سفر محمدباقر قالیباف، رئیس مجلس ایران به پاکستان، نقطه عطفی در تقویت روابط تهران - اسلامآباد است. ماشاالله شاکری، سفیر پیشین ایران در پاکستان، در گفتوگویی به بهانه این سفر بر عزم مشترک دو کشور برای ارتقای پیوندهای همسایگی تأکید کرد. پاکستان با بهرهگیری از ظرفیتهای ژئوپلیتیک، نظامی و دیپلماتیک خود توازنی هوشمندانه در روابط با چین، روسیه و آمریکا برقرار کرده و خود را به بازیگری پیچیده در منطقه تبدیل کرده است. در این فضا روابط اسلامآباد و تهران بهصورت تاریخی مثبت بوده و نقطه اوج آن نیز زمانی بود که پاکستان در ایام جنگ 12 روزه رژیم صهیونیستی را تهدید کرد که در حمایت از ایران وارد خواهد شد. شاکری هرچند در عملیاتی شدن چنین رویکردی تردید دارد؛ اما حمایت علنی پاکستان از ایران در جنگ ۱۲روزه با اسرائیل را مثبت ارزیابی میکند. او تظاهرات چندصدهزارنفری مردم پاکستان در دفاع از غزه و دفاع مداوم اسلامآباد از مواضع تهران در محافل بینالمللی را نشاندهنده پشتوانه مردمی و سیاسی عمیق روابط دوجانبه میداند. شاکری این سفر پارلمانی با حضور اعضای کمیسیون امنیت ملی و نمایندگان سیستانوبلوچستان را اقدامی موفق در تقویت پیوندهای اقتصادی، مردمی و پارلمانی میداند و پیشبینی میکند روابط ایران با همسایگان نزدیک و دور، بهزودی به سطحی راهبردی ارتقا یابد. مشروح این گفتوگو را در ادامه از نظر میگذرانید.
ریشه نزاعهای پاکستان با همسایگانش یعنی هندوستان و افغانستان چیست؟
این موضوع را از دو منظر میتوان بررسی کرد؛ هم از منظر خودمان و هم از منظر پاکستان. من از منظر کشور پاکستان مطرح میکنم. باتوجهبه اینکه عنصر همسایگی از منظر ما در ارتباط با پاکستان، مؤلفهای بسیار مهم و تأثیرگذار در سیاستگذاریهاست، پاکستان از ابتدای پیدایش تا امروز خود در حالتی از چالش با هند و افغانستان قرار داشته است. تنها کشوری که پاکستان را در سازمان ملل متحد به رسمیت نشناخت، افغانستان بود؛ به دلایل متعددی که مجال بحث آن اینجا نیست، یکی از دلایل آن مسائل قومیتی و روشن نبودن مرز مشترک بود. اما بعداً افغانستان این اعتراض را پس گرفت و پاکستان را به رسمیت شناخت؛ بنابراین، نوعی رقابت یا دلخوری در کابل و دهلی نسبت به پاکستان و در اسلامآباد نسبت به این دو کشور وجود داشته است. این امر تدریجاً در طول سالها به خصومتهای شدید تبدیل شده؛ بهویژه در قبال همسایه شرقیاش یعنی هند که جنگهایی نیز داشتهاند؛ بنابراین، وضعیت پاکستان با هند، وضعیتی آرام و همراه با صلح نیست.
جدیداً در مورد افغانستان نیز اتفاقاتی رخ داده است. اگر بخواهیم به ریشهیابی موضوع بازگردیم، شاید ریشه آن را در سیاستهای اشتباه و در واقع غلط سیاستمداران پیشین پاکستان بدانیم که خود موجب شکلگیری جریانی افراطی به نام طالبان شدند. طالبان دستپرورده مدارس دینی بود که در پاکستان شکل گرفته بود و پس از آن، زایشهایی داشت که به نام طالبان پاکستان شناخته میشود. این گروه امروز مأوا در افغانستان گرفته و اختلافات کهنه و قدیمی بین افغانستان و پاکستان برملا شده است. طبیعی است که در تعریفی که معمولاً در فضاهای دیپلماتیک و سیاسی میشود، گفته میشود: «دشمن دشمن، دوست ماست.» ازاینقبیل، هند و کابل یعنی دهلی و کابل نوعی همگرایی، همسویی و همهدفی با یکدیگر پیدا کرده و به هم نزدیک شدهاند.
تقابلهای پاکستان با هندوستان و افغانستان چه تأثیر بر روابط تهران و اسلامآباد گذاشته و چه مزایا و معایبی برای ما دارد؟
اما پاکستان در طول دوران پیدایش خود تا به امروز، همواره با چالشهای متعددی روبهرو بوده است. پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و پیش از انقلاب اسلامی و نظام پیشین حاکم بر ایران، پاکستان، ایران و ترکیه تقریباً در یک جبهه جهانی قرار داشتند که اردوگاه امپریالیسم یا سرمایهداری به آنها جهت میداد و رهبری میکرد. پیمان سنتو، پیمان سیتو، پیمان بغداد یعنی «سازمان RCD» که متشکل از این سه کشور بود؛ تشکیل شده بود. پس از انقلاب اسلامی، اتفاقات متعددی رخ داد؛ یکی از آنها اشغال افغانستان توسط ارتش سرخ شوروی بود که تقریباً همزمان با وقوع انقلاب اسلامی در ایران اتفاق افتاد. پاکستانیها خطر کمونیسم را حس کردند و نوعی پیشگامی و پیشاهنگی در مبارزه با کمونیسم و جهتدهی به حرکتهای ضدکمونیستی در کشور خود را به عهده گرفتند. این امر دوباره تبدیل به شکلگیری جریان اسلامی رادیکال از همین نقطه شد.
پاکستان چالشهای متعددی را کماکان داشته و هنوز هم دارد؛ اما برای حفظ و نگهداری خود، سعی میکند از ظرفیتهایی که دارد بهره گیرد: از ظرفیت ژئوپلیتیک خود، از ظرفیت نظامیاش، از ظرفیت همسایگیاش مثلاً با چین یا حتی از ظرفیت همکاریاش با آمریکاییها. از این ظرفیتها برای سرپا نگهداشتن خود، اقتصادش و هویتش بهره میگیرد. در بعضی جاها با سیاستهای ما تزاحم دارد، در بعضی جاها نیز با سیاستهای ما همخوانی دارد. اما ما بهعنوان یک همسایه، پاکستان را نمیتوانیم نادیده بگیریم. سفرهای متعدد مقامات ما به پاکستان که آخرینش سفر آقای قالیباف بود. یک ماه پیش هم سفر وزیر راه و شهرسازی کشورمان به آنجا رخ داد و کمیسیون مشترک اقتصادی با پاکستان که پیشتر برگزار شد. همه اینها در راستای روابط همسایگی دارای معنا هستند؛ هم برای آنها و هم برای ما.
این نوع روابطی که پاکستان با آمریکا بهویژه شخص ترامپ دارد، آیا تزاحمی برای روابط ما با پاکستان ایجاد نمیکند؟ به طور خاص، مثلاً آمریکا بر روابط ما و هند حتماً مؤثر است؛ تا جایی که در پروژه چابهار، هند هنوز مردد است که فعالیتش را جدی کند یا نه. اما آیا همین رویکرد باعث نمیشود پاکستان هم صرفاً در حد وعدههای شفاهی بماند و روابط به خروجی عملی نرسد؟
ببینید، ابتدا باید گفت که پاکستان ظرفیت بسیار مقتدری در شکلدهی به دیپلماسی و روابط خارجی خود دارد؛ یعنی همزمان با چین رابطه دارد، با آمریکا نیز رابطه دارد، با روسیه هم رابطه دارد و با کشور ما نیز البته رابطه دارد؛ بنابراین، سعی میکند توازنی در روابط خود ایجاد کند. گرایش جدید آمریکاییها به سمت پاکستان، حاصل محاسباتی است که در واشنگتن صورت گرفته، نه در اسلامآباد. اما باتوجهبه زمینهای که در پاکستان وجود داشته، واشنگتن توانسته از این قضیه بهرهبرداری کند و برای اینکه بتواند بخشی از سیاست هند را محدود کند که بر اساس تعریفی که خود هندیها دارند به «Multi-alignment» یعنی چندجانبهگرایی شناخته شده، این گرایش را به سمت پاکستان پیدا کرده است. اما گرایش یا همگرایی آمریکاییها و پاکستانیها دارای رفتاری سینوسی است؛ در گذشته بوده، الان هم هست و ما خیلی برای این نوع همگراییها نگران نیستیم.
در جنگ ۱۲ روزه، پاکستان صریحاً و علناً اعلام کرد که از ما در برابر اسرائیل حمایت میکند. اگر بخواهد دامنه پیدا کند این مواضع را تا چه حدی باید جدی بگیریم؟ یعنی امیدی هست که این گزارهها فراتر از گزارههای شعاری باشد یا روابطش با آمریکا مانع چنین کمکهایی در بزنگاهها میشود؟
محدودیتی را که دولت و نظامیان پاکستان در مناسباتشان با آمریکاییها بر آنان تحمیل میشود، نمیتوانیم نادیده بگیریم. اما افکار عمومی و جریان اصلی اسلامخواهانه در پاکستان، دینامیسم (پویایی) خاص خودش را دارد. پاکستانیها نمیتوانند خلاف اراده مردمشان تصمیم بگیرند. ما شاهد تظاهرات چندصدهزارنفری به نفع مردم مظلوم غزه در کراچی، اسلامآباد، لاهور و شهرهای مختلف پاکستان بودیم؛ بنابراین این جریان و خیزش عظیم مردمی خودش دارای پویایی است که در سیاستگذاریهای پاکستان اثر میگذارد. اما آیا این در مقام عمل میتواند تبدیل به یک نوع رفتار شود؟ هنوز باید زمان بگذرد تا واکنش را ببینیم. ولی در سطوح سیاسی و در محافل بینالمللی، پاکستانیها همیشه از مواضع کشور ما دفاع کردهاند و در بعضی جاها خودشان بنیانگذار قطعنامههایی به نفع کشور ما بودهاند. ما نمیتوانیم از این ظرفیت سیاسی که پاکستان در اختیار کشور ما گذاشته بگذریم و غافل باشیم.
سفر پارلمانی یکی از اقدامات دیپلماتیک بسیار موفق ماست. امیدواریم که هم خود جناب رئیس مجلس ما و هم نمایندگان همراه ایشان که هم از کمیسیون امنیت ملی بودند و هم نمایندگان استان سیستانوبلوچستان، بتوانند در تقویت پیوندهای مردمی، اقتصادی و پارلمانی موفق باشند. از سوی طرف پاکستانی هم من نشانههای بسیار خوبی دریافت میکنم. امیدوارم که به سمت خوبی پیش برود. میتوانم این را بگویم که یک عزم و اراده مهمی در محافل سیاسی ما شکل گرفته که اولاً روابط با همسایگان مستقیم خودمان و دوم، همسایگان دوردست خودمان را بهبود ببخشیم و حتماً در آینده نزدیک، روابط خوب خودمان را با کشورهای دیگر منطقه هم توسعه خواهیم داد.
پروژههای مشترک ما با هندوستان بهعنوان دولت طرف تخاصم پاکستان تا چه حد قدرت اثرگذاری بر تعاملات تهران و اسلامآباد را دارد؟
در مورد اینکه هندیها بخواهند با ما روابط راهبردی برقرار کنند باید گفت که ما در کشورمان بالای ۳۰۰ میلیون تن ظرفیت بندری داریم. چابهار، حتی اگر خیلی بزرگ باشد، ۱۰ میلیون تن است؛ یعنی یکسیام ظرفیت کلی. هندیها یکدهم ظرفیت را در اختیار گرفتهاند؛ بنابراین، سرمایهگذاری ناچیز هندیها در چابهار، چیزی نیست که بهعنوان یک اهرم بتواند در روابط ما با آنها مؤثر باشد؛ یعنی پیونددهنده خیلی قوی باشد. نمیتواند دیگران را نگران کند. علاوه بر این، چابهار دروازهای بازشده روی بسیاری از کشورها، از جمله کشورهای حوزه خلیجفارس، از جمله عمان و کشورهای آسیای مرکزی برای سرمایهگذاری بوده و فضایی بسته نیست. حالا هندیها آمدهاند و بخشی را با سرمایهگذاری محدودی انجام دادهاند و حالا نیمهتمام گذاشتهاند یا با حرکت کند دارند جلو میروند؛ بنابراین، این نمیتواند نه پاکستان را نگران کند، نه چین را نگران کند، نه دیگران را نگران کند. چابهار نه در قواره یک بندر بزرگ با شمول تمام میتواند باشد و اگر هم باشد، این ظرفیت در دسترس همه است؛ همه میتوانند بیایند و سرمایهگذاری کنند.
فعالیتهای امنیتی که پاکستان در منطقه انجام میدهد؛ مثلاً قراردادی که با عربستان بسته را چگونه میتوان تحلیل کرد؟ این جبههبندیهای جدید دفاعی چه اثری روی ما دارد؟
عربستان و پاکستان از دهه ۶۰ میلادی تا به امروز دارای مناسبات دفاعی با یکدیگر بودهاند. در واقع، سربازان پاکستانی در تعدادهایی مثلاً ۵ هزار نفر، ۱۰ هزار نفر در عربستان حضور داشتند. نظامیان پاکستان از جمله ژنرال راحل شریف، فرمانده سابق ارتش پاکستان فرماندهی بخشی از عملیات نظامی را در عربستان به عهده داشتند؛ بنابراین، چیز تازهای نیست؛ از گذشته بوده، امروز برملاتر شده و مقدار قانونیتر شده است. مقامات کشور ما هم نسبت به این موضوع واکنش مثبتی نشان دادهاند؛ از جمله رئیسجمهور و از جمله دبیر محترم شورای عالی امنیت ملی هر دو نفر که مرتبطترین شخصیتهای کشور بودند نسبت به این موضوع واکنش مثبت نشان دادند. این بلافاصله پس از حمله رژیم صهیونیستی به دوحه اتفاق افتاد؛ یعنی عربستان احساس کرد که نمیتواند روی ظرفیت دفاعی آمریکاییها برای خودش واقعاً حساب کند؛ بنابراین، به سمت پاکستان رفت. من فکر میکنم که این حساسیت اصلاً در کشور ما نباید به آن دامن زده شود و این تصمیمی است که در ریاض و اسلامآباد گرفته شده و به نفع هر دو پایتخت هم است. روابط ما هم با ریاض و هم با اسلامآباد خوب است. همین سفر پارلمانی که الان صورت گرفت، نشاندهنده حال خوب روابط ماست. از نظر بنده که مسئله را میبینم القائات دشمنان تهران، ریاض و اسلامآباد برای ایجاد دلهره و نگرانی در اینباره را نباید نادیده بگیریم.