فرهیختگان: باگذشت حدوداً 50 روز از برکناری نادره رضایی از سمت معاونت امور هنری وزارت فرهنگ و ارشاد، هنوز گزینه جدیدی برای این جایگاه معرفی نشده است. این تأخیر، در حالی رخ داده که حوزه هنر کشور در آستانه برگزاری چندین رویداد مهم از جمله جشنواره تئاتر، موسیقی و تجسمی فجر و سایر برنامههای ملی هنری قرار دارد. طبیعی است که نبود تصمیمگیر مشخص در رأس معاونت، روند برنامهریزی و اجرای این رویدادها را با مشکلاتی جدی روبهرو میکند. معاونت امور هنری یکی از مهمترین بخشهای وزارت فرهنگ و ارشاد است که وظیفه سیاستگذاری، برنامهریزی و هماهنگی در حوزههای موسیقی، تئاتر و تجسمی را بر عهده دارد. نبود یک چهره مشخص در این جایگاه به معنای کندشدن جریان تصمیمگیری، تعویق در ابلاغ دستورالعملها و سردرگمی مدیران زیرمجموعه است. از سوی دیگر، هنرمندان و نهادهای صنفی نیز در چنین شرایطی، با نوعی بیاعتمادی و بلاتکلیفی مواجه میشوند و نمیدانند مسائل خود را با چه نهادی پیگیری کنند.
البته از این موضوع هم نباید غافل شد که وزارت فرهنگ بیش از هر زمان دیگری با نوعی رخوت و کندی ساختاری روبهرو است. تصمیمها دیر گرفته میشوند، طرحها در مراحل اداری متوقف میمانند و پروژههای فرهنگی در انتظار امضاهایی هستند که گویی قرار نیست زده شوند. این وضعیت، تنها نشانه یک ضعف اداری نیست؛ بلکه نشانه نوعی بیانگیزگی در بدنه مدیریتی است که بهمرور از شور فرهنگی فاصله گرفته و درگیر تکرار و روزمرگی شده است. به نظر میرسد بخشی از این رخوت، تنها ناشی از نبود چشماندازی روشن در سیاستگذاریهای کلان فرهنگی نیست؛ بلکه مسئلهای عمیقتر در جریان است. در بسیاری از بخشهای وزارت فرهنگ، نه فقط سیاست مشخصی برای آینده وجود ندارد، بلکه هیچ ایده یا طرح تازهای برای اداره امور روزمره هم دیده نمیشود. انگار همه چیز در حالت انتظار و بلاتکلیفی متوقف مانده است. مدیران میآیند و میروند، بیآنکه مسیر روشنی ترسیم کنند یا پروژهای نیمهتمام را به سرانجام برسانند. در چنین فضایی، انرژی و انگیزه در لایههای پایینتر بهتدریج تحلیل میرود.
کارمندان، مدیران میانی و حتی هنرمندان مرتبط با وزارتخانه احساس میکنند در ساختاری گرفتار شدهاند که تصمیمهای مهم یا بیانتها به تعویق میافتند، یا هرگز به مرحله اجرا نمیرسند. در شرایطی که جامعه بیش از هر زمان دیگر به نشاط و امید فرهنگی نیاز دارد، ادامه این رکود مدیریتی میتواند آسیبزا باشد. وزارت فرهنگ اگر میخواهد دوباره اعتبار و پویایی خود را بازیابد، باید از این چرخه کندی خارج شود؛ با تصمیمهای شفاف، مدیرانی جسور و برنامههایی که بهجای تکرار، بر خلاقیت و حرکت تکیه کنند. از سوی دیگر، عدم حضور یک معاون هنری فعال، پیامدهای رسانهای و بینالمللی هم دارد. بخش قابلتوجهی از فعالیتهای هنری ایران در قالب تعاملات فرهنگی با دیگر کشورها تعریف میشود و بسیاری از هنرمندان، برای حضور در فستیوالها و برنامههای خارجی، نیاز به هماهنگی با معاونت هنری دارند.
نبود یک مسئول مشخص در این جایگاه، عملاً روند این ارتباطات را نیز مختل کرده و تصویر نظاممند مدیریت فرهنگی کشور را در سطح جهانی دچار خدشه میکند. به گوش میرسد که عدم معرفی معاون جدید، ناشی از تردید در انتخاب میان چهرههای سیاسی و مدیران فرهنگی است. اما تجربه نشان داده که در حوزه هنر، انتخاب مدیران صرفاً اداری یا سیاسی، نتیجهای مطلوب به همراه نخواهد داشت. معاونت هنری بیش از هر چیز به مدیری نیاز دارد که «زبان هنر» را بفهمد و درعینحال از قدرت سازماندهی و مدیریت اجرایی بالایی برخوردار باشد. در نهایت، آنچه امروز ضرورت دارد، تصمیمگیری سریع و شفاف از سوی وزیر فرهنگ است.
معرفی معاون هنری جدید نهتنها نظم اداری وزارتخانه را بازمیگرداند، بلکه پیام مثبتی برای جامعه هنری کشور خواهد بود؛ پیامی مبنی بر اینکه دولت، دغدغه هنر و هنرمندان را جدی میگیرد و به ثبات در ساختار فرهنگی کشور اهمیت میدهد. در چنین فضایی، بسیاری از اهالی هنر انتظار دارند وزیر فرهنگ، هرچه زودتر فردی آشنا با ساختار هنر و ارتباط با بدنه هنرمندان را بهعنوان معاون جدید هنری معرفی کند. تجربه نشان داده است که حضور مدیرانی با شناخت دقیق از فضای فرهنگی و هنری، میتواند به بازگشت آرامش و نظم به این حوزه کمک کند. هنر، برخلاف بسیاری از حوزههای دیگر، بااحساس و اعتماد جمعی پیش میرود و هرگونه بیثباتی در ساختار مدیریتی، بهسرعت بر روحیه و انگیزه فعالان آن اثر میگذارد. در ماه گذشته تعدادی از کنسرتها لغو یا متوقف شدند؛ موضوعی که به طور طبیعی موجب دلسردی در میان هنرمندان و مخاطبان موسیقی شده است.