نهمین جشنواره «فیلم شهر» در حال برگزاری است. جشنواره ملی فیلم و فیلمنامه ایثار نیز آیین افتتاحیه خود را در میانه آذرماه سال جاری جشن میگیرد. بخش «داخلی» مهمترین رویدادهای فرهنگی ما، یعنی فستیوال فیلم فجر در بهمنماه، جشنواره «سینما حقیقت» در آذر و فیلم کوتاه تهران در اواخر مهرماه برگزار میشوند. سالانه در کشور تعداد قابلتوجهی جشن و جشنواره در حال ظهور و بروز است، بهطوریکه نمیتوان با قاطعیت نقطه پایانی بر این روند غیرارگانیک گذاشت و ما باید هرسال منتظر شروع یک رویداد بهظاهر جدید و در باطن تکراری باشیم. رویدادهای سینمایی، بهخصوص فستیوالها در هر کجای این نقطه خاکی کارویژه مشخصی دارند و برای هدف معینی به فعلیت میرسند. درواقع هر جشن و جشنوارهای بهواسطه یک کلانراهبرد سروشکل پیدا میکند و به بستری برای معرفی هنرمندان همسو با خود بدل میشود. پس برای شکلگیری یک جشنواره سینمایی بهجز تصویب و صرف بودجه به موارد دیگری هم احتیاج است؛ رویکردی که در ایران برخلاف رویه موجود در کشورهای صاحب حرف و ایده در هنر و صنعت سینما چندان جدی گرفته نمیشود. بگذارید کلیگویی را کنار بگذاریم و با مصادیق روشن حرف بزنیم. سالانه در سینمای ایران بهطور میانگین 60 فیلم اکران میشود که از این میان تعداد قابلتوجهی هیچ سنخیتی نه با هنر انقلاب دارند و نه باتوجهبه تعریفهای موجود، آثاری هنری و جشنوارهای محسوب میشوند. پس درنتیجه وقتی قاطبه تولیدات سینمایی برای گیشه ساخته میشوند و هیچ وقع و اهمیتی برای مخاطبان نخبه قائل نیستند، رشد قارچگونه جشنوارههای متعدد سینمایی، آنهم صرفاً با کارویژه داخلی به چهکار میآید؟ فستیوالها خوراک میخواهند و برای تأمین نیازهای کارگزارانشان باید چشم به خارج هم بدوزند، زیرا در شرایط جنگ تمدنی صرفاً نمیتوان با اتکا بر تولیدات داخلی و بنیه ضعیف و کمتوان سینمای ایران از حیث سختافزاری کار را پیش برد و جشنواره پشت جشنواره افتتاح کرد.
جشنواره دارم ولی فیلمساز نه!
بهجز جشنوارههای «فیلم فجر»، «فیلم کوتاه» و «سینما حقیقت» باقی فستیوالهایی که در جغرافیای ایران برگزار میشوند خروجی چندانی در بخش کارگردانی، بازیگری، عوامل پشتصحنه و گروه پستولید ندارند و در زنجیره پرتعداد جشنوارههای داخلی نقش یک مصرفکننده صرف را بازی میکنند. برای نمونه وجهتسمیه هویتساز «جشنواره ملی فیلم و فیلمنامه ایثار» با «جشنواره مردمی فیلم عمار» و «مقاومت» در چیست که حضور آن در تقویم سالانه سینمای ایران را توجیهپذیر نشان بدهد؟ برای نمونه در بخش مسابقه سینمای ایرانِ اولین دوره جشنواره ملی فیلم و فیلمنامه ایثار که در خرداد 1402 برگزار شد، مهدی جعفری برای کارگردانی فیلم «یدو» جایزه گرفت؛ اثری که اولینبار با نمایش در بخش سودای سیمرغ سیونهمین دوره جشنواره فیلم فجر و همینطور پخش از طریق تلویزیون و اکران آنلاین به همگان معرفی شده بود و حضورش در اولین دوره رویدادی که قصد دارد روی سوژه ایثار تأکید کند و هویت بیافریند چندان محلی از اعراب نداشت. به بیان دیگر جالب نیست که یکی از مهمترین جوایز جشنواره نوپای ایثار به اثری اختصاص پیدا کند که سه سال از نمایش آن در منظر عموم گذشته است. مضاف بر این، پدیدآمدن فستیوالی بر پایه ایده «فیلمنامه» سوای اهمیت موضوعی آن باید بتواند تأثیری ولو مقطعی و اندک بر کیفیت تولیدات «ملی» سینمای ایران بگذارد تا نقطهضعف فیلمهای ما را که بهزعم بسیاری از کارشناسان و منتقدان مسئله «فیلمنامه» است پوشش دهد. با نگاهی به نتایج دوره نخست جشنواره و شکل و شیوه برگزاری بینظم آن باید گفت نمیتوان انتظاری از خروجیهای «ایثار» داشت و چشم امید سینماگران ایرانی برای مرتفعکردن مشکلات و موانع موجود در بعد فیلمنامه آثار را به این رویداد دوخت.
نهمین جشنواره بینالمللی فیلم شهر نیز یکی دیگر از همین اتفاقات فرهنگی در ظاهر مبارک و در باطن علیالسویه است که با تأکید بر مفهوم شهر، شهرنشینی، زیست شهری و پیوند آن با انسان هماکنون در حال برگزاری است. حال وقتی به آثار برگزیده این رویداد نگاه میاندازیم برایمان بهروشنی مشخص میشود که بخش قابلتوجهی از برنامههای جشنواره سهروزه شهر به آثاری اختصاص پیدا کرده که قاطبه آنها هیچ ارتباط ضمنی واضحی با اتمسفر موجود در شهر ندارند و متکی به میراث گذشته سینمای بدنه و تجاریاند. برای مثال، حضور فیلم سینمایی «علفزار» در بخش مسابقه سینمای ایران بر اساس چه مبنایی صورتگرفته است؟ اگر بخواهیم از منظر سینمایی و ارتباط آن با محورهای قابلبحث در جشنواره فیلم شهر به قضیه نگاه کنیم به در بسته میخوریم، چون نماهای غالب در این اثر بیش از آنکه خارجی باشند، داخلیاند و ماجرای فیلم در یک ناکجاآباد و در فضایی غیرشهری روایت میشود. پس دلیل پرداختن به علفزار در جشنوارهای که ادعای بررسی مسئله زیست شهری در آثار سینمای ایران را دارد، چیست؟ از سوی دیگر، فیلم سینمایی علفزار چهار سال قبل و در چهلمین جشنواره فیلم فجر به نمایش درآمد و مشخص نیست که چرا با چهار سال وقفه در نهمین دوره جشنواره فیلم شهر و آنهم در بخش مسابقه حضور دارد! بههرحال نمونههایی ازایندست زیاد است و فیلم نخست کاظم دانشی تنها یک نمونه قابلبحث در جشنواره شهر به شمار میآید. در میان آثار منتخب جشنواره فیلم شهر نیز فیلمهای «دندان مار»، «جُرم» و «اعتراض» از مسعود کیمیایی به چشم میخورد که این مهم بیتأثیر از حضور علی اوجی بهعنوان مدیر خانه فستیوال نیست، زیرا وی پیشتر وظیفه تولید فیلم سینمایی «خائنکُشی» و هماکنون «عشق در انفرادی» کارگردان «حُکم» را برعهده داشته است و الا انتخاب سه اثر از مسعود کیمیایی - که تولید هرکدام به سالها پیش بازمیگردد- توجیهی ندارد. از اینها گذشته، آثاری مانند «فسیل»، «پول و پارتی»، «تمساح خونی» و «هفتادسی» متعلق به جریان سینمای تجاریاند و علیالقاعده نباید با وجود تعاریف موجود جایی در جشنواره، بالاخص در میان فیلمهای بخش مسابقه داشته باشند، ولی وقتی معیار دعوت از فیلم و فیلمساز در جشنوارههای سینمایی مطلقاً بر مبنای داوریهای زیباییشناسانه صورت نگیرد، حضور بازاریترین آثار برای پرکردن جدول اکران فلان مراسم و بهمان جشنواره ایده بدی هم به نظر نمیرسد. ما در حال حاضر و سوای موارد فرعی، 13 جشنواره اصلی در ایران داریم که با یک حساب سرانگشتی میتوانیم این تعداد را بدون آنکه اتفاقی رخ دهد به نصف کاهش دهیم، چون تأثیر رسانهای، هنری و استراتژیک آنها در جنگ تمدنی میان غرب و ایران چیزی نزدیک به صفر است.
از آمریکا چه خبر؟
صنعت سینمای غرب در آمریکا خلاصه میشود و هیچ ساختاری توان مقابله با آن را ندارد. حتی سینمای شرق عالم هم با وجود رقابت اقتصادی با هالیوود از منظر ساختار بصری و روایی حاکم بر فیلمها، متأثر از زیباییشناسی جاری در فیلمهای جریان اصلی آمریکایی است. تعداد جشنوارههای سینمایی در ایالات متحده باتوجهبه صنعت پویای فیلم در این کشور بسیار زیاد و متراکم است و هر ایالت چند جشنواره مختص به خود را با هویت مشخص و متعین دارد. با وجود این فقط چهار جشنواره مهم «نیویورک»، «سانفرانسیسکو»، «ترابیکا» و «ساندنس» در تقویم برگزاری فستیوالهای جهانی نامی برای خود دستوپا کردهاند و سالانه تعدادی از هنرمندان و فیلمسازان را مطابق فرایند سلیقهسازی و تربیت سینماگر به مخاطبان جدی سینما در دنیا معرفی میکنند که این نشاندهنده سهبرابر بودن جشنوارههای ایرانی است. سوای این، جشنهای سینمایی و تلویزیونی مهمی در آمریکا برگزار میشوند که تکلیف بهترینهای سال در دنیا را مشخص میکنند. البته ذکر این نکته ضروری است که تعداد مخاطبان تلویزیونی و استریم جشنی نظیر «اسکار» کاهش فاحشی نسبت به گذاشته پیدا کرده است و دیگر نمیتوان برای انتخاب بهترینها روی مخاطبان پنجاهمیلیونی که در دهه 90 میلادی پای گیرندههایشان مینشستند حساب کرد.