کد خبر: 218393

پسر نوجوانم از لیگ برتر فوتبال فرار می‌کند

فوتبالی در چرخه معیوب «رقابت منفی»

تحلیل آماری از فوتبالی که در چرخه معیوب رقابت منفی گرفتار شده است.

علی حاتمی، پژوهشگر: دیروز همکارم تعریف می‌کرد که پسر ۷ ساله‌اش به خاطر نتایج اخیر پرسپولیس گریه کرده و می‌خواهد تیم محبوبش را عوض کند. این صحنه مرا به یاد پسر نوجوانم انداخت؛ نسلی (نسل آلفا) که به نظر می‌رسد دارد از فوتبال ایران دلزده می‌شود و شور و شوق و تعصب نسل گذشته را به فوتبال داخلی ندارد. این روزها پسر ۱۴ ساله‌ام موقع تماشای فوتبال لیگ برتر، با اشتیاق کنارم می‌نشیند. اما این همراهی‌اش بیش از چند دقیقه طول نمی‌کشد. با انتقاد از سرعت پایین بازی، پاس‌های رو به عقب، وضعیت نابسامان چمن و کیفیت نامطلوب فیلمبرداری، به سرعت عطای تماشای بازی را به لقایش می‌بخشد. اما در مقابل، بازی‌های رئال مادرید و بارسلونا را با دقت تحسین‌برانگیزی تماشا می‌کند. او برنامه بازی‌های تیم‌های لالیگا و لیگ جزیره را با اشتیاق وصف‌ناپذیری دنبال می‌کند. اما وقتی نوبت به لیگ داخلی و تیم ملی می‌رسد، دیگر از آن اشتیاق، تعصب، شور و علاقه خبری نیست. امروز، با دقت بیشتری به این مسئله نگریستم و آمار لیگ برتر را از یک سایت معتبر ورزشی بررسی کردم. به عنوان پژوهشگری که در حوزه مسائل اجتماعی و جمعیتی با ذهنیتی آماری فعالیت می‌کنم، کوشیدم از دریچه آمار نگاهی موشکافانه به اعداد، ارقام و داده‌های کلیدی لیگ برتر تا پایان هفته نهم داشته باشم. 

چشم انداز مقایسه‌ای: لیگ ایران در ترازوی منطقه و جهان

در جدول زیر آمار لیگ برتر را در مقایسه با سایر لیگ‌ها را بررسی کردم. جدول زیر گویای عمق فاجعه است.

لیگ (هفته)

مجموع گل‌های زده

متوسط گل در هر بازی

متوسط دقیقه هر گل

لیگ برتر انگلیس (10)

۲۵۸

۲.۶۶

۳۳.۸۴

لالیگا اسپانیا (11)

۲۸۰

۲.۶۷

۳۳.۷۵

بوندسلیگا آلمان (9)

۲۴۷

۳.۱۳

۲۸.۷۹

سری آ ایتالیا (10)

۲۰۸

۲.۲۴

۴۰.۲۴

سوپر لیگ ترکیه (11)

233

۲.51

۳۵.۹۲

حرفه‌ای عربستان (7)

۱۹۵

۳.۱

۲۹.۰۸

لیگ برتر امارات (7)

۱۲۰

۲.۴۵

۳۶.۷۵

ستارگان قطر (8)

۱۵۳

۳.۱۹

۲۸.۲۴

لیگ برتر ایران (9)

۱۳۱

۱.۸۵

۴۸.۷۸

 

نکته: در هنگام نگارش این مقاله، لیگ برتر در پایان هفته نهم بود و هنوز هفته بعضی از لیگ‌های دیگر کامل تمام نشده است و با اتمام هفته آمارهای جدول بالا تغییر خواهند کرد.

لیگ ایران با اختلاف چشمگیر، کم‌بازده‌ترین لیگ در میان تمامی لیگ‌های مقایسه‌ شده است. میانگین گل هر بازی در لیگ ایران تنها ۱.۸۵ گل است؛ رقمی که نه تنها از لیگ‌های بزرگ اروپایی مانند بوندسلیگا آلمان (۳.۱۳) و لالیگا (۲.۶۷) به شدت پایین‌تر است، بلکه حتی از لیگ‌های در حال توسعه منطقه مانند عربستان (۳.۱)، قطر (۳.۱۹) و امارات (۲.۴۵) نیز فاصله زیادی دارد. این عدد به وضوح نشان می‌دهد که فوتبال ایران از فقر حمله و غلبه کامل دفاع رنج می‌برد. نکته هشدار دهنده دیگر، متوسط دقیقه هر گل (۴۸.۷۸ دقیقه) است که نشان می‌دهد تماشاگران برای دیدن یک گل باید به طور متوسط بیش از یک نیمه منتظر بمانند. این آمار در مقابل لیگ قطر (۲۸.۲۴ دقیقه) یا آلمان (۲۸.۷۹)، عمق فاجعه را بیشتر نشان می‌دهد. در واقع، لیگ برتر ایران با این شاخص‌ها نه تنها از رقبای جهانی، بلکه از رقبای منطقه‌ای خود نیز بسیار عقب‌تر است و این امر، هشداری جدی برای مسئولان و برنامه‌ریزان فوتبال کشور محسوب می‌شود.

از دیدگاه آماری: فوتبال یک جامعه بیمار

در علوم آماری، توزیع نرمال شاخص سلامت یک جامعه است. اما توزیع تفاضل گل در لیگ ایران یک انحراف معیار هشداردهنده را نشان می‌دهد:

تنها ۳۱٫۲۵ درصد و به عبارتی 5 تیم‌ تفاضل گل مثبت دارند،

۶۸٫۷۵ درصد و به عبارتی 11 تیم در قلمرو منفی گرفتار آمده‌اند.

این یک شکست سیستمی است. در اقتصاد ورزشی، این وضعیت را رقابت در حداقل‌ها می‌نامند؛ جایی که همه در حال کوچک شدن هستند، نه رشد کردن.

تحلیل رگرسیون: چه عاملی موفقیت را پیش‌بینی می‌کند؟

با نگاهی به داده‌ها، الگوی غم‌انگیز دیگری آشکار می‌شود:

بهترین گلزن لیگ (حسین زاده)، تنها ۰٫۶۷ گل در هر بازی به ثمر رسانده،

برترین پاسور لیگ (اسماعیلی فر و محمودی آبادی) تنها ۰٫۳۳ پاس گل در هر بازی ثبت می‌کند.

این ارقام از فقر خلاقیت حکایت دارند. در تئوری بازی‌ها، این وضعیت نشان می‌دهد که تیم‌ها به تعادل نش در حالت دفاعی رسیده‌اند؛ جایی که هیچکس جرات ریسک کردن ندارد.

پارادوکس دفاع-حمله

۵ کلین‌شیت برتر (توسط گروسیان، طیبی پور و خلیفه)، نشان از دفاع‌های سازمان‌یافته دارد،

اما ۳ پاس گل برتر نشان از ناتوانی در ساخت بازی دارد.

این همان تله کارایی است؛ وقتی دفاع‌ها خوب کار می‌کنند، اما حمله‌ها نمی‌توانند هماهنگ شوند. پارادوکس دفاع-حمله در لیگ برتر ایران تجلی تعامل معیوب بین ساختارها و عاملیت است.

نظریه سیستم‌ها: چرخه معیوب

این لیگ در یک چرخه معیوب گرفتار شده است:

خطوط حمله ضعیف

تاکتیک‌های محافظه کارانه

تعداد پایین گل

تساوی‌های بیشتر

جدول فشرده اما بی کیفیت

 
   

نمودار چرخه معیوب لیگ برتر فوتبال ایران

از منظر نظریه ساختار-عاملیت گیدنز، چرخه معیوب توصیف‌شده در لیگ برتر ایران را می‌توان به‌عنوان نمادی از فرآیند بازتولید ساختاری در نظر گرفت که در آن کنشگران (بازیکنان، مربیان، مدیران) و ساختارها (قوانین، فرهنگ ورزشی، نظام پاداش) یکدیگر را در دایره‌ای بسته تقویت می‌کنند.

ساختارها در این سیستم (مانند معیارهای ارزیابی کوتاه‌مدت، سیستم امتیازدهی، و فرهنگ عمومی که بر نتیجه فوری بدون توجه به کیفیت بازی تأکید دارد)، به‌صورت ناخواسته عاملیت محافظه‌کارانه را تقویت می‌کنند. برای مثال، وقتی یک مربی به‌خاطر تساوی‌های متوالی اما بدون باخت مورد تقدیر قرار می‌گیرد، این اقدام ساختارها، کنشگری را تشویق می‌کند که بر پرهیز از باخت متمرکز است، نه خلاقیت برای پیروزی.

از طرف دیگر، کنشگران (به‌عنوان عاملان دارای اختیار) با تکرار این انتخاب‌های محتاطانه (مانند تمرین مداوم روی دفاع جمعی و تاکتیک‌های کم‌ریسک) به‌صورت مستمر ساختارهای موجود را بازتولید می‌کنند. آن‌ها با هر تصمیم برای پس‌زدن توپ یا اولویت دادن به حفظ نتیجه، نه تنها یک عمل تاکتیکی، بلکه یک الگوی کنشی را تقویت می‌کنند که به‌تدریج به بخشی از «عادت واره» فوتبال ایران تبدیل می‌شود.

در اینجا، چرخه معیوب تنها با تغییر هم‌زمان ساختارهای نهادی (مثلاً تغییر معیارهای ارزیابی به شاخص‌های کیفیت بازی، تشویق مالی به بازی تهاجمی، و اصلاح قوانین) و الگوهای کنشی (مانند تربیت بازیکنان خلاق، جذب مربیان جسور، و ترویج فرهنگ ریسک‌پذیری مسئولانه) قابل شکستن است. گیدنز تأکید می‌کند که ساختارها هم‌زمان هم «ابزار» کنش هستند و هم «نتیجه» آن. بنابراین تغییر در هر یک بدون دیگری ناقص و ناپایدار خواهد بود.

جمع‌بندی یک پدر نگران فوتبالی

امروز فهمیدم چرا پسر نوجوانم از تماشای فوتبال ایرانی گریزان است. نسل او (نسل آلفا) با استانداردهای جهانی فوتبال آشناست و کیفیت پایین لیگ برتر را برنمی‌تابد.

فوتبال ایران به مداخله سیستمی نیاز دارد. این یک بیماری ساده نیست که با چند تغییر جزیی درمان شود. این یک بحران اکولوژیک در زیست‌بوم فوتبال است.

همانطور که در اقتصاد، رشد منفی خطرناک‌تر از عدم رشد است، در فوتبال هم رقابت منفی خطرناک‌تر از عدم رقابت است. وقت آن رسیده که به جای نگاه کردن به جدول امتیازات، به جدول کیفیت نگاه کنیم.

آنچه در آمار هفته نهم این لیگ می‌بینم، نه یک رقابت سالم، که یک مطالعه موردی از افول سیستماتیک یک فوتبال است. آینده فوتبال ایران نه در تعداد تساوی‌ها، که در تعداد خلاقیت‌ها تعیین خواهد شد.

اما اگر بخواهم صادقانه به رسالتم به عنوان یک پژوهشگر اجتماعی عمل کنم، خارج از مستطیل سبز باید ابتدا یک کارت قرمز به خودم نشان دهم و با یک کارت زرد در مقابل صورت جامعه ایرانی بگویم: آنچه در زمین‌های فوتبال می‌گذرد، تصویری بزرگ‌تر از یک ورزش است. محافظه‌کاری افراطی، فقدان خلاقیت، و مقاومت در برابر نوآوری که در لیگ برتر شاهدیم، تنها بازتابی از بحران‌های ساختاری در جامعه ایرانی است.

جامعه ایران امروز، به ویژه نسل آلفا و زد، خواهان تحول، شفافیت و شایسته‌سالاری در تمام عرصه‌هاست. وقتی لیگ برتر نتواند به این خواستۀ مشروع پاسخ دهد، طبیعی است که نه تنها پسران و دختران ما، که قلب و ذهن میلیون‌ها ایرانی را نیز برای تیم ملی‌اش از دست بدهد.

جامعه ایران امروز، به ویژه نسل آلفا و زد، خواهان تحول، شفافیت و شایسته‌سالاری در تمام عرصه‌هاست. وقتی لیگ برتر نتواند به این خواستۀ مشروع پاسخ دهد، طبیعی است که نه تنها پسران و دختران ما، که قلب و ذهن میلیون‌ها ایرانی را نیز از دست بدهد.

این فرار از استادیوم‌ها و عدم تماشای رقابت‌های لیگ برتر، تنها یک بی‌علاقگی ورزشی نیست؛ فرار از هویتی است که می‌خواهد در جهان امروز معنا پیدا کند. نسلی که در شبکه‌های اجتماعی جهانی نفس می‌کشد، نمی‌تواند فوتبالی را بپذیرد که در دیوارهای بلند سنت‌های ناکارآمد محبوس مانده است.

تیم ملی، آیینه تمام‌نمای ملتی است که در کشاکش سنت و مدرنیته گرفتار آمده است. وقتی بازیکنان ما در لیگ برتر می‌آموزند که چطور نبازند به جای اینکه یاد بگیرند چطور ببرند، طبیعی است که در عرصه بین‌المللی نیز نمی‌توانند درخشان ظاهر شوند. این شکست، تنها یک شکست ورزشی نیست؛ شکست رؤیای جمعی ملتی است که سزاوار بهترین‌هاست.

نسلی که می‌تواند بهترین‌های فوتبال جهان را در صفحه گوشی خود ببیند، به بازیی که قابل قبول باشد رضایت نمی‌دهد؛ او به دنبال بازی است که شگفت‌انگیز باشد. اگر فوتبال ایران نتواند این شگفتی را خلق کند، نه تنها تماشاگران که هویت خود را نیز از دست خواهد داد. امیدوارم امروز دیگر برای این فوتبال دیر نشده باشد و روزی برسد که من و پسر نوجوانم بتوانیم با اشتیاق کامل، فوتبال ایرانی را کنار هم تماشا کنیم. اما آن روز تنها زمانی خواهد رسید که فوتبال ما، همچون جامعه ما، شجاعت تحول، نوآوری و نسل جدید را در آغوش بکشد.