کد خبر: 217449

هِیمنۀ دینامیت، اما انفجاری لال

خانه‌ای از دینامیت؛ آتشی که گُر نگرفت

«خانه‌ای از دینامیت» با ژستِ شورناکِ شعارها و ادعای جسورانۀ بازنماییِ «یک بحران هسته‌ای»، قدم به میدان می‌گذارد.

محمدمهدی عبداله‌زاده، خبرنگار: «خانه‌ای از دینامیت» با ژستِ شورناکِ شعارها و ادعای جسورانۀ بازنماییِ «یک بحران هسته‌ای»، قدم به میدان می‌گذارد؛ فیلم وعدۀ خلقِ تجربه‌ای را می‌دهد که تماشاگر را تا پایان بر صندلی میخکوب کند. اما کاترین بیگلو این‌بار، بیش از آنکه انفجاری معنابخش بیافریند، تنها چاشنیِ یک دینامیتِ نم‌کشیده را به نمایش می‌گذارد: هِیمنۀ دینامیت، اما انفجاری لال.

مشکلِ اصلی نه در پایان‌بندی، که در همان خلأِ عاطفی و فکریِ میانیِ روایت نهفته است. فیلم فاقدِ آن هستۀ مرکزی است که به درام جان ببخشد. آنچه در نگاه نخست به چشم می‌آید، وسواسِ تکنیکیِ فیلمساز است؛ اما این دقتِ فنی، در عمل، تابِ پذیرشِ هراس‌ها و تمناهای انسانیِ نهفته در دلِ داستان را ندارد. فتیله‌ای بلند، که تنها دود می‌کند، اما آتشی در پی ندارد.

این خلأ، بیش از همه، خود را در ساختارِ سه‌پارۀ فیلم عیان می‌سازد. ایده‌ای که بر کاغذ هوشمندانه به نظر می‌رسد —تکرارِ سه‌بارۀ یک شمارشِ معکوسِ نوزده‌دقیقه‌ای— در اجرا به زندانی برای روایت بدل می‌شود. این تکرارِ ساختاری، به‌جای آنکه بر اضطرارِ موقعیت بیفزاید، آن را خنثی می‌کند: بارِ اول نگران‌کننده است، بارِ دوم قابل پیش‌بینی، و بارِ سوم، صرفاً ملال‌آور.

طبیعی‌ست که در چنین ماشینِ تکنیک‌زده‌ای، شخصیت‌ها اولین قربانیان باشند. آدم‌ها نه به مثابۀ انسان‌هایی در بحران، که همچون قطعاتی کارکردی برای پیشبُردِ ایدۀ فیلمساز طراحی شده‌اند. دغدغه‌های کاپیتان واکر، که باید به او بُعدِ انسانی ببخشد، به‌شیوه‌ای اداری و فهرست‌وار ارائه می‌شود. مصیبتِ آن وزیر و لحظۀ تراژیکِ کلیدیِ داستان نیز، به‌جای آنکه تکان‌دهنده باشد، به شکلی مکانیکی تنها نقشِ یک پیش‌برندۀ داستانی را بازی می‌کند تا چرخ‌دنده‌های پیرنگ به حرکت درآیند.

در غیابِ شخصیت‌پردازیِ عمیق و کششِ روایی، فیلم چاره‌ای ندارد جز آنکه تماماً بر زبانِ سینماییِ آشنای بیگلو تکیه کند. اما حتی امضای بصریِ او —نماهای دوربین‌روی‌دست، تدوینِ تب‌آلود، و موسیقیِ اضطراب‌آور— این‌بار تکراری و عاری از غافلگیری جلوه می‌کند. این عناصر به‌جای برانگیختنِ همذات‌پنداری، تنها «تهدید» را به‌شکلی انتزاعی پمپاژ می‌کنند و لحظه‌هایی که باید مایۀ تأمل باشند، به جلوه‌فروشیِ صرف تقلیل می‌یابند.

کاترین بیگلو با مصالحی از جنس دینامیت، تنها خانه‌ای پوشالی ساخته است. خانه‌ای که با وجودِ تمامِ ادعاهایش برای لرزاندنِ تماشاگر، در نهایت نه بر سرِ او، که در درونِ همان ساختارِ مکانیکی و معیوبِ خود آوار می‌شود.