثلاً امام خمینی روز میلاد حضرت را روز زن قرار دادند تا بشود از بیان و تبیین ظرفیتهای موجود در این الگوی بیبدیل، زنان را هرچه بیشتر به این الگو نزدیک کنیم- اما به جز یکی دو سال اول، کمکم این روز تبدیل به یک جریان نمایشی و سمبولیک شد و از اهداف اولیه خودش بهشدت و سرعت فاصله گرفت. حتی همین الان هم برای تجلیل از مقام زن، در روز زن خانمی را که آتشنشان است بهعنوان یک شاخص مطرح و معرفی میکنیم یا بهطورکلی بهجای اینکه روی مؤلفههای شخصیت این زن مانور بدهیم و زنان را به این مؤلفهها نزدیک کنیم، بیشتر در حوزه شاخصهای توسعه بر مبنای آنچه که نظام غرب در این جامعه آورده یا بهعنوان یک قانون در کشورهای دیگر عمومیت داده، ارائه زن نمونه کردیم. ازاینجهت به ضرس قاطع میتوان گفت نتوانستیم این بانوی بزرگوار را درست معرفی کنیم.
برخی معتقدند معرفی درست ایشان یعنی ما بتوانیم همه اصولدین را با ایشان به مردم بشناسانیم. نظر حضرتعالی چیست؟
آیتالله خامنهای رویکردی در مقوله سیری در نهجالبلاغه داشتند. در یکی از مجلداتش تحت عنوان نبوتها در نهجالبلاغه، به پارادایمی اشاره کردند که بسیار قابلتأمل است. معتقدند ما میتوانیم بدون ورود به توحید و با متمرکزشدن روی مقوله بعثت، حتی بدون اینکه اسمی از نبوت پیامبر ببریم، این سؤالات را مطرح کنیم که چنین اتفاقی در برههای از تاریخ رخ داده و هنگام بروز حادثه بعثت زمینه اجتماعی جامعه چگونه بوده است. نکته دوم اینکه این حادثه از کجای جامعه سر برآورده، از کدام طبقه و قشر و تیپ انسانی رخ داده؟ از سمت پادشاهان یا مستضعفان، عالمان در این حادثه دخیل بودند، متفکران بودند یا جاهلان و اینکه این حادثه چه جهتگیری داشته است؟ نخستین شعار این پیامآور چه بوده. بعد در این قضیه وقتی ما دنبال شعارش هستیم اصلاً توجهی به این نمیکنیم که ایشان از غیب پیام آورده. فیالحال میخواهیم روی آن شعار مانوری داشته باشیم و اینکه این پیام، مخالفان و موافقانی در جامعه داشته؛ موافقان و مخالفان این پیام چه قشری از جامعه بودند. مخالفان چه هدفی داشتند؟ جالب این است که ما بهجای اینکه بگوییم حضرت زهرا بهعنوان فردی که در یک عصر حرکتی انجام داده و آثار تاریخی بجا گذاشته، اگر ایشان را با همین پارادایمی که تنظیم کردیم مطرح کنیم، خودبهخود این جنبههای توحیدی و نبوتگونه آن و جنبههای طریق امامت در هر عرصه اعتقادی، فرهنگی، اجتماعی، سیاسی، جواب داده میشود و بهراحتی میشود اصول اعتقادات را اینگونه تبیین کرد.
به نظر میرسد نحوه معرفی ایشان اغلب بر محور الگوگیری زنان از حضرت بوده و نه الگویی برای همه مردم؛ یا آنکه الگوگیری برای عمل شخصی بوده و نه عمل اجتماعی؛ و بر محور خودسازی پیش رفته و نه جهانسازی. تحلیل شما دراینرابطه چیست؟
این امر به جهت کمکاریهای نهادهای فرهنگی، منبر، مسجد، حوزههای علمیه و محدودشدن و متمرکزشدن روی جنبه محدود زندگی فردی ایشان اتفاق افتاده است. البته به گفته آیتالله خامنهای شاید یکی از دلایلی که این عرصهها خیلی تبیین یا گسترده نشده یا اصلاً اتفاق نیفتاده، به جهت کوتاهی عمر شریف حضرت بوده است. حضرت آقا میفرمایند که ائمه دیگر به دلیل اینکه شصت و خردهای سال عمر کردند و بین مردم زندگی کردند، جنبههایی از شخصیتها و برجستگیهای وجود حضرات در بین مردم مشخص شده؛ اما بانو چون خیلی کوتاه زندگی کردند، ازاینجهت بخشهایی از زندگی و حقیقت وجود ایشان مکتوم مانده است.
از طرفی یک جلوه از جنبههای تبیین، چرایی تبیین چنین شخصیتهایی است. ما عمدتاً به توصیف میپردازیم و این توصیف هم بیشتر یکسو نگریست و یا ظواهری که موجود است از کندوکاو و کالبدشکافی جنبههای چنین شخصیتهایی نیست یا ورود نشده و یا اینکه کمتر کسی چنین تلاشهایی را انجام داده است. محققان و پژوهشگران ما کمتر به این پرداختند و جا دارد که این اتفاقات بیفتد. البته در سنوات اخیر کارهای خوبی صورتگرفته و به جنبههای گستردهتری از جنبههای فردی زندگی ایشان پرداخته شده؛ اما همچنان کارهایی باقی مانده که باید صورت بگیرد؛ چراکه حضرت یک انسان تمامعیار و دارای ابعاد متعدد و گسترده و نامحدود هستند. وقتی ما احادیث بسیار زیادی از معصومین علیهمالسلام، خصوصاً حضرت رسول، امام صادق و امیرالمؤمنین میبینیم، جلوههای وجودی ایشان یا وجود نوری ایشان که متقدم بر وجود ناس ایشان است، بسیار پیشتر از تحقق عالم حقیقت نوری ایشان موجود بوده است که به جهت همین جلوه زمانی، فرامکانی، فراتاریخی، فراجغرافیایی و فراحیاتی است. این وجود نوری که به ایشان اطلاق کردهاند یک مفهوم لوکس تجملی نیست، مبین این مطلب است که ایشان بر همه حقیقت بشریت اشراف دارند. پس نه زمانه، نه روزگار و نه هیچ عصری این بینیازی را از چنین الگویی منقطع نمیکند و همواره باید از ناحیه نسبت منِ انسان امروزی و منِ انسان فردا با این حقیقت وجود ارتباط برقرار بشود تا بهرهمندی از حیث الگو بودن ایشان خودش را نشان دهد.
بسیاری از اهلسنت به واسطه نسبت حضرت زهرا با پیامبر اسلام سلاماللهعلیهما به ایشان ارادت دارند. آیا میتوان حضرت زهرا را بهعنوان یکی از نقاط اشتراک شیعه و سنی (طبعاً نه اهل سنت افراطی) در نظر گرفت و معرفی کرد؟
این را باید با صدای بلند و قاطع بگوییم که اصلاً باید چنین کرد؛ چراکه خود بانو هم در خطبه فدکیهشان میفرمایند «وَ إِمَامَتَنَا أَمَاناً مِنَ الْفُرْقَة» یعنی امامت اهلبیت، مبنای نفی تفرقه از جامعه اسلام است. خود بانو مادر امامت و همسر ولایت است. ازآنجاییکه فلسفه وجودی امام، اقامه دین است و این جز با وحدتبخشی به آحاد جامعه تحقق پیدا نمیکند، لذا وجود مقدس ایشان هم باتوجهبه اینکه نسبت به پیامبر نزدیکی دارند و میتواند عامل وحدتبخشی بشود، اگر از این منظر ما بهجای ایجاد تفرقه بر گزینههای مشترک مانور بدهیم، به اهدافی که میخواهیم زودتر میرسیم. البته این مستلزم این نیست که حقایق تاریخ را تحریف کنیم؛ اما باتوجهبه اینکه جنبهها و جذبههای اشتراکی حضرت بین شیعه و سنی زیاد است، قراردادن کرسیهای مناظره برای علمای شیعه و سنی ابهامات اینگونه را برطرف میکند. لکن در میان عامه جامعه بهتر است روی جنبههای مشترک پردازش شود و به نقطهنظرهای مشترک برسیم.
زن امروز سردرگمتر، آشفتهتر و مشوشتر از همه دورانهای گذشته است. ازاینجهت میتوانیم قضیه الگوی زن سوم را با الگوگیری در برهههایی از تاریخ انقلاب اسلامی به طور محسوس یا نامحسوس و مستقیم یا غیرمستقیم برای جنبههای تمدنسازی بنیانگذاری کرده و این زن را بهعنوان زن الگوی سوم به دنیا معرفی کرد. بعد از هفت اکتبر و مطرحشدن زنان مقاوم فلسطینی و لبنانی که اینگونه توانستند، زیر سایه مقاومت قرآنی جنبههای قدرتبخشی و قدرت نرم زن قرآنی را به دنیا معرفی کنند، راحتتر میتوانیم با نزدیکشدن و نزدیککردن جوامع زنانه، الگوی بیبدیل زن امروز را به خودآگاهی برسانیم و روی خردورزی او و عقلانیتش مانور دهیم.
باتوجهبه اینکه این بانو توانسته در تاریک و روشنهای موقعیتهای تاریخ زندگی مقدس و مبارک خودش، هم تهدیدها را بشناسد هم فرصتها را و بتواند برای زن امروز در این برهه الگوی محسوس یا نامحسوس باشد، میشود از این ظرفیت استفاده کرد. حتی میتوان همان زن مسلمان غزهای را هم به طور غیرمستقیم در مقاومت، به سلطه درآوردن، به زیر کشیدن و به استیصال درآوردن جریان استکبار، با بهرهگیری از چنین الگویی تبیین کرد. و اگر این موضوع محسوس و ملموس تبیین شود، میبینیم زنهای والامقام ما مثل مادران شهدا و زنان شهیدمان، جلوههایی از این بانو را به رخ کشیدند؛ اما باید این تابلو شفافتر شود. ما برای رسیدن به آن تمدن نوین اسلامی به چنین زنانی بیشازپیش نیازمندیم تا روند تمدنسازی را تشریح کنیم.