کد خبر: 217516

ممدانیسم نتیجهٔ ترامپیسم

شهردار شدن «ممدانی» چه معنایی دارد؟

اگر رئیس‌جمهوری مانند ترامپ در کاخ سفید نبود، ممدانی در نگاه رأی‌دهندگان نیویورکی رادیکال به نظر می‌رسید؛ اما حالا اینگونه نشد زیرا یک راست افراطی ساکن کاخ است؛ بنابراین در چشم نیویورکی‌ها شعار‌ها و سخنان ممدانی پاسخ‌هایی پرشور فهم شدند که برای پاسخ به رئیس‌جمهور که زبانی تند و تیز دارد، لازم‌ هستند.

پیروزی زهران ممدانی، نامزد چپ‌گرا از حزب دموکرات در انتخابات شهرداری نیویورک دریچه‌ای روی مباحث جناحی در آمریکا و غرب باز کرده است. 
او در رقابت‌ها تنها نامزد دموکرات‌ها نبود گرچه با موفقیتش در نظرسنجی‌ها به طرف اصلی تبدیل شده و در روز‌های آخر باراک اوباما، رئیس‌جمهور اسبق آمریکا از او حمایت کرد. 
ممدانی در این انتخابات علاوه بر نامزد حزب دموکرات، اندرو کومو نامزد جناح سنتی حزب دموکرات را نیز شکست داد. 

۲۵٪>۷۵٪

یک چپ‌گرا که سیاست‌هایش به چپ‌های رادیکال شباهت دارد ضربه‌ای سخت به یکی از دو حزب اصلی یعنی حزب جمهوری‌خواه و جریان اصلی حزب دیگر یعنی جناح سنتی حزب دموکرات وارد کرد. به عبارتی دیگر جناح چپ حزب دموکرات بر جناح سنتی حزب دمکرات و تمام جناح‌های حزب جمهوری‌خواه پیروز شد. 
به شکل کمّی این جناح که در صورت‌بندی ساده‌ای یک‌چهارم در نظام دو حزبی آمریکا سهم دارد، بر سه‌چهارم دیگر پیروز شد. 

بهره‌گیری چپ رادیکال از فضایی که راست افراطی گشود
چپ‌گرایی در آمریکا در سایه شکاف میان سبک زندگی آمریکایی با ایده‌های این دیدگاه، رقابت راهبردی با روس‌ها و مسائل جنگ سرد برای مدت‌ها یک تابو بود. 
چپ‌گرایان به دلیل ارتباطات میان جریان‌های چپ در جهان و قطبیت شوروی در میان آن‌ها، همواره با برچسب ارتباط با دشمن و وطن‌فروشی، مورد هجمه قرار می‌گرفتند. 
یکی از آخرین نمونه‌ها، تلاش ترامپ در جریان انتخابات ریاست‌جمهوری ۲۰۲۴ برای بهره‌گیری از این حافظه تاریخی علیه رقیب دموکرات خود بود؛ او کامالا هریس، نامزد دموکرات‌ها و معاون وقت رئیس‌جمهور را به کمونیست بودن متهم می‌کرد؛ اتهامی که بعد‌ها او علیه تعداد بیشتری از دموکرات‌ها به کار برد. 
پیروزی چپ‌های رادیکال در مهم‌ترین مواضع حکومتی و سیاسی، مانند رتبه‌های بالای حزب دموکرات و انتخابات ایالتی و شهرداری‌ها، نشان می‌دهد دیگر نه‌تنها چپ‌گرایی، بلکه انواع رادیکال آن نیز دیگر در آمریکا تابو نیستند. 
بخش مهمی از این اتفاق مرهون رشد گسترده دیدگاه‌های راست افراطی در آمریکاست که ترامپ نمایندگی سیاسی آن را برعهده دارد. حرکت‌های تند او گرچه برایش آزادی عمل فراهم کرده‌اند؛ اما این فضای جدید صرفاً توسط او مورد بهره‌برداری قرار نگرفته است. 
اگر ترامپ هرکلمه و هرجمله‌ای را که خواست علیه رقبا و رأی‌دهندگان می‌گوید و هراقدامی را انجام می‌دهد، آنگاه فرصتی را در اختیار جناح‌های رقیب می‌گذارد که آن‌ها نیز نظرات تندتری را به بهانه مقابله با ترامپ مطرح کنند. 
اگر رئیس‌جمهوری مانند ترامپ در کاخ سفید نبود، ممدانی در نگاه رأی‌دهندگان نیویورکی رادیکال به نظر می‌رسید؛ اما حالا اینگونه نشد زیرا یک راست افراطی ساکن کاخ است؛ بنابراین در چشم نیویورکی‌ها شعار‌ها و سخنان ممدانی پاسخ‌هایی پرشور فهم شدند که برای پاسخ به رئیس‌جمهور که زبانی تند و تیز دارد، لازم‌ هستند. 
در آمریکایی که چپ‌گرایی تابو بود، راست‌های افراطی باعث تولید و قدرت‌گیری چپ‌های رادیکال شده‌اند. از این رو احتمال دارد در دیگر کشور‌های مجموعه غرب نیز هرگونه رشد راست‌های افراطی به رادیکال شدن چپ‌های آن کشور بینجامد. 
نمونه برجسته آن فرانسه است که همزمان با افزایش اقبال به راست‌های افراطی با رهبری ماری لوپن، ژان لوک ملانشن یک چپ رادیکال نیز با افزایش توجه روبه‌رو شد. 

تأثیرات بر جهان

آیا تحولات آمریکا انعکاس جهانی می‌یابند؟ پاسخ به این سؤال اهمیت بالایی دارد. 

1- ترامپ به طور خاص درپی حمایت از جریان‌های راست افراطی در مجموعه غرب است. در دولت اول ترامپ، استیون بنن مشاور او با تأسیس دفتری در مجارستان به دنبال حمایت از احزاب راست افراطی در اروپا بود. هدف آن زمان این دفتر تقویت جایگاه راست‌های افراطی در پارلمان اروپا و یا فتح اکثریت کرسی‌های آن بود. در دولت دوم ترامپ اما به دلیل قدرت‌یابی راست‌های افراطی، هدف‌ها از ساختار کم اهمیت پارلمان اروپا به فتح دولت‌ها ارتقا یافت. 
ایلان ماسک حامی مالی و رسانه و همچنین وزیر وزارتخانه بهره‌وری به همراه جی‌دی ونس، معاون رئیس‌جمهور در اوایل دولت دوم ترامپ مصرانه به دنبال حمایت از حزب «آلترناتیو برای آلمان» بودند تا این حزب در انتخابات زودهنگام پارلمانی به پیروزی برسد. 

2- با این حال حزب دموکرات مسیحی که پیش از این رهبری‌اش برعهده آنگلا مرکل بود، با معرفی فردریش مرتس، سیاست‌های خود را بیشتر به سمت راست چرخاند. نمونه‌ای از این اقدامات، همنوایی نسبی با نگاه راست‌های افراطی به مهاجرت بود. مرتس اخیراً نیز در مخالفت با مهاجرت‌ها به آلمان سخن گفته که با واکنش منفی مرکل مواجه شد. مرتس همچنین خواهان بازگشت مهاجران سوری به کشورشان شده است. این مسئله نشان می‌دهد حزب دموکرات مسیحی برای باقی ماندن در جایگاه حزب عمده آلمان تصمیم گرفته از نگاه سنتی رهبران سابق خود عبور کند. 
جریان‌ها و احزاب اصلی اروپا همانند نمونه‌های آلمانی خود برای مدیریت اوضاع چاره‌ای جز اتخاذ سیاست‌های جدید نداشته‌اند؛ اما همین مسئله باعث شده درهرحال سیاست‌های راست افراطی حتی از سوی احزاب مخالف، پیگیری شوند. به عبارتی دیگر سیاست‌های راست افراطی یا توسط احزاب این جریان پیگیری می‌شوند یا دیگران مانند احزاب راست میانه برای حفظ جایگاه خود به سمت پیگیری چنین سیاست‌هایی گام برمی‌دارند. 

متن کامل گزارش را در روزنامه فرهیختگان بخوانید.