پروژه «سد ماندگان» بر رودخانه ماربر، از شاخههای اصلی کارون، مدتهاست به یکی از مهمترین محورهای اختلاف میان دستگاههای اجرایی، نهادهای محیطزیستی و مجموعه مدیریت آب کشور تبدیل شده است. این طرح که با هدف تأمین بخشی از نیاز آبی استان اصفهان تعریف شده، به دلیل قرارگیری در محدودهای حساس از نظر اکولوژیک و نیز آغاز عملیات پیش از اخذ مجوزهای قانونی، با پرسشها و انتقادهای گسترده مواجه شده است.
استان اصفهان بیش از یک دهه است که در وضعیت تنش آبی قرار دارد. کاهش بارندگی، افت شدید آبخوانها، توسعه نامتوازن صنعت و فشار گسترده بر منابع سطحی، مجموعهای از چالشهای ساختاری را ایجاد کرده که مدیریت آب این استان را در موقعیت اضطراری قرار داده است. در همین چهارچوب، مجموعهای از پروژههای انتقال آب میانحوضهای در دستور کار قرار گرفته؛ از طرحهای قدیمی مانند کوهرنگ گرفته تا پروژههای پرهزینه انتقال آب از خلیجفارس. سد ماندگان نیز در همین بستر معرفی شده است؛ طرحی که حامیان آن معتقدند میتواند بخشی از نیاز شرب و صنایع اصفهان را پوشش دهد.
بااینحال، ساخت این سد دقیقاً در نقطهای قرار گرفته که حساسیتهای محیطزیستی را به اوج میرساند. گفته میشود بخش قابلتوجهی از محدوده مخزن سد در پهنه منطقه حفاظتشده دنا قرار میگیرد؛ منطقهای که به دلیل تنوع زیستی و نقش هیدرولوژیک، یکی از مهمترین زیستبومهای زاگرس مرکزی محسوب میشود. به همین دلیل سازمان حفاظت محیطزیست اعلام کرده تاکنون هیچگونه مجوز ارزیابی اثرات محیطزیستی برای این پروژه صادر نشده و اجرای آن در وضعیت فعلی، مغایر مقررات است. اما گزارشها حاکی از آن است عملیات عمرانی این سد پس از آنکه در زمستان سال گذشته با دستور قضایی متوقف گردید، مجدداً آغاز شده است. این درحالی است که شواهد نشان میدهد فرایندهای قانونی احداث این سد هنوز طی نشده است.
در سطح استانی، دیدگاهها کاملاً متفاوت است. مسئولان اصفهان ازجمله استاندار، سد ماندگان را بخشی از برنامه اضطراری مدیریت آب معرفی میکنند و معتقدند تعلل در اجرای آن میتواند پیامدهای اقتصادی و اجتماعی قابلتوجهی برای این استان داشته باشد. این گزاره بهویژه در ارتباط با تأمین آب شرب و حفظ ظرفیتهای صنعتی اصفهان مطرح میشود؛ بخشهایی که طی سالهای اخیر با کاهش ورودیهای زایندهرود و محدودیت منابع زیرزمینی با بحران جدی مواجه شدهاند.
در مقابل، کارشناسان و فعالان محیطزیست استان کهگیلویه و بویراحمد هشدار میدهند اجرای طرح بدون ارزیابی زیستمحیطی و بدون تعیین دقیق پیامدها، خطر آسیبهای گسترده بر اکوسیستم دنا، جریانهای پاییندست کارون و معیشت جوامع محلی را افزایش میدهد. سابقه پروژههای مشابه در زاگرس و خوزستان (ازجمله سدسازیهای گسترده دهههای گذشته) بهعنوان نمونههای هشداردهنده مطرح میشود؛ تجربههایی که نشان میدهد انتقال آب میانحوضهای در صورت نبود مطالعات کافی، میتواند به تشدید تنش آبی در مبدأ و مقصد منجر شود.
افزون بر این، آغاز عملیات پیش از اخذ مجوز محیطزیستی، مسئله حکمرانی در پروژههای ملی را برجسته کرده است. این پرسش که چگونه طرحی با چنین گستره اثرگذاری میتواند وارد فاز اجرایی شود درحالیکه ارزیابی رسمی آن کامل نشده، به یکی از محورهای اصلی انتقادها تبدیل شده است.
چرا ماندگان به دستور کار رسید؟
بحران آب اصفهان داستان امروز و دیروز و همچنین تنها نتیجه کمبارانی یا تغییرات اقلیمی نیست، بلکه از دل دههها توسعه بیبرنامه و خطاهای مدیریتی متولد شده است؛ خطاهایی که امروز مسئولان را وادار کرده تا در جستوجوی «راهحلهای اضطراری» به سراغ طرحهایی مانند سد ماندگان بروند.
زایندهرود زمانی پرآبترین رودخانه فلات مرکزی بود؛ اما در طول چهار دهه گذشته زیر بار توسعهای قرار گرفت که هیچ نسبتی با توان اکولوژیک آن نداشت. صنایع آببر یکی پس از دیگری در حاشیه شهری شکل گرفتند که از اساس، اقلیم خشک داشت. ذوبآهن، فولاد، پتروشیمی، صنایع معدنی و مجموعهای از واحدهای بزرگ صنعتی که هرکدام برای ادامه حیات به حجم قابلتوجهی آب نیاز دارند، بدون پشتوانه آبی پایدار گسترش یافتند. همزمان، بخش کشاورزی نیز همچنان بر روشهای سنتی و مصرف بالا تکیه داشت و هزاران هکتار زمین به آب جاری زایندهرود وابسته بود. در چنین شرایطی، هر بار که آورده رودخانه کاهش یافت، فشار بر منابع زیرزمینی بیشتر شد و چرخهای آغاز شد که طی آن برداشتها ادامه یافت؛ اما تجدید منابع دیگر همپای مصرف پیش نرفت.
خشکی زایندهرود البته محدود به یک مسئله محیطزیستی نشد، بلکه به موضوعی اجتماعی، اقتصادی و حتی امنیتی بدل شد. هر بار که رودخانه خشک شد، خشکشدن باغها و ضربه به اقتصاد موجب اعتراض کشاورزان شرق اصفهان شد. این فشار اجتماعی، در کنار اهمیت صنایع کلیدی استان، تصمیمسازان را به سمت راهحلهایی سوق داد که سادهترین و سریعترین پاسخ به نظر میرسید؛ انتقال آب از استانهای دیگر. این شیوه اگرچه در کوتاهمدت تنفس مصنوعی ایجاد میکرد؛ اما در بلندمدت وابستگی ساختاری به انتقال آب را افزایش داد. بهعبارتدیگر، هر بار که پروژهای برای انتقال آب افتتاح شد، بهجای مدیریت مصرف، ظرفیتهای جدیدی برای مصرف بیشتر ایجاد شد. همین چرخه معیوب باعث شد اصفهان با وجود دریافت آب انتقالی گسترده، همچنان با کمبود منابع مواجه باشد.
در سالهای اخیر نیز همزمان با کندشدن یا توقف برخی طرحهای انتقال آب، نگاهها به سمت گزینههایی رفت که از نظر فنی سادهتر و از نظر زمانی کوتاهتر به نظر میرسیدند. سد ماندگان یکی از همین گزینهها بود؛ پروژهای که قرار است بخشی از آب رودخانه ماربر، یکی از سرشاخههای کارون را در مخزنی مصنوعی جمع کند و از آن مسیر، آب را به سمت فلات مرکزی هدایت کند. مسئولان اصفهان این طرح را یکی از امیدهای اصلی برای تأمین آب شرب معرفی میکنند و برخی آن را ضروری برای ادامه فعالیت صنایع میدانند.
اما واقعیت آن است که دلایل گرایش به ماندگان، بیش از آنکه ناشی از یک برنامهریزی بلندمدت باشد، ریشه در وضعیت اضطراری اصفهان دارد. این استان در سالهای اخیر بارها با کاهش شدید آب شرب مواجه شده و وزارت نیرو نیز بهوضوح از کمبود منابع پایدار سخن گفته است. همین وضعیت «اضطرار» است که هر طرح انتقال آب را حتی اگر مجوز محیطزیستی نداشته باشد در اولویت قرار میدهد؛ چراکه وقتی بحران به آستانه فشار اجتماعی میرسد، طرحهایی که سالها حتی مطرح نمیشدند، ناگهان به پروژههای «ضروری» تبدیل میشوند. به همین دلیل است که سد ماندگان و پروژههای مشابه از نظر بسیاری از کارشناسان تنها یک پروژه انتقال آب نیست، بلکه نماد تداوم رویکردی است که بحران را بارها بازتولید کرده است.
دنا فقط «جنگل و کوه» نیست
دنا یکی از معدود ذخیرهگاههای زیستکره ایران است؛ منطقهای با تنوع گیاهی و جانوری حیرتانگیز که کارکردهای آن فقط به زیبایی طبیعی محدود نمیشود. دنا یک «تنظیمکننده اقلیمی» است؛ یعنی نقش مستقیم در تعدیل دما، نگهداشت آب، تغذیه سفرههای زیرزمینی و کنترل گردوغبار دارد. چنین منطقهای وقتی با پروژهای مواجه میشود که مخزن سد بخشی از آن را زیر آب میبرد، پیامدها از همان لحظه اول قابلپیشبینیاند؛ ازبینرفتن زیستگاهها، تجزیه عرصههای طبیعی و ایجاد اختلال در مسیرهای مهاجرت جانوران.
رودخانه ماربر که قرار است آب آن در ماندگان جمع شود، در واقع یکی از شریانهای حیاتی دناست. این رودخانه نهتنها زیستگاه آبزیان و پرندگان مهاجر است، بلکه با پیچیدن در دامنههای جنگلی، بهنوعی مثل یک «خط خون» اکوسیستم را تغذیه میکند. ساخت سد در چنین نقطهای به معنی قطع بخشی از این جریان طبیعی است. کارشناسان هشدار دادهاند خشکشدن بخشهایی از مسیر ماربر در پاییندست یا تغییرات دبی رودخانه پس از سدسازی میتواند ترکیب اکولوژیک منطقه را بهطور برگشتناپذیر تغییر دهد.
منطقه دنا بهواسطه شیبهای تند و جنس زمین، بسیار مستعد فرسایش است. سدسازی و جادهکشی به داخل این محدوده، خاک را در معرض لغزش قرار میدهد و پوشش گیاهی را تضعیف میکند. تجربههای مشابه نشان دادهاند وقتی جنگلها در بخشهای شیبدار دچار قطع یا تخریب موضعی میشوند، احیای آنها دههها زمان میبرد. از طرف دیگر، تغییر رطوبت محلی در اثر ایجاد مخزن سد میتواند الگوی رشد پوشش گیاهی را دگرگون کند. به نظر ساده میآید؛ اما در منطقهای مثل دنا همین تغییرات کوچک میتواند آتشسوزیها را بیشتر کند یا مسیر مهاجرت گونههایی مثل کل و بز را مختل کند.
از طرف دیگر مسیر ماربر درنهایت به حوضه کارون میرسد؛ حوضهای که طی دو دهه اخیر زیر بار سدسازیهای متعدد و تغییر مسیر آب، توان طبیعی خود را از دست داده است. هر مترمکعب آبی که از این حوضه خارج شود، یعنی فشار بیشتر بر تالابها، بر کشاورزی خوزستان و بر جریان رودخانهای که خود سالهاست با کمآبی دستبهگریبان است. یک نکته مهم که کمتر دربارهاش صحبت میشود این است که کارون بهخاطر سطح آب بالا و رطوبت اقلیمی، نقش مهمی در کنترل ریزگردهای جنوب کشور دارد. کاهش آب این حوضه به معنای ایجاد کانونهای جدید گردوغبار است. ریسکی که با وجود اخطارهای بیشمار، همین حالا نیز زندگی و سلامتی مردم منطقه را در معرض خطر قرار داده است.
در شرایط کنونی، ایران با یک دوگانه جدی مواجه است؛ یا باید شاهد تخریب گسترده اکوسیستم حساس دنا باشد یا فشار ناشی از کمآبی و پیامدهای آن بر استان اصفهان را بپذیرد. در چنین وضعیتی، آنچه بیش از هر چیز برجسته میشود، نبود شفافیت تصمیمگیری و ارائه توضیحی روشن از سوی مسئولان و همچنین فقدان مطالعات و پژوهشهای علمی معتبر است که بتواند ابعاد و تبعات واقعی اجراییشدن این طرح را بهدقت نشان دهد. این خلأ اطلاعاتی، بهویژه در شرایط حساس منابع آبی و اکوسیستمهای آسیبپذیر، بر پیچیدگی بحران میافزاید و تصمیمگیری درست و پایدار را با تردید جدی مواجه میکند.
متن کامل این گزارش فاطمه قدیری، خبرنگار را در روزنامه فرهیختگان بخوانید.